شهری که هیچگاه خانه ما نیست
کامبیز مصطفیپور:
سطوح مشارکت شهروندان در اداره شهر و محله و عناصر مؤثر بر آن.
گسترش چشمگیر شهرنشینی در سالهای اخیر بهویژه افزایش جمعیت مهاجر در ابرشهری چون تهران، مسائل و مشکلات بسیاری را برجای گذاشته است، روند سریع هجوم به شهرها و نبود منابع کافی و نزول استاندارد زندگی، مسائل و مشکلات خاصی را در زندگی شهری پدید آورده است.
کمبود مسکن، آلودگی هوا، معضلات ترافیکی، وجود بافتهای فرسوده شهری، کمبود فرصتهای فراغتی و تفریحی و ورزشی، کمبود مراکز بهداشتی و درمانی، آلودگیهای زیستمحیطی و مشکلات دیگر از این دست بخشی از مشکلات حل نشده زندگی شهری است.
مدیریت شهری امروزی در شهرهای بزرگ دیگر قادر نخواهند بود با روشهای سنتی و معمول گذشته در ارائه خدمات یکسویه موفقیتی بدست آوردند.
آن چه امروزه توسعه و بهرهوری خدمات شهری را تضمین میکند مشارکت کلیه شهروندان در فعالیتهای شهری است. این توسعه باید لزوماً توسط مردم باشد و برای مردم. به عبارتی توسعه باید با مشارکت آحاد مردم از زن و مرد، کوچک و بزرگ انجام پذیرد، تنها در اینصورت است که اقدامات توسعه محور بر مبنای نیازها و منطبق با خواستههای مردم خواهد بود و چون بهوسیله مردم طراحی شده است پایدار خواهد ماند.
از سویی دیگر مشارکت مردم در روند توسعه آنان را توانمند خواهد ساخت تا مسائل و مشکلات خود را بیابند، برای مشکلات برنامهریزی لازم را انجام دهند و در اجرای آن برنامهها سهیم شوند.برخلاف بسیاری از واژگان علوم اجتماعی، مشارکت Participatio واژهای است که بهرغم تنوع در مصادیق آن در مورد فضای مفهومیاش ابهام چندانی وجود ندارد و این مفهوم در یک نگرش کلی و عام عبارت است از:
«کنشی قصدمند، هدفدار، ارادی، ارزشی با خصوصیات متعامل بین کنشگر و زمینه محیطی و اجتماعیاش جهت نیل به هدفی معین و مشترک» (محسنی تبریزی، ۱۳۷۳:۹۷)
برخی مشارکت را به معنی «همکاری و شرکت در کار یا فعالیتی و حضور در گروه یا سازمانی بهمنظور بحث، تصمیمگیری و پذیرش نقش میدانند.»
مشارکت به تعبیری دیگر به معنی مداخله جمعی شهروندان در طرح های توسعه است بدین مفهوم که مردم هم حق دارند و هم موظف هستند در حل مسائل و مشکلات زندگی جمعی خود مداخله کنند و مسئولیتهای بیشتری در تشخیص نیازها، بسیج منابع محلی و پیشنهاد راهحلهای جدید و نیز ایجاد و تقویت سازمانهای محلی NGO برعهده بگیرند.
مشارکت شهروندان در اداره شهر میتواند تحت تأثیر ۳ عنصر قرار گیرد:
۱ – ظرفیت، توان و آگاهی موجود در بین شهروندان مشارکتجو
۲ – ظرفیت، آمادگی و فرصتهای موجود بین سازمانهای مشارکتجو
۳ – خصلت و ویژگی فعالیتهای مورد مشارکت.
هر یک از عناصر مزبور میتواند امکان ورود سازمانیافته شهروندان را در پذیرش مسئولیت شهری تحت تأثیر قرار داده و سطوح مشارکت آنان را در پذیرش مسئولیت «اندیشیدن، اظهارنظر، پیشنهاد، تصمیمگیری، برنامهریزی، اجرا و نظارت بر طرحهای شهری» تعیین نماید و فرصت صعود از «پلکان مشارکت» را فراهم و یا محدود کند.
ذیلاً به سطوح مشارکت شهروندان در اداره شهر بر مبنای ظرفیت و توان و آگاهی موجود در بین شهروندان مشارکتجو تحت عنوان «پلکان مشارکت» اشاره میشود:
ظرفیت، توان و آگاهی موجود
در بین شهروندان مشارکتجو
– مشارکت شهروندان در استفاده بهینه از خدمات و امکانات شهری
در این سطح که به نظر رابطهای یک سویه را به ذهن متبادر میسازد اما درواقع بر رابطهای دوسویه و مبتنی بر کنش متقابل بین شهروندان و سازمان مدیریت شهری است، نقش شهروندان در استفاده صحیح از امکانات، تجهیزات و خدمات شهری غیرقابل انکار است و پدیده «وندالیسم» یا آسیبرسانی به اموال شهری ناشی از ضعف مشارکت در سطح اول است در این سطح شهروندان میتوانند با استفاده صحیح از امکانات از میزان تخریب کاسته و در کاهش هزینههای خدمات شهری مشارکت کنند.
– مشارکت شهروندان در ارزیابی عملکرد فعالیتهای شهری
در این سطح شهروندان میتوانند کلیه فعالیتها، خدمات مدیریت شهری را به شیوه علمی مورد ارزیابی قرار داده، نقاط قوت و ضعف فعالیتها را به منظور اصلاح برنامهریزی مدیریت شهری ارائه کنند و انتظارات و خواستههای واقعی قاطبه شهروندان را در برنامههای مدیریت شهری ملحوظ کنند.
– مشارکت شهروندان در ارائه نظرات و پیشنهادات
در یک پویش مشارکتی، مشارکت در اندیشه و نظر اساسیترین گام است. ایجاد نظام پذیرش و بررسی پیشنهادات محلهای سازوکاری است که طی آن شهروندان، ایده، نظر و پیشنهادات خود را به منظور ارتقاء کمی و کیفی خدمات ارائه میکنند و مشکلات شهری را به شیوه بارش فکری مرتفع میکنند.
ظرفیت و آمادگی سازمانهای مشارکتجو
بسیاری از سازمانها وجود عنصر جدید، نامأنوس و غریبه را تحت عنوان «گروههای مشارکتجو» برنمیتابند و اصولاً اعتقادی بر این موضوع که مشارکت موجب افزایش منافع و کاهش هزینههای سازمان میشود وجود ندارد، ریشه تعارضات موجود در بین شهروندان مشارکتجو و سازمانهای خدمات رسان شهری از اینجا ناشی میشود.
فعالیتهای مشارکتی زمان و بودجه سازمان را به هدر میدهد:برخی از کارگزاران سازمانهای خدماترسان شهری براین باورند که در بسیاری از موارد استفاده از رهیافت مشارکتی، برنامهریزی پروژه را کندتر و گرانتر میسازد، اجرای یک پروژه عمرانی با روش مشارکتی زمان بیشتری را نسبت به روش غیرمشارکتی میبرد، گروههای مشارکتجو باید سازماندهی شوند و تدریجاً قدرت بگیرند و آموزشهای لازم را ببینند، همه این مراحل ستادهای اجرایی را مجبور میسازد تا از روشهای معمول برنامهریزی دست برداشته تا بتوانند بهعنوان ارتباطدهنده، تسهیلکننده و مذاکره کننده کار کنند، همه این وظایف نیازمند آموزش است و در نتیجه هزینههای برنامهریزی را افزایش میدهد.
اگرچه سرمایهگذاری در زمان و بودجه در نهایت با اجرای خوب یک فرآیند مشارکتی و تعهد نسبت به آن قابل جبران است اما این باور کماکان مسیر مشارکت را کند میکند.
انتظارات فزاینده مردم: از آنجا که پایههای مشارکت بر روی خواستهها و نیازهای یک جمعیت مؤثر در پروژهها قرار دارد، بهطور اجتنابناپذیری به افزایش انتظارات میانجامد، همراه با افزایش انتظارات مشکلات نیز گسترش مییابد و دستیابی به این انتظارات همراه با تغییر مداوم شرایط مشکلتر است و مدیران ستادی را از رویارویی با این شرایط گریزان میسازد.
مدیریت منافع گوناگون و تضادهایی که به وسیله مشارکت شعلهور میشوند:دیر یا زود منافع متفاوت شرکتکنندگان در فرآیند مشارکت به اختلاف و درگیری میانجامد، زیرا مشارکت نه فقط گروههای حاشیهای را به میدان تصمیمسازی میآورد بلکه ظرفیت آنان را برای بلند کردن صدایشان و بیان نیازهایشان افزایش میدهد.
فرآیند مشارکت تقریباً همیشه موجب تغییراتی در روابط قدرت میشود، آنهایی که به طور سنتی غالب بودهاند اغلب در برابر تغییرات مقاومت میکنند، زیرا فرآیند مشارکت واقعی تقاضای تقسیم قدرت را با گروههایی میکند که به طور تاریخی از روند مذاکره و چانهزنی حذف شدهاند.
خصلت و ویژگی فعالیتهای مشارکتی
بسیاری از تعارضات بین گروههای مشارکتی و سازمانهای خدماترسان شهری از آنجا ناشی میشود که ۳نظام در هم تنیده از مدیریت در حوزه شهری، مبنای عقلانیت کنش مشارکتی را مورد تشکیک قرار میدهد. بسیاری از خدمات شهری در قالب نظام بوروکراتیک محقق میشود.
بوروکراسی و واژه دیوانسالاری در وهله اول به سلسله مراتب منظم کارمندان بر پایه مسئولیتهایشان اطلاق میشود، دیوانسالاری به عنوا ن پدیده برجسته و مهم جامعه امروزی است، ماکس وبر دیوانسالاری را مظهر کوشش عقلانی جهت هدایت همه فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی در عصر صنعت میداند، آنگاه که باید مجموعههای بزرگ به کار افتد، عملیات هماهنگ شوند، نتایج به دست آمده کنترل و تصحیح شوند، ناچار به دستگاههای تخصصی و مقتدر نیاز است.
از دیدگاه تئوریک دیوانسالاری عبارت است از سازماندهی اداری مجموعهای از وسایل، تجهیزات و منابع در جهت تحقق اهداف کلی. علل پیدایش و گسترش دیوانسالاری را باید در تعدد و تکثر روابط غیر شخصی و تقسیم کار اجتماعی دانست که برای پیشرفت یک جامعه مدرن ضروری است.
در واقع تقسیمکار، عملکرد فنون جدید و نحوه تنسیق آنان، جامعه جدید را بسیار پیچیده میسازد. با پیدایش و گسترش دیوانسالاری به همان اندازه که جامعهای جدید، بیش از پیش، بخش بخش میشود، مشارکت مردم را در پذیرش مسئولیتها کاهش میدهد و در عمل با گسترش دیوانسالاری مشارکت مردم کاهش مییابد.
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.