نشانه شناسی رنگ فیروزه ای

رنگ را می توان به مثابه جدال نور برای دیده شدن تعریف کرد. این ویژگی سبب شده تا رنگ ها همواره از نقش نشانه ای در ادیان، آداب و رسوم، هنر و ادبیات برخوردار باشند. رنگ همه جا حضور دارد و انبوهی از اطلاعات را انتقال می دهد.

سینگ (۲۰۰۶ ،Sing) می نویسد در حدود ۶۰ تا ۹۰ درصد شناخت انسان از اشخاص و اشیا به تشخیص رنگ وابسته است. رنگ با جنبه های مختلفی از زندگی انسان مرتبط است؛ برای نمونه، از دوران باستان پزشکان معتقد به وجود رابطه ای بین رنگ و سلامتی بودند و به تأثیرات درمانی رنگ ها توجه می کردند. مطالعات جدید در زمینه روان شناسی بیولوژیک و تأثیر رنگ ها، یافته های تازه ای در بر داشته که برخی باورهای قدیمی را به چالش کشیده است. کیدو(۲۰۰۰، Kido) با انجام آزمایشی در مورد تأثیر رنگ ها بر عملکرد اعصاب، دریافته است که طیف های رنگ آبی موجب تحریک اعصاب سمپاتیک و بالارفتن ضربان قلب، فشار خون و افزایش سرعت تنفس می شود؛ چیزی که در باور سنتی متفاوت بود و تصور می شد آبی موجب آرامش و قرمز موجب هیجان است. رنگ با فرهنگ و دین آمیخته است. ویگرسما و فان درالست (Wiegersma and Van der Elst، ۱۹۸۸ ) در یک مطالعه بین فرهنگی دریافتند که آبی پرطرف دارترین رنگ در میان فرهنگ هاست.

ادراک رنگ تحت تأثیر جنسیت قرار دارد. زن ها و مردها نه تنها از گرمی و سردی رنگ تأثیر می پذیرند بلکه فام، درجه و تضاد نیز بر دریافت آن ها از رنگ تأثیرگذار است (خو Khouw، ۲۰۰۲).

بنابراین پدیده رنگ از این قابلیت برخوردار است که در یک نهاد اجتماعی و فرهنگی در طول تاریخ عهده دار نقش یا نقش های نشانه ای گردد. یکی از قدیمی ترین نظام های نشانه ای رنگ در متن های مربوط به نجوم معرفی شده است که در آن هر رنگ با یک پیکر نجومی خاص و یکی از روزهای هفته در پیوند است. به این ترتیب، برخی رنگ ها خوش یمن تلقی شده یا در مناسبت های خاص مورد استفاده قرار گرفته اند.

فیروزه ای، رنگی با ارزش های مثبت نشانه شناختی نزد ایرانیان

وایلر(۲۰۰۷، Wyler) یک طبقه بندی سه گانه از رنگ واژه ها در زبان ها ارائه می دهد که عبارت است از: رنگ واژه های اصلی(cardinal color names)، رنگ واژه های تبدیلی (converted color names) و رنگ واژه های تغییریافته (modified color names) که هر کدام زیرطبقه هایی دارد. رنگ واژه های تبدیلی می توانند از نام سنگ ها مشتق شوند. بنا بر آن چه گفته شد، فیروزه ای یک رنگ واژه تبدیلی است؛ ظاهراً این نوع نامگذاری برای رنگ ها در اکثر فرهنگ ها و زبان ها رواج دارد. سنگ فیروزه به خاطر رنگ و ویژگی هایی که در باور عامه به آن نسبت داده می شد، مانند خوش یمن بودن و حائل شدن در برابر نظر بد، سنگی محبوب قلمداد شده است. شیمِل (۱۹۹۲) می نویسد برخی اقسام آن مانند فیروزه ابواسحاقی و فیروزه سلیمانی که از نیشابور به دست می آید ارزشمند است. استفاده از فیروزه در زینت آلات و جلد کتاب های باارزش رواج داشته و حتی در ظرف ها و اثاثیه برخی حکمرانان و اشراف به کار می رفته است. این گونه بود که فیروزه ای به عنوان رنگی با ارزش های مثبت نشانه شناختی نزد ایرانیان شناخته شد و رواج پیدا کرد و ایرانیان به رویت این رنگ در محیط عادت کردند. رنگ فیروزه ای در ظروف سفالین نیز یکی دیگر از کاربردهای این رنگ را در تولیدات و مصنوعات ایرانی می نمایاند. چنان که می دانیم، یکی از جنبه های بازنمود فرهنگ در تولیدات و مصنوعات روی می نمایاند. البته این نکته که ایرانیان از چه زمان رنگ فیروزه ای را در ظروف سفالی به کار گرفتند پژوهشی قابل توجه است. ویلکینسون(Wilkinson) به هنر رنگ آمیزی دیوارهای گچی و چوبی در ایران اشاره می کند و رنگ های غالب را زرد، سرخ و آبی لاجوردی معرفی می کند. البته این که هر کدام از این رنگ ها در کجا به کار گرفته می شده محل صحبت است. آبی لاجوردی غالباً برای پس زمینه ها به کار گرفته می شده است. در سده های ۱۳ تا ۱۹ میلادی در ایران، رنگ های فیروزه ای و آبی روشن برای رنگ آمیزی گنبد و فضای ورودی به منظور القای استعاره آسمان به کار می رفته است (شیمل، ۱۹۹۲).

ادراک رنگ

ادراک، مجموعه فرایندهایی است که از طریق آن ها اطلاعات حسی دریافت شده از محرک های محیطی، بازشناسی و ساما ن دهی می شود و معنا می یابد (استِرنبرگ/ Sternberg). شواهد نشان داده که ادراک انسان ها از رنگ ها نسبتاً همانند است و نیز این که رنگی مانند قرمز را بر اساس توافقی ناگفته، در قالب زبان و تجربه ای مشترک می پذیریم و نه بر اساس مقیاسی علمی (هولتزشو/ Holtzschue). نامگذاری رنگ در مرحله پس از ادراک رنگ مورد توجه قرار می گیرد. ادراک رنگ از سوی هر بیننده ای تجربه ای فردی است. افرادی که دارای دید رنگی طبیعی اند، در ادراک رنگ اندکی با هم تفاوت دارند. علاوه بر آن، ادراکات خود در مورد رنگ ها را به طرق مختلف و به طور شخصی تفسیر می کنند. بنابراین، تجربه دیدن و ادراک رنگ رویدادی منحصربه فرد نیز قلمداد می شود (هولتزشو). پلوماخر و هولتس (Plumacher and Holz )

دایره رنگ را انگاره ای شناختی می دانند که از طریق زبان و با ارجاع به روابط ثابت رنگ ها در درون دایره رنگ، امکان نامگذاری طیف وسیعی از رنگ ها با توجه به ویژگی هایشان در این دایره به وجود می آید.

به نظر پلوماخر و هولتس (۲۰۰۷) صحبت درباره رنگ و به ویژه تأثیرات روان شناختی رنگ ها همواره متضمن تجربه ای فردی است. تنها این نیست که افراد محدوده کاربرد رنگ واژه را به طور متفاوت نامگذاری می کنند؛ گاهی اختلاف بر سر نام رنگ مناسب، به علت استفاده از نظام های متفاوت تمایز گذاری بین رنگ ها به وجود می آید. همان نارنجی متمایل به قرمز می تواند قرمز، نارنجی، و نارنجی ای با ته رنگ قرمز نامیده شود. گاهی افراد بر اساس قدرت تأثیرات روان شناختی رنگ ها، در گروه های مختلفی قرار می گیرند. این نتیجه نه تنها در اثر فردی بودن تجربه رنگ پدید می آید، بلکه باید به این نکته توجه کرد که افراد برای مشاهده و توصیف تأثیرات رنگ ها به طور متفاوتی تربیت می شوند. آن چه گفته شد نکته بسیار مهمی است که جنبه شناختی و فرهنگی ادراک و نامگذاری رنگ را به هم پیوند می دهد. به بیان ساده تر، تجربه شخصی شناخت و ادراک رنگ، تحت تأثیر تعلیم ناخودآگاه از رهگذر زبان و عادت های اجتماعی، به تجربه ای فرهنگی تبدیل می شود. انسان ها هر جای دنیا که به دنیا آمده و بالیده باشند، قادر به ادراک رنگ فیروزه ای اند ولی این که آن را در چه طیفی طبقه بندی کنند و چگونه نامگذاری نمایند و چه تداعی هایی را به آن نسبت دهند، مسأله ای فرهنگی است. برلیــن و کی (۱۹۶۹ ٰ،Berlin and Kay) در پژوهشی درباره رنگ واژه ها در ۹۸ زبان، به این نتیجه رسیدند که زبان ها از الگوی مشخص و یکسانی برای نام گذاری یازده رنگ اصلی استفاده می کنند (به نقل از کِی و مافی ۱۹۹۹، Maffi). از پژوهش های بینافرهنگی دیگری که چنین نتایجی را تأیید می کنند، می توان به هارکنِس ( Harkness ، ۱۹۷۶) کالیر (۱۹۷۳، Collier) اوچی‍ــکاوا(Uchikawa) و بـــوینتــون (۱۹۸۷ ،Boynton) اشاره کرد. منتقدان برلین و کی به این نکته اشاره کرده اند که آن دو به چگونگی استفاده از رنگ واژه ها در موقعیت های واقعی گفتار و بافت های متنوع زبانی توجه نکرده اند. همان گونه که وایلر (۱۹۹۲، Wyler) و دوبوآ(Dubois) و گراینوالد (۲۰۰۰،Grinevald) نشان داده اند، روال های نامگذاری رنگ در بافت های زبانی خاص و شاخه های صنعت، بسته به هدف هایی ویژه و سنت های نامگذاری، فرق می کنند. رنگ واژه های اصلی یاد شده، رایج ترین اصطلاح های مورد استفاده در هر زمینه شغلی نیستند. کاربران زبان بین رنگ واژه های اصلی و سایر نام های کوتاه و رایج مانند فیروزه ای، زیتونی، بور و غیره تفاوتی قائل نمی شوند. از این رو، این پ‍ژوهشگران انتخاب یازده رنگ واژه اصلی را دارای اشکال می دانند (وایلر).

رنگ؛ نشانه ای فرهنگی

نظریه پردازی منسجم برای تحلیل رنگ به مثابه یک نشانه فرهنگی، به طور مشخص در دو اثر دیده می شود. یکی مقاله کرِس و لیوون(۲۰۰۲، Kress and Leeuwen) با عنوان «رنگ به مثابه یک ابزار نشانه ای: یادداشتی بر دستور رنگ» که در آن با الهام از نظریه تحلیل مؤلفه ای یاکوبسن و هَله (۱۹۵۶، Jakobsen and Halle) دال های نشانه رنگ به قرار تمایز، اشباع، خلوص، مقوله یا طیف و ارزش را معرفی می کنند و پس از آن، به دستور رنگ بر اساس این مؤلفه ها شکل می دهند. سپس «طرح واره های رنگ» و «هماهنگی رنگ» را در پیوند با مفاهیم فرهنگی مورد بررسی قرار می دهند. مقاله دیگری که می تواند چارچوبی نظری برای تحلیل شناختی و فرهنگی رنگ فراهم آورد به ورونیکا کلِر (۲۰۰۸، Koller) تعلق دارد با عنوان «صورتی: نه فقط یک رنگ، بلکه نشان گذار جنس و جنسیت در ارتباط دیداری».

(Not just a colour»: Pink as a gender and sexuality marker in visual communication)

که الهام بخش ما در تهیه این مقاله بوده است. آن چه کلر به مثابه تداعی های رنگ صورتی در انگلستان معاصر مورد بررسی قرار داده بود، زمینه آن را فراهم ساخت تا به این نکته بیندیشیم که در حوزه ارتباط بصری، آیا رنگ فیروزه ای می تواند فراتر از یک رنگ، به مثابه یک نشان گذار عمل کند؟ کلِر پرسشنامه ای را به منظور سنجش تداعی های رنگ صورتی در انگلستان در اختیار آزمون وران قرار داد.

برخی از تداعی های رنگ صورتی در این بافت از این قرار بود: زنانگی و ویژگی های آن همچون لطافت و ظرافت، کودکی، معصومیت و برخی مفاهیم مانند پوچی و مصنوعی و غیر طبیعی بودن. برخی تداعی های نامشخص تر نیز از این بررسی به دست آمد، مانند استقلال و حتی هوس. مجموعه این واژه های متداعی در حوزه های واژگانی مشخصی قرار گرفت. بسیاری از آزمون وران فراتر از پرسش های پرسشنامه نیز اظهار نظر کرده بودند که اتفاقاً به نظر کلر این نظرات از اهمیت بیشتری برخوردار بود؛ زیرا جنبه هایی از ارزیابی را معرفی می کرد که پژوهشگر در پرسشنامه پیش بینی نکرده بود. به طور مختصر، نتیجه این پژوهش را می توان این گونه بیان کرد که در انگلستان قرن ۲۱، رنگ صورتی به عنوان نشانه زن بودن جلب نظر می کند؛ بنابراین به مثابه یک نشانه هویتی عمل می کند. در خاتمه، کلر(۲۰۰۸) صورتی را به عنوان رنگی پسافمینیستی معرفی می کند. در این مرحله، با الهام از پژوهش ورونیکا کلر (۲۰۰۸)، به تحلیل داده های خود درباره تداعی های رنگ فیروزه ای نزد جامعه فارسی زبان مقیم ایران پرداختیم که نتیجه آن در اینجا آورده شده است.

تداعی های رنگ فیروزه ای نزد ایرانیان

فیروزه ای رنگی است که در برخی مصنوعات و تولیدات هنری سنتی ایرانی و نیز در بخش هایی از بناهایی که معمولاً کارکرد عمومی یافته اند، در کنار بسیاری از کارکردهای عامی که هر رنگی می تواند داشته باشد به چشم می خورد.

کارکردهای نشانه شناختی رنگ فیروزه ای نزد ایرانیان به صورت آگاهانه مورد استفاده قرار نمی گیرد؛ مثلاً از نوعی نیست که به رنگ سیاه در عزا یا سفید در عروسی نسبت داده می شود. باید به این نکته توجه کرد که گاهی نشانه های پنهان – به شیوه ای که از سوی ورف مورد اشاره قرار گرفته است – نقش تأثیرگذارتری نسبت به نشانه های آشکار دارند. تحلیل ها نشان داد که هرچند نامشخص ولی آزمون وران معناهایی را به رنگ فیروزه ای منتسب می دانستند. حوزه معنایی تداعی ها، مفاهیمی چون آرامش، معنویات و احساسات لطیف را فرا می گیرد. هیچ کس رنگ فیروزه ای را رنگی کودکانه معرفی نکرد.

ویژگی های تاریخی بودن، کهن گرایی و سنت مداری که برای فیروزه ای معرفی شد، به همراه لطافت زنانه ای که آزمون وران برای فیروزه ای مورد تأکید قرار دادند، شبکه ای از مفاهیم را می سازد که به لحاظ فرهنگی بسیار نمادین و مؤثر عمل می کند؛ رنگی که نشان از قدمت، سنت و تاریخ دارد و به گواه آزمون وران رنگی شاد و تأثیرگذار نیز هست؛ رنگی که در بناها و ادبیات، ابزار بیان استعاره است، و می تواند میان سنگ (فیروزه) و آب و آسمان در اندیشه ایرانی پیوند برقرار کند.

برای دانلود کلیک نمائید نکته بسیار مهم در مورد دانلود فایل: اگر لینک دانلود بالا با dl شروع شد، لطفا برای دانلود فایل به جای http از https استفاده نمائید.
برچسبها
مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید.

بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.

0