خاموش در ازدحام ساختمانها
حدیث نبیزاده:
«کریمآقاخان بوذرجمهری» شهردار سالهای دور پایتخت، ۵۵سالی میشود که از دنیا رفته است.
خانهاش اما، این روزها خسته است از گذر ایامی ۱۰۰ساله، از به چشم نیامدن، از همه روزهای بیاعتنایی که برخشت و آهنش رفته است؛ بیاعتنایی بر خانهای زیبا که سالهای عمر این مدیر شهری تهران در آن گذشته است.
انتهای خیابان «فلسطین»، در میانههای کوچه «لقمان ادهم»، آنجا که تنها پلاکی سنگی از گذشته به دیوار مانده است، ابتدای بنبست «بوذرجمهری»، خانهبزرگ و زیبای آن روزها، نگران ایستاده است از تیشههایی که هر روز بر پایههای سست شدهاش میخورد.
عمارت شده است تولیدی پارچه و لباس. هر صبح قدمهای تند کارگران بر تنپیرش کوبیده میشوند و مردهای تولیدی نه «بوذرجمهری» را میشناسند و نه برایشان فرق میکند ۲کتیبه عمارت غربی، چه بر سرشان بیاید. مردها از بار زندگی خستهاند و خانه از ورود دستگاههایی سنگین به اتاقهایش.
خانه انگار در ترسی مداوم است از دستهایی که هر روز بخشی از وجودش را به یغما میبرند. قوسهای هلالی و زیبای عمارت اصلی که محصول دوره «پهلوی اول» یا شاید انتهای دوره «قاجار» است، در کنار صدها بنای با ارزش دیگر شهر، روزبه روز فرسودهتر میشوند. در این میان «سازمان میراث فرهنگی» دل از قوانین دست و پاگیرش برای ثبت و حفظ «ابنیه تاریخی» نمیگیرد. سازمانهای دیگر هم…
هرروز در محوطه خانه، ساختمانی جدید، بدون هویت معماری و تاریخی از زمین سربرمیآورد و عمارت با شکوه شبیهتر میشود به ساختمانهایی که نمونهاش در همه جای شهر دیده میشوند.
توپ پارچههای چیده شده پشت شیشه پنجرههای خانه، زیبایی بصری معماری آن دوره را از بین میبرد، حوض پر میشود از زباله، سالنها میشوند انباری تولیدی و انگار هیچکس دلش برای «تهران؛ این شهر بیشباهت» نمیسوزد.
شرایط نابهسامان خانه ثبت نشده در «فهرست میراثفرهنگی» شهردار دوران رضاخان، قزاق تهران، دلیلی شد تا به سراغ مهندس «رضاموسوی» کارشناس «مرمتابنیه تاریخی استان تهران» برویم. او بانی ثبت ۹۸ اثر از ۲۳۰بنای تاریخی ثبت شده تهران است.
آنچه میخوانید بخشی از گفتوگوی ماست:
- شاید بهتر باشد قبل از پرداختن به موضوع خانه «شهردار قزاق شهر»، که البته حالا تولیدی پارچه و لباس است، درباره زندگی «کریمآقاخان بوذرجمهری» صحبت کنیم.
خصوصا که شما اطلاعاتی درباره دورههای مختلف زندگی او جمعآوری کردهاید:
– بله . برای اطلاع پیدا کردن از زندگی «کریمآقاخان» با ۲۰-۱۰نفر صحبت کردم. حتی سراغ خانواده او رفتم میگویند «کریمآقاخان» متولد سال ۱۲۶۵ است. پدری کشاورز داشته، اما خودش به ساختوساز علاقمند میشود.
برای همین میرود شاگرد «بنا»میشود تا ۱۶-۱۵ سالگی که به هیات یک «معمار» در میآید. همان حدود هم به تهران میآید و تصمیم میگیرد «قزاق» شود. آن زمان شرط ورود به «قزاقخانه» داشتن اسب بوده که «بوذرجمهری» آن را با قرض ۳ تومان از هم شهریهایش میخرد.
او چون خیلی ورزیده و قدرتمند بوده، زود پیشرفت میکند و سال ۱۲۹۰، زمان رویارویی نیروهای «محمدعلیمیرزا» پادشاه مخلوع قاجار با قزاقها میشود توبرهچی «رضاخان ماکسیم» مسلسلچی. به این ترتیب این ۲نفر دوست میشوند که البته در سال ۱۳۲۰ به خاطر طرح و تصویب «مرخصی و استخدام سرباز نظام» با شاه در گیر میشود و حتی «رضاخان» با او برخورد فیزیکی میکند و بعد از آن «بوذرجمهر» استعفا میدهد.
«کریمآقاخان» بیسواد بوده، اما به خاطر هوش ذکاوتش، حدود سال۱۳۰۰، سرگرد و فرمانده«هنگ بهادر تهران» میشود. البته بعدتر تا درجه فرماندهی «تیپ پیاده رضاشاه» و سرهنگی هم میرسد. تا سال ۱۳۰۲ زمانی که «رضاخان قزاق» رئیسالوزراء «احمدشاه» شد، او به سمت شهردار پایتخت منصوب میشود.
«بوذرجمهری» تا سال ۱۳۲۰ که بازنشسته شود، به درجه سرتیپی، سرلشکری، فرماندهی لشکر مرکزی تهران و لشکر پیادهنظام و ریاست املاک شاه میرسد.
البته او بلدیه را حدود سال ۱۳۱۳ تا۱۳۱۴ به خاطر بیماری و مشغله کاری، رها میکند. سال ۱۳۳۱ هم در تهران فوت میکند.
- حالا میرسیم به خانه «بوذرجمهری»،آیا درباره ساختمان و معماریاش هم تا به حال مطالعاتی داشتید؟
– البته، چندبار خواستم وارد خانه شوم که مالک فعلی، از ورودم جلوگیری کرده، اما از روی پشتبام خانههای اطراف از عمارت عکاسی کردهام. اینطور که ظاهر خانه نشان میدهد، ساخت آن مربوط به ۲دوره است؛ دوره پهلوی اول و پهلوی دوم.
بخش غربی و جنوب غربی به معماری دوره قاجار برمیگردد. پلههای ورودی عمارت را به محیط متقارن تبدیل میکند. در ورودی و قوس زیبای سر در بنای ۲طبقه هم از خصوصیات معماری آن دوره است.
بخش دوم ساخت و ساز هم که گویا به دست وارث صورت گرفته، ساختمان شمالی است که به سبک معماری تهران نزدیک است. این معماری در اواخر دوره پهلوی دوم بوده، خصوصا محوطهسازی که آبنماهای غیرهندسی، دهه ۳۰و۴۰ تزئین شده است.
ساختمانی که حالا در قسمت شمالی دیده میشود، بازسازی شده همان ساختمان قبلی است.
- حالا این عمارت با تمام خصوصیات معماری که شما به آن اشاره کردید، آیا ارزش به ثبت رسیدن در فهرست «سازمان میراث فرهنگی» را ندارد؟ حتی بدون در نظر گرفتن این نکته که یکی از بلدیهچیهای تهران در اینجا ساکن بوده، با وجود ساختو سازها و معماری که روز به روز بیهویتتر میشود، آیا این خانه به عنوان نشانی از معماری اصیل ایران و نشان تهران قدیم، دارای اهمیت نیست؟
– این عمارت از نظر معماری خیلی با ارزش است. تا ۴ یا ۵سال قبل آثار و بناهای تاریخی به راحتی ثبت میشدند. یعنی تنها یک گزارش کتبی و چند عکس لازم بود.
اما حالا شرایط تغییر کرده و قوانین ثبت آثار خیلی سخت شده، الان برای ثبت هر بنایی به عکاسی و نقشهبرداری کامل از تمام ملک نیاز است که امکان ایجاد این اسناد در اکثر مواقع وجود ندارد.
مثلا در مورد همین خانه «بوذرجمهری» مالک فعلی اصلا اجازه ورود به من با عنوان کارشناس مرمت ابنیه آثار تاریخی تهران را نداد، چه برسد به عکاسی یا نقشهبرداری.
- یعنی شما امکان گرفتن هیچ مجوزی برای ورود به اینگونه املاک را ندارید؟
– امکان گرفتن این مجوز برای ورود به بناهای تاریخی، تنها در مورد بناهای ثبت شده، اگر امکان خراب شدنشان باشد، با حکم قضایی هست. اما در مورد ملکی که هنوز جزء فهرست آثار قرارنگرفته، کاری نمیشود کرد.
- هیچ راهی برای عبور از این شرایط نیست؟ مثلا از شهرت و تأثیرگذاری «کریمآقاخان بوذرجمهر» به عنوان بلدیهچی تهران، که خیلی از روشهای شهرسازی در زمان او اتفاق افتاده، نمیشود استفاده کرد؟
-در مورد املاک آدمهای خیلی معروف شاید بشود این کار را کرد اما درباره خانه «کریمآقاخان» که نمیشود. خود من هم نسبت به قوانین سازمان انتقاد دارم. چند وقت قبل طرحی به صورت ضمنی به سازمان دادم، مبنی بر اینکه برای آثار معرفی شده،«پیش کدی» در نظر گرفته شود تا تحت این شرایط، کارشناس بتواند نسبت به پیشینه بنا مطالعه کند. حالا بعد یا این بنا ثبت میشود یا نه، اما حداقل میراث فرهنگی شهر و کشورمان از بین نمیرود.
البته نهادهای دیگر هم باید همکاری کنند، ما به عنوا نشهروندان باید دید عمیقتری نسبت به نشانههای هویت شهرمان داشته باشیم. چون سازمان هم اعتبار و اختیارات محدودی دارد.
- یعنی اینکه «بوذرجمهری» یکی از مهمترین بلدیهچیهای شهر است، برای صاحب نام بودنش کافی نیست؟
– در تمام دنیا به گونهای دیگر است، مثلا حتی خانهای را که «همینگوی» چند ماهی در پاریس آنجا اقامت داشته، پلاک زده و نگه داشتهاند.
خب در ایران شرایط شکل دیگری است. اگر در تمام دنیا حتی محل اقامت هنرمندهای درجه یک و ۲ را هم به همان شکل نگه میدارند، در اینجا هنوز این باور فرهنگی-اجتماعی در جامعه ایجاد نشده است. من قبول دارم، میشود سازمان این خانهها را ثبت کند.
بعد نهادی مثل شهرداری اینجا را بخرد، حتی دانشگاه آزاد یا سوره که به این ساختمان نزدیکند، میتوانند از این عمارت بهترین استفاده را کنند. باز هم روی تصویب طرح «پیشکد» برای «بنای تاریخی» و ایجاد شرایط مناسب جهت مطالعه روی آثار تأکید میکنم. متأسفانه این ضعف در سازمان هست. اما همه مشکلات هم از سوی سازمان نیست.
- من چند روز قبل خانه را از نزدیک دیدهام، نسبت به آنچه در عکسهای شما میبینم، ساختمان فرسودهتر شده است. در این شرایط و باوجود همه موانع قانونی و مشکلات دیگر، راهکاری که شما فعلا تا زمان ثبت بنا به کار میگیرید، چیست؟
– صبح یکشنبه(اول مهر۸۶) نامهای به شهرداری منطقه نوشتم و خواستار توقف هرنوع ساختوساز، همچنین تغییر در بنا شدم. فکر میکنم این تنها راه حل ممکن تا زمان ثبت شدن عمارت باشد.
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.