ارزیابی قابلیتهای اجرایی طرحهای جامع شهرستان
ارزیابی قابلیتهای اجرایی طرحهای جامع شهرستان
شهرسازی
گروه مطالعات و پژوهشهای شهرسازی مرکز- مهندسین مشاور پ
آقای مهندس محمدرضا قاهری
برنامهریزی را میتوان کوششی دانست عقلانی و سنجیده در جهت هدایت منطقی فرایندهای موجود به سوی مطلوبیتهایی که توسط اهداف تعیین میگردد و حاصل آن یعنی برنامه را الگویی نظامیافته از تصمیمات درهمتنیده، منطقی و هماهنگ نامید. مفهوم و ماهیت برنامهریزی «خردورزدی» است. وقتی برنامهریزی میکنیم میخواهیم منطقی عمل کنیم. ورما (۱۹۹۸) دو نوع خردورزی را بیان میکند: خردورزی تحلیلی که شامل تقسیم کل به جزء و شناخت اجزای زمینه و تفاوتهای آنها است و نوع دوم خردورزی سیستماتیک که شناخت ارتباط اجزا و اهداف اجزا برای دستیابی به کل (برنامه) را مورد توجه قرار میدهد و نظم جاری به واسطه نظم ارتباطی بین اجزا به وجود میآید تا نظم هر یک از اجزا در برنامهریزی. پیشبینیهایی که اساس برنامهریزی است، در تحلیل نهایی میباید متکی بر رفتار غرضی عوامل مورد نظر در آینده باشد. زیرا سودمندی کار برنامهریزی وابسته به قدرت پیشبینی آن است و پیشبینی وابسته به استمرار رفتار متغیرها و نهادهای موجود و سازگاری رفتار عوامل مورد نظر در برنامه است و بنابراین تحقق برنامهریزی نیازمند انعطافپذیری برنامه و تاکید آن بر فرایند به جای نتیجه است. این امر به خصوص در سطوح بالای برنامهریزی از اهمیت ویژهای برخوردار میگردد. در سالهای اخیر، مقامات دولتی، اقتصاددانان و برنامهریزان بسیاری از کشورها درباره کارایی طرحها و برنامهها در سطوح ملی و منطقهای تردید نشان دادهاند. این تردید دلایل گوناگونی دارد از جمله: ضعف طرحها و برنامهها به عنوان ابزارهای توسعه خطرپذیری بسیاری از پیش بینیها به دلیل خردورزی تحلیلی غالب در تهیه برنامهها عدم وجود سازمان و تشکیلات مناسب برای تهیه، اجرا، ارزیابی و اصلاح برنامهها نقش بیش از حدی که بسیاری از کشورها در روند توسعه، برای چنین آرزوها و خیالات قائل شدهاند. در مورد کشور ایران، به موارد فوق میتوان عدم هماهنگی موثر بین وزارتخانهها و سازمانها را نیز افزود. کارشناسان سازمان ملل نیز معتقدند که بدون مشارکت دستگاههای اجرایی مختلف در همه برنامهها نمیتوان به اجرای آنها امیدوار بود. از طرف دیگر شرط لازم هماهنگی دستگاههای اجرایی مرتبط با امر برنامهریزی در هماهنگ نبودن و تلفیق برنامههای منطقهای با برنامههای کلان است. به طور کلی مقیاس منطقه جهت خاصی را در برنامهریزی منطقهای به وجود میآورد. اگر برنامهریزی را فرایندی از هدایت سیستمهای ملی و تنظیم و مکانیابی فعالیتها در سطح منطقه بدانیم، میتوان آن را پاسخی برای مشکلات منطقه تلقی کرد. رشد اقتصادی، افزایش جمعیت شهرنشینی و استفاده حداکثر از منابع دیگر برخی مناطق و افسردگی و رکود اقتصادی در مناطق دیگر، برنامهریزی در هر دو منطقه را یکی با هدف کنترل رشد و دیگر تشویق رشد ضروری میسازد. برنامهریزی منطقهای از آن جهت که فراشهری است، امکان آن را میدهد تا شهر و مراکز شهری در قالب زمینه خود دیده شوند و از طرف دیگر به واسطه آنکه در سطحی پایینتر از ملی است اجرایی شدن برنامهها و سیاستهای کلی در سطح ملی را امکانپذیر مینماید. در حقیقت برنامهریزی منطقهای میتواند کمکی به برنامهریزی هم در سطح ملی و هم در سطح محلی باشند. ساختار برنامهریزی منطقهای به عوامل غیر قضایی از جمله جنبههای اجتماعی و فرهنگی و ارزشهای اجتماعی و الگوهای فرهنگی، چهارچوب تشکیلاتی و تکنولوژی روز وابسته است و از طرفی به جنبههای اقتصادی مرتبط میگردد. جنبههای اقتصادی از قبیل چگونگی تخصیص و توزیع منابع و جنبههای فضایی و کالبدی منطقه نقش موثری در محتوای برنامهریزی منطقهای دارند و در حقیقت میتوانند تبلور جنبههای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی در منطقه به وسیله توزیع فضایی عناصر کالبدی و ارتباطات عملکردی بین فعالیتها محقق میگردد. روند برنامهریزی منطقهای در ایران از اولین برنامههای عمرانی کشور بین سالهای ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۴ با مطرح نمودن ناحیه دشت مغان شروع شده است. تجدید نظر در خط مشیها و رویکرد به تدابیر جدید در مفهوم برنامهریزی منطقهای در اواخر سال ۱۳۴۹ روی داد و اقداماتی جهت رفع موانع گوناگونی در تهیه برنامهها و اجرای آنها به وجود آمد و کشور به ۱۱ منطقه تقسیم شد که بعضی از استانها وسعت بیشتری داشت. بررسی روند برنامهریزی منطقهای بین سالهای ۱۳۲۷ تا ۱۳۵۲ (یعنی برنامه عمرانی اول تا پایان برنامه عمرانی چهارم) نشان میدهد که به مجرد آنکه برنامهریزی به تدریج از سیاست یکبعدی تمرکز سرمایهگذاری در مناطق عقب افتاده به سیاستهای چندبعدی تمرکززدایی، منطقهای کردن بخشها، ایجاد برنامهریزی در مناطق، مطالعه جامع منطقهای و مشارکت مقامات محلی تحول یافته است. لیکن از برنامهریزی کالبدی به عنوان زیرمجموعهی اصلی برنامهریزی منطقهای چیزی وجود ندارد. در برنامه پنجم ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۶ ضرورت طرحهای کالبدی در سطح برنامهریزیهای منطقهای مشخص گردید. در سال ۱۳۶۱ مجدداً اندیشه آمایش سرزمین مطرح و نتیجه به صورت طرح پایه آمایش و تهیه برنامه فضایی کشور در یک برنامه بیستساله تجلی یافت که به تهیه طرح پایه آمایش در سال ۱۳۶۲ منجر شد. در برنامه پنج سال اول جمهوری اسلامی (۱۳۷۲-۱۳۶۸) برنامهریزی منطقهای نسبت به برنامههای قبل، از جایگاه بهتری برخوردار شد. مروری بر برنامههای عمرانی کشور و نتایج حاصل از تجربه تهیه برنامههای منطقهای در گذشته نشان میدهد که به علت وجود سیستم برنامهریزی مرکزی، تسلط برنامهریزی کلان اقتصادی و برنامهریز بخشی، برنامهریزی منطقهای همواره تحت تاثیر برنامههای کلان و بخشی قرار گرفته و در جهت آنها هدایت شده است و به همین دلیل بین آنچه که قرار بوده در برنامهریزی منطقهای انجام شود تفاوت وجود دارد. محتوای برنامههای منطقهای کمتر عوامل مربوط به مراکز سکونتی و چگونگی توسعه کالبدی را به اندازه کافی مد نظر داشتهاند. در برنامه دوم با تصویب طرحهای توسعه و عمران در مقیاسهای متفاوت ملی و منطقهای و محلی که در سال ۱۳۷۵ تهیه و در سال ۱۳۷۷ ابلاغ گردید تا حدودی این خلاء را پر کرد. با این حال هنوز توجه به قابلیتها و توانهای محلی مناطق، سلسلهمراتب در بخش خدمات و نیازمندیهای عمومی و زمینهسازی کار و فعالیت و سرمایه و ایجاد اشتغال در نقاط غیر متمرکز را ضروری میسازد. شباهت طرحهای جامع شهرستان در ایران با برنامهریزی استانی در کشور انگلستان است که بر اساس سیستم اداری و مرزبندیهای سیاسی تعریف میشوند. طرح ساختاری متشکل از یک گزارش مکتوب است که سیاست استراتژیک اصلی در برنامهریزی بهرهبرداری از زمین را در منطقه و مهمترین پیشنهادهای کلی برای تغییرات را بازگو میکند. طرح محلی سیاستها و پیشنهادهای کلی تدوین شده در طرح ساختاری را توسعه و بسط میدهد. اگر برنامهریزی فضایی در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی و مکانی در سطوح مختلف ملی، منطقهای، ناحیهای و محلی را سیستم هدایت و کنترل توسعه در این سطوح بدانیم ارزیابی میتواند به عنوان مکانیزم کنترل سیستم برنامهریزی تلقی شود که از طریق دریافت اطلاعات مداوم از خود سیستم، پردازش آنها و وارد کردن مجدد این اطلاعات به جریان سیستمی، آن را هدایت و به حفظ تعادل و پایداری آن کمک مینماید. ارزیابی بر حسب جایگاه و ماهیتی که دارد میتواند شکلهای مختلفی داشته باشد و به لحاظ موضوع، عمق، مدت، دقت و هدف شکلهای متفاوتی را در برگیرد و از یک نظارت ساده و ارزیابی قبل از اجرا در حین اجرا و بعد از اجرا را شامل میشود. ارزیابی میتواند کل یا ماهیت کلی یک موضوع یا بخشی از آن مورد توجه قرار دهد. برای مثال، فرایند برنامهریزی، مکانیزم تخصیص منابع، سازمان، ساختار و نحوه اداره و اجرا، مسائل ویژه طرحها و پروژهها، همچنین منابع مالی، تاثیر و تاثرات طرحها و اهداف و سیاستهای طرحها را مورد ارزیابی قرار دهد. تاریخچه طرحهای جامع شهرستان: شروع تهیه طرحهای جامع شهرستان یا طرحهای توسعه و عمران ناحیهای (به عنوان طرحهای زیرمنطقهای) بر اساس سیستم اداری اولینبار از ابتدای سال ۱۳۷۰ در معاونت شهرسازی و معماری وزارت مسکن و شهرسازی مورد توجه قرار گرفت و تهیه طرحهای جامع شهرستان در تاریخ ۵/۱۱/۷۳ به تصویب هیات وزیران رسید. انگیزه اولیه در پیشنهاد طرح جامع شهرستان به دلیل مشکلات و معضلاتی بود که عملاً از کنترل طرحهای جامع شهری خارج بود.
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.