شهرسازی معاصر و فقدان مهندسی اجتماعی
فضاهای عمومی شهری، فضاهایی هستند که فعالیتهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی شهر را یکپارچه میکنند.
در طول تاریخ فضاهای عمومی همواره نقش مهمی در زندگی اجتماعی شهروندان ایفا کردهاند. اما امروزه به دلیل تحول در فرهنگ شهرنشینی و همچنین تغییر شیوه شهرسازی و معماری، اهمیت خود را تا حدودی از دست دادهاند.
سعی و تمایل انسان بر این است در هر محیطی که زندگی میکند، تسلط خود را بر آن محیط اعمال کند تا از این راه احساس آرامش و تعادل داشته باشد اما در مقیاس شهرهای بزرگ امروز نه تنها این تسلط وجود ندارد، بلکه نوعی بریدگی و جدایی بین فضاها و تجسم و ذهنیت انسان نیز به وجود آمده است و در نتیجه حس تعلق به فضا و مکان را از بین برده است.
از دیدگاه کارشناسان شهری، فضاهای عمومی در شهرهای سنتی ایران با وجود شکل گیری ارگانیک آنها، تعریف مشخص و مطلوب تری داشتهاند اما فرآیند شتابزده توسعه خارج از ضابطه و اصول شهرسازی در اغلب شهرهای ایران شرایط را بهگونهای تغییر داده که این شهرها بهویژه محلههای نوساز و تازه شکل گرفته آنها از داشتن فضاهای عمومی بیبهرهاند.
مهندس محمدحسین جهانشاهی، صاحبنظر و طراح فضاهای شهری در این باره میگوید: به نظر من فضای شهری، فضایی عمومی و بیرونی است. فضایی است که شهروند از آن استفاده میکند و میتواند مثبت یا منفی باشد.
به گفته این کارشناس، فضاهای عمومی شهری با توجه به کارکردها و فعالیتهای موجود در آنها به دو گونه سنتی و نو تقسیم میشوند. فضاهای قدیمی که از آنها به عنوان فضایی سنتی و یا تاریخی یاد میشود، بیشتر شامل میدانها، بازارها، تکیهها و یا سایر فضاهایی میشود که استفاده چندمنظوره داشتند.
بعد از ورود به تحولات دنیای امروز، عناصر مدرنیسم وارد زندگی انسان شد که اساس آن را خیابان و اتومبیل تشکیل میداد و این امر به کلی تعریفی که تا پیش از این از فضای عمومی وجود داشت را تغییر داد.
به نظر جهانشاهی، فضای عمومی شهرها در نتیجه احداث خیابانهای جدید و ورود اتومبیلها به کلی تغییر کرده و متحول شده است.
او معتقد است با ورود اتومبیل به شهر هر چند خیابان به عنوان یک عنصر عصر مدرنیسم و عامل بیرونی به شهر تحمیل شد ولی کاملا با زندگی آنها پیوند نخورد. خیابان به جای آنکه محل حضور و تعامل مردم و عابران پیاده شود به فضایی برای عبور و مرور خودروها و مشاغل دلالی تبدیل شد و نتوانست به عنوان یک عنصر اساسی از نظر فضاهای شهری در زندگی مردم جایگاهی به دست آورد.
در گذشته، برای گذران اوقات فراغت و تفریح، باغهای متعددی داخل و بیرون شهرها وجود داشت که به نحوی جزو فضاهای شهری محسوب میشد اما امروزه پارکها با کاستیهایی جایگزین باغها شدند.
محسن خراسانیزاده، به عنوان متخصص طراحی منظر در این باره معتقد است: ماهیت شهر ایجاب میکند که تجمع انسانها و تکثر مشاغل و فعالیتها در مقیاسی کلانتر انجام شود. به بیانی دیگر، این رابطه انسانهاست که منجر به شکلگیری فضاهای شهری و به دنبال آن شکلگیری شهرها میشود.
● ویژگی فضاهای شهری در گذشته
در حال حاضر به دلیل تغییر عناصر و کارکردهای گذشته در برخی فضاهای شهری، این فضاها جنبه منفی به خود گرفتهاند.
غلامرضا پاسبانحضرت، کارشناس شهری که طراح طرحهای متعدد فضاهای شهری بوده است، در این باره میگوید: ما در گذشته، فضایی با عنوان پارک نداشتیم. به جای آن باغهای مقدس داشتیم که فضا و محوطه پیرامون مقابر یا امامزادهها یا قبرستانهای پردرخت و خوشمنظر بودند. همه اینها به عنوان یک فضای مثبت مورد استفاده قرار میگرفتند ولی الان قبرستان به عنوان یک فضای عمومی، حداقل از جنبه گذران اوقات فراغت، منفی تلقی میشود. در حالی که در گذشتههای دور استفاده از این فضاها جنبه مثبت و نشاطبخش داشت. میتوان گفت که نوع برخورد و نگرشها به جنبههای منفی و یا مثبت فضاهای شهری نسبت به گذشته فرق کرده است و به جای فضاهای سنتی، فضاهای جدیدی مورد توجه قرار گرفته است. به اعتقاد جهانشاهی در گذشته سلسله مراتبی از فضاها از خصوصی تا عمومی در شهرها شکل گرفته بود. برای مثال فضاهای نیمهخصوصی داشتیم که در آن تعامل اجتماعی محدودتری انجام میگرفت. با ورود عنصر خیابان به زندگی شهری تمامی این سلسله مراتب آسیب دیدند.
وی معتقد است در اوایل خیابانکشیها، مانند کشورهای اروپایی، مفهوم فضای شهری رعایت میشد اما اکنون دیگر نه لالهزار، لالهزار سی سال گذشته است و نه خیابان جمهوری. دخالتها در پیادهرو و کاربریهای واقع در آنها به جایی رسیده که دیگر تعامل اجتماعی و حس تعلق در این فضاها وجود ندارد.
از بین رفتن حس تعلق به نوعی معلول افت کیفیت فضای شهری و بیرنگ شدن عملکرد گذشته آن، آسیبهای متعددی را متوجه شهروندان میکند و به نظر میرسد بررسی دلایل کارشناسانه این موضوع، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
جهانشاه پاکزاد نظریهپرداز، طراح شهری و مدرس دانشگاه برای هر یک از فضاهای شهری جایگاه ویژهای قائل است و مفاهیم واژگان و حتی تصاویر ذهنی هر کدام را متفاوت میداند و میگوید: رفتاری که یک نفر در میدان دارد با رفتاری که در یک اتوبان یا خیابان و کوچه از خود بروز میدهد، فرق میکند. چرا که هر کدام از این فضاها در طول زمان به مکان تبدیل شدهاند و تصویری که بر اساس مفهوم آنها در ذهن انسانها ساخته میشود متفاوت است و خواهناخواه رفتار انسانها نیز بر مبنای آن تصویر ذهنی، متفاوت خواهد بود. از دید طراحی شهری، سه عامل را میتوان مولفههای هر پدیده تعریف کرد: فرم، عملکرد و معنا که بر اساس آن نیز هر طراح شهری وظیفه خود میداند، بین این عوامل ارتباط و هماهنگی ایجاد کند.
پاکزاد در این باره میگوید: ایجاد حس تعلق در شهروندان شرط و شروط بسیاری دارد. یکی از شرایط این است که فضای شهری بتواند عملکرد درستی ایفا کند و یکی از ویژگیهای این فضاها در ایجاد حس تعلق، حضور فعال و مداوم، حرکت و تعامل اجتماعی شهروندان در این مناطق است.
خاطرهانگیزبودن فضا یکی دیگر از ویژگیهای عمده فضاهای شهری محسوب میشود. بدیهی است به دلیل کاهش و از بین رفتن این ویژگیها و به خصوص عملکرد مناسب فضاهای شهری، حس تعلق نیز از شهروند گرفته میشود و آنچه در این میان، از مفهوم عملکرد باقی میماند، بیشتر روانی ترافیک است.
خراسانیزاده، اما فضاهای شهری را متاثر از عوامل طبیعی میداند و شهر را در بستر یک محیط طبیعی زنده و ملموس میسنجد. وی همچنین تحرکات شهروندان در شهر را به دو نوع حرکت کند و سریع تقسیم میکند و میافزاید: هنگام حرکت شهروندان در شهر است که انسان خود را درک میکند و میتواند فضا را ببیند و لمس کند. به گفته خراسانیزاده، در شهرهای ما به ویژه شهرهای بزرگ و کلانشهرها، مدتهاست که حرکت پیاده فدا شده و جنبههای انسانی از آنها گرفته شده در نتیجه شهرهای ما به شهرهای عملکردی، حرکت سریع و شهرهای سرعت تبدیل شدهاند.
در مقایسه حال و گذشته و اینکه در زمینه سلسله مراتب عملکردی فضاهای قدیم، محله تعریفی ویژه داشت و بهطور عمده بر اساس ضرورتها و ویژگیهای قومی، فرهنگی و حتی فضایی ساکنان آنها تبیین میشد، ولی در تعریف محلات امروز آنچه به طور عمده مورد توجه طرحهای شهری ما قرار دارد، عبور شبکه، عرض و مقطع آن است که عمل میکند و مرز محله را مشخص میکند. معیارهای گذشته اصولیتر و انسانیتر از معیارهای امروزی به نظر میرسند.
پاکزاد در این باره میگوید: یکی از معیارهای تقسیمبندی محلات در حال حاضر شبکه و از آن بدتر، با دیدگاه برنامهریزی حدود ۴ یا ۵ هزار نفر را در محدودهای به نام محله محصور کردن است و از یک مرکز مفروضی که میتواند مرکز خدماتی باشد، برای سکونت و زندگی آنها یک شعاع عملکردی تعیین و تعریف میشود.
به اعتقاد کارشناسان، مشکل شهرها، شهروندان نیستند بلکه منشا این مشکلات بهطور عمده مدیران و طراحان شهری هستند. جهانشاهی در این میان معتقد است که دو عامل باعث بروز چنین وضعی در شهرهای کشورمان شده است، یکی فقدان برنامه و قانون برای زمین و دیگری دلالی و بورس زمین. یعنی برنامهریزان شهری در واقع همین دلالها و بورسبازان زمین هستند. زمین به یک کالای سودآور تبدیل شده و همه مردم، امنیت اقتصادی خود را در داشتن یک قطعه زمین جستوجو میکنند و دلالهای زمین نیز با آگاهی به چنین مسالهای، به تسخیر زمینهای جدید میپردازند و با سرمایهگذاری، توسعه شهر را به همان سمت میکشند. با خروج سکونت از فضاهای داخلی و انتقال آن به زمینهای جدید، فعالیتهای تجاری و انبارها به اشغال این فضاها میپردازند و زندگی شبانه و امنیت را از این فضاها میگیرند.
جهانشاهی در این زمینه به خیابان زند شیراز اشاره میکند و میگوید: این خیابان به علت وجود سینماهای متعدد و فضاهای سبز یکی از راستههای اصلی گردش و حرکت پیاده و زندگی در شیراز محسوب میشد. با خروج و انتقال واحدهای مسکونی و جایگزینی واحدها و فعالیت تجاری و انبار، نه تنها جاذبه قبلی خود را حتی امنیت بهویژه امنیت شبانه خود را از دست داده است. به هر حال از آنجا که مباحث گفته شده از زبان کارشناسان بیشتر میان علت و معلولهاست، بررسی و ارزیابی راه خروج از این بحرانها و آشفتگیهای فضایی نیز از دید کارشناسی، ضروری است. پاکزاد، برای خروج از چنین مسائلی، تجدیدنظر اساسی در افکار را مهم و الزامی میداند. وی برخورد با مسائل شهری را همواره انتزاعی دانسته و معتقد است: باید بپذیریم که شهر محل زندگی مجموعهای از آدمها با نیازها، علایق و سلایق مختلف است و درک و لمس آنها از فضاهای شهری بیشتر از کارشناسان به نظر میرسد. به گفته پاکزاد، الگوبرداری از کشورهای اروپایی و آمریکایی در زمینه فضاهای شهری باید متوقف شود و شناخت نیازهای روحی و روانی افراد جامعه و انعکاس آن در طرحهای شهری، احترام به خاطرات جمعی و فردی انسانی در فضاها و معنابخشی به هر یک از فضاهای شهری در سرلوحه برنامه طراحان و مدیران شهری قرار گیرد. در عین حال وی معتقد است: نمیتوان ارزشهای گذشته را دوباره به فضاهای شهری بازگرداند زیرا آن ارزشها در یک شرایط خاص با نیازهای خاص ایجاد شده و امروز نیازها و شرایط با گذشته فرق کرده است.
خراسانیزاده افت کیفیت فضاهای شهری را در اثر قطع رابطه منطقی بین شهروندان، طراحان و مدیران از خویشتن خویش میداند و معتقد است نوعی بیاعتنایی و بیاعتمادی به فضاهای شهری ایجاد شده و شهروندان برای اصلاح این فضاها، تقاضا یا پیشنهادی را ارائه نمیدهند.
جهانشاهی اما تغییر وضعیت فضاهای شهری را منوط به حل تکلیف سه مساله اساسی در کشور میداند.
زمین، تنوع کاربریها در فضاهای شهری و ساماندهی پهنههای مرکزی شهر، مناطق، نواحی و محلات مواردی هستند که جهانشاهی به آن تاکید دارد و رهایی از آشفتگی و فرسودگی فضاهای فعلی را دغدغه مهم کارشناسان و طراحان شهری میداند.
منبع:روزنامه تهران امروز
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.