میدان، عنصر فرهنگ ساز شهری
میدان به فضایی گفته می شود که در میانه ساختارهای معماری شکل می گیرد. این فضا در طول تاریخ تکامل شهرسازی و نسبت به ضرورت های موجود زمان و مکان شکل گیری، کاربری های متفاوتی داشته است و در گذشته بیشتر فعالیت های اقتصادی و عملکردهای گوناگون حکومتی و اجتماعی در این فضای روباز انجام می گرفته است.
شهرهای با سابقه تاریخی، دارای میدان های معروفی هستند که جزئی از خاطرات مردم و هویت تاریخی این شهرها به شمار می روند. بناهایی که میدان را احاطه می کنند نسبت به شرایط به وجود آمدن میدان دارای ویژگی هایی هستند که این ویژگی ها تنوع میدان را موجب می شود:
جایگیری یک ساختمان مهم نظیر کاخ سلطنتی در یک جانب و فضای باز مقابل آن که به منظور بهره برداری های خاص ایجاد می شود (میدان ارگ تهران)
فضای محصور از سه جانب که ضلع چهارم آن باز است و خیابان یا معابری از مقابل آن می گذرد (سبزه میدان در تهران)
قرارگیری چند فضای معماری که کاربری های متفاوت ولی مکمل و مرتبط با یکدیگر دارند و کالبد مشترکی را ایجاد می کنند و از طرحی منظم و هماهنگ برخوردارند نیز نوعی دیگر از میدان را به وجود می آورند که از معروف ترین این گونه میدان ها در جهان می توان به میدان «سن مارکو» در ایتالیا، میدان «مایور»، در اسپانیا و میدان امام (نقش جهان) در ایران اشاره کرد.
ترکیب ساختمان هایی با عملکرد متفاوت در اطراف یک میدان نمایانگر آن است که سعی بر گردآوری شهروندان در یک فضای عمومی و تقویت روابط اجتماعی از بیشترین اهمیت در طراحی این میدان برخوردار بوده است.
میدان نقش جهان اصفهان این ویژگی ها را به کامل ترین شکل در میان میدان های تاریخی جهان به همراه دارد. مقر حکومتی، جایگاه مذهبی، فعالیت اقتصادی و زمین ورزشی (بازی چوگان) کمال یافتگی و شکوه و زیبایی را در این میدان به نمایش گذاشته و آن را در جهان بی همتا کرده است.
با ورود اتومبیل و پررنگ تر شدن حضور آن در زندگی ساکنان شهرها عملکرد میدان از حالت سنتی خود خارج شده و مفهوم جدیدی پیدا می کند هر چند در طراحی این میدان ها نیز اصول کلی زیبایی شناختی در اجزای معماری محصور کننده میدان رعایت شده و فرم و مصالح به کار رفته در بعضی میدان ها در نهایت هماهنگی بوده و در واقع یک نما در اطراف میدان تکرار می شود.
علاوه بر بدنه های متناسب و موزون، آب نماسازی و ایجاد فضای سبز نیز جزو اجزای شکل دهنده میدان به شمار می رود و گاهی نیز نصب و ایجاد یک عنصر مشخص هنری مانند مجسمه شخصیت های فرهنگی و اسطوره ای در وسط میدان موجب تقویت نمادهای شهری و شکل دهی هر چه بیشتر فضای میدان به عنوان یک فضای عمومی خاطره انگیز می شود.
«میکل آنژ» در طرح بهسازی و تکمیل میدان «گامپیدولیو» بر بالای تپه «کامپیتولینه» به سال ۱۵۳۹ _ ۱۵۳۷ میلادی علاوه بر ساخت و سازهای مناسب با ساختارهای موجود و ایجاد هماهنگی در بدنه های میدان اقدام به کف سازی آن و با انتقال مجسمه «مارکوس اورلیوس» به دستور «پاپ پل سوم» و نصب آن در مرکز این میدان روی سکویی که به همین منظور طراحی کرده بود، نبوغ خود را در درک فضاهای شهری و به وجود آوردن و القا شکوه و عظمت و تهییج شور و شوق ملی و ایجاد یک فضای دلنشین که در گذشته نیز مرکز حکومتی رم باستان به شمار می رفت، به نمایش گذاشت.
پس از گذشت حدود پانصد سال از اجرای طرح «میکل آنژا ساخت و ساز مرتفع در ضلع جنوب غربی میدان فردوسی تهران که نام شاعر حماسه سرای بزرگ ایران و جهان بر آن نهاده شده است، مجسمه او را که نماد فرهنگی و ملی ایرانیان در پایتخت کشور است به گونه ای تحقیر آمیز تحت الشعاع قرار داده و با خودنمایی در هر چه محقر جلوه دادن فضای میدان، تناسب نسبی بناهای اطراف را نیز بر هم زده و خود را پیش از مجسمه و اجزای دیگر میدان بر بیننده تحمیل کند.
سوالی که به ذهن متبادر می شود این است که چه کسانی مسئول چنین خطاهایی در منظر شهری هستند و تا چه زمانی این اشتباهات در شهر تهران و سایر شهرهای ایران تکرار خواهد شد؟ آیا مدیران شهری به زیبایی شهر و حفظ هویت آن توجهی دارند؟ آیا حضور سرسام آور اتومبیل در تهران به خصوص در بافت مرکزی و آلودگی ناشی از آن زنگ خطری برای جلوگیری از تراکم نیست؟
چه کسانی باید پاسخگوی ناهنجاری های موجود باشند که در اثر تکرار اشتباهات پیش آمده است؟ آیا آن قدر که برخی مدیران شهری به درآمدزایی می اندیشند به فکر روح و روان و سلامتی شهروندان هستند؟
تا کی بی تفاوتی نسبت به ارزش های تاریخی و هنری ادامه خواهد یافت؟ تهران باید نمادی از الگوهای فرهنگی ایران اسلامی در جهان باشد، آیا با بی اعتنایی به روند کنونی تخریب ساختارهای تاریخی می توان به این مهم دست یافت.؟
مهدی معمارزاده، کارشناس میراث فرهنگی
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.