محله چیست؟
نگاهی به محله های شهری، و نقش شهروندان در رشد فرهنگ و هویت محله ای
در جامعه امروز شهری برای دستیابی به توسعه پایدار، محله بنیادی ترین عنصر شهری و حلقه واسط بین شهر و شهروندان است. از گذشته های دور محله های شهرها در شکل دهی و سازماندهی امور شهری جایگاه ویژه داشتند . هر محله با ارایه خدمات روزمره مورد نیاز و با ایجاد نمادهای محله ای و ویژگی های خاص موجب می شد ساکنان آن نوعی احساس تعلق و نوعی هویت داشته باشند تا جایی که هر شهروند با نام محله ای که در آن می زیسته شناخته میشد.
با تحولات سریع دوران معاصر ورود به مرحله گذار و تغییر زیربناهای معیشتی و روابط اجتماعی ، این فعالیت به هم ریخت . در گذشته جهت مدیریت آبادانی ، پاکسازی و ایجاد امنیت و … از اهالی محله مشارکت می خواستند و در تمام مسایل مربوط به محله ، نقش شهروندان حایز اهمیت بود ولی به مرور این نقش از مردم برداشته شد و ساکنان محله ها از هویت خاص محله خود تهی شدند . در چین وضعیتی شهروندان خود را منفعل و جدا از محله و شهر احساس می کردند و همچنین مسایل شهر در غیبت شهروندان اداره میشد. در این بین محله ها و شهر وضعیت نا پایداری می یابند و تعهد در این جامعه به عنوان فرصتی برای با فضیلت شدن و خدمت به جامعه تلقی نمی گردد. بنابراین محله رکنی است مابین خانواده و شهر . محله از خانه های مجاور هم در یک فضای جغرافیایی خاص تشکیل میشود و خانواده نسبت به محله مسکونی خود احساسی مشابه خانه مسکونی خود را دارد و با ورود به محله، خود را در یک محیط آشنا و خودی مثل خانه می بیند. محله از تجمع و به هم پیوستگی ، معاشرت نزدیک ، روابط محکم همسایگی و اتحاد غیر رسمی، میان گروهی از مردم به وجود می آید.
وضعیت شناسی محله ها
اگر با دقت بیشتری به وضعیت محله های مختلف ، که به دلیل گسترش سریع و بدون مطالعه شهر دچار دگرگونی شده اند بیندازیم ، به این نتیجه می رسیم که محله ها در گیر و دار این تحولات دچار تغییراتی شده اند که در نهایت به از دست رفتن هویت آنها و در نتیجه کاهش تعلقات فرهنگی – اجتماعی شهروندان به آنها ختم شده است .
شاید بتوان عدم مشارکت با مدیریت شهری توسط شهروندان ، در حل مشکلات شهری را از نتایج ، از بین رفتن تعلق خاطر ساکنان محله ها به آنها دانست . و همین نتیجه گیری کافی است تا به مشکلات فرهنگ سازی برای بسیاری از طرح هایی که به مشارکت شهروندان نیاز دارند پی ببریم .
طرح هایی نظیر جمع آوری زباله ، حفظ فضای سبز محلی ، آموزش های ترافیکی منطقه ایی ، آمادگی برای مقابله با بحران و … . به عنوان مثال نواب که پروژه ای با هدف نوسازی محله ای قدیمی و فرسوده بود ، به دلیل در نظر نگرفتن بعضی از اقتضا های محلی با مشکلاتی روبرو شد که مسؤولان را بیشتر متوجه تأثیر فضاهای کالبدی بر مسائل فرهنگی اجتماعی و گاه روزمره شهروندان کرد .
به عنوان مثال عبور بزرگراه نواب از میان یک محله به هم پیوسته و قدیمی و قطع ارتباط محلی ، نبود رابطه و دسترسی مناسب بین محله قدیمی و بافت تازه ساز پروژه نواب و برخی اشکالات مربوط به فضای عمومی ، آپارتمان های جدید از مواردی بود که اگر چه به هنگام اجرای پروژه – برخی کارشناسان به آن اشاره کرده اند ، اما پس از ساخت و به جریان افتادن زندگی در محله تازه شکل گرفته بیشتر نمایان شد .
شهروندان چگونه می توانند به محله های خود معنا بدهند :
موضوع معنا بخشیدن به محله مسئله ای است که به ساخت های اجتماعی بر می گردد . در کلان شهری مثل تهران ، اجتماع به شدت بیگانه است ، اجتماع متشکل از مردمانی است که حیطه آنها حیطه فردی است و حیطه همگانی و عمومی نیست ، بطوریکه شهروندان با هم بیگانه اند .
در گذشته در شهر سازی سنتی ایران عرصه های عمومی مثل مسجد و میدان و … وجود داشتند که همه از آن یا از کنار آن عبور می کردند و چنین فضایی قابلیت ویژه ای برای شکل گیری اجتماعات فراهم می کرد . اما امروزه چون این معنا وجود ندارد این فضا ها نمی توانند همچون گذشته در محله ، خود را تعریف و جایگاه حقیقی خود را پیدا کنند .
بنظر می رسد مهمترین راهکار ساخت این معنا در محله ها ، بهره گیری از مشارکت مردم است . اگر نظام برنامه ریزی در عملکرد حوزه شهری ، به مردم اجازه دهد که عرصه های عمومی خود را شکل دهند ، بدون تردید عرصه های عمومی تشکیل می شود و فضاهای متناسب آن ساخته می شود .
جامعه به مشارکت مردم نیاز دارد ، اما تا بستر مشارکت وجود نداشته باشد ، نهاد های مشارکت شکل نمی گیرد . بنابراین برای زمینه سازی مشارکت مردم نخست باید آنها را به عنوان یک فرد به رسمیت شناخت و سپس آنها را با مسؤولیت ها و وظایف شهروندی آشنا نمود و با ایجاد ساز و کارهایی همه مردم را درگیر کرد تا مشارکت واقعی شکل بگیرد و مردم در سرنوشت محله و کوچه خودشان شریک شوند .
شورا نیز در این بستر معنا پیدا می کند ، شورای محله به مفهوم مالکیت جمعی است و احساسی که به فضای عمومی شهری یا برای مالکیت جمعی شکل می گیرد .
فرهنگ محله ای شهرهای ایران :
زیست شهری ایرانیان در سه لایه متقاطع صورت می گیرد . خانه مسکونی ، محله شهری ، شهر . یافته ها ، آموزه ها و تجربه های علمی نشان می دهد استوار ترین و پرشور ترین فضای زیستی شهروندان محله ها می باشند.
چرا که بررسی ها نشان می دهد انسان ایرانی بیش از آن که در گستره خانه یا گستره بازار و پهنه فراگیر شهر حضور داشته باشد ، در محله خود حضور و عینیت داشته است .
پیش از این جمعیت محله ها از کسانی تشکیل می شد که از جهت شغل یا اعتقادات دینی و یا سابقه قومی بسیار به یکدیگر شبیه بودند و به اصطلاح به فرهنگ مشترکی خو گرفته و از هنجارهای آن پیروی می کردند.
بطور کلی ویژگی مهم و مثبت محله داشتن نوعی روح جمعی بود که مظاهر آن وحدت و پیوستگی افراد به یکدیگر و احساس یگانگی و نیز آمادگی برای مساعدت و همکاری در راه حفظ شعار محله و بهبود اوضاع آن بود .
متأسفانه برای تحولات سیاسی دو قرن اخیر و پدید آمدن ملت در برابر دولت و مرکزیت آن و دگرگونی اقتصادی و اجتماعی مانند : مهاجرت ، به وجود آمدن شهرهای بزرگ و نفوذ پذیری فرهنگ غربی و … محله ، ساختار و کارکرد های دیرینه خود را از دست داد و به « منطقه » یعنی واحدی که دولت برای اجرای برنامه های خود بر ساخته است ، تبدیل شد .
در چنین جمعی افراد با داشتن فرهنگ ها و عادات و آداب گوناگون و … برحسب اتفاق در کنار یکدیگر سکنی گزیده و خود را در برابر دولت و نسبت به آن طلبکار می دیدند . در واقع ساکنان مناطق جدید به جای آنکه مانند محله قدیم ، خود را در امور آن سهیم و در برابر پیشامدها مسؤول بدانند ، از دولت می خواهند که همه مشکلات را حل کند .
مفهوم مدرن محله
محله امروز همان با همستانی است که از گذشته در مشرق زمین و شرق ایران وجود داشته است . امروز انسانها به دنبال جایگاهی هستند که بتوانند با حضور در شهر خود را بشناسند .
البته این فرایند در بسیاری از کشورهای دیگر آغاز شده ، در حالی که کشورهای دیگر اجتماع( community ) را به وجود می آورند ، ایران سالهاست که این مفهوم را از دست داده است .
می توان گفت که این اتفاق یکی از پیامدهای مواجهه ناکارآمد با مدرنیسم است . فقدان فرهنگی و هویتی در شهرهای امروز حاصل نوگرایی و برخواسته از دیدگاه های نو پردازی است که در دوره معاصر بر ایران حاکم شده است . البته تهران، آنگونه که برخی پنداشته اند ، شهری بی هویت و شهری بی ریشه نیست . تهران گنجینه ای فراهم آمده از افزون بر دویست سال مدنیت عصر جدید در این سرزمین است ، که باید با فرهنگ دیروز و امروز و حوادث تلخ و شیرین گذشته آن باز سازی شود .
مسئله تهران تنها نارسایی های زیست محیطی ، معضلات رفت و آمد و دیگر تنگناهای شهر نشینی در این شهر پر ازدحام نیست . مسئله مهم این شهر ، به عنوان یکی از مراکز مهم سیاسی و فرهنگی جهان اسلام ، احساس نوعی بی هویتی و عدم تعلق فرهنگی و اجتماعی به شهر و دیار ، از سوی ساکنین و شهروندان آن است .
هویت فرهنگی و تعلق اجتماعی :
هویت فرهنگی و اجتماعی در تداوم حیات اجتماعی انسان نقش مهمی را در انجام وظایف و مسئولیتهای اجتماعی و شهروندی ایفا می کند . هویت فرد در گرو برایند متناسب و مناسبی از سایر هویتهای وی از جمله هویت فرهنگی و اجتماعی است . هویت اجتماعی و فرهنگی نیز در گرو برخورداری از شرایط مناسب زیستی به ویژه زندگی اجتماعی و فرهنگی است . به گونه ای که بتواند منشاء خاطره برای فرد گردد.
احساس تعلق اجتماعی نیز مبنای احساس مسئولیت و به دنبال آن مشارکت در توسعه شهری و منطقه ای است.
محله و تعلق اجتماعی – فرهنگی :
محله های شهری یکی از کانون های خرد و ملموس شکل گیری هویت های فرهنگی و تعلق اجتماعی هستند . ارزش ها و هنجارهای محله ای نخستین برخورد ملموس افراد با هویت فرهنگی را شکل می دهند و اغلب به صورت مناسبات رویاروی ، حس تعلق اجتماعی را تقویت می کنند .
در محله عمده زمان ساکنان محل در کوچه و خیابان می گذرد و برای ساکنان آن محیط محله بیش از فضای داخلی خانه رضایت بخش است .
در محله های قدیمی بویژه محله های طبقه کم در آمد ، ارتباط همسایگان با حس تعاون و همیاری بیشتر است . ارتباط در چنین محله هایی از طریق مراکز مذهبی ، باشگاه های ورزشی ، قهوه خانه ها و کوچه ها صورت می گیرد ، اما در محله های مختص سکونت طبقه پر درآمد ، روابط همسایگان تضعیف شده و کمتر به آن احساس نیاز می شود .
اغلب در محله های شهری کیفیت واحد فیزیکی منطبق با رفتارهای اجتماعی است . از این رو هر محله واحد مشخصاتی جدا از سایر محله های شهری است . استفاده از مؤسسات محله مثل مراکز مذهبی ، باشگاه ، قهوه خانه به مردم امکان می دهد که خود را در یک محدوده کاملاً مقید احساس کرده و در نتیجه تعلق بیشتری نسبت به محله مسکونی خویش پیدا کنند . بنا بر آنچه گفته شد می توان محله را یک واحد فیزیکی و اجتماعی به شمار آورد .
در میزان احساس تعلق محله ای عامل وسعت نقش اساسی دارد . هر اندازه سهولت دسترسی به مؤسسات عمومی و تجهیزات محله ای با پیاده روی امکان پذیر باشد ، در این فرایند احساس تعلق به محله افزایش می یابد .
هر اندازه که دسترسی به نیازهای روزانه و تغییرات شهری با اتومبیل صورت گیرد و فاصله حرکت بیشتر باشد به همان اندازه احساس هویت و تعلق اجتماعی به شهر کاهش می یابد .
سلسله مراتب تعلق (دایره دلبستگی افراد) :
نخستین نهاد و کانون فرهنگ ساز و منش آفرین در هر جامعه خانواده می باشد . پس از خانواده ، محله ، شهر و در پی آن استان ، سپس کشور و در نهایت قاره و جهان .
انسانها خواه ناخواه به این مرزها و رده ها وابسته و پایبند می باشند . این وابستگی هنگامی بیشتر نمایان می گردد که هر یک از این عرصه ها مورد تعدی و تازش بیرونی قرار گیرد .
البته وابستگی به این عرصه ها با افزایش راه و وسعت آن در تقسیم رده بندیها پیوندی عکس دارد . بر پایه این نظریه انسانها به خانواده و پس از آن به محله ، شهر ، کشور و … بیشترین وابستگی را دارند . این وابستگی به محله در گذشته بسیار عمیق تر و کارساز تر بوده است ، بطوریکه ساکنین یک محله در صورت مشاهده تخریب و یا از بین رفتن منابع محلی به جنگ و ستیز یا مقاومت می پرداختند .
امروزه این وابستگی ها به طور چشمگیری در کلان شهرها به علل ذیل از بین رفته است :
۱- ورود تکنولوژی نوین ارتباطی و اطلاعاتی ( ICT و اینترنت) و ابزارهای رسانه ای مانند شبکه های ماهواره ای
۲- ورود تکنولوژی اتومبیل و سایر وسایل حمل و نقل خصوصی
۳- فاصله محل زندگی ( سکونت ) و محل کار
۴- نا پایداری و گذرا بودن ارتباطات مردم با یکدیگر
۵- نفوذ پذیری مرزهای محله به علت الزامات شهر سازی ( مانند عبور پل و اتوبان از یک محله )
۶- مهاجرت و نا پایداری اقامت در یک محله
۷- تعدد منابع القاء کننده ارزشها و باورها
۸- تغییر ماهیت بازار و انفجار در تنوع تولید و مصرف گرایی
۹- و کاهش تعلق خاطر محله ای و بروز پدیده های ناهنجاری همچون وندالیسم ( آشوب طلبی و تخریب اموال عمومی)
البته به نظر می رسد با ساز و کارهایی می توان دوباره این وابستگی ها را احیاء نمود و از آن برای شکوفایی و آبادانی محله بهره جست . ولی نخست لازم است بدانیم خصوصیات و مشخصه های یک محله کدام است ؟ عوامل اصلی تشکیل دهنده هویت و عناصر و ارکان تشکیل دهنده محله چیست ؟ و عوامل کلیدی در شناخت فضاهای شهر کدامند ؟ و … .
مشخصه های محله :
۱- محله دارای سابقه تاریخی است .
۲- محله دارای فضاهای عمومی و باز برای بروز و ظهور خلاقیت های فرهنگی اجتماعی است .
۳- محله دارای نمادها و زیر ساخت های خاص خود است .
۴- امکان اعمال نظر و نظارت عمومی در محله وجود دارد .
۵- محله دارای اجتماع قانون مدار و یا ارزش مدار است .
۶- در ساکنان محله احساس مالکیت وجود دارد .
۷- محله دارای ساخت اجتماعی و سیاسی است ( مانند شورای محله )
۸- تعلق اجتماعی در محله وجود دارد .
۹- در محله انسجام و پیوستگی وجود دارد .
۱۰- توانایی شناخت و حل مسائل محله در حیطه قدرت افراد محله است.
۱۱- در محله آرامش ، امنیت و آزادی وجود دارد .
۱۲- با نظام های اقتصادی – فرهنگی – اجتماعی و سیاسی شهر پیوند دارد.
۱۳- هنجارهای خاص در محله حاکم است .
۱۴- و … .
مهمترین عوامل تشکیل دهنده هویت محله های شهری :
۱٫ تعاملات انسانی / ۲٫ حافظه تاریخی ( خاطره ) / ۳٫ رفتارها و هنجارها / ۴٫ فرهنگ / ۵٫ هنر و سلیقه
۱- تعاملات انسانی :
وقتی که از شهر می گوییم ، منظور تعاملات انسانی است . تعاملات انسان با انسان ، انسان با محیط و انسان با شهر . و به همین دلیل هویت شهر ، هویت انسان را تشکیل می دهد.
۲- حافظه تاریخی :
حافظه تاریخی شهر یعنی اینکه تعریف کند در هر مکان چه اتفاقی رخ داده است ؟ شهر با خاطره هایش تعریف می شود . هر چه این خاطره ها بیشتر باشد هویت انسان یا شهر کامل تر می گردد . خاطره باعث می شود فرد یا شهر در حال زندگی کند و غم گذشته و تشویش آینده را نداشته باشد .
۳- رفتارها و هنجارها :
هویت انسان به جز شکل فیزیکی، با هنجارها و رفتارهایش شکل می گیرد. افراد نه تنها از روی شناسنامه بلکه از روی رفتار و هنجارهایشان شناسایی می شوند. شهر نیز دارای رفتار و هنجار است، شهر به هنجار شهری است که افراد آن احساس ایمنی کنند و ساکنان آن از طریق مکان ها و فضا ها به آن جذب شوند . محله های شهری باید فضایی داشته باشد که بتواند هویت خود را به شهروند و شهروند هویت خود را به شهر و محله عرضه کند. محله های شهر نیاز به مکانهایی دارد که اتفاقات اجتماعی و حادثه های روزانه در آن رخ دهد . (جایی برای تجمع ، عزاداری کردن و یا هر نمایش اجتماعی دیگر)
۴- فرهنگ :
فرهنگ در هویت شهر دارای دو معناست :
۱- فرهنگ سنتی ( به ارث رسیده )
۲- فرهنگ روز آمد ( افراد بنا به خواسته های روز آنرا می سازند )
با این اشاره می توان گفت فرهنگ معمولاً با افراد می آید و می رود . و در این آمد و شد و تعامل بین گذشته و حال مرتب تبدیل به روز می شود و پالایش و دگرگونی می یابد .
۵- هنر و سلیقه :
در شهری که مقوله زیبایی شناسی ارزشمند است ، ساکنین و شهروندان نسبت به ساخت و ساز بناها در شهر حساسند و اجازه نمی دهند هر بنایی در شهر ساخته شود . سلیقه عمومی در این فضا به گونه ای است که معماران ، شهر سازان و کلیه مدیران شهری موظف به پاسخگویی و تعامل با مخاطبین خود هستند .
عناصر و ارکان تشکیل دهنده محله :
۱٫ خانواده سالم و شهروند سالم
۲٫ نمادهای متمایز کننده
۳٫ تشکل ها ، اجتماعات محلی و پیشروان محلی
۴٫ امکانات و منابع محله ای (زیر ساخت های محله)
۵٫ نهاد تصمیم ساز و ناظر بر قوانین محلی
۱) تعریف و ویژگی های خانواده سالم و ارتباط آن با محله سالم :
خانواده سالم رکن اصلی واحدهای همسایگی هر محله است، و دستیابی به محله سالم در گرو سلامت خانواده های ساکن در آن است .
خانواده سالم : خانواده ای که بطور بنیادین از سلامت و آرامش روانی ، جسمی و معنوی هر یک از اعضا حمایت میکند.
• در خانواده سالم فضای مقتدرانه وجود دارد اما این اقتدار انعطاف پذیر و موجب برقراری تفاهم متقابل است .
• هر عضو خانواده جایگاهی برای خود دارد که برای سایر اعضای خانواده حائز اهمیت است .
• در خانواده سالم برای هر عضو خانواده فرصتی برای با دیگران بودن وجود دارد .
• وجود معنویت در خانواده که بارزترین نشانه آن وجود عشق، مهربانی و گذشت است .
• خانواده سالم احساس یکدیگر را می پذیرند.
• صداقت در خانواده سالم امری است مهم و اعضای خانواده یاد می گیرند که حقیقت را بگویند.
• معمولاًً با برپایی جلسات خانوادگی در مورد مسائل مختلف به روشنی صحبت می کنند .
• امکان رشد و بالندگی تا حد امکان و با توجه به شرایط مادی و رفاهی موجود است .
• اعضای خانواده آگاهند که ثروت اصلی در توانایی « زیستن » صرفنظر از دارائی ها می باشد.
۲) نمادهای متمایز کننده :
کوین لینچ بطور کلی و بمنظور بررسی سیمای شهر، نمادهای متمایز کننده آنرا به وسیله پنچ عامل: مرکز محله ، نشانه ، راه ، لبه ، گره مشخص می کند . امروزه در بررسی فضاهای شهر این عوامل نقش کلیدی دارند .
اشاره ای به مفهوم مرکز محله ، گره و نشانه :
• مرکز محله :
خصوصیاتی که سیما و پیکره محله ای را مشخص می کنند عوامل خاص آن محله هستند ، که ممکن است اجزای بیشماری داشته باشند . در اغلب شهرها ، شباهت نمای محله ها ، مصالحی که در ساختمان ها به کار رفته ، شکل آنها ، نوع تزئینات آنها ، رنگشان ، منظره کلی آنها و مهم تر از همه طرح نمای آنها ، از عوامل اصلی شناخت محلات شهر محسوب می شوند. معمولاً عواملی که سیمای محله ای را مشخص می کنند آنهایی هستند که خصوصیاتی به آن محله می دهند. شکل خیابان ، خانه ها ، طراحی ورودی ها و راه ها و … می تواند سیمایی متفاوت به آن بدهد و شخص فورا قادر به شناخت آن می باشد. در هر یک از محله های بزرگ و متوسط شهرهای تاریخی ، یک مرکز محله وجود داشت . این مراکز از نظر کالبدی و شکل به دو صورت وجود داشتند. نخست به صورت یک راسته یا گذر که کمی از گذرهای دیگر در محل استقرار فضاهای تجاری و اجتماعی عریض تر بودند. نوع دوم مرکز محله به صورت میدانچه بوده . این میدانچه ها اغلب در محل تقاطع چند راه یا در کنار راه اصلی محله قرار داشتند و در پیرامون برخی از آنها تعدادی دکان برای عرضه کالاهای ضروری روزانه و هفتگی اهالی محله قرار داشت . همچنین مسجد ، حمام ، آب انبار و بعضی دیگر از فضاهای عمومی محله در کنار همین میدان ساخته می شد. لینچ بیان می کند «بعضی محلات مانند آدم های تودار و در خود متمرکز هستند ، بی آنکه به شهری که در آن واقعند توجهی داشته باشند . پاره ای دیگر از محلات صداقت دارند و با عوامل حول و حوش خود پیوند یافته اند.»
• گره :
گره محل برخورد دو یا چند خیابان است . بطور کلی شهری خوب است که گره های آن به حد کافی مشخص شده و بدان اهمیت داده شده باشد. در واقع نقاط انتهایی خطوط اصلی نقل و انتقال شهری در یک شهر گره محسوب می شود . بطور مثال همه آنچه که در مورد خصوصیات گره مطرح شد ، در اصفهان میدان نقش جهان مشاهده می گردد . تضاد میدان با بافت سنتی کوچه هایی که آن را احاطه کرده ، رابطه نمایان بین بیننده ( شهروند ) با میدان است .
• نشانه :
گنبد مسجد و گلدسته های آن همچون یک سری نشانه های آشنا برای شهر نشینان است . شناخت موقعیت نشانه ، چون دیگر عوامل سیمای شهر بسیار حائز اهمیت است . ترکیب عوامل راه ، محله ، گره ، نشانه و … . در شهر ممکن است تأثیر آنها را بیشتر کند و یا « هم افزایی » به وجود آورد که بر قدرت هر یک بیافزاید ، یا ممکن است تناقضی بین آنها پدید آورد که اثر هر یک را خنثی گرداند. اگر نشانه ای بزرگ در محله کوچک بنا شود ، ممکن است محله را پژمرده کند ، خیابانی وسیع ممکن است به داخل محله نفوذ یابد و آن را بیشتر به دید آورد ، اما در همان حال تأثیر محله را زایل کند .
باید به امیدها و شادی های مردم و به احساس اجتماعی آنها فرصت بروز داد ، تا ساکنان آن بتوانند امیدها و امیال خود را با آن پیوند دهند ، در این صورت است که محیط زندگی به معنای واقعی جایی می شود که مظاهر شناختی «نیکو» دارد.
۳) تشکل ها ، اجتماعات و پیشروان محلی :
یکی از مهمترین پیامدهای صنعتی شدن و نوسازی به دلیل فراهم آوردن زمینه های لازم برای رشد جمعیت ، بالا رفتن سطح سواد ، تغییر الگوهای مصرفی ، بهبود سطح زندگی ، توسعه ارتباطات و ظهور و گسترش پدیده ای به نام شهر نشینی است .
از طرف دیگر توسعه شهر نشینی خاصه در شهرهای بزرگ موجب تضعیف همبستگی های اجتماعی سنتی ، تضعیف سازمان های سنتی ، مشارکت همسایگی می گردد . و به نوعی شهر نشینان مهاجر وقتی شهر نشینان سنتی را با خلاء نهادها و انجمن های مشارکتی مواجه می کند .
نهادها و اجتماعات محلی ، غالباً تشکل های غیر رسمی هستند و بر مبنای مقررات نا نوشته و مأخوذ از سنت و فرهنگ شکل می گیرند و پیشروان و ریش سفیدان محلی ( کار آفرینان اجتماعی امروز ) در تشکل آنها حائز اهمیت ویژه اند. در حالیکه کشورهای صنعتی توانسته اند در چهار چوب سازمان های جدید ، مشارکت مردم را در سطوح مختلف از جمله سطح محله افزایش دهند ، در کشورهای در حال توسعه از جمله ایران ، هنوز زمینه ها و شرایط لازم برای مشارکت مردم در نهاد های محلی و مشارکتی فراهم نیامده است .
در کشورهای توسعه یافته ، سازمان های غیر دولتی جایگاهی پر ارزش در نزد مردم دارند و ماهیت آنها به گونه ای است که روز به روز نقش پر رنگ تری در حیات اجتماعی و در برنامه ریزی این کشورها به خود اختصاص می دهند . تشکل های غیر دولتی در شهر ها نقش بسیار مهمی بر دوش دارند و آن کمک به فرایند عمومی توسعه و از میان برداشتن موانع آن از طریق عمل مستقیم و بلا فصل درون گروه های اجتماعی ، بوسیله مشارکت خود مردم در این گروه هاست.
انجام این وظیفه در برخی از حوزه های اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی که جامعه با مشکل بیشتری دست به گریبان است نقش مهمی ایفا می کند . در بعد اجتماعی سازمان های محلی عامل مهمی در تنظیم اجتماعی ، گسترش روابط محله ای ، جلوگیری از انزوا و از خود بیگانگی افراد ، افزایش امنیت اجتماعی ، در بعد فرهنگی باعث ایجاد تفاهم نمادین ، گسترش خدمات آموزشی و فرهنگی و در بعد اقتصادی نقش مهمی در تصمیم ساختاری و گسترش دموکراسی ، مشارکت سیاسی می گردند . این سازمان ها عامل مهمی در وفاق آزادی و عدالت می باشند و از بار مسئولیت و تصدی گری شهرداری و دولت به میزان چشمگیری می کاهند .
توسعه محلی در شهرها خصوصاً کلان شهرها نیازمند ایجاد سازمان ها و انجمن های محلی است که به طور آزاد و داوطلبانه در جهت ارضای نیازهای اجتماعی ، فرهنگی و خدماتی تشکیل یابند . مشارکت بر پایه تعامل شکل گیرد، و در تعامل میان شهروندان و مدیریت محلی ، هر کدام از کار گزاران اصلی وظایف و نقش خود را ایفا نمایند .
اصولی چون اعطای امتیازات به تصمیم گیران و مدیران محلی ، پاسخگویی ، مشارکت ، اصل نظارت و … حقوق و تکالیف را در مردم سالاری محلی پی ریزی می کند . مشارکت مدنی با استفاده از ساز و کارهای تعامل تشکل ها و شوراها با شهروندان محقق می گردد . تشکل ها و اجتماعات محله ای گروه های فرصت ساز برای به دست گرفتن ابتکار عمل مدیریت محلی می باشد ، که کنش های اجتماعی را در عرصه های مختلف حیات اجتماعی تسهیل مینماید.
تشکل های اجتماعی متشکل از سرمایه اجتماعی است که منبع کنش جمعی است و بر خلاف سرمایه های دیگر که معمولاً متعلق به فرد است بیشتر به جمع تعلق دارد و ویژگی بنیادی گروه های فرا فردی ای چون شهر ، محله و به طور کلی حیات اجتماعی به شمار می آید. به گونه ای که وجود سرمایه اجتماعی در قالب تشکل ها و اجتماعات محلی ، محله را سالم ، توانگر و شاید با تدبیر تر و شکیبا تر می سازد .
۴) امکانات و منابع محله ای ( زیر ساخت های محله)
از آنجا که فضای شهر و امکانات تخصیص یافته در هر جامعه ای ، ریشه در فرهنگ آن جامعه دارد ، از این رو امکانات زیر ساختی و فضاهای محلی می تواند بیانگر هویت محله بوده و آن را از سایر محلات متمایز نماید.
وجود امکانات رفاهی محله ای ، ساکنان محله را از ترددهای مکرر به بیرون از محله جهت برآورده نمودن نیاز میرهاند و به تعلق آنان به محله شان می افزاید .
بنابر این تعریف شاید بتوان بر اساس سه عملکرد مهم فضاها را تقسیم بندی کرد :
– محل رفت و آمد ( راه ، کوچه ، خیابان و … )
– محل کار و تفریح ( ورزشگاه ، ادارات دولتی ، مؤسسات خدماتی و …)
– محل خدمات عمومی ( مدارس، مراکز خرید، پارک، مسجد، کلیسا و … )
• فضاهای عمومی دوره معاصر :
مهمترین فضاهای عمومی این دوره را می توان به گونه زیر بر شمرد :
پارک ها ، خیابان ها، میدان ها، رستوران ها، کافی شاپ، کتابخانه ها، پاساژهای خرید ( بازارچه ها )، کوه ، سینما، تئاتر، کافی نت، فرهنگسرا، مساجد و حسینیه ها، نمایشگاه و موزه ها، استادیوم ها و باشگاه های ورزشی و سالن های کنسرت .
• آسیب شناسی فضاهای عمومی :
– با وجود تغییرات و تحولات ایجاد شده زندگی خصوصی ، خصوصی تر شد و زندگی عمومی ، عمومی تر، در نتیجه اشتراک فضای بین فضای عمومی و خصوصی کم رنگ تر شد .
– با رواج و اشاعه زندگی آپارتمانی ، فضاهای نیمه خصوصی ( پذیرایی مهمان و … ) کمتر و نیاز به فضاهای نیمه عمومی ( رستوران ها ، سالن های پذیرایی و … ) بیشتر شد .
– ورود اتومبیل به زندگی موجب کاهش پیاده روی و در نتیجه ، تغییر عملکرد خیابان از یک نقطه ملاقات و برخورد به مسیری سریع برای عبور ماشین گردید .
– جوانان و نوجوانان کمتر بر سر گذر محله رفته ، و به حضور در نقاط دور تر و عمومی تر راغب هستند.
– فضای عمومی طبقاتی شده و فضای خاص هر طبقه به وجود آمد .
– حضور مردم در مراسم مذهبی در شهرهای بزرگ و محلات مرفه نیز تغییر یافت .
– با متمرکز شدن دولت مرکزی ، نقش دولت در ایجاد ، اداره و کنترل فضاهای عمومی بیشتر شد .
– فضاهای عمومی مانند مساجد و بازار موجب شکل گیری تقاضای حقوق فردی ، اجتماعی و سیاسی شد .
– رسانه های جدید نظیر رادیو ، تلویزیون ، ویدئو بخشی از زندگی عمومی را به فضای خصوصی کشاند.
۵) نهاد تصمیم ساز و ناظر بر قوانین محلی :
با توجه به لزوم نظارت و هماهنگی رفتاری در انسجام بخشیدن به فعالیت های جمعی روزمره محلی و همچنین هماهنگی فرایندهای محله ای با برنامه ریزی های کلان شهری به عنوان یک جزء از کل وجود قوانین محلی ( که برگرفته از نیازهای واقعی مردم محله است ) و یک نظام ارزشی و رفتاری مشترک که در بر گیرنده منافع اکثریت ساکنان باشد ، ضروری است. تدوین و اعمال قوانین و قراردادهای شهروندی از طریق یک نهاد محله ای مشخص (مانند شورای محله) ، رکن اساسی و هویت بخش محله محسوب میگردد.
برنامه ریزی برای محله ( نتایج کاربردی و پیشنهادات ) :
هدف از بررسی مقدماتی مفاهیم مرتبط ، شناخت نقاط همپوشانی اهداف و سیاست های سازمان های شهرداری تهران با ارکان، مشخصه ها و ویژگی های محله های شهری بوده ؛ تا شاید بتوان بر اساس آن حیطه اثر گذاری و نحوه مداخله سازمان را در محله ها مشخص نمود. از سوی دیگر احیاء محلات امر ساده ای نیست که یک سازمان بتواند تنها و بدون مشارکت سایر نهادها و ارگان های مسؤول ، ذینفع و تأثیر گذار و همچنین همراهی شهروندان ساکن در محله به انجام آن مبادرت نماید. زیرا برنامه ریزی بخشی به عملکردهای جزیره ای و گاه موازی و یا متناقض نتیجه ای جز اتلاف منابع ندارد. در مقابل برنامه ریزی جامع نگر حاصل تفکر جمعی است و موجب قوام یافتگی و پویایی شناخت، و رشد مستمر از جزء به کل و از کل به جزء میشود و فراگیری همه اجزا و روابط بین آنها را دربرمیگیرد.
برنامه ریزی را نمی توان بدون رویکرد جامع نگر پیش برد و از این رو دانش برنامه ریزی متکی بر اصول بنیادی است که همان اصول جامع نگرانه در برنامه ریزی هستند.این اصول را در چهار مفهوم اساسی زیر چنین می توان بر شمرد :
• ۱- متغیر پذیر بودن: درک ویژگی ها و نیازهای منحصر به فرد مکانها ، طبقات اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی، صنفی ، جنسیت ، سن ، خرده فرهنگ های مختلف و … .
• ۲- پایداری : یعنی توجه به موضوعات برنامه ریزی در افق های زمانی کوتاه مدت ، میان مدت و دراز مدت.
• ۳- یکپارچگی: تلفیق مناسب ریز برنامه ها ، هدف ها و فعالیت های مرتبط جهت بدست آوردن کلیت اثر بخش و کارآمد.
• ۴- فراگیری و مشارکت : شناخت ، جلب مشارکت و تعامل با افراد و سازمانهای ذینفع در فرایند برنامه ریزی.
پیشنهادات
۱) تشکیل کار گروه برای طراحی و اجرای طرح های توانمند ساز خانواده محور و شهروند محور با شیوه های متناسب با لحاظ متغیر های مختلف گروههای مخاطب .
۲) طراحی و اجرای برنامه هایی جهت ظرفیت سازی و اجتماع سازی های محلی (Local Community Building )
۳) طراحی و اجرای برنامه های ویژه توانمند سازی شهروندی برای کودکان و نوجوانان بعنوان مخاطب خاص .
۴) طرحهای آزمایشی در چند محله منتخب ( مانند طرح محله نمونه ) و بسط نتایج آن به سایر محلات مشابه.
منبع: آموزش شهروندی
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.