کلان شهرها
تمرکز جمعیت در شهرها بویژه در دو سده اخیر و پس از انقلاب صنعتی بطورکلی تابع دو عامل عمده بوده است: یکی افزایش کلی جمعیت جهان بدلایل متعدد و ازجمله کاهش مرگ و میر در اثر ارتقاء بهداشت عمومی و فراهم آمدن وسایل رفاهی و دیگری پدیده قابل توجه مهاجرت از روستاها به شهرهاست. عمده این مهاجرت ها که در کشورهای در حال توسعه رخ می دهد به علت مشکلات نهفته در روستاها همچون بیکاری, فقر, خدمات نامطلوب, خشکسالی, تبلیغات کاذب شهرها و… می باشد.
در بررسی پدیده های شهری, بویژه قرن بیستم از اهمیت فراوانی برخوردار است. چراکه در این قرن تمرکز بی بدیل جمعیت در مناطق شهری شکل جدی تری به خود گرفت. در ابتدای قرن بیستم, جمعیت ساکن در کلیه شهرهای جهان درحدود ۱۵۰ میلیون نفر یعنی نزدیک به ۱۰ درصد جمعیت جهان را شامل می گردید. درحالیکه در انتهای همین قرن جمعیت نقاط شهری با بیست برابر افزایش به حدود سه میلیارد نفر یعنی ۵۰ درصد جمعیت جهان بالغ گردید. همین امر سبب گردید که بخصوص از نیمه دوم قرن بیستم و پس از پایان جنگ جهانی دوم شهرهایی با جمعیت میلیونی بوجود آیند.
همزمان با این تحولات در ادبیات شهرسازی جهان, واژه ها و اصطلاحاتی همچون کلان شهر, ابرشهر, ناحیه مادرشهری و… پدیدار گردیدند. درعین حال همانطورکه تعریف مفهوم شهر در کشورهای مختلف متفاوت می باشد, تقسیم بندی انواع شهرها نیز برحسب سطح فعالیت ها, میزان جمعیت پذیری و حیطه نفوذ شهر در کشورهای گوناگون با یکدیگر یکسان نیست. از همین رو, در برخی کشورها مبنای شناخت کلان شهرها از شهرهای معمولی فقط میزان جمعیت آنها تعیین گردیده حال آنکه براساس نظر بسیاری از محققان در تعریف کلان شهر علاوه بر عامل جمعیت باید وجود زیرساخت ها, حیطه عملکردی, تنوع فعالیتی و ارتباطات خارجی شهر با نواحی پیرامونی را نیز مد نظر قرار داد.
براساس یک تعریف بین المللی که توسط سازمان ملل متحد ارائه گردیده واژه کلان شهر یا مادرشهر به شهرهایی اطلاق می گردد که جمعیتی بالاتر از ۸ میلیون نفر داشته باشند. در همین راستا, از میان شهرهای کشور ما تنها تهران پس از سال ۲۰۰۰ میلادی که سطح جمعیتی آن به بیش از هشت میلیون نفر بالغ گردیده می تواند در زمره کلان شهرهای جهان محسوب گردد. نکته قابل توجه اینکه در کشورهای جهان سوم علاوه بر رشد بسیار شتابان جمعیت شهری در نیمه دوم قرن بیستم, اندازه و تعداد کلان شهرها نیز نسبت به کشورهای توسعه یافته رشد معناداری را نشان میدهد. آنچنانکه در طول سه دهه پایانی قرن بیستم سهم شهرهای با جمعیت بیش از ۵ میلیون نفر در کشورهای درحال توسعه به کل شهرهایی با ویژگی مشابه در جهان از %۵۵ به %۷۵ افزایش یافته است. به عبارت دیگر, رشد کلان شهرها در کشورهای توسعه یافته درحال کاهش است. بطوریکه بعنوان مثال لندن در سال ۱۹۸۰ میلادی بدلیل کاهش جمعیت به ۷/۷ میلیون نفر از فهرست کلان شهرهای مورد تایید سازمان ملل خارج و شهری نظیر شانگهای جانشین آن گردید.
در حال حاضر در ایران شهرهای با جمعیت بالای یک میلیون نفر کلان شهر تعریف گردیده اند. اما به نظر می رسد که این تقسیم بندی که در چند سال اخیر و براساس قانون تجمیع عوارض انجام پذیرفته تنها درجهت رفع نیازهای مقطعی قانونگذاران و به منظور تفکیک بودجه شهرداریهای شهرهای بزرگ از دیگر شهرها و نه بر پایه یک کار تحقیقی مدون صورت گرفته و فاقد جنبه های علمی لازم در این زمینه می باشد.
بنابراین, بویژه با روند گسترش شهرهای میلیونی در کشور ما و درجهت اجتناب از مشکلات قریب الوقوع آتی, تقسیم بندی انواع شهرها و تعریف مفهوم کلان شهر ایرانی براساس یک پژوهش علمی و با توجه به استانداردهای جهانی و درعین حال شرایط بومی و با همکاری و همفکری کلیه نهادها و دستگاههای ذیربط در این مساله همچون وزارت مسکن و شهرسازی, وزارت کشور, سازمان مدیریت و برنامه ریزی, سازمان شهرداریهای کشور و شورای عالی استان ها و بدلیل اهمیت این موضوع در سیاست گذاریهای امور شهری ضروری به نظر می رسد.
نظریه زیمل در مورد کلان شهر و حیات ذهنی |
نگاه اجمالی
زیمل که به سنت فئوکانتی تعلق داشت معتقد بود که برای بررسی جهان اجتماعی باید به انتخاب از میان پدیدهها بر مبنای نظم خاص پرداخت. بر مبنای نظر زیمل دانش جریانی است که ما از طریق اندیشه انسان به پدیدهها معنی میدهیم. روش کار زیمل انتخاب یک پدیده خاص از جریانهای بیشمار اجتماعی و بررسی عوامل گوناگونی است که آن را میسازند. چهار قضیه اصلی در تمام تحلیلهای زیمل دیده میشود.
اصول شکل (Principle Of Fonm)
زیمل معتقد است که «جهان متشکل از محتواهای بیشماری است که انسان به آنها از طریق تحمیل شکل ساخت ، هویت و معنی میدهد. شکل از طریق تجربه زندگی اجتماعی پدید میآید. زیمل میان شکل و محتوا تفاوت قائل میشود و معتقد است کاری جامعه شناس بررسی کنش متقابل است. شکلهای اجتماعی میتوانند گوناگون داشته باشند و بر عکس محتواهای گوناگون میتوانند به شکلهای متفاوت ظاهر گردند.
اگر از دیدگاه زیمل به شهرنگاه کنیم بررسی وضعیت شهر از نظر جمعیت یا بافت شهر از نظر منطقهها و محلات کافی نیست. کاری که او در مقاله بزرگ شهر و حیات ذهنی به عهده میگیرد پرداختن به شکل روانی زندگی متقابل میان مردم در محیط شهر است. زیمل به بررسی ذهن یک فرد شهری میپردازد و در این مقاله پدیده شهر را به بعد روانی آن محدود میسازد.
عمل متقابل (Reciprocity)
هیچ واقعهای دارای یک معنی مشخص و ذاتی نیست. معنی آن فقط از طریق کنش متقابل با پدیدههای دیگر یا وقایع دیگر به دست میآید. این امر در مورد هر پدیده فرهنگی در درون نظام فرهنگی مصداق دارد. تجربی فرهنگی را باید از طریق کنش متقابل انسانها در آن درک کرد. میزان کش متقابل یکسان نیست بعضی از شکلها دارای کنش متقابل کامل هستند مثل مبادله اقتصادی ، بعضی دیگر ممکن است ظاهرا یک جانبه به نظر آیند مثل رابطه قدرت. اما اگر فرمانبرداری نباشد قدرتی هم وجود نخواهد داشت اگر رابطه متقابل از میان برود جامعه دیگر وجود نخواهد داشت.
فاصله (distance)
خصایص شکل و بعضی پدیدهها کارکرد فاصله نسبی میان افراد و یا پدیدههاست. اشکال فرهنگی زمانی ظاهر میشوند که اتحاد و پیوستگی تجربه نزدیک از میان رفته و فاصلهای میان فاعل (Subject) و مفعول (Object) ایجاد شود. تفاوت شکلها در جهان اجتماعی مربوط به فاصلهای است که با فرد دارند. شکلهای فرهنگی برمبنای فاصلهای است که با فرد دارند. شکلهای برمبنای فاصله ای که با فرد دارند تعریف می شوند. بعضی از اشکال مانند تضاد ، تماس میان افراد را افزایش میدهد و از طرف دیگر فاصله را زیاد میکند.
دوگانگی (dualism)
جهان را میتوان از طریق تضاد و تفاوت میان بخشهای گوناگون درک کرد. شرایط هر بعدی از زندگی همجواری عناصر متضاد است یک شکل ممکن است ترکیبی از دو بعد متضاد باشد. دو قطب مخالف ، یک اتحاد کلیتر پدید میآورند. تضاد میان فاعل و مفعول دو گانگی حوزه فرهنگ را بوجود میآورند، تا جایی که فاعل سازنده پدیده فرهنگی است، آن پدیده تجلی خلاقیت و سازندگی انسان است، اما لحظهای که ساخته شد و تبدیل به یک شکل جا افتاده گردید در مقبل انسان قرار میگیرد و او را محدود میسازد. چون نیازهای فرهنگ ثابت نیستند، پویایی فرهنگ حاصل این تضاد عمیق میان جریان ابدی زندگی و اصالت و اعتبار عینی اشکال است.
دیدگاه زیمل در مورد مقاله کلان شهر و حیاط ذهنی در چهار چوب قضیهها
زیمل در این مقاله وضعیت جدید زندگی را محکوم نمیسازد، اما به محدودیتهای آن اشاره میکند. به تاثیراتی که بزرگی جمعیت و وسعت جامعه بر زندگی شهری به جای میگذارد توجه دارد و تاثیرات اقتصاد پولی را در نظر میگیرد. جدایی و بیگانگی انسانها را در بزرگ شهر مورد توجه قرار میدهد و از بین رفتن حسهای خود به خود و خشن شدن فرهنگ را مد نظر قرار میدهد و آنها را به عنوان شیوه زندگی مدرن میپذیرد. کار زیمل یک اثر ارزنده جامعه شناسیاست که سعی دارد تا بزرگ شهر و فرهنگ آن را تعریف کند.
او شهر را یک مجموعه پویا در نظر میگیرد که افراد در حال کنش متقابل دایمی هستند که پیامدهای خاص خود را دارد؛ از یک طرف باعث حالت “بلازه” یا بی تفاوتی و دلزدگی میشود (Blasé Outlook) و فرهنگ یک بعدی رشد میکند و از طرف دیگر همین محیط امکان شکوفایی خلاقیتها را فراهم میسازد
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.