مشارکت مردم در بهسازی و نوسازی بافتهای شهری
مشارکت مردم در بهسازی و نوسازی بافتهای شهری و میزان همکاری مردم و چالشهای پیش رو در مشارکت مردم در طرحهای توسعه شهری
اقتصاد و مدیریت شهری
آقای دکتر بابک داورپناه
آقای مهندس ناصر مشهدیزاده دهاقانی
نگاه کالبدی و فیزیکی باید به نگاه توسعهای با اولویت به ویژگی اقتصادی و فرهنگی محله مورد مداخله، تبدیل شود و در توسعه پایدار منوط به مشارکت باشد. انسانمحور بودن زندگی شهری، در توسعه پایدار نیز، محور است و با توجه به مشارکت مردم و سازمانهای محلی، برای ایجاد حس شهروندی و تعلق به محلات در بین شهروندان، میبایستی ساختار طرحهای جامع سنتی را تغییر داد. راه برونرفت از تناقض بین احیا و بازسازی و حفظ هویت فرهنگی، پرمانع و دشوار است. اگر اصل انسانمحوری (یعنی شهروندمحوری) را بپذیریم، باید عنوان کرد که این طی راه پرهزینه و زمانبر، بدون مشارکت، میسر نیست. اگر همه دستاندرکاران، شناخت و ادراک از مفاهیم و مبانی نظری نداشته باشند، مشارکت فقط به شعار تبدیل میشود. ولی آنگاه که تفاهم بر سر مفاهیم و مبانی نظری وجود داشته باشد، پایداری توسعه شهری معطوف به مشارکت، آنقدر زمانبر و هزینهبر خواهد بود که همه تسهیلات در جهت اهداف مشترک، بسیج شوند. همفکری و همدلی همه نهادهای مؤثر بر توسعه شهری لازم است تا بتوان راهکارها و راهبردهایی را تدوین و عملیاتی کرد که ضمن برخورداری از عزم سیاسی برای پیشگیری از بحرانهای آتی، از حمایتهای مالی منسجم مبتنی بر اولویتهای شهروندان برخوردار باشند. کارشناسان و متخصصین، خود نیز یکپارچه به امر مشارکت باور ندارند و عنوان کردهاند که هرجومرج وضعیت مدیریت شهری، عدم تخصیص بودجه کافی، به عرصه تجاری کشانده شدن حفظ میراث فرهنگی و مشروط بودن مشارکت مردم از مصادیق ناکارآمدی شعارهای مشارکت میباشند. تحقیقات میدانی در تجربیات ایران، به خوبی شکاف بین مسئولان و متخصصین از یک سو و نظرات اهالی محلات را از سوی دیگر نشان میدهد که بدین ترتیب دستهبندی میشوند: عدم اعتماد به مسئولان و کارشناسان عدم توجه مسئولان به لزوم اطلاعرسانی به مردم متولی بودن دولت و دولتی شدن امر احیا، باعث شده تا مردم، احساس مالکیت و تعلق نداشته باشند، از سوی دیگر، رجعت خارج از قوانین مدنی در چارچوب دیرینهشناسی شهرهای اسلامی نیز، میتواند به عنوان ابزاری برای خصوصیسازی امور، مورد سوء استفاده قرار گیرد و در حین دور شدن از سلطهگری دولتی متخصصین، باید در ادامه، مسئولیتپذیری دولتی درخصوص هزینههای بهداشت عمومی و امنیت تردد و یا دسترسی به آموزش رایگان را تأکید کرد. از تجربیات جهانی، به مدیریت یکپارچه شهر به عنوان فرایندی فرابخشی میرسیم و در تجربیات ایرانی، به تناقض در قوانین و مسئولیتها به خصوص بین وزارت کشور، استانداریها، شهرداریها و شوراهای شهر از یک سو و دیوان عدالت اداری و مصوبات مسکن و شهرسازی و آرای قوه قضائیه از سوی دیگر به تضعیف چارچوب قانونی مداخلات شهری و در نتیجه، غیر قابل اجرا بودن بخش عمدهای از طرحهای موجود میرسیم. همراه با فقدان مدیریت یکپارچه شهر، فقدان راهبردهای اطلاعرسانی شفاف، به اعتبار پیشنهادات برای راهبردهای اطلاعرسانی میافزاید. در امر اطلاعرسانی برای مشارکت، تجارب ایرانی کماکان در پلکانهای اولی نردبان مشارکت است. به طوری که در یک مورد، وقتی منظور از مشارکت چنین بیان میشود: «نقشه طرح جامع را به دیوار مسجد زدیم و سپس با امام جمعه صحبت کردیم و او طرح را در نماز جمعه برای مردم توضیح داد»، میبایست پرسید محتوای این طرح چه بود؟ شاید باید به چند راهبرد و راهکار سنتی بسنده کنیم، مثلاً: ایجاد دسترسی اضطراری معاصرسازی تغییر کاربریها شناسایی ابنیه مهم ایجاد قطبهای آموزش فرهنگی و گردشگری و خدماتی بدنهسازی مسیرهایی که این بناها را به هم متصل میکنند. ایجاد مراکز اشتغالزایی تجربه ایران نه قاطعانه، ولی در اکثر اوقات، ما را به پیشنهاداتی بنیادین برای جلب مشارکت مردمی در امر احیای بافتهای تاریخی میرساند و در آغاز چنین فرایندی، اعتمادسازی است و یا باور به این نکته که توانمندسازی و ظرفیتسازی، امری است که هم هزینهبر است و هم زمانبر.
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.