نظریه های مشارکتی
نظریه های متعددی در زمینه برنامه ریزی مشارکتی و شهر سازی مشارکتی از نیمه دوم دهه ۱۹۶۰ به این سو مطرح گردیده است. ملاک انتخاب این نظریه ها ، میزان نوآوری و خلاقیت و استحکام نظری و تاثیر گذاری بر نظریه های بعدی می باشد.
نظریه مشارکتی جان ترنر
در فرایند تحول نظریات مربوط به نقش مردم و دولت در امر توسعه که توسط سازمان ملل متحد و کارشناسان آن سازمان نظریه پردازی شده است، به تشکیل سازمانهای محلی توسط اجتماعات محلی تاکید شده است، تا این سازمانهای غیر دولتی محلی نقش فعالی در توسعه و اداره امور محلی بر عهده گیرد .
جان ترنر (John turner) از متخصصان و کارشناسان سازمان ملل متحد در امور مشارکتهای مردمی ، نظریات عمده ای را در این باب ارائه نموده است وی با کارهای تحقیقاتی میدانی وسیع و نظریه پردازی های عمیق خود ، انواع مشارکت را به طور اصولی و علمی طبق بندی کرده و نظریه مربوط به آن را بیش از پیش عملی و قابل فهم گردانیده است. تحقیقات ترنر و دیگران نشان می دهد، هنگامی که دولت مرکزی در امور اجتماعات محلی دخالت می کند هم نیازهای واقعی این جوامع برای دولت مرکزی نهفته است و هم با کنار گذاشتن مردم محلی توان و امکانات آن نیز از دست می رود. وی با طبقه بندی اصولی انواع مشارکت در جدول معروف خود ، کمک شایانی به شکل گیری نظریه مشارکت کرده است . در زیر خلاصه ای از نظریه وی را مشاهده می نمائید .
۱- در حالت اول دولت به شکل متمرکز عمل کرده و نیازی به مشارکت مردم احساس نمی کند . از این جمله دولتها می توان به کشورهای عربی اشاره کرد .
۲- در این حالت دولت مقتدر و متمرکز ولی ثروتمند نیست . دولت به زور و یا با تشویق ، از مردم می خواهد کار مجانی در طرحهای زیر هدایت دولت انجام دهند ، و یا پول اهدا کنند و دولت خود اقدام به انجام طرحهای عمرانی می کند .
۳- در این حالت دولت تابع تصمیم گیری مردم در تمام اموری که مربوط به آنها می شود، است . در حالی که دولت هزینه های عمرانی را از ثروت ملی می پردازد . مانند حکومتهای متکی بر مشارکت و دموکراسی از جمله کشورهای اسکاندیناوی
۴- دولت دخالتی در امور محلی نمی کند . خود مردم از طریق ارگانهای مردمی که تشکیل می دهند ، هم منابع ملی را برای انجام توسعه فراهم می کنند و هم خودشان در تمام امور محلی تصمیم می گیرند : همانند شماره قاره اروپا و آمریکا.
آخرین نظریات بر این امر تاکید دارد دولت و مردم شرکایی هستند که با یکدیگر تقسیم کار می کند. محققین در زمینه مشارکت ، در سالهای اخیر نظریات مربوط به مشارکت سازمان ملل ، بانک جهانی ، جهان مرکز و … را بار دیگر آزمودند و در مورد نظریه آنان به نظریه تازه تری رسیدند . نظریه پردازان اخیر ، از نظریه مشارکت (participation) به نظریه شراکت (partnership) رسیدند . بر اساس نظریه شراکت ، دولت مردم باید مانند دو شریک دارای منابع مشترک و با حقوق و اختیارات معین در کلیه کارهای مربوط به توسعه و اداره امور محلی کشور دوش به دوش همدیگر و هماهنگ با یکدیگر فعالیت کنند .در نظریه شراکت هم دولت و هم مردم با هم کار می کنند. دولت آن چرا که مردم نمی تواند فراهم کند و یا درباره آن تصمیم بگیرند، فراهم می کند و یا برای آن تصمیم می گیرد و همزمان مردم محلی در چهار چوب تشکیلات اجتماعات محلی خود هر آنچه که می توانند فراهم می کنند و در مورد هر آنچه که بخواهند و بتوانند تصمیم می گیرند .
نظریه مشارکتی جیمز میجلی
میجلی بر اساس پاسخ دولت ها به مشارکت ، آن را به چهار نوع تقسیم می کند.
۱- شیوه ضد مشارکتی
طرفداران این عقیده معتقد به سرکوب مشارکت توده ها هستند. حکومت ها اجازه مداخله و مشارکت همگانی در تدوین سیاست ها را که ممکن است با اهداف کلان اجتماعی و اقتصادی آن ها تعارض پیدا کند ، نمی دهد.
۲- شیوه مشارکت هدایت کننده
در این شیوه دولت از مشارکت اجتماعات محلی با انگیزه های پنهانی ، حمایت می کند. مشارکت اجتماع محلی ، در این شیوه ، به منظور کنترل سیاسی اجتماعی ، با علم به این که مشارکت، اجرای طرح را تسهیل می کند، به کار می رود. در مجموع دولت ها با بهره گیری از شیوه های مشارکت هدایت شده اهداف زیر را دنبال می کند:
۱- استفاده ابزاری از مشارکت، برای اجرای طرح های عمرانی
۲- کنترل جنبش ها و اجتماعات محلی
۳- استفاده از جاذبه های مشارکت برای کسب مشروعیت سیاسی – اجتماعی
۳- شیوه مشارکت فزاینده
در این شیوه دولت در برخورد با مشارکت به شکلی دوگانه عمل می کند. به این ترتیب که در موضع گیری های رسمی از آن حمایت می کند ، اما عملاً در مسیر تحقق پیشنهادهای مشارکتی اقدام موثری انجام نمی شود. (حبیبی ،۸۴ )
۴- شیوه مشارکت واقعی
در این شیوه دولت ، به طور کامل از مشارکت اجتماعی حمایت می کند و از طریق ایجاد ساز و کارهای برای ورود موثر اجتماعات محلی در تمامی زمینه ها ، تلاش می کند. دراین شیوه دولت متعهد به فعالیتهای مشارکتی از طریق آموزش و تقویت اجتماعات محلی و … و هماهنگی در تصمیمات مرکزی و محله ای است.
نظریه مشارکتی شری ارنشتاین
در اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی ، نقش مشارکت شهروندان در جوامع بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت. ارنشتاین مشارکت شهروندی را با تعبیر قدرت شهروندی به کار گرفت و در توضیح آن از نردبان مشارکت استفاده کرد.
نردبان مشارکت ارنشتاین دارای پله های زیر است.
نظریه مشارکتی اسکات دیوید سون
اسکات دیوید سون ، گردونه ی مشارکت خود را برای بحث مشارکت شهروندی طراحی کرد. این گردونه ، سطوح مختلفی از مشارکت را بدون این که ترجیحی برای هر یک قائل شود ، ارائه می کند. در این مدل ، تصمیم گیری در تعاملی مستمر بین دولت و شهروندان صورت می گیرد.
هر چند که دیوید سون برای سطوحی که برای مشارکت بیان می کند ، تقدم و تاخر خاصی قائل نیست و اساساً به همین دلیل از استعاره ی گردونه به جای نردبان استفاده می کند، اما به هر حال سطوح چهارگانه ای برای مشارکت در نظر دارد که عبارتند از:
۱- اطلاع رسانی ۲- مشاوره
۳- مشارکت ۴- توانمند سازی
نظریه مشارکتی دیوید دریسکل
وی معتقد است، مشارکت بر سه اعتقاد ذیل مبتنی است:
الف ) توسعه ، در وهله اول و پیش از همه ، باید به نفع ساکنان محلی باشد
ب ) مردمی که در محدوده مورد برنامه ریزی زندگی می کنند ، دقیق ترین اطلاعات را درباره آن محدوده دارند
ج ) مردمی که بیشترین تاثیرات را از تصمیمات می پذیرند، سهم بیشتری برای مشارکت در تصمیم گیری دارند
از نظر دریسکل اشکال مختلفی از مشارکت وجود دارد که در دو دسته کلی تر “مشارکت” و “عدم مشارکت” جای می گیرد. دریسکل انواع مشارکت را رد یک نمودار دو بعدی و بر حسب میزان اختیار در تصمیم گیری به شکل زیر نشان می دهد.
بر اساس نمودار بالا می توان قلمرو مشارکت و عدم مشارکت را از هم جدا کرد.
اشکال عدم مشارکت
۱- دستکاری و تقلب
وقتی اتفاق می افتد که از نیروی کار و منابع مردم محلی ، برای رسیدن به اهداف طرح استفاده می شود ، بدون این که قدرت تصمیم گیری موثر به آنان اعطا شود.
۲- تزئین
وقتی است که از افراد خواسته می شودکاری را انجام دهند ، بدون آنکه هدف آن را بدانند.
۳- مساوات طلبی نمایشی
وقتی است افراد ، ظاهراً در کارها مشارکت داده شده اند ولی در واقع ، اختیاری درباره موضوع و روند کارها ندارند.
اشکال مشارکت
۱- مشاوره
وقتی است که مسئولین یا برنامه ریزان ، نظرات مردم را جویا می شوند و به نظرات آنها به طور جدی در تصمیم گیری ها توجه می شود.
۲- بسیج اجتماعی
وقتی است که از مردم خواسته شود ، در برنامه ای از قبل تدارک دیده شده شرکت کنند.
دو مرحله قبلی می توانند به تناسب در حوزه مشارکت و یا عدم مشارکت قرار بگیرد.
۳- مسئولیت پذیری مردم
وقتی است که شهروندان فعالیتی را آغاز می کنند ، و خود تصمیمات را اتخاذ کرده و نهایتاً محصول نهایی کار را تعیین می کنند.
۴- سهیم شدن در تصمیمات
وقتی است که همه اعضای جامعه ، بدون در نظر گرفتن سن و سوابقشان فرصت می یابند تا در روند امور شرکت کنند و سهم برابری برای تاثیرگذاری بر تصمیمات داشته باشند. مهم این نیست که طرح توسط دولت و یا مردم آغاز شده، بلکه مهم این است متصدیان طرح، اهمیت جلب و مشارکت مردم را درک کنند.
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.