خاطره، زیربنای هویت شهر است

شهر هر روز بزرگتر می شود. خانه های سیمانی همسایه کوچه باغ های بی درختند. کوچه های که زمانی شناسه های هویت شهر و بود دیگر چشم اندازی به روزهای دور و خاطره های نزدیک ندارد.
تهران بی خاطره ، بی هویت می شود و این بی هویتی از کوچه باغ های شمیران تا کوچه های آشتی کنان “طهران ” چون خط ممتدی کشیده می شود.
هنگامی که از شهرهای با هویت صحبت می کنیم ناخوداگاه به یاد شهرهای گذشته می افتیم. آیا شهرهای امروزی ما نمی توانند شهرهای با هویتی باشند؟ اصولا هویت شهری چیست؟ شهر با هویت چه ویژگی هایی دارد؟ وچگونه می توان به شهری هویت بخشید؟ این پرسش ها را با محسن حبیبی، دکتر در شهرسازی و رئیس دانشکده هنر دانشگاه تهران در میان گذاشتیم که در ادامه می آید.

چه عواملی به هویت شهر معنا می‌بخشند؟
– هنگامی که از هویت شهر سخن می گوییم از چیزی صحبت می‌کنیم که در ظاهر و شکل شهر نیست بلکه در شاکله شهر است.
هویت شهر،‌ با شکل شهر تفاوت‌های اساسی دارد. شهرهای زیبایی داریم که ممکن است هیچ عامل هویتی در آن دیده نشود یا سیمای شهری آن بسیار زشت و آشفته باشد ولی همبستگی‌های اجتماعی، یاوری‌ها و کمک‌ها،‌ شاکله‌ای زیبا از درون آن شهر می‌سازد.
وقتی از هویت شهر صحبت می‌کنیم به چیزی رجوع می‌کنیم که در پس ظاهر و در بطن شهر نهفته است و ممکن است هیچ ربطی به شکل و ظاهر شهر نداشته باشد. در واقع زیبایی و زشتی شهر دلیل با هویت بودن شهر نیست.مهم این است که داخل شهر چه می‌گذرد. چه هنجارها و رفتارهایی در شهر به وقوع می‌پیوندد که به شهر هویت می‌دهد.
وقتی از زندگی محله نام می‌بریم، به یاد محله‌های قدیمی می‌افتیم. ممکن است اگر همان محله‌های قدیمی را به شکل قدیمی بازسازی کنیم، باز هم نتوانیم هویت و شاکله‌ای را که در گذشته داشته است، ایجاد کنیم.

*‌ عوامل تشکیل‌دهنده هویت شهر چیست و این عوامل چه تاثیری بر یکدیگر دارند؟
– ارتباط بین عوامل هویت دهنده شهر می‌تواند ارتباطی دو سویه باشد. شهر بدون عامل انسانی مفهوم ندارد. اگر در شهری، شهروند وجود نداشته باشد، آنجا شهر نیست. بنابراین وقتی از شهر صحبت می‌کنیم صحبت از تعاملات انسانی است. تعاملات انسان با انسان، انسان با محیط و انسان با شهر. به همین دلیل، عوامل تشکیل‌دهنده هویت شهر، هویت انسان را شکل می‌دهد.
یکی از عناصری که انسان با آن تعریف می‌شود، حافظه است. شهر نیز دارای حافظه است. اگر شهری فاقد حافظه تاریخی باشد نمی‌توان گفت که آن شهر باهویت است. به همین ترتیب اگر انسان چیزی را به یاد نیاورد،‌ می‌گوییم دچار فراموشی و آشفتگی شده است.
حافظه تاریخی شهر یعنی اینکه شهر، دارای خاطره است و تعریف می‌کند که در این مکان چه اتفاقی افتاده است. علاوه بر حافظه، شهر باید خاطره داشته باشد. شهر بی‌خاطره، یعنی شهر بی‌هویت.
مگر می‌شود در شهر حادثه یا خاطره بد و خوبی صورت نگرفته باشد؟ پس همان‌طور که انسان با خاطره تعریف می‌شود،‌ شهر نیز با خاطره‌هایش تعریف می‌شود. هر چه این خاطره‌ها بیشتر باشد، ‌هویت انسان یا شهر کامل‌تر است.
افراد قدیمی خاطره‌های طولانی تعریف می‌کردند ولی امروزی‌ها بیشتر از چند خاطره، نمی‌توانند بگویند. به همین خاطر انسان امروزی سرگشته است. وقتی با او صحبت می‌کنیم، می‌گوید:‌ «پنجاه سال زندگی چه زود گذشت.» ولی پنجاه سال عمر فرد نسبتا قدیمی، پر از خاطره بود. خاطره یعنی اینکه فرد یا شهر «در حال» زندگی می‌کنند. «حال» برای‌شان وجود دارد. شهر نیز باید در زمان «حال» زندگی کند. اگر این طور نباشد، دارای هویت نیست. یا باید غم گذشته را بخورد یا تشویش آینده را داشته باشد.
هویت انسان به جز شکل فیزیکی، با هنجارها و رفتارهای‌ش شکل می‌گیرد. فرد را نه تنها از روی شناسنامه بلکه از روی رفتارها و هنجارهایش شناسایی می‌کنیم. شهر نیز دارای رفتار و هنجار است.

* رفتار و خرد شهر را چگونه می‌توان تعریف کرد؟
– اگر شهری داشته باشیم که فاقد ایمنی باشد، آن شهر دارای رفتار نابهنجار نیز خواهد بود. ما از اینکه در آن شهر راه برویم نگران هستیم. امنیت خاطر نداریم. شهر باید سرزنده و با نشاط باشد. مکان‌های شهر باید این نشاط را در افراد ایجاد کنند. اینها رفتار و هنجار شهر است.
شهر باید گیرایی داشته باشد و این گیرایی از طریق مکان‌ها و فضاها باید به وجود بیاید. اگر گیرایی نداشته باشد، کسی به آن جذب نمی‌شود. شهر باید احساس داشته باشد. آیا شما تا به حال به این فکر کردید که شهر دارای مزه است؟ شهر را می‌شود مزه مزه کرد. همان‌طور که می‌شود یک شهر را چشید یا بو کرد،‌ برخی مکان‌های شهری بو می‌دهند. شهر گرمی و سردی می‌دهد. شهر با هویت به انسان هویت می‌دهد و انسان به شهر

* تاثیر کدام یک بیشتر است؟
– بستگی به این دارد که ما از کدام جامعه و کدام شهر صحبت می‌کنیم. ممکن است شهری با هویت تاریخی را نسلی به ارث ببرد که هیچ خاطره‌ای از آن شهر ندارد. چنین چیزی هویت شهر را خدشه‌دار می‌کند. به طور مثال، میدان نقش جهان اصفهان هنوز به شهر اصفهان و شهروند اصفهانی هویت می‌دهد و خودش هم هویت می‌گیرد. اگر روزگاری در این میدان، بازار مکاره بر پا می‌شد، یا مراسم سان و رژه در آن برگزار می‌شد، امروز بیشتر‌ افراد در آن قدم می‌زنند و گفت‌وگو می‌کنند.
میزان این تاثیرات بستگی به این دارد که شهر، فضایی داشته باشد که بتواند هویت خود را به شهروند تحمیل کند و برعکس. ممکن است شهر جدیدی باشد که شهروندان به آن شهر، هویت دهند. این تاثیرات بستگی به این دارد که حافظه و خاطره شهر چقدر قوی باشد.

* آیا هویتی که ساکنان جدید به شهر می‌دهند قابل پیش‌بینی است؟ به خصوص که این افراد بدون انتخاب روانه شهر می‌شوند. این هویت، مثبت است یا منفی و آیا باید برای مثبت بودن هویت شهر جدید منتظر یک معجزه یا اتفاق باشیم؟
– ما می‌توانیم از شهر جدید برازیلیا نام ببریم. در یادداشت‌های ۲۵ سال پیش این شهر می‌خوانیم، همه به آن شهر اعتراض دارند که موفق نبوده است. اما الان برازیلیا که ۵۰ سال از عمر آن گذشته و ۲ نسل جمعیتی،‌ ۲۵ ساله و ۵ نسل جمعیتی؛ ۱۰ ساله،‌ در آن سرمایه‌گذاری اجتماعی و فرهنگی کردند خیلی فرق کرده است. آخرین مقاله‌ای که من از برازیلیا خواندم این بود که شهر آرام آرام در حال پیدا کردن هویت شهری است و این اصلا معجزه نیست،‌ بلکه سرمایه‌گذاری اجتماعی صورت گرفته است و …

* برازیلیا در پانزده تا بیست سال اول، شهری ملال‌آور شده بود.
– درست است. شهر جدید می‌تواند این طور باشد. این مهم نیست. مهم این است که چه مکان‌هایی را در شهر تدارک ببینیم که در این مکان‌ها، اتفاقات و حوادث اجتماعی رخ دهد. کاری که در شهر جدید انجام می‌دهیم، فقط ساخت خانه،‌ مدرسه یا پارک است. ولی فراموش می‌کنیم که اینها مشکل ظاهر شهر است. فراموش می‌کنیم مکانی که شاکله شهر در آن بروز پیدا می‌کند، بسازیم. درست مثل انسان‌ها. معلوم نیست من انسانی شجاع هستم یا ترسو. فقط وقوع یک حادثه می‌تواند این را نشان دهد که من چه عکس‌العملی نشان می‌دهم.
در صورت وقوع حادثه‌ای کسی که همیشه از شجاعت خود حرف می‌زند، ممکن است فرد بزدلی بیرون بیاید، چون وقوع حادثه،‌ فرصت فکر کردن را از فرد می‌گیرد و اینجا شاکله بروز پیدا می‌کند.
بنابراین باید جایی برای وقوع حادثه‌ها در شهر، بسازیم. در شهرهای جدید،‌ شهر مجرد است. عده‌ای وارد آنجا می‌شوند و احتیاجی به گلچین کردن آنها نیست. خودشان،‌ به هر دلیلی، انتخاب کرده‌اند که وارد شهر جدید شوند.
شهرهای جدید، مکانی برای وقوع حادثه‌های روزانه می‌خواهند. جایی برای مارگیری، زنجیر پاره کردن. جایی که جمع شوند،‌ آواز بخوانند، عزاداری کنند یا هر چیزی که نمایش اجتماعی باشد.
ساکنان، این مکان‌ها را کجا پیدا کنند؟ وقتی در بهارستان پیدا نمی‌کند، به اصفهان می‌رود. وقتی در واوان پیدا نمی‌کند در اسلام‌شهر به دنبال آن می‌گردد.
انسان، علاقه‌مند به شرکت در نمایش‌های شهری است؛ نمایش‌هایی که در یک لحظه هم بازیگر باشد، هم تماشاچی. اگر این را در شهر جدید به وجود بیاوریم، ممکن است آن شهر در پنج سال اول نیز خاطره‌انگیز باشد. هر چه حادثه و واقعه در شهر قوی‌تر باشد، شهر جذاب‌تر می‌شود. افراد بیشتری را جذب می‌کنیم.
به جای اینکه فکر کنیم علی آقا بقال کجا می‌نشیند، سوپرمارکت طراحی می‌کنیم. جایی که من و شما هیچ رابطه‌ای یا حرفی با فروشنده نداریم و در حالی که با علی آقا بقال صحبت داریم، او راجع به دیگران می‌گوید: پسره شیطانی کرد، فلانی ماشین خریده. چیزهایی که ما از آن به عنوان فضولی‌های اجتماعی نام می‌بریم. این نظارت اجتماعی است که در شهر وجود دارد. این نظارت اجتماعی کجاست. جایی که بتوان پاتوق درست کرد؟ به محض درست کردن این پاتوق، رفتارهای اجتماعی کنترل می‌شود و خاطره ایجاد می‌شود.

* آقای دکتر، شما می‌گویید باید در شهر جدید برای ایجاد حافظه و خاطره، مکان‌های خاصی ساخته شود. این فضا‌ها و فعالیت ها باید سنتی باشند. آیا فعالیت های سنتی می‌تواند به شهر هویت بدهد؟
– منظور از سنتی چیست؟

* به عنوان مثال، قهوه‌خانه پاتوق خوبی برای انجام برخی از امور است. محال است چنین قهوه‌خانه‌هایی در شهرهای جدید بسازند.
– در شهرهای جدید به جای قهوه‌خانه، کافی‌شاپ درست می‌کنند.

* بین قهوه‌خانه و کافی‌شاپ تفاوت زیادی هست.
– طبیعی است که در کافی‌شاپ تجدد و به روز بودن را ببینید.

* منظور امروزی بودن نیست. در قهوه‌خانه، نظارت اجتماعی که به آن اشاره کردید، شکل می‌گیرد؛ ولی در کافی‌شاپ نظارت اجتماعی وجود ندارد. کافی‌شاپ محلی است که افراد مختلف در آن رفت و آمد می‌کنند ولی در قهوه‌خانه، افراد خاص با فرهنگ خاص هستند که بر آن محله نظارت دارند.
– این گونه نیست. شما الان کافی‌شاپ را در مقیاس شهر مطرح می‌کنید، در حالی که باید در مقیاس محله مطرح شود. اگر به طور مداوم در کافی‌شاپ رفت و آمد کنید، یک عده افراد خاص، همیشه در آنجا حاضرند که آنجا برای‌شان حکم پاتوق را دارد. من و شما رهگذریم و این پاتوق‌ها آرام‌آرام ساخته می‌شود. کافی است مکانی شهره شود؛ آنگاه خود به خود تبدیل به محلی برای نظارت اجتماعی می‌شود. مهم این است که ما چگونه این مکان‌ها را سازمان بدهیم.
ما درباره مکان ساخته شده صحبت می‌کنیم. در حالی که باید از مکان ساخته نشده و شهر بدون ساکن صحبت کرد.
باید دنبال جایی باشیم که روح شهر یا شاکله شهر، ظاهر می‌شود. البته ممکن است بگویند: فلان مجموعه آپارتمانی، «خیلی باحاله» چرا می‌گویند باحاله؟ این در واقع یعنی که در زمان حال اتفاقاتی در آن می‌افتد.
بنابراین فضای سنتی، که فضایی نوستالژیک و پر از خاطره است. به این معنا نیست که اگر آنها را بازتولید کنید، همان خاطره‌ها زنده شود، اگر توانستیم مکانی بسازیم که این «حال» در آن اتفاق بیفتد، یا «حال» داشته باشد، آن شهر هویت دارد و زنده است. مهم این است که چگونه شهر را سامان دهیم که روح در آن جریان داشته باشد. از جسد بودن خارج شود. زنده شود، که البته کاری سخت است ولی باید این امکان را به آن داد که روح در آن حلول کند.

* نقش فرهنگ، در هویت‌بخشی به شهر چیست؟ جایی که فرهنگ مطرح می‌شود‌، هنر نیز در پی آن می‌آید. هنر چه نقشی در هویت یک شهر دارد؟
– فرهنگ، دارای دو معنااست. آنکه به ما ارث رسیده است – که هیچ صفتی بر آن نمی‌گذارم و نمی‌گویم فرهنگ سنتی، چرا که ممکن است، بوی کهنگی و غربت بدهد. فرهنگی که به ما ارث رسیده، هم اجتماعی است و هم خانوادگی. فرهنگ دیگری هم هست که ما آن را می‌سازیم و اگر روزآمد نباشد و نتواند به خواست‌های روز ما جواب دهد،‌ فرهنگ نیست.
اگر پسوند شهری به آن داده شود، دو فرهنگ را در بر می‌گیرد: اول، فرهنگی شهری، که به ما ارث رسیده و دوم فرهنگ شهری را که تولید می‌کنیم.
فرهنگ شهری به ارث رسیده، به عنوان میراث، در برخورد با ما به ثروت تبدیل می‌شود و ما از آن استفاده می‌کنیم. در شهر جدید ممکن است فرهنگ شهری داشته باشیم و این فرهنگ شهری در مکان رخ نمی‌دهد و با افراد می‌آید و ممکن است فرهنگی که با افراد می‌آید، شهری باشد یا روستایی. در صورت روستایی بودن کار دشوارتر می‌شود.
این فرهنگ در آمد و شد و تعامل بین گذشته و حال است. به عبارتی گذشته مرتب تبدیل به روز می‌شود، دگرگونی پیدا می‌کند. فرهنگ فرد نیز در حال استحاله و پالایش دایمی است. این فرهنگ تشکیل‌دهنده هویت است. از این‌رو، شهر بدون فرهنگ، شهر بدون هویت است. هر قدر غنای فرهنگی شهر بالا رود، آن شهر دارای فرهنگی جدی‌تر است. ولی از همان ابتدا هم می‌توان شهری ساخت که نشان دهد، فرهنگی جدی پشت آن است و این فرهنگ جدی است که می‌تواند هنجارهای فردی را که با فرهنگ شهری آشنا نیست، تعدیل و معنادار کند.

* نقش هنر در هویت‌بخشی چیست؟
– هنر،‌ بحث زیبایی‌شناسی است. بحث ذائقه شهری است و آنچه گفتم باید از شهر چشید. ممکن است فرهنگی قوی داشته باشیم ولی در سیاه و سفید خلاصه شود. بنابراین شهر ما رنگارنگ نخواهد بود و شهری که رنگارنگ نباشد، افسرده و دل مرده است. به رغم غنای فرهنگی ما فرهنگ را رها کردیم و فرهنگ روزمره‌ای در پیش گرفتیم. زیبایی را از دست دادیم و چشم‌مان به زشتی خو گرفته است. مگر اینکه در جایی برویم و زیبایی را ببینیم، بعد با تعجب بگوییم: «این گونه هم می‌توان بود»، «رنگ هم می‌تواند باشد»، «آهنگ خوب هم می‌شود داشت»، ‌«می‌شود شهر زمزمه خوبی داشته باشد»، همه اینها بستگی به این دارد که سلیقه عمومی چقدر بالا رفته باشد. سلیقه هم با هویت رابطه دارد، هم با فرهنگ. در واقع اگر هویت و فرهنگ قوی نباشد سلیقه هم خراب می‌شود، آن وقت من معمار، هر چه برای‌تان بسازم فرقی نمی‌کند. در حالی که اگر سلیقه باشد، هر بنا و شهری ساخته نمی‌شود. معمار یا شهرساز، متکلم وحده نخواهد شد و مجبور می‌شود مخاطب داشته باشد و وارد گفت‌وگو شود.

منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی شهرسازی و معماری

برای دانلود کلیک نمائید نکته بسیار مهم در مورد دانلود فایل: اگر لینک دانلود بالا با dl شروع شد، لطفا برای دانلود فایل به جای http از https استفاده نمائید.
برچسبها
مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید.

بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.

0