مدیریت شهری چیست؟
آیا مدیریت شهری امری صرفا تخصصی و مرتبط با شکل و نمای ظاهری و بوم شناختی هر شهر است؟
چنین تعریفی از مدیریت شهری کاملا منطبق با روند مدیریتی شهرها در کشورهای توسعه نیافته است. در این گونه کشورها مدیریت شهری صرفا در ساخت بزرگراه، جاده و… در شهر خلاصه می شود. تلقی رایج از مدیریت شهری مطلوب در کشورهای توسعه نیافته منطبق بر این اصل کلی است که هر چه در یک شهر بزرگراه ها استانداردتر و خدمات شهری مناسب تر باشد، مدیریت شهری یک مدیریت پویا محسوب می شود.
لیکن با مد نظر قرار دادن نحوه اداره شهرها در کشورهای توسعه یافته، بطلان این تلقی از مدیریت شهری آشکار می شود. مدیریت شهری در کشورهای توسعه یافته با مقیاس کارکرد اجتماعی سنجیده می شود نه کارکرد ظاهری. مراد از کارکرد ظاهری آن است که صرف پرداختن به ظاهر شهرها و تلاش برای روان کردن ترافیک و… نمی تواند سنج هایی برای مطلوبیت مدیریت شهری باشد. هرچه که مدیریت شهری بتواند از لحاظ اجتماعی، در روند مدیریت شهر پویاتر عمل کند و هر چه که بیشتر این امکان را فراهم سازد که ngo ها و توده های مردم خود را در اداره شهرها دخیل بدانند، از لحاظ کارآمد بودن می تواند مورد تایید قرار گیرد.
رویکرد عمومی در مدیریت شهری پویا از این قرار است که تا چه حد می توان از افکار عمومی و توان مردم برای اداره شهر بهره جست تا از این رهگذر به واسطه این ارتقای معنوی (دخیل بودن مردم در اداره شهر) یک ارتقای مادی نیز صورت پذیرد. هنگامی ارتقای مادی شهر پا برجاتر خواهد بود که ارتقای معنوی شهر استوار باقی بماند. وجهی از ارتقای معنوی در شهر، حسن تعلق خاطر به محل زیست است. این تعلق خاطر هر چه بیشتر باشد، شهروند می کوشد در نگهداری شهر خود کوشاتر ظاهر شود.
عمده ترین دلیل آن که شهرهای توسعه یافته زیبا به نظر می رسند در همین امر نهفته است. در این گونه شهرها یک ارتقای معنوی بسط یافته است که از این طریق شهروند می کوشد در توسعه محل زیست خود فعال و کوشا ظاهر شود.
با این مقدمات به نظر می رسد مدیریت شهری در ایران محتاج یک تطور عمیق باشد. در وهله نخست باید فرآیند اداره شهر را در یک روند اداری محصور نساخت و آن را به کلیت شهر تعمیم داد.
از حد فاصل سال های ۱۳۵۸ تا ۱۳۷۵ تعداد ۱۶۷ شهرداری جدید در ایران به وجود آمد که اکثریت آنان در روند اداره شهر چندان موفق نبودند. به دلیل آن که گمان می کردند که شهر در ساختمان شهرداری اداره می شود!
از ۱۲۸۶ هجری شمسی که نخستین شهرداری در ایران ایجاد شد تاکنون که در سال ۱۳۸۶ به سر می بریم می توان گفت که ایران و بالاخص تهران جز در مقاطعی خاص هیچ گاه از یک «مدیریت شهری پویا» بهره ای نبرده است.
مطابق با اصل ۱۰۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برای پیشبرد سریع برنامه های اجتماعی، اقتصادی، عمرانی، بهداشتی، فرهنگی، آموزشی و سایر امور رفاهی از طریق همکاری مردم باید شورای شهر تشکیل شود. اولین وظیفه شورای شهر انتخاب یک شهردار است. حال پرسش بنیادی این است که آیا همان طور که وجه عمرانی مدیریت شهری تاکید می شود آیا به مضامینی که در اصل ۱۰۰ قانون اساسی تصریح شده مانند برنامه های اجتماعی، فرهنگی، آموزشی توجهی شایسته صورت می گیرد؟
گویا در ایران فراموش کرده اند که اگر تعلیم اجتماعی، فرهنگی شهروندان انجام نشود، پیشرفت عمرانی شهر، یک پیشرفت ناقص و زودگذر خواهد بود. چه آن که به شهروندان تعلیمی برای حفظ صور عمرانی داده نشده است و به علت بی توجهی شهروندان به این مقوله، وجه عمرانی و پیشرفت مرتبط آن نیز به مرور کارکرد خود را از دست خواهد داد.
سخن کوتاه این که در عرصه مدیریت شهری آن چه باید مورد تاکید ویژه قرار گیرد، لزوم هم اندیشی جمعی میان شهروندان و دخالت تام آنان در فرآیند مدیریتی شهر و همچنین آموزش اجتماعی و فرهنگی شهروندان برای حفظ و نگهداری محل زیست آنان است.
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.