جهان شهری در سال ۲۰۵۰
با توجه به معیارهای امروزی، شهرها در جوامع سنتی اغلب بسیار کوچک بودند. مثلا شهر بابل یکی از بزرگ ترین شهرهای باستانی خاور نزدیک شاید در دوران اوج خود جمعیتی بیش از ۱۵ یا ۲۰ هزار نفر نداشت. نخستین شهرهای جهان حدود ۳۵۰۰ سال پیش از میلاد، در دره های رودنیل، دجله و فرات و سند در پاکستان امروزی پدیدار شدند.
در بیشتر شهرهای جهان باستان با وجود گوناگونی تمدن هایشان، برخی ویژگی های مشترک یافت می شود. شهرها معمولا دارای دیوار بودند. این دیوارها که اساسا با اهداف نظامی و به منظور دفاع از شهر در برابر حمله دشمنان برپا می شد، بر جدایی اجتماع شهری از روستا تاکید می کرد. ناحیه مرکزی شهر که اغلب شامل فضای عمومی بزرگی بود، گاه در درون دیوار داخلی دومی احاطه می شد. مرکز شهر اگرچه معمولا دارای بازار بود اما با نواحی تجاری که در هسته شهرهای امروزی یافت می شوند کاملا فرق داشت.
ساختمان های اصلی تقریبا همیشه مذهبی و سیاسی بودند، مانند معابد و کاخ ها یا دربار که در مرکز شهر یا نزدیک مرکز قرار داشتند؛ در حالی که طبقات غیرممتاز نزدیک به کناره های شهر و یا برخی بیرون از دیواره شهر می زیستند.
مطالعات شهرهای امروزی نشان می دهد که آنها دگرگونی های اساسی نسبت به شهرهای قدیمی- چه از لحاظ ساخت و طراحی و چه از لحاظ روابط اجتماعی- پیدا کرده اند. زیرا صنعتی شدن شهرها زندگی جدیدی را برای انسان ها تعریف کرده است. شهری شدن در قرن بیستم فرآیندی جهانی است که جهان سوم به گونه فزآینده ای به سمت آن گرایش دارد. قبل از سال ۱۹۰۰ رشد شهرها تقریبا به تمامی مربوط به شهرهای غرب بود ولی بعد از ۵۰ سال، افزایش در رشد شهرها در جهان سوم نیز اتفاق افتاد. از نگاه آنتونی گیدنز ، دوره اصلی رشد شهرها در طول چهل و چند سال گذشته بوده است.
روی هم رفته، رشد جمعیت شهری بسیار سریع تر از رشد جمعیت جهانی است:
۳۹درصد جمعیت جهان در سال ۱۹۷۵ در نقاط شهری زندگی می کردند؛ طبق برآوردهای سازمان ملل این رقم در سال ۲۰۰۰ به ۵۰ درصد رسید و در سال ۲۰۲۵ به ۶۳ درصد می رسد. (جامعه شناسی، آنتونی گیدنز، ص ۶۰۳ و ۶۰۴)
صفحه خبری بی.بی.سی در مصاحبه با شش کارشناس مسائل شهری به بررسی شهرها و ابعاد آنها در سال ۲۰۵۰ پرداخته است. بنابر پیش بینی ها تا ۵۰ سال آینده جهان به سرعت در حال رسیدن به مرحله ای
است که در آن دو سوم جامعه بشری در شهرها زندگی خواهند کرد. شش کارشناس دیدگاه های خود را درباره جهان شهری در سال۲۰۵۰ اینگونه بیان کردند:
«هاتک دیتمار» کارشناس حمل و نقل در آمریکاست. وی امیدوارست در سال ۲۰۵۰ شهرهایی را ببینیم که در آنها رابطه صمیمانه تری میان شهرها و فضاهای غیرشهری اطراف آنها برقرار باشد؛ چه از نظر استفاده از مصالح محلی و چه به لحاظ بهره گیری از معماری سنتی و بومی. به اعتقاد او باید به سمت شهرهایی برویم که محور آنها به جای اتومبیلرانی، پیاده روی باشد و براساس بودجه غذا و انرژی مان طراحی شده باشند.
سرپرست بنیاد «پرینس برای فضاهای شهری» می گوید: به این منظور یکی از راهکارهای موجود، حرکت به سوی الگوهای بی زمان است یعنی ساختمان هایی که به جای آنکه صرفا شگفت انگیز باشند، برای مصارف مختلف ساخته شده باشند. باید به فکر آن باشیم که محل کارمان به محل زندگی مان نزدیک باشد. به این ترتیب از شدت ترافیک کاسته می شود. آن وقت شهرها به جای یک مرکز، چند مرکز خواهند داشت.
بیشترین نگرانی هاتک دیتمار از آن است که در آینده، اگر انرژی بیش از حدگران و کمیاب شود، جمعیت به دو بخش محروم و برخوردار از انرژی تقسیم شود. این وضعیت می تواند بی ثباتی بیشتری را پدید آورد، چون بیشتر شهرها با نوعی کشاورزی وابسته به نفت تغذیه می شوند و چنان وضعیتی بیش از حد هراس انگیز خواهد بود.بنیاد «پرینس برای فضاهای شهری» توسط پرنس چارلز (ولیعهد بریتانیا) برای ترویج طرح های ساختمانی سنتی بنیان گذاشته شده است.
«مایکل دیر» استاد رشته جغرافیایی دانشگاه کالیفرنیای جنوبی معتقد است: یکی از تاثیرات سرمایه داری جهانی، ایجاد جهانی است که بیش از پیش قطبی شده است. از یک طرف شما چیزی دارید که همکارم «مایک دیویس» آن را سیاره حلبی آبادها می نامد و از سوی دیگر با پدیده شهرهای زرین روبه رویید.
نویسنده کتاب «وضعیت شهری پسامدرن» می گوید: این قطبی بودن در داخل شهرها وضعیتی را ایجاد می کند که می توان آن را شهرنشینی پسامدرن نامید و تا سال ۲۰۵۰ شاهد گسترش این پدید خواهیم بود. در این شرایط شهرها بیش از یک مرکز خواهند داشت. اگر به شهرهای جنوب کالیفرنیا یا به شهر بارسلون اسپانیا دقت کنید این پدیده را خواهید دید. این شهرها یک هسته مرکزی ندارند. برای مثال، لس آنجلس ۲۰ یا ۳۰ مرکز دارد. الگوی سفر بامدادی به مرکز شهر در آنجا وجود ندارد. در ضمن، این وضعیت به معنای آن است که مدیریت شهری هم متمرکز نیست.
در این روش، شهرها حول یک مرکز شکل نمی گیرند بلکه بعد از ساخته شدن شهر، مراکز متعددی برای آن در نظر گرفته می شود. به این ترتیب شما یک شهر چند پاره خواهید داشت. مثلا لس آنجلس در مساحتی حدود ۱۴ هزار مایل مربع پراکنده است.
این موضوع موقعیت هایی را برای خودمختاری محله ها فراهم می کند. داراها و ندارها هر یک محله و فضای حیاتی خود را دارند. محله های خودمختار در محدوده ابرشهرها پدید می آیند.
«نایجل تریفت» معاون رئیس دانشگاه واریک انگلستان حدس می زند که تا سال ۲۰۵۰ موضوع پایداری انرژی در شهرهای بزرگ جهان توسعه یافته به شکل عمده ای تبدیل شود و می افزاید: در آن شرایط گسترش شهرها آنگونه که در آمریکا دیده ایم، به ناچار متوقف خواهد شد. در اروپا باید اوضاع بهتر باشد چون در مجموع شهرهای اروپایی جمع و جورترند. حتی اگر به لندن نگاه کنید، در مقایسه با شهرهای آمریکا، شهر چندان گسترده ای نیست.
به نظر وی مسئله اصلی این است که آیا گرم تر شدن آب و هوای زمین، تاثیر نامساعدی بر شهرها می گذارد یا نه. در مورد شهرهای نزدیک به آب مانند لندن، آب گرفتگی و سیلاب می تواند خطرساز باشد. در واقع این وضعیت از هم اکنون نیز آغاز شده است.
این دانشمند علوم اجتماعی و جغرافیایی انسانی اعتقاد دارد که این به معنای یک وضعیت شوم و وخیم نیست، اما برای مقابله با آن دولت باید بی سروصدا دست به اقدامات اساسی بزند.
به نظر می رسد تاکنون تنها نیمی از چاره جویی لازم برای این وضعیت شده باشد. بعضی از شیوه های حمل و نقل در آینده مشکل ساز خواهند بود. تا ۱۰ یا ۱۵ سال آینده صنعت مسافرت هوایی رفته رفته رو به زوال خواهد گذاشت. وضعیت در دیگر نقاط جهان به منطقه بستگی دارد. بعضی از نقاط آسیا و آفریقا بدترین وضعیت آب و هوا را خواهند داشت. برخی شهرها به شدت آسیب پذیر خواهند بود. برای جلوگیری از این مشکلات اقدام جهانی لازم است. به نظر نایجل تریفت بهتر است به فکر یک بودجه عمومی جهانی برای شهرهای مختلف در اطراف و اکناف جهان باشیم. «استیفن گراهام» استاد جغرافیای انسانی دانشگاه دارام انگلستان و سردبیر نشریه سایبر سیتیز ریدر معتقد است: در ۳۰ یا ۴۰ سال گذشته این نظر وجود داشت که هر چه فناوری و به خصوص فناوری اطلاعاتی پیشرفته تری داشته باشید، نیاز کمتری به جابه جایی و حمل و نقل و ارتباط رویارو با دیگران خواهید داشت و به طور کلی کمتر به شهر متکی خواهید بود. فرض بر این بود که با افزایش پهنای باند ارتباطات، مردم منزوی تر می شوند، اما شواهد حاکی ا ز آن است که اوضاع درست برعکس از آب درآمده است. گرچه این حرف تناقض آمیزی است، اما شواهد حاکی از آن است که هر چه اقتصادها، ارتباطات اجتماعی و فرهنگ ها بیشتر به فناوری پیشرفته متکی می شوند، شهرها هم بیشتر رشد می کنند. تقاضا برای دیدار رویارو صرف نظر از گسترش فناوری وجود دارد. در هند، چین و آفریقا قضیه دو قطبی تر است. تنها بخش کوچکی از جامعه به فناوری پیشرفته دسترسی دارند. با این حال یک روند افراطی گرایش به دموکراسی در این زمینه مشاهده می شود. هزینه استفاده از ارتباط بی سیم به شدت رو به کاهش است.
فکر می کنم براساس
همین روند بسیار سریع دموکراتیزه شدن، جای زیادی برای خوش بینی وجود دارد.
«والدن بلو» استاد جامعه شناسی دانشگاه فیلیپین می گوید: اگر روندهای کنونی ادامه بیابد قدر مسلم تا ۵۰ سال آینده یک کابوس شهری ما را به کام خود خواهد کشید. در جنوب، رشد جمعیت شهری دو برابر میزان رشد جمعیت کشورهاست. کشاورزی دیگر جاذبه ای ندارد و مردم دسته دسته روستاها را ترک می کنند. در عین حال، روند صنعت زدایی، ظرفیت صنایع موجود برای جذب سیل مهاجران را به شدت کاهش داده است. تولیدکنندگان بومی، کسب و کار خود را در نتیجه واردات ارزان از دست می دهند و سرمایه گذاران خارجی این منطقه را به مقصد چین ترک می کنند تا از نیروی کار ارزان چینی بهره بگیرند.
مدیرعامل «انستیتوی پژوهش و سیاست گذاری تمرکز بر جنوب جهانی» واقع در بانکوک، یکی از نتایج این مهاجرت بدون امکان جذب کارگران مهاجر را ایجاد حلبی آبادهای عظیم در اطراف شهرها می داند. ۳۰ تا ۴۰ درصد جمعیت مانیل، جاری تا، مکزیکوسیتی و لاگوس در چنین جاهایی زندگی می کنند. در شمال نیز چنین شهرک هایی وجود دارد. حتی در درون شهرهای بزرگ، مناطق فقیرنشین پرجمعیت وجود دارد. از جمله واشنگتن پایتخت آمریکا که بیشتر جمعیت آن سیاهپوستند و اقلیت سفیدپوستی که در آن کار می کنند شب ها این شهر را به مقصد حومه های ویرجینیا و مریلند ترک می کنند. شاید تنها هنگامی که داراها دریابند امتیازات خود را به قیمت تیره روزی دیگران به دست آورده اند، هراس از نابودی این سیاره این بار موجب یک دگرگونی نسبتا صلح آمیز شود.
خانم «ساسکیا ساسن» از نگره پردازان برجسته در زمینه تاثیر جهانی بر شهرهاست. وی که نویسنده کتاب «قلمرو، اقتدار و حقوق از قرون وسطی تا مجتمع های جهانی» است، اعتقاد دارد: در ۵۰ سال آینده دورنمای شهری در همه جای دنیا با امروز تفاوت خواهد داشت؛ به خصوص در شهرک های بزرگ و مراکز قدرتمند اقتصادی.
تجربه شهرهای امروز اروپا در آینده نادر خواهد بود .شهرهای اروپا بیشتر به شهرهای جهانی جنوب شبیه خواهند شد. اروپا شاهد مهاجرت بیشتری خواهد بود و شهرهای بزرگ حالت شهرهای مرزی را خواهند داشت. در برخی از این شهرها وضعیت های دردناکی خواهیم داشت. شاهد افزایش فقر و تنازعات متعدد خواهیم بود. ما درست در آغاز راه آینده هستیم، اما آن را خوب نمی بینیم. مفهوم سیاسی بودن بازتولید خواهد شد. مفهوم حق به مفهوم حق شهری بدل می شود که معنای آن حق خانه داشتن و برخورداری از آب خواهد بود. اینجا در لندن شما حس می کنید که شهر دارد اداره می شود، اما وقتی به نیویورک، مکزیکوسیتی و سائوپولو می روید، این احساس کمتر و کمتر می شود. به نظر من، ما داریم به این سمت می رویم؛ ابتکارها بیشتر می شود و وضعیت سیاسی تازه، به حاشیه نشینان توانایی مطالبه حقوق خود را از شهر خواهد داد.
منبع: فصل نو
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.