نظم شهر و نظم محیط
شهرها دارای محیط خاصی اند . بنابراین نظم های شهر یا سازمان ها ، موردی خاص از نظم های محیطی یا سازمان ها هستند . در بالا گفته شد که نظم ها می توانند در ماهیت عناصری که منظم یا ساماندهی کرده اند ، متفاوت باشند . اما برای مقایسه بین فرهنگی ، ما به کلیاتی نیازمندیم . مثال شهر هند و بقیه چنین کلیتی را نشان می دهد ( که در فائق آمدن به مسأله محیط ، نظیر فرهنگ که یک اصطلاح بسیار وسیع است کمک می کند) . نظم محیطی فراتر از نظم هایی میرود که صرفاً در شکل مصنوع وجود دارند ( ابزار ی ) شخص می تواند بگوید که چهار عامل منظم شده اند : فضا ، زمان ، معنا و ارتباط . علاوه بر این آنها به سه بخش اصلی تقسیم بندی شده اند ۱- عناصر کاملاً ثابت : آنهایی که کمتر یا به آرامی تغییر می کنند نظیر ساختمان ها ، جاده ها ، بزرگراه ها ، پل ها و … ۲- عناصر نیمه ثابت ( مبلمان شهری ، گیاهان ، نشانه ها و رفتارها و ۳- عناصر متحرک ( مردم و حیوانات و … ( رجوع شود به راپاپورت ۱۹۷۷ ، ۱۹۸۰ )
این نشان می دهد که نظم محیطی ( در این مورد محیط های شهری ) باید به مثابه اشکال خاص سازمان ، فضا ، زمان و ارتباط ، از طریق عناصر ثابت ، نیمه ثابت و متغیر به مثابه عملکرد شیوه زندگی گروهی خاص ، طرح واره های شناختی شان ، قوانین و رمزگان های نمادین یعنی فرهنگشان فهمیده شوند . بر حسب این تعریف شخص می تواند ظاهراً بی نظمی ، آشفتگی ، اشکال شهری نامعقول را تحلیل کند و بفهمد که نه تنها برای اقامتگاه های کثیف و و خودرو به کار می رود بلکه می تواند نوعی دیگر از نظم شهر باشد .برای مثال مباحث پیرامون اینکه آیا اقامتگاه های مایا شهر بودند یا نه با کاربرد یک تعریف اتیک تحمیلی از آنچه که شهر است (که یک منطقه را ساماندهی می کند ویتلی ۱۹۷۱) و بنابراین از طریق فهم نقش ساماندهی حرکت مناسکی در زمان ( وکت ۱۹۶۸ ، ۱۹۷۶ ) یعنی سازمان های ارتباطی ، معانی و زمان حل شود. به همین ترتیب ، شخص می تواند نظم محیط های بومیان استرالیا و به طور کلی چادر نشین ها را بفهمد . شهرها و چشم انداز های مهاجران می توانند بر حسب ساماندهی خاص فهمیده شوند که خانه را به خوبی اشکال مهم تسهیل فضایی نسبت به حمایت اجتماعی یعنی نظم ارتباطی نمادین کرده اند . شهرهای سنتی آفریقا که ظاهراً دارای هیچ نظم فضایی نیستند ، بر حسب روابط اجتماعی یعنی سازمان ارتباط قابل درک و از این رو منظم می شوند . ( هال ۱۹۶۷ ) . علاوه براین ، ظاهراً اشکال متفاوت شهر ، حیاط شهرها و حوزه های کم تراکم با قرار دادن عناصر در آنها و شهر روستاهای قومی می توانند انواع متفاوتی از اصول واحد ، کنترل کنش متقابل ناخواسته یعنی سازمان روابط را نشان دهند ( راپاپورت ۱۹۷۷ ، صص ۳۳۷-۹ ) .در مورد حیاط شهرها ، عناصر فیزیکی نظیر دیوارها ، در ها ، دروازه ها در یک حوزه بسیار کم تراکم به کار می روند که فاصله است . در شهر روستاهای قومی یا دیگر حوزه های متجانس ارتباط در میان گروه ها بیشتر از افراد کنترل می شود . بنابراین این امکان می دهد که دو تفسیر نزدیک به هم اما بسیار مشکل از نظم های شهری نظیر شهرهای بومی و استعماری انگلیس در هند داشته باشیم ( کینگ ۱۹۷۶ ) . در آن مورد نسبت به موارد دیگر ، بیش از یک عنصر (فاصله و انسجام )برای مثال در شهر بومی هند شمالی ، حیاط شهر ها و حوزه های متجانس د ربخش استعماری شهر به کار می رود . ظاهراً سازمان های فضایی مشابه نظیر جنبه هایی از شهر باروک و چین می توانند تفاوت را بر حسب سازمان معنا ( راپاپورت ۱۹۷۷ ، ص ۳۵۰ ) و کنترل اظهار شده قبلی نسبت به دسترسی پذیری را نشان دهند و از این رو حرکت ، آزادی بعد پذیرش و از این رو حرکت آزاد را محدود کند که نتیجه سازمان های متفاوت ارتباط است .
به دو نکته توجه کنید . ابتدا اهمیت معنا و رابطه آن با ارتباط است ( قبلاً بیان شد ) به گونه ای که بر سازمان فضا یی و زمانی تأثیر گذارند. در این شرایط جنبه ها و کارکردهای پنهان فعالیت ها نقش بسیار مهمی را نسبت به جنبه های آشکار به عهده دارند . در واقع تا حدی تمایز میان ( نظم آشکار و پنهان )به معنا مرتبط است و توجه به این نکته می تواند مفید باشد که هر فعالیتی می تواند با توجه به خود فعالیت ( روش خاص انجا م آن ) به اضافه فعالیتهای مرتبط یا نزدیک به هم و معنای آن درک شود. فعالیت اول و تا حدی دوم جنبه های آشکارند ، عملکرد دوم ، سوم و چهارم جنبه های پنهان اند که بیشتر با فرهنگ تغییر می کنند به گونه ای که شخص به سمت هدف پنهان مقیاس حرکت می کند . ( راپاپورت ۱۹۷۷ ) .
به یک فعالیت شهری نظیر خرید نگاه کنید . معمولاً خرید اجناس مستقیم و یا به واسطه پول است . روش انجام آن احتمالاً در بازار یا در سوپر مارکت ، اعتماد به دستفروش ها یا مغازه های سیارمتفاوت است . فعالیتهای مرتبط احتمالاً شامل پراکنش مبادله در حال خرید یا مبادله اطلاعات به هنگام خرید است . معنای خرید احتمالاً ولخرجی متظاهرانه را دوباره ایجاد می کند که به منزلت مرتبط است . البته فرد درک میکند که قوانین فرهنگی متفاوتی وجود دارند که با هم به وجود می آیند . زیرا نظم های حسی ، تجربی نیز بسیار متفاوتند. یک بازار در فضای آزاد هند را با فروشگاه های زنجیره ای آمریکا یی یا سوپر مارکت مقایسه کنید . نکته بعدی که قبلاٌ نیز بیان شد و همچنان ادامه دارد این است که فرد باید با رویکرد امیک آغاز کند و برای اهداف مقایسه ای رویکردهای تحمیلی اتیک را به کار برد. رویکردهای تحمیلی اتیک ، زمانیکه دقیقاً کاربرد آنها هدایت به سمت در نظر گرفتن بی نظمی یا آشفتگی یعنی عدم درک از نظم قابل فهم است، نبایند استفاده شوند. از توجه به عدم درک متقابل و انکار نظم در مورد شهرهای چین ، آفریقا ، مایا ، اسلامی ، آمریکای شمالی ، یا شهر دیگر با مشاهده گرانی از فرهنگ های دیگر ، این موضوع به خوبی روشن می شود که قوانین ساماندهی درک نشده اند ( راپاپورت ۱۹۷۷ ) . از این رو این عدم درک نه تنها برای نظم فیزیکی بلکه برای نظم های اجتماعی شهرهای مختلف یا بخش هایی از شهر به کار می روند . بیشتر بحث در مورد اینکه آیا همسایگی یا شاخه ای شدن گروه ها در شهر های مدرن هنوز مهم اند یا بوسیله روابط شبکه ای جایگزین شده اند ، باید با وضع معیارهایی صورت گیرد یعنی مقوله های پیشینی برای هماهنگی در همسایگی ها به جای مفهوم هماهنگی مشاهده شده که یک مقوله مشتق شده از رویکرد اتیک است ، به کار برده شود . واقعیت این است که همسایگی ها هنوز برای بسیاری گروه ها ( اگر نه اکثریت ) برجسته است ، اگر که شخص شناخت های ذهنی وتمایل آنها را به هماهنگی مطالعه کند ، اگر که هماهنکی مشاهده شده را به مثابه معیار در نظر بگیرد ، این هماهنگی می تواند مبتنی بر متغیر های بسیار متفاوت باشد . ( انتخاب اصلی وابسته به فرهنگ است ، راپاپورت ۱۹۷۷ ) . البته نتیجه این برجستگی مستمر نسبت به همسایگی ها، اهمیت جغرافیای اجتماعی شهر ، سازمان اجتماعی مردم در فضای شهر ی است یعنی فی نفسه نظم شهری مستمری را به کار می برد که به فرهنگ مرتبط است . همچنین دارای استلزامات تجربی است ، به این دلیل که حوزه هامتعلق به گروه های خاصی اند و بر مشخصه های متفاوتی تأکید دارند . حتی زمانیکه عناصر ثابت شبیه هستند ، در عناصر نیمه ثابت و متحرک تفاوت و تنوع قابل توجهی نشان داده می شود که شهر را هم بسیار پیچیده و هم خوانا و به طور مفهومی غنی می سازد . در حوزه های متجانس همه نشانه ها اضافه می شوند و یکدیگر را تقویت می کنند . در صورتیکه در حوزه های نامتجانس آنها بسیار متفاوتند . بنابراین آنها در مسیر های متفاوت قرار میگیرندو تمایل به خنثی کردن دارند .
توجه کنید که خوانایی و پیچیدگی به تمایز های قابل توجهی وابسته اند . با در نظر گرفتن خوانایی ، برخی سطوح سازگاری ضروری است . به طوریکه نشانه های متفاوت در ویژگی های حسی متفاوت نیاز به منتقل کردن معانی مشابه دارند . این موضوع به میزان سازگاری میان شکل و فعالیت ها از میان سازمان فضایی ، زمانی ، معنایی و ارتباط دلالت می کند یعنی سازگاری میان عناصر ثابت ، نیمه ثابت و متحرک . خوانایی نه تنها به سازگاری وابسته است بلکه باید با نشانه های محسوس انجام گیرد . فهمیدن نشانه ها ضروری است اما برای درک نظم شهر کافی نیست . نشانه ها باید فهمیده شوند . برای فهم این نشانه ها ( که نظم های شهری متفاوت را منتقل میکنند ) شخص نیازمند شناخت رمزگان هاست یعنی نشانه ها خاص فرهنگند که صحنه ها را درون محیط ،وضعیت ها و قوانین تعریف می کنند که با آنها وجود دارند و از این رو بارفتار متناسب بیان می شوند و هم کنشی را ممکن می سازند . یکی از دلایلی که شهر های جدید غالباً متهم به آشفتگی شده اند ، در تناقض با شهرهای سنتی ، که به داشتن یک نظم تلقی شده اند ، این است که نشانه های شهری جدید احتمالاً نه فهمیده و نه درک شده اند . معنا در شهرهای جدید بسیار بسیار متعدد است همان گونه که صحنه ها متعددند. د رعین حال شهر های مدرن کثرت گرا هستند و دارای فرهنگ های متعدد و متمایز ند . نتیجه این می شود که معانی کمتر واژگانی اند و نسبت به موقعیت های سنتی فردی تر هستند . ( راپاپورت ۱۹۷۰ ، ۱۹۸۰ )
بنابراین نشانه های نسبتاً دقیق که در محیط های سنتی پاسخ می دهد در شهرهای جدید پاسخ نمی دهد و به سازگاری بسیاری نیازمند است . سازگاری در شهر های جدید و نیاز به ساخت نشانه ها ، برای تمایز گروه ها با رمزگان های متقابلاً غیر قابل درک و متفاوت مشخص اند که غالباً با قرار دادن انواع جدیدی از نظام های فراتر از نظم اجتماعی (یا حداقل انواع بسیار پیچیده از آنها ) ، نمادین ، کلامی به دست آمده اند . اطلاعات پیچیده ، صریح و متمایز و نظام معانی به نظم های دیگر و نظام های مکانی ، فضایی اضافه می شوند . این بینش شخص را قادر می سازد تا مطالعات متمایز را به هم ربط دهد در حالیکه از سنت ها و با دیگاه های بسیار متفاوت ریشه می گیرد . ( شوای ۱۹۷۰-۷۱ ، ونتوری و همکاران ۱۹۷۲ ، بخش ۱ ، کار ۱۹۷۲ ) . تمامی آنها با نظام های غیر فضایی و جدید نظیر نشانه ها ، چراغ های گازی، تابلوهای آگهی شهری و نظایر آن نظم شهری کاملاً جدیدی را اظهار می کنند . به این دلیل که نظم ها به ارزش ها و طرح واره ها ی دانشگاهیان ، طراحان و برنامه ریزان مرتبط نیستند که بی نظمی یا آشفتگی را در واقع به مثابه آشفته ترین جنبه شهر های مدرن می بینند . ( نیون ۱۹۵۵ ، ۱۹۵۶ ، ۱۹۶۵ ، بک ۱۹۶۴ و بسیار ی دیگر ). به لحاظ شخصی فرد این نظم خاص را دوست ندارد ، در حالیکه قادر است دلایل فرهنگی آن را با توسعه آن ، نیاز به سازگاری بیشتر و نشانه های بسیار صریح بفهمد { ان هم }زمانیکه نشانه های غیر ارتباطی و تک هنجارمندانه جایگزین نشانه های ارتباطی و واژگانی شوند. همچنین نظم خاص نه تنها مورد علاقه نیستند بلکه تحلیل نشان می دهد که آن در شرایط ادراکی پاسخ نمی دهد . ( کار ۱۹۷۳ ، راپاپورت ۱۹۷۷)
اما نکته اصلی این است که نظام فرهنگی متفاوت و پیچیده ، طرح واره ها و معانی بسیار متفاوت را به کار می برند . یک نظام فرهنگی کثرت گرا و نظام فیزیکی و اجتماعی با مقیاس بزرگ شامل تعدادی از ( گاهی تعداد بسیار ) خرده فرهنگ ها و صحنه ها می شوند . اگر همان صحنه های شهری باید به طور موفق آمیزی به وسیله گروه های متفاوت ، بسیارزیاد ، پیچیده و چند جهتی به کار برده شوند ، باید نظام ارتباطی به این منظور باشد که فعالیتها خوانا وهماهنگ باشند ، یعنی به هم کنشی مردم کمک کند ( راپاپورت ۱۹۷۷ ، به ویژه ص ۳۳-۳۲۵ ) به نظر می رسد این یافته ها کلی باشند . { زیرا }از میان حیوانات نیز اکثر فعالیت ها نیاز به همکاری دارند یعنی نظیر نظام های اجتماعی بسیار پیچیده اند . به طوریکه نظام ارتباطی پیچیده و چند جهتی می شود . ( رجوع شود به بروتون ۱۹۷۲ ) این نوع تحلیل ، موفقیت و گستردگی غذای اصلی ، منزل و فعالیتهای دیگر را تا حدی تبیین می کند که به طور مستمر مجموعه مشخصی از نشانه ها را برای انتقال نتایج بسیار قابل پیش بینی به کار می برد . ( راپاپورت ۱۹۷۳ ، ۱۹۷۷ ) این نشانه ها بسیار مشخص اند ، آنها با رفتارهای مورد انتظار ، روشن و با قطعیت بسیار ، رویه ها و لباس مورد قبول ، قیمت ها ، ویژگی ها و … پیش بینی شده اند . نظم آنها بسیار واضح و خواناست . در این مورد نیز دلایلی برای تحول و نقش آنها در نظم منطقه ای و شهری در واکنش های انتقادی به مشاهده گران فراموش شده اند افرادی که آنها را دوست ندارند و ضعف های دیگری را در آن می بینند ، برای مثال فرایند بسامان همانندی رو به افزایش در غذا ، منزل و غیره با عدم پیامد پیچیدگی و انتخاب . در تمامی این مثال های فبلی ما نظم مصنوع شهری یعنی عناصر ثابت را می یابیم که تجلی یک صحنه برای نظام فعالیت ( یعنی عناصر متحرک ) عناثر نیمه ثابت ( نشانه ها ، تابلوی آگهی های شهری ، چراغ های گازی … دکورها و چشم انداز، مبلمان خیابان … ) است که نظم را تقویت ، منتقل و آَشکار می سازد .
بیان شد که این عناصر نیمه ثابت هستند که میتوانند به راحتی تغییر کنند ، آنها نسبت به عناصر ثابت به سرعت تغییر می کنند . در اکثر موارد ، ما وارث عناصر ثابت و نظم های فیزیکی شهر هستیم، همان گونه که نظام فعالیت تغییر می کنند ، عناصر نیمه ثابت نیز به راحتی واکنش نشان میدهند که هم این تغییرات را بازتاب می کند و هم به هدایت آنها یعنی هدایت رفتار کمک می کنند . البته این در مقیاس کوچکتر به کار می رود یعنی در مورد گیاهان ، باغ ها ، مجسمه ها ، حمام ها ، دکوراسیون های خانه و از این قبیل چیزها که به طور کلی نظم های معماری و شهری را متجلی ، مشخص ، تقویت و روشن می کنند که به هدایت رفتار و نظام فعالیت در صحنه های متفاوت کمک می کند . واضح است که فرهنگ نقش مهمی در نظام فعالیت مردم دارد . باز یادآوری می کنم من قبلاً هم گفتم که مفیدترین شیوه ، ایجاد اصطلاح بسیا ر وسیع و عملی از فرهنگ است و این بسیار مشخص است که دقیقاً با نظام فعالیتها( که جنبه های نسبتاً پنهان را شامل می شود ) و سبک زندگی شروع می شود . نظم های محیطی و شهری متفاوت به مثابه تسهیلگرانی برای مجموعه ای از فعالیت ها عمل می کنند و در عین حال ازمجموعه های دیگری از فعالیت ها جلوگیری می کنند ( هاگستراند ۱۹۷۰ ، پالم و پرو ۱۹۷۴ )زیرا برخی فعالیت ها در نظم آسان می شوند ، برخی نیاز دارند که محدود شوند ، هر دو این جنبه ها یک اجماع فرهنگی را بیان می کنند که در نظم شهری نشان داده می شوند .
البته این اجماع احتمالاً برای گروه خاصی ( مخصوصاً در شهر های کثرت گرا ) و احتمالاً برای الگوهای متغیر در زمان های متفاوت مفید نیست . بنابراین در این مورد هنوز تشابه و عدم تشابه را از یکسو میان نظام فعالیتی به مثابه تجلی سبکهای زندگی (که به رفتارهای خاص هدایت می شود )، شبکه های اجتماعی ، قیمت های خانه و … و از سوی دیگر به نظام صحنه ها که نمونه مهم نظام مسکونی خانه هاست ، در نظر می گیریم . ( راپاپورت ۱۹۶۹ ، ۱۹۷۷ )
گفته شد که این تصور نسبت به تفسیر محیط های مصنوع است که در شهر یا مقیاس کوچکتر و نظم های آنها برحسب تشابه میان نظام فعالیت های خاص و صحنه ها ، مفیدترین شیوه نگاه به محیطها به طور میان فرهنگی فراهم می شود ، در حالیکه از کاربرد یک رویکرد اتیک تحمیلی اجتناب می کند . ( راپاپورت ، ۱۹۸۰ )
نکته مورد بحث ما در مورد تعاریف فرهنگ مبتنی بر طرح واره های شناختی و شیوه زندگی گروه است که مجدداً از طریق ایده انتخابی مرتبط شده اند ، به خصوص همان طور که در نظام فعالیت و برحسب تعریف قلمرو ، جدایی یا عدم آن در قلمرو ها ( نظیر خصوصی / عمومی ، زن / مرد ، بزرگسالان / کودکان و سیاری دیگر ) و صحنه های بسیار خاص و مرتبط با کار ، خلاقیت ، تحصیل و … تجلی یافته است . سازمان چنین قلمروها و صحنه هایی بر حسب پیوندشان، تفکیک ها ، موانع مجاورت ها و … جنبه مهمی از نظم شهر است . اگر شخص این سوال را بپرسد چه کسی چه کار انجام میدهد ، کجا ، چه وقت ، چرا و در ارتباط با چه کسی بنابراین قوانینی برای اینها به کار می رود که به محیط به مثابه یک سازمان خاص فضا ، زمان ، معنا و ارتباط مربوط است که محیط را به مثابه نظام صحنه ها می بیند. نشانه ها و معانی در محیط ، صحنه ها را با قوانین و موقعیت ها تعریف می کنند ، به شیوه ای که رفتار ها را هم قاطعانه و هم از طریق موانع هدایت می کنند ( راپاپورت ، ۱۹۷۷ ، ۱۹۷۹ ، ۱۹۸۰ )
در حالیکه آنها ریشه شناسی های متفاوت و دیدگاه های جدیدی را به کار می برند ، فضاهای فرهنگی از طریق تداخل های فضا ، زمان ، فعالیت ، مالکیت و قوانین ورود تعریف می شوند . ( یاماهاتو ۱۹۷۹ ) بنابراین در تمامی این موارد محیط شهر ( اجتماعی ، فرهنگی و … ) تجلی نظام فعالیت بر حسب چه کسی چه کار انجام می دهد ، کجا ، کی و با چه کسی و چرا است . در عین حال به یک معنای اصلی نظم شهر در محیط شهر تجلی یافته که تجلی طرح واره های شناختی است . به عبارت دیگر ، محیط شهر چشم انداز شهری مستمر و مشخص است که ما با آن شروع می کنیم نه تنها به دلیل طرح واره های مشترک در میان اعضای گروه مشخص که تصمیمات طراحی شان را می سازند ، بلکه به این دلیل که طرح واره های مشترک نیز به قوانین و انتخاب ها هدایت می شوند که سبک زندگی و از این رو نظام فعالیت ها را در صحنه ها و زمان های واقعی که قابل پذیرشند و غیر قابل پذیرشند ، در نظر می گیرند . تصمیم در مورد چه چیزی ، چه کسی ، کجا ، چه وقت و در رابطه با چه کسی و چرا منظم ، مشترک ، منسجم و دائمی است.
بنابراین آنها تجلی فیزیکی در چشم انداز شهری را درک می کنند که یک شیوه متفاوت اما مفید از گفتن این مسأله است که یک رابطه میان فضای فیزیکی و اجتماعی میان فرهنگ و نظم شهری وجود دارد . مفید است که به تعدادی از شیوه های متفاوت و متعدد به نظم شهر ی نگاهی داشته باشیم زیرا که شیوه های بسیار متفاوت دارای تفسیر پدیده های خاص و پیچیده اند که بهتر است به سادگی فهمیده شوند. بنابراین شیوه های دیگرتفسیر فراترازموضوع هستند برای مثال بر حسب قیمت های خانه ، حوزه های اصلی و ترس های گروه های متفاوت در فضای شهر یا بر حسب انواع متفاوت شبکه های گروه مثلاً بومی و محلی در مقابل غیر بومی مفیدند. تاحدی چنین شبکه هایی به وضع نظام فعالیت و همچنین تا حدی به شاخه گروه ها مرتبط می شوند . تمامی این رویکردها می توانند بر حسب نظام صحنه ها ، توزیع آنها در فضا و اینکه چه صحنه های خاصی فعالیت می کنند، تفسیر شوند که ممکن است استفاده شوند یا نشوند . مثلاً خیابان ها فضای ارتباطی صرف یا به معنای فعالیت های خاص هستند ( راپاپورت ۱۹۶۹ ، ۱۹۷۷ )
باز تکرار میکنم ، این ها همگی شیوه های متفاوت نگاه کردن ، مطالعه ، تفسیر و فهم نظم شهر و بیشتر نظم محیطی مرتبط با فرهنگند . میان نظم شهر و فرهنگ ارتباط دیگری وجود دارد . در صورتیکه خود فعالیت ها یعنی سطح آشکار در هر محیط واقعی ( که شامل شهر می شود ) دارای طیف محدودی از امکانات برای انسان هاست ، آنها مایلند که در سطح بسیار پنهان باقی بمانند( راپاپورت ، ۱۹۷۰ ، ۱۹۸۰ ) به خصوص خود فعالیتها ، اینکه چگونه صورت می گیرند ، فعالیتهای مرتبط ( که آنها را به نظام بازمی گردانند ) و معنای این فعالیتها که مایلند به طور فرهنگی در آن زنجیره ها متغیر باشند . حتی توالی ها و سازمان های موقتی دیگر از فعالیتها و البته نظام صحنه ها که در آنها رخ می دهند ،بسیار متغیرند. نشانه ها نیز تاحدی متغیرند که صحنه ها و از این رو موقعیت ها و قوانین در باره عمومی یا خصوصی بودن، به چه کسی تعلق داشتن ، چه کسی تایید کردن ، چگونگی قرار گرفتن مردم در فضای اجتماعی و … یعنی قوانینی درباره چگونگی رفتار موجه را مشخص می کنند و به هم کنشی اجازه وقوع می دهند ( مثلاً گفته شد در ارتباطی دیگر میان فرهنگ و معنا در نظم شهر، فرهنگ می تواند بر حسب شناخت تعریف شود که مردم به منظور هم کنشی به آن نیاز دارند ( گودیناف ۱۹۵۷ )
اجازه دهید به نقطه آغاز خود باز گردیم یعنی اینکه شهرهای اندکی ساخته و طراحی شده اند . این تعداد کم شامل شهرهای استعماری ، شهرهای جدید و پایتخت های جدیدند . بنابراین زمانیکه آنها ساخته می شوند طرح واره ها و از این رو فرهنگ طراحان و مشتریان و به ندرت کاربران را نشان می دهند . برای مثال در مورد برزیل ، فرهنگ بساری از کاربران در نظم شهری به طرز بسیار مؤثری نسبت به اسکان های غیر رسمی نسبت به مرکز طراحی شده تجلی یافته است . ( اسمیت و همکاران ۱۹۷۱ ) اغلب شهرها به طور گسترده رشد می کنند . حوزه های جدید به آن چیزی اضافه می شوند که قبلاً وجود داشته اند . این حوزه های جدید احتمالاً شکل اصلی را ادامه می دهند د رحالیکه طرح واره های فرهنگی مشابه را بیان می کنند . مثال هایی از این نوع می تواند در مواردی یافت شود جائیکه شهرهای جنگ زده باید بازسازی شوند . در غرب آلمان برخلاف شهر های اروپای غربی به طور آگاهانه نظم شهری محکمی حفظ و ایجاد شده است . ( هولزنر ۱۹۷۰ ) در ورسای ، شهر قدیمی برای بیان طرح واره های اصلی به مثابه نماد انسجام شکل گرفته بود د رحالیکه حوزه های جدید طرح واره های متفاوت را به کار می بردند . یعنی نظم جدید شهری برای تجلی نظم اجتماعی جدید به کار گرفته شده بود . در نتیجه اشکال تغییر می کنند ، تغییرات در فرهنگ تجلی می یابند ، یعنی طرح واره ها، سبک زندگی و نظام فعالیتی (نظم )تغییر می کند. مثالی از شهر ساحلی شرق آمریکا وجود دارد ، جائیکه یک آشفتگی یعنی ترکیب خیابان ارگانیک ابتدا بوسیله الگوی خیابان شطرنجی و بنابراین با ترکیب های خیابان منحنی و بن بست جایگزین شده بود ( راپاپورت ۱۹۷۷ ، ص ۳۴۸ ) .
شخص در شهر ها تفاوت و تغییر ، برای ویژگی های محیطی ارجحیت ها و از این رو تغییر در طراحی ، شخصیت و مکان را می یابد که هم در میان گروه ها و هم در زمان تغییر می کنند . اگر شخص به گروه ثروتمند نگاه کند ، جائیکه الزامات ضعیفند ، تفاوت اصلی را در نظم شهری و محیط هایی می یابد که در یک شهر واحد انتخاب شده اند . ( راپاپورت ۱۹۷۷ ) همان گونه که قبلاً بحث شد مهاجران ، ظاهراً انواع مشخصی از محیط ها را انتخاب می کنند و از این رو مایلند که آنها را تغییر دهند ، حتی بیشتر برای اینکه تصورات ویژه خود از شهر و نظم محیطی دیگررا بیان کنند. ( استنلی ۱۹۷۲ ، راپاپورت ۱۹۷۷ ) . موفقیت چنین گروه هایی احتمالاً به توانایی شان برای احیای نظم اجتماعی ، فیزیکی و محیط سنتی شان است . ( ایدت ۱۹۷۱ ) در هر صورت درون الزامات متفاوت که این فرایند را غیر طبیعی نشان می دهند ، گروه های متفاوت به طور متفاوت در شهر ها ساکن می شوند و محیط ها ، ویژگی ها و نما های کیفیت محیطی متفاوت را جستجو میکنند . با این کار ، آنها هم نظمهای شهری متفاوت را انتخاب می کنند و هم یک نظم شهری( جغرافیای اجتماعی شهر) را به وجود می آورند
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.