نقش صاحبان قدرت در مثلث توسعه شهری
امروزه که بحران ازدیاد جمعیت، عدم توزیع متناسب سرانههای شهری و از سویی نگرانی از وقوع حوادث غیرمترقبه، دستگاههای دولتی و مدیران شهری را پس از گذشت سه دهه به تأمل واداشته است، از طرحهای نوسازی ۴۸ هزار هکتار بافت فرسوده شهرهای کشور، به گستردهترین برنامه عمرانی دولت تعبیر میشود.
از مهلت ده ساله نوسازی بافتهای فرسوده شهرهای ایران در برنامههای توسعه کشور، بیش از نیمی گذشته است و درصد پیشرفت کار، امیدوارکننده نشان نمیدهد.
مدیرعامل شرکت مهندسین مشاور چغازنبیل که مدیریت تهیه و اجرای چند گونه از این طرحها را برعهده دارد، به بررسی این موضوع پرداخته است.
اگر مالکان عرصه زمین، مجریان قوانین و شهروندان را ۳ رأس مثلث توسعه شهر بپنداریم، ضریب ذینفوذی هریک از آنان در اتخاذ تصمیمات، همچنین قدرالسهم هریک در بهره مالی، اجتماعی و فرهنگی از طرحهای توسعه شهر در طول زمان، توابعی کاملاً متفاوتاند و به سختی بتوان با ارزیابی و توجیه اقتصادی و فنی عرف طرحهای توسعه شهر، به عدالت در تعیین درصد قدرت و میزان سودآوری هریک از آنها اطمینان یافت.
از آنجا که وجه عمومی مالکان زمین بر چرخه سودآوری مالی طرح توجه دارد، حصول قدرالسهم این رأس مثلث در مدت محدود تحققپذیری طرح در بازه یک تا ۵ سال قابل تخمین است. این قدرالسهم در بستر نظام مالی تعریف میشود.
حصول قدرالسهم رأس دیگر این مثلث که طیف مجریان و ناظران و طراحان پروژههای شهری خوانده میشود، در بازه عمر مقررات و قوانین و سلطه ناظران و مجریان در بازه بیست ساله (حداکثر مدت تحققپذیری طرحهای جامع شهری) قابل تخمین است. این قدرالسهم در بستر نظام اجتماعی قابل تعریف است.
حصول قدرالسهم رأس سوم این مثلث که طیف حداکثری جامعه شهروندان و استفادهکنندگان و اساساً موجودات زنده شهر را شامل میشود، در بازه عمر بهرهبرداران و در دامنه حیات چند نسل، قابل تخمین است. این قدرالسهم در بستر نظام فرهنگ و اخلاق شهروندی جامعه تعریف میشود.
در نتیجه، در دامنه حصول قدرالسهم هریک از سه ذینفوذ مثلث طرحهای توسعه شهری، مالکان عرصه و اعیانی بهطور آنی به بهره مالی خود دست مییابند و شهروندان و استفادهکنندگان در طول حیات چند نسل به کسب آنچه قدرالسهم خوانده میشود، نائل خواهند آمد.
از حیث ضریب ذینفوذی و درصد قدرت در تصمیمگیری و برنامهریزی پروژههای توسعه شهری، مالکان عرصه و اعیانی از بیشترین حق نفوذ در طرح بهرهمندند تا آنجا که اهداف سودآوری مالی طرح میتواند تمامی مشخصات و ابزار و عناصر طرح را توجیه کند.
مجریان و ناظران و طراحان طرحهای توسعه شهری تا آنجا که مرتبه حقوقی و منزلت نظارتی بر حقوق فردی آنان مستولی نشود، ذینفوذ قلمداد میشوند و پس از آن، تابع متغیرهای رأس مالکانه مثلث خواهند بود. شهروندان و استفادهکنندگان نیز که حقوق شهروندی آنان عموماً مستمسک نفوذ دو رأس دیگر مثلث قرار میگیرد، تقریباً از هر ضریب نفوذ و ابزار قدرتی بیبهرهاند. با این وصف، کفه بهرههای کوتاه مدت و ضریب ذینفوذی در طرحهای توسعه شهری به نفع قشر محدود مالکان و صاحبان عرصه و اعیانی سنگینی میکند و اغلب، کفه طیف وسیع شهروندان و استفادهکنندگان از تحقق هر سهم و قدرتی بیبهره میماند.
در فرآیند اتخاذ تصمیم و تقسیم عادلانه منافع تحققپذیری طرحهای توسعه شهری، توجه به دو انگاره برابری و مشارکت، میتواند ضمانت موفقیت طرحهای توسعه به سوی پایداری را افزایش دهد؛ پایداری به آن مضمون که سهم منافع و قدرت نفوذ هر یک از رئوس مثلث توسعه، همیشه بر قاعده استوار بماند. این فرآیند در علم شهرسازی به “برنامهریزی شهری” خوانده میشود. آن عدالتی که علم قضایی مدعی آن در احقاق حقوق عامه است، از علم برنامهریزی شهری در شهرسازی انتظار میرود؛ عدالتی که بتواند با توزیع متعادل سهم سکونت، سهم خدمات و سهم دسترسی، ضمن تأمین حقوق کوتاه مدت و میان مدت و بلند مدت عوامل ذینفوذ، نقش شهروندان در رأس سوم مثلث توسعه شهر در اتخاذ تصمیمات را پررنگتر نشان دهد.
از آنجا که علم برنامهریزی شهری در روند اصلاحات اجتماعی، ارتقاء کیفیت فرهنگی و بسط نظام سیاسی قدرت بین اقشار مختلف شهر نقش مهمی را برعهده دارد، میتواند نظام دموکراسی شهرسازی نیز قلمداد شود؛ نظامی که در آن هر رأس مثلث توسعه، به نسبت سرمایه آورده خود، از سهم منافع و درصد قدرت درخور آن، برخوردار خواهد شد.
تاریخ شهرسازی ایران تا پیش از دوران معاصر، سرشار از بارقههای نظام دموکراسی در شکلگیری شهر است. شهر ایرانی بر اساس نیاز شهروندان و توان اکولوژیک زمین شکل گرفته است. به ندرت شهر ایرانی بیش از ظرفیتهای خود به جمعیتپذیری گرایش نشان داده است؛ از اینرو ویژگیهای بومی و قومی و اقلیمی شهر متناسب با تعداد شهروندان، دچار آشفتگی و اغتشاش قرار نگرفت و هویتدار باقی ماند. این شاخصه هویت، سرشار از نشانههای دموکراسی شهرسازی است. به زبان دیگر، شهروندان در نظام شکلگیری شهر از هر حیث، صاحب تصمیم بودهاند و حال و روز شهر را با هویت خودخواسته، حفظ و نگهداری کردهاند. هویت شهرسازی در شهر ایرانی، بیانگر توزیع عادلانه تمام نیازمندیهاست.
کاربریهای شهری به نسبت بهرهبرداران و شعاع دسترسی آنها در سطح شهر توزیع شدهاند. عرصههای خصوصی با عطف به حق عادلانه عرصههای عمومی شکل یافتهاند و حقوق خصوصی و عمومی شهروندان به نسبت رعایت شده است؛ حرمت پهنهها و منابع طبیعی بهجا آورده میشد و عناصر مصنوع شهر، خللی در آسایش و رفاه عمومی ایجاد نمیکرد. امروزه برنامهریزان شهری جای معماران کهن نشستهاند، با این تفاوت که افسار توزیع عادلانه حقوق شهروندی، تنها به اراده آنان نمیچرخد.
از این حیث در مثلث توسعه، بهخصوص در طرحهای منظر بافتهای فرسوده شهرهای کشور، بهرغم الگوهای تاریخی موجود، ذینفوذان به نسبت پایداری جایگاه اجتماعیشان، تقسیمبندی نشدهاند؛ آنچه میراتر است، سهم بیشتر و آنچه ماناتر است، سهم کمتر را داراست.
امروزه دامنه طرح منظر یا نوسازی بافتهای فرسوده شهرهای کشور در صدر تحولات عمران شهری قرار دارند و از این حیث، طیف وسیعی از توجه مدیران شهری به نحوه اتخاذ روشهای روز جهان در نوسازی بافتهای کهنه شهری قرار گرفته است تا جایی که تردید طولانی در انتخاب روش، سبب از دست رفتن نیمی از مهلت برنامهریزی در نوسازی بافتهای فرسوده کشور شد و با پیشرفت فیزیکی کمتر از ۱۰ درصد در کل کشور، تنها با اتکاء به ۵ سال باقی مانده، بیش از ۴۸ هزار هکتار بافت فرسوده کشور در انتظار نوسازیاند. با فرض برآورد یک میلیون دلار هزینه تهیه طرح و اجرای هر هکتار بافت فرسوده، معادل ۴۸ میلیارد دلار اعتبار عمرانی جهت نوسازی بافتهای فرسوده کشور نیاز است.
به زبان دیگر، طی ۵ سال فرصت باقی مانده، تأمین سالانه حدود ۱۰ میلیارد دلار اعتبار جهت نجات اصلیترین هستههای شکلگیری شهرهای کشور الزامی است. عامل ناتوانی بافت کالبدی و ازهمگسیختگی ترکیب اجتماعی و فرهنگی پهنههای کهنه شهرهای کشور که افزایش تصاعدی هزینه نجات آنان طی سه دهه گذشته را سبب شد، به ۲ علت اصلی ذیل بازمیگردد:
علت اول، تداوم تهیه طرحهای جامع و تفصیلی کم اثر، فاقد پویایی و مقیاس واقعی شهرهای کشور بوده است که عدم تحرک فراگیر شهر، بهخصوص در پهنههای کهنه را به دنبال داشت.
علت دوم، به عدم تعادل در توزیع حقالسهم و ضریب ذینفوذی رئوس مثلث توسعه شهرها مربوط است که تاکنون طرحهای شهرسازی با عدم گرایش به دموکراسی شهری در بسط آن بیتأثیر نبودهاند.
تهیه طرحهای نوسازی بافتهای فرسوده کشور، یک فرصت استثنایی در زندهسازی هستههای هویتبخش و نهادهای اجتماعی قلمداد میشود؛ فرصتی که ضمن بازپیرایی سیمای بومی پهنههای کهنه شهری، قادر خواهد بود ارائههای پویایی و مقیاس واقعی برنامهریزی را بر طرحهای کلانشهری مستولی کند و بستر توزیع متناسب قدرت و حقالسهم عادلانه را در نظام دموکراسی شهری بین طبقات شهروندان فراهم کند.
منبع: روزنامه همشهری
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.