آموزه های معنوی و الزامات شهرسازی
هر چه مدرن تر می شویم معضلات و مشکلات شهرهای مان بیش و بیشتر می شود. پذیرش شتابزده مدرنیته و بی اطلاعی از ریشه ها و شیوه های آن و طرد فرهنگ سنتی به تصور عنصری متناقض با مظاهر توسعه، منشا بروز انواع مسایل عدیده شد تا جایی که ناهنجاریهای اجتماعی و آلودگی های زیست محیطی، مجالی برای آسودن و غنودن به شهروندان نمی دهد.
نابسامانی ها و ناروایی هایی که توسعه تعریف ناشده و منطقی شهرها برای ما به ارمغان آورده، محصول غفلت تاریخی ما از گذشته های پربار تمدنی ماست. وانهادن ساده اندیشانه میراث های فرهنگی و تمدنی و پذیرش خام و شتاب آلوده آورده های غرب فکری، پشتوانه های انگیزه ساز و ارزشی را از ما واستاند و ما را در غربتی ناباورانه و دردناک فرو برد.
به نظر می رسد هر چه مدرن تر می شویم معضلات و مشکلات شهرهای مان بیش و بیشتر می شود. پذیرش شتابزده مدرنیته و بی اطلاعی از ریشه ها و شیوه های آن و طرد فرهنگ سنتی به تصور عنصری متناقض با مظاهر توسعه، منشا بروز انواع مسایل عدیده شد تا جایی که ناهنجاریهای اجتماعی و آلودگی های زیست محیطی، مجالی برای آسودن و غنودن به شهروندان نمی دهد. شهرهای امروزی دیگر چندان برای زیست انسان مناسب به نظر نمی رسند زیرا آسیب هایی که شهر امروزی بر انسان وارد می کند تنها مختص عرصه های مادی زندگی او نیست بلکه وجود معنوی او را بیش از همیشه در معرض انواع و اقسام بلاها و بلیه های متعدد قرار داده است. در شهرهای پیشرفته صنعتی جهان، موفقیت هایی در جهت کاهش آسیب ها در عرصه مادی زیست (مانند آلودگی آب و هوایی، صوتی، بصری، حمل و نقل، شلوغی، حومه نشینی، تفکیک طبقاتی نظام ساخت شهر یا همان حاشیه نشینی، تفکیک عملکردهای شهری، و… ) به وقوع پیوسته است اما آسیب های معنوی همچنان به قوت خود باقی است و آن به طور خلاصه عبارتند از:
محدودیت روزافزون عرصه های اختیار فردی در انتخاب نوع زندگی و فرهنگ.
اجبار شهروندان به استفاده از خدمات تحمیلی یکسان و در نتیجه مسدود شدن راههای زندگی ارزشی و فرهنگی؛ آنچنان که در گذشته پیشینیان ما بر اساس نظام اعتقادی خود به آن عمل می کردند مانند قناعت و زهد.
ورود سرعت لجام گسیخته در روابط و مناسبات اجتماعی شهروندان برای به دست آوردن امکانات زیست متعارف. بدین سان لحظه های آسودن و اوقات فراغت به مرور زمان برای شهروندان به مثابه آرزویی بزرگ درآمده است و پیوندهای انسانی ضعیف گشته است.
کم فروغ شدن استعدادهای انسانی، به ویژه طبقات کم درآمد در چرخه تولید و مصرف بی رویه.
به هدر رفتن توان های ارجمند مادی و معنوی مردم در جریان تردد در شبکه های بیرونی، پیرامونی و درونی.
بروز نابسامانی های شدید فرهنگی، اخلاقی، عصبی و روانی. این مهم به خصوص در قطب های بزرگ اقماری و اقامتی جدید بر اثر فقدان پیوند معنی دار میان توسعه و رشد ساخت و سازها و شبکه ها با رشد روانی و اخلاق فردی و اجتماعی حادث شده است.
بی آنکه بخواهیم منکر پیشرفت های کارساز و ارزشمند شویم اما به نظر می رسد در نظام شهرسازی جدید چند اتفاق ناروا به وقوع پیوسته که قافله شهر سازی را تا به حشر لنگ ساخته است:
مهمترین این همه به یقین غفلتی است که متولیان ایجاد شهرها را در بر گرفت؛ غفلت از مجموعه های خُرد یا «سلولهای حیاتی تمدن» در عرصه های فرهنگ، محیط زیست و اقلیم و توجه مفرط و بی برنامه به مجموعه های کلان؛ گسترش بی رویه کلان شهرها و نابودی روستاها، نفی فرد و اصالت جامعه به طور همزمان، نابودی تولید کم به نفع تولید انبوه، و مهمتر از همه نابودی فرهنگ های بومی به نفع فرهنگ مسلط جهانی. واقعیت نظام شهرسازی اکنون آیا غیر از تمجید دریا و تحقیر قطره است؟
در این میان شهرهایی هستند که به طور غول آسا رشد کرده و جمعیت زیادی را در خود متمرکز کرده اند در حالی که به طور طبیعی و تدریجی آمادگی لازم را کسب نکرده بودند. در حقیقت بر این شهرها، هجوم ظالمانه ای انجام شد:
هجوم از روستا و شهرهای کوچکتر، هجوم کالاهای وارداتی، هجوم سرمایه، هجوم ماشینیسم و صنعت مدرن، هجوم منش های رفتاری بیگانه، بمباران های رسانه ای و تبلیغات لجام گسیخته و هویت ستیز تجاری. ما امروزه با توسعه غیر درون زا به خصوص در کلان شهرها مواجهیم که این مساله هم به نارسایی های شهر غیر مدرن و همه ناهنجاریهای شهر مدرن منجر شده است.
نابسامانی ها و ناروایی هایی که توسعه تعریف ناشده و منطقی شهرها برای ما به ارمغان آورده، محصول غفلت تاریخی ما از گذشته های پربار تمدنی ماست. وانهادن ساده اندیشانه میراث های فرهنگی و تمدنی و پذیرش خام و شتاب آلوده آورده های غرب فکری، پشتوانه های انگیزه ساز و ارزشی را از ما واستاند و ما را در غربتی ناباورانه و دردناک فرو برد. از سویی نتوانستیم چنان که باید تحلیلی شایسته و ژرف از مبانی فکری مدرنیته داشته باشیم و از دیگر سوی و با همین شدت و حدت از تحلیل راستین درونمایه های فرهنگی خود بازماندیم و به آن بی اعتنا شدیم.
یکی از بهترین گزینه هایی که می تواند شهرهای ما را برای سکونت و زیست همه جانبه مادی و معنوی مسلمانان متناسب گرداند بهره وری عالمانه و مدبرانه از پشتوانه های تاریخی خود برای ترمیم و بهسازی موقعیت های تقویمی است.
با بررسی تاریخ اقوام گذشته و دیگر پیامبران الهی که بخشی از آن در قرآن کریم آمده است، به خوبی می توان چهره شهرها را در تاریخ انبیا تبیین کرد. از مجموع آیات الهی چنین بر می آید که شهر اسلامی از تقدس خاصی برخوردار است و باید در جهت گسترش و اعتلای شهر و شهروندان آن از هر نظر کوشید. برآنیم تا این نگاه خاص، شهر را با استفاده از آیات و دیگر منابع اسلامی بررسی کنیم.
با نگاهی به ادوار قدیم تاریخ و زندگی بدوی انسان اولیه، به خوبی در می یابیم که از غار تا قصر، همواره عنصری به نام نیاز در رفتار او مشاهده شده است. انسان، نیاز به امنیت، نیاز به مسکن، نیاز به غذا، نیاز به پوشاک و از همه مهم تر نیاز به زندگی اجتماعی را در خود احساس می کرده است.
او از بدو تولد به دنبال تأمین امنیت خود بوده است و این خواسته او بر سه رکن دسترسی به «جان پناه»، «زندگی جمعی» و «آسایش» استوار بوده است.
هر چند منشأ اندشیدن بنیادی به سرپناه در آدمی کاملاً روشن نیست و گاهی در کاوش ها نتوانسته اند فرقی بین کاشانه آدمیان و آشیانه برخی حیوانات بیابند، اما در بررسی از آثار مربوط به «هوموسابین» [۱]ها می توان توانایی مردمان در ساخت مأمن را همراه با شناخت اشکال هندسی مقارن دانست. حتی در مورد /«نئاندرتال ها»[۲] سال ها تصور می شد که در غارها زندگی می کرده اند لیکن اکنون متوجه ساختن سرپناه توسط خودشان شده اند.
تحقیقات پیاژه [۳](روانشناس فرانسوی) نشان می دهد که قدرت خلاقیت و ذکاوت بشر در محیط امن بیشتر بروز پیدا می کند و بالعکس تحرک و عدم استقرار مکانی، بشر را به نوعی خودپسندی و توقف فکر خلاق دچار می نماید. همچنان که در یکی از خط های مصری مفهوم کلمه شهر به معنی مادر بوده است.
به گفته برخی از متفکران و دانشمندان از جمله مانفرد[۴] در حقیقت شهر کار خود را با هدف بازسازی جهان و به زمین آوردن کائنات آغاز نمود و بدین ترتیب به نمادی از آنچه امکان پذیر است بدل گردید.
واژه «پولیس» در زبان یونانی جهت شهر به کار برده می شد که به معنای «ارک» یعنی حصاری پیرامون هرگونه دژ طبیعی است و در حقیقت به معنای پناه شهر یا محل تحصن به منظور اعطای امنیت یا به دست آوردن امکان آزادی است.
واژه «مترو پولیس» یا کلان شهر در ادبیات سیاسی به «مادر شهر» ترجمه شده است. این واژه با کنایه برگرفته از نظریه وابستگی در توسعه که در دهه ۱۹۷۰ طرفداران زیادی داشت برای یک مادر شهر جهانی، مصطلح گردید. در واقع ساکنین شهرهای گذشته به یمن امنیت و سکون به ایجاد آبادی و توسعه آن پرداخته اند و به همین دلیل آثار باقی مانده از اینگونه شهرها برای ما پیام تفاهم و امنیت را به ارمغان می آورد و ساعت ها توجه ما را به خود جلب می نماید.
«ابن خلدون» منشأ بنیاد شهرها را خصوصیات تجمل خواهی بشر و زندگی در ناز و نعمت می داند. او در این مورد ابتدا نحوه زندگی بادیه نشینان را بررسی می کند[۵] و می گوید که بادیه نشینیان گروهی هستند که به کارهای کشاورزی و دامپروری مشغولند و از آنجایی که برای پرورش حیوانات و گیاهان محتاج به چراگاه ها و زمین های حاصل خیز هستند، بنابراین مجبورند که در دشت ها و صحراها زندگی کنند. در این شرایط، تعاون و همکاری آنها در راه به دست آوردن نیازمندی ها و وسایل زندگی از قبیل مواد غذایی، مسکن و سوخت، در حد نیاز است و در صدد تولید مقدار بیشتری برنمی آیند، ولی با بهتر شدن وضع اقتصادی این طوایف، خواست های تجملی و غیر ضروری مورد توجه قرار می گیرد و در راه افزایش کمیت خوراک و پوشاک و کیفیت آنها می کوشند و در صدد توسعه خانه ها و بنیانگذاری شهرهای کوچک و بزرگ برمی آیند. از آنجایی که خواست های ضروری مقدم بر نیازهای تجملی بشر است، بنابراین، بادیه نشینی به منزله اصل و منشأ شهرهاست و مقدم بر شهرنشینی است.
ابن خلدون در مورد بنیاد شهرهای بزرگ و توسعه آنها می نویسد که چون شهرهای بزرگ دارای ساختمان ها و عمارت های بزرگ است، ایجاد آنها به نیروی انسانی زیاد و ثروت هنگفت نیاز دارد. بنابراین، فقط پادشاهان و دولت های مقتدر می توانند با اجیر کردن و یا بردگی جمعیت ها اقدام به ایجاد چنین عمارت ها و شهرهای بزرگی کنند. بنابراین، ابن خلدون توسعه شهر را وابسته به دوام حکومت ها می داند و می گوید که هرگاه حکومت وقت سقوط کند، توسعه شهر محدود می شود و حتی گاهی آن شهر از بین می رود، مگر اینکه دولت جدید به آن شهر توجه کند.
به طور کلی هر حکومت جدیدی که زمام امور را دردست بگیرد به دو دلیل محتاج به ایجاد شهرهای بزرگ است. اول؛ به دلیل همین خصلت تجمل پرستی و آسایش و رفاه انسانی و دوم، به دلیل مقابله با دشمن [۶]
به نظر می رسد که ابن خلدون هم منشأ پیدایش شهرها را با نحوه زندگی اقتصادی بشر مربوط می داند که ابتدا فقط نیازهای ضروری خود را تولید می کند و سپس با افزایش بازده تولیدی، به خواست های تجملی هم روی می آورد. به عبارت دیگر، شهر را محل طبقه حاکم می داند که برای ارضای نیازهای تجملی خود، از افراد دیگر جامعه استفاده می کند.
البته باید توجه داشت که ابن خلدون منشأ پیدایش شهرها را تنها ناشی از عوامل اقتصادی نمی داند، بلکه معتقد است که در تشکیل بعضی از شهرها، مذهب نقش عمده ای داشته است؛ به عنوان مثال، شهر مذهبی مکه به امر خداوند و به وسیله ابراهیم (ع) و اسماعیل (ع) بنا شده است.
چیستی و چگونگی «شهر» و «شهر اسلامی» در آموزه های اسلامی، محمل و منشأ مباحث گسترده و دنباله داری است که نیازمند تعمق و تتبع وسیع در منابع ارائه کننده این آموزه هاست. قرآن کریم از جمله منابع اصیل و بنیادین در تشریح رویکرد اسلام به ویژگی های شهر مطلوب است.
شهر اسلامی چه خصوصیاتی دارد، آیا شهری است با گنبد و مناره های متعدد، برخوردار از اماکن مذهبی متنوع، دارای چهره تاریخی و باستانی مانند شهرهای اوائل اسلام و یا شهری است با انسان هایی موحد.
در این مورد اصیل ترین و جامع ترین منبع معارف اسلامی قرآن کریم است؛ اقیانوسی که انسان ها در قرون و اعصار از برکات آن متنعم شده اند و در عین حال ضمن حفظ طراوت و تازگی، نقصانی در آن ایجاد نشده است و نمی شود.
واژه های «المدینه» ۱۴ مرتبه، «بلد» ۱۴ مرتبه و «البلاد» ۵ مرتبه در قرآن آمده اند؛ البته در بعضی از آیات، شهر خاصی مورد نظر بوده است. در بعضی دیگر موضوع اصلی و پیام آیه به هیچ کدام از ویژگی های شهر ارتباط نیافته و تعدادی دیگر از آیات به طور مستقیم و با یکی از ویژگی های شهر و مراکز جمعیتی ارتباط دارند.
خداوند متعال در دو نوبت در خصوص حرمت و امنیت شهر به شهر سوگند یاد می کند:
إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَهِ الَّذِی حَرَّمَهَا و لَهُ کُلُّ شَیءٍ و أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ[۷]
(من مامورم که تنها پروردگار این شهر را که خداوند آن را مقدس شمرده و هر چیزی از آن اوست پرستش کنم و امر شده ام که از مسلمانان باشم.)
لَا أُقْسِمُ بِهَذَا الْبَلَدِ. و أَنتَ حِلٌّ بِهَذَا الْبَلَدِ[۸]
(قسم به این شهر و تو که در این شهر سکنی گزیده ای.)
وَ هَذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ[۹]
(و سوگند به این شهر ایمن)
در آیات فوق که در شهر مکه نازل شده است مشاهده می شود که یک شهر می تواند به قدری تقدس یابد که خداوند به آن سوگند یاد کند و می دانیم که شهر مکه از دیرباز مورد احترام بوده است، اما علاوه بر این سوگندها دو ویژگی نیز به تقدس آن افزوده است:
سکونت پیامبر در مکه به این شهر تقدس می دهد.
شهری که در آن افراد برجسته، متقی و دانشمند زندگی می کنند، مقدس است. حتی خاطرات، آثار و مقابر افراد برجسته نیز به شهر تقدس می دهد و این موضوع کم و بیش در اکثر نقاط دنیا مورد توجه بوده است.
امنیت شهر؛ که از این جهت نیز به مکه تقدس داده شده است.
نفوذ فرهنگ غنی اسلام به سرزمین های گوناگون در آسیا، آفریقا و اروپا اثرات اجتناب ناپذیر و فراوانی بر توسعه شهر بر جای گذاشته است. آداب و رسوم مذهبی، باورها و ارزش های آن به ویژه آنجا که با سازمان و اقتدار ربط پیدا می کنند، بر گردهمایی اجتماعی تأکید کرده اند و با کوچ گری (خانه به دوشی) و پراکندگی مخالف هستند.
شهرهای اولیه اسلامی از قبیل الفوستات، تونس و رباط در مغرب به منظور آموزش اسلام برپا شدند و نقش ارگ یا دژ ایمان را ایفا کردند. آنها متعهد به پذیرایی از نوکیشان (یا نو گرویده ها به دین اسلام) بودند، همانگونه که مدینه پذیرای مهاجران مکه بود. این شهرها را دارالهجره نامیدند، یعنی مکانی که مسلمانان به آنجا می آمدند تا زندگی اسلامی را در عمل پیاده کنند. از طریق آنها بود که اسلام به قاره آفریقا و جنوب اروپا گسترش یافت و در نتیجه شماری از شهرهای پررونق، پدیدار شدند.
این نقش معتبر (مذهبی) کم کم با آمیزش انگیزه های سیاسی کارانه کمرنگ شد و بخش های گوناگون دنیای اسلام پیوند سنتی اش را با خلافت اصلی در شرق گسیخت و اختلافات و درگیری های محلی، در کنار افراد خانه به دوش به فرایند افول یا زوال شهری انجامید.
تا زمان ورود عثمانیان در قرن شانزدهم ثبات دوباره ای برقرار نشد. عثمانیان در آرزوی احیای خلافت کهن و همچنین دفاع از ساحل غربی آفریقای شمالی در برابر اشغال پرتقال و اسپانیا توانستند اکثر جهان اسلام را به استثنای ایران، شبه جزیره عربستان و مراکش مهار کنند. آنها صلح، امنیت و رفاه را که مؤلفه هایی اصلی رشد و بهبود شهری است به همراه آوردند. بدین سان یک بار دیگر شهرهای فراوان جدیدی پدید آمدند و سایر شهرها هم به نحو قابل توجهی گسترش یافتند و عملاً تجارت عثمانیان رونق یافت.
بدین سان آرمان اسلامی با واقعیات اجتماعی و اقتصادی سازش یافت؛ به طوری که از همان اوایل مسلمانان و غیرمسلمانان در نواحی تجاری، در کنار یکدیگر کار و حتی در نواحی مسکونی به صورت آمیخته زندگی می کردند. غیر مسلمانان در معاملات تجاری میان خود به «قاضی» مراجعه می کردند و احساس «همشهری بودن» در آن پایتخت فارغ از تعصبات میهنی بر امتیازات مذهبی و تباری برتری داشت.
در زمینه مقولات کالبدی شهر نیز فضاها به گونه ای استقرار یافته بودند که هیچ یک از نیازها و موقعیت ها نقش اخلاقی، معنوی و الهی را خدشه دار نمی ساختند. روابط بنیادی در شهر به گونه ای بود که انسانیت و معنویت را در میان ساکنان آن به وجود می آورد و هرگونه تبعیض فضایی، اقلیمی که با روح عدالت و تقسیم منابع و امکانات مغایرت داشت منتفی می گردید.
شهر استانبول (اسلام بول) به عنوان نمونه ای از یک شهر اسلامی، در بردارنده تفکرات عمیق دین مبین اسلام بود و تأسیسات و امکانات به گونه ای ساماندهی شده بود که افراد نیازمند و فقیر جامعه نیز در درجه اول بتوانند نیازهای بنیادی خود را (چون مسکن، کار، رفاه و فرهنگ) در آن بازیابند.
نکته قابل توجه دیگر، اولویت هایی بود که در تجلیات کالبدی شهر وجود داشت و بر اساس آن بناها و فضاهای اصلی شهر سازی اسلامی مانند مساجد، مدارس، مراکز فرهنگی و کتابخانه ها در جایگاه واقعی خود استقرار می یافتند.
شهر اسلامی علاوه بر موقعیت طبیعی و محلی [۱۰] و ویژگی های کالبدی، بازتاب دهنده ساختارهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی عام جامعه جدید التأسیس بود. به عنوان مثال نخستین اصل بازگو کننده ماهیت شهر اسلامی همانا سازگاری طرح و شکل ساختمانی شهر با شرایط طبیعی اعم از موقعیت طبیعی و شرایط آب و هوایی بوده است. استفاده از مفاهیمی چون حیات خلوت، خیابان هایی سرپوشیده باریک و باغ ها، بیانگر این شرایط بوده اند. این قبیل عناصر به منظور تطابق با شرایط آب و هوایی گرم حاکم بر محیط زندگی مسلمانان طراحی می شده اند.
همچنین باورهای مذهبی کانون یا هسته اصلی زندگی فرهنگی مردم مسلمان را تشکیل می داده است، از این رو مسجد در سلسله مراتب نهادی و مکانی از جایگاه عمده ای برخوردار بوده است: باورهای فرهنگی و اعتقادی، تفکیک کننده زندگی خصوصی و عمومی و نظام دهنده مناطق مختلف شهر بوده است.
در نتیجه، طرح شهری شامل قلمروهای خصوصی و عمومی از یکدیگر بوده است؛ پس هرگونه فعالیت اقتصادی که با مبادله و حضور اجتماعی سر و کارداشته باشد از کاربری (خانه های شخصی) مسکونی جدا بوده و بیشتر این قبیل فعالیت ها در مناطق عمومی و خیابان های اصلی متمرکز بوده است.
در شهر اسلامی، اصل حریم شخصی به قانون عرفی و شرعی تبدیل شده بود؛ مثلا ارتقاع دیوار را بالاتر از ارتفاع فرد شتر سوار تعیین می کردند.
سازمان اجتماعی جامعه شهری مبتنی بر چشم اندازهای فرهنگی، خاستگاه های اعتقادی و همخوانی مشترک استوار بوده است. بنابراین توسعه در جهت برآورده ساختن این گونه نیازها به ویژه اتحاد و خویشاوندی، دفاع، نظم اجتماعی و اعمال مذهبی بوده است.
عواملی چون حرمت ساختار خانواده، حریم شخصی، تفکیک جنسی و تعامل اجتماعی نیرومند به وضوح در شکل ساختمانی متراکم منازل حیاط دار متجلی و متبلور بوده است. مسایل اجتماعی و حقوقی در تیررس نظر محققان و اندیشمندان مذهبی بوده که در مکانی نزدیک به مسجد اصلی (نهاد اجتماعی اصلی) و زندگی اجتماعی جایی که اکثر مشاجرات در می گرفته زندگی می کرده اند.
متاسفانه تغییر قدرت سیاسی از نظام شورایی اسلام آغازین به رژیم های خود کامه به ویژه اواخر دوران عثمانی منجر به انتقال اماکن سیاسی از مرکز شهر به کناره شهر به شکل دژ یا (ارگ) شد؛ تا مگر به این وسیله محافظت بهتری از حاکمان صورت پذیرد. نمونه هایی از این قبیل تدارکات را می توان در شهرهای آفریقای شمالی تحت نام کسبه یا قصبه یافت.
به هرحال شهر اسلامی دارای ویژگی های زیر بوده است:
مسجد؛ که در قلب شهر بود و معمولاً سوق (بازار) آن را احاطه می کرد. در اینجا نماز جمعه برپا می شد و مدرسه ای به آن چسبیده بود که تعالیم علمی و مذهبی را ارایه می داد.
بازار؛ در خارج از مسجد اصلی قرار داشت و درآنجا فعالیت های اقتصادی شهر عرضه می شد. توزیع کالا و فروش آن از نظر مکانی اغلب از جنبه ماهیتی شان صورت می گرفت:
اقلام مقدسی مانند شمع، بخور و عطر و اقلامی که توسط کتاب فروشان و صحافان به فروش می رسید، در نزدیکی مسجد قرار داشت و بقیه کالاها در فاصله دورتری بودند. ناحیه مرکزی شهر نیز محل تجمع سایر فعالیت های عمومی از قبیل فعالیت های اجتماعی، اداری، تجاری، هنری، هنرهای دستی، حمام و استراحتگاه ها بود.
ارگ؛ که به قصبه مشهور است نماد حاکمیت بوده است. قصبه که دور تا دور آن دیوار بود مشتمل بر ناحیه ای بود که دارای مسجد، باغ ها و دیوان خانه های ساکنان خودش بود و معمولاً در بخش بالایی شهر قرار داشت.
مناطق مسکونی؛ به مجموعه ای از خانوارهایی گفته شده که زندگی شان بر نزدیکی و صیمیت استوار بوده است؛ امری که در پیونددهی شخصی، منافع مشترک و وحدت اخلاقی مشترک متجلی بوده است. این مناطق مسکونی عملاً متراکم بوده و هرکدام دارای مسجد، مدرسه، نانوایی، مغازه اشیا و لوازم ضروری مختص به خود بوده است. آنها هر کدام دروازه های خودشان را داشته اند که معمولاً پس از آخرین عبادت در شب بسته و پیش از آغاز نخستین عبادت صبحگاهی باز می شدند. مناطق مسکونی در الجزایر و تونس از چنین نمونه هایی بوده اند. این مناطق از لحاظ قومی سازمان یافته بوده اند. برخی مسلمانان نیز در مناطق مسکونی دیگر جمع شده بوده و هر گروه باورهای فرهنگی خودش را پیاده می کرده و برای آنها جشن می گرفته اند.
گرچه عامل چند قومیتی از جنبه واقعی در شکل گروهی متجلی بوده اما آنان از نظر اقتصادی، اعتقادی و اجتماعی از یک نظام حقوقی پیشرفته و مشترک برخوردار و در هم ادغام شده بودند و از این طریق مساوات همه گروه ها تأمین می شد. چنانکه رسول خدا (ص) فرمود: هیچ عربی بر هیچ عجمی برتری ندارد، مگر به تقوا.
شبکه خیابانی؛ پیوند میان مناطق مسکونی و مکان اصلی از طریق شبکه باریکی از خیابان های پیچ در پیچ صورت می گرفته است. خیابان هایی که خود به خیابان ها و بن بست های شبه خصوصی، خصوصی و عمومی تقسیم می شدند.
دیوار؛ همواره دیوار مستحکمی با تعدادی دروازه، شهر را در برمی گرفته و آن را در محافظت و مراقبت از خود داشته است.
نمای بیرونی؛ در بخش بیرونی دیوارها، قبرستان ها (قبرستان های مسلمانان و یهودیان)، بازار هفتگی و غیره وجود داشته است.
فرهنگ و اعتقادات اسلامی بر ساخت و بافت شهرهای مسلمانان تأثیرات بسیاری برجای نهاد:
۱) هر واحد اجتماعی بافت شهری، از استقلال فکری و طراحی ویژه ای در رابطه با شاخص های فنی و شرایط اجتماعی و اقتصادی مخصوص به خود برخوردار شد.
۲) فضاهای باز که در قرون گذشته از صفویه به این سو شکل گرفتند متمایز از فضاهای باز قبلی و مکمل فضای زندگی در فضاهای سرپوشیده شدند.
۳) معماری یادمان گرا در دوره ایلخانی، تیموری و صفوی که مجموعاً نمادین و برخوردار از ارزش های هنرمندانه بودند به شهرسازی اسلامی اضافه و تثبیت شدند.
۴) شهرهای اسلامی از فرهنگ بصری یگانه ای بهره مند شدند که بی شک در برآورده شدن این مهم هنرمندان مسلمان نقشی محوری داشتند. تلاشگری های آنان بویژه در حوزه هنرهای تجسمی باعث شد تا روح توحید به عنوان اصلی ترین شاخصه اعتقادی مسلمانان بیش از پیش دیده و نگریسته شود و از این مسیر آرامش روانی خاصی به ساکنان و مسافران شهرها اعطا گردد.
۵) پیوستگی فضایی؛ و آن عبارت بود از تمهیداتی خاص تا برخی عناصر مجموعه شهر و مراکز محلات از طریق یک سلسله فضاها و عناصر ارتباط دهنده با گذرگاه های اصلی و میدان ها پیوند خورند و بر از هم گسیختگی فضایی چیره شوند.
نتیجه گیری
پیشرفتها و جهش های اروپاییان در عرصه علم جدید و کاربردی کردن علوم و درنتیجه رونق اقتصادی ایشان از یک سو، و توقف علمی و عقب ماندگی اجتماعی کشور ما در سال های حاکمیت رژیم های سلطه گر و مستبدی چون قاجار و پهلوی از سوی دیگر، منجر به برقراری رابطه های نامتعادل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ما با آنها شد. رابطه های یک طرفه وارد کننده مصرف کننده در همه زمینه ها از جمله در عرصه معماری و شهر سازی معمول گشت.
شیوه های سنتی ساخت و سازهای فضایی دچار توقف و رکود شد و تحرک لازم برای هماهنگی با تغییر و تحول در نظام تولید، دگرگونی شیوه های زندگی، تحولات فضایی، و… توانایی پاسخگویی به زندگی تازه را از دست داد. نظام تولید جهانی و شیوه های وابسته به آن در امر ساختمان بر شیوه های تولید بومی برتری یافت. نظام تولیدی و شیوه های زندگی وارداتی و سبک های معماری وابسته به آن دوران که به دوران مدرن مشهور است تا دهه اول نیمه دوم قرن بیستم، ملاحظات بوم زیستی را مورد توجه قرار نمی داد. علاوه بر این سبک مدرن، هیچ گونه پیشینه ای در شرایط بومی و اقلیمی ایران و سرزمین های مشابه ایران نداشت. به این ترتیب نظام بومی و فرهنگی معماری و شهرسازی ما با سنت های اصیل خود قطع رابطه کرد و از انکشاف و تطور طبیعی تاریخی خود محروم گردید.
برای برون رفت از تشتت ها و تفرق هایی که امروزه مبتلابه شهرهای ما شده اند تحقیق ژرف در آثار گذشته به منظور یافتن چارچوب کالبدی مناسب برای ساخت و سازها، ضروری و باارزش است؛ اما به شرطی که با دیدی نقادانه و به دور از عتیقه پرستی و افسون گرایی باشد. بی شک تمدنی که برای همه عرصه های تعالی انسان مسلمان، رهیافت های کارآمدی دارد برای محوری ترین عرصه های زیست مادی و معنوی انسان، نمی تواند گفتنی های درخور توجهی نداشته باشد.
گفتمان مبانی شهرسازی در فرهنگ و تمدن اسلامی ایرانی ما افزون بر وجوه فنی و هنری ارزشمندی که برآن مترتب است گفتمانی استعلایی نیز هست و بسیاری از عرصه های مکتوم علمی و تمدنی را تنویر و تبیین خواهد کرد.
نظام کالبدی و فیزیکی، پوسته بیرونی و ظاهر آشکار یک شهر است؛ باطن شهر، ماهیت اعتقادی و فرهنگی آن است. در عین حال تاثیر فراوان نظام کالبدی در جهت بخشی به فرهنگ و ماهیت اعتقادی آن قابل انکار نیست. آرمان های اساسی شهر اسلامی در لایه های باطنی شهر و ضابطه های حاکم بر رابطه های شهروندی نهفته است و البته کالبد آن نیز در این بستر و ازجهت هماهنگی و رابطه متقابلی که با درون آن برقرار می کند، اهمیت می یابد و نه مستقل از آن.
شهری که مطلوب فرهنگ اسلامی است بی هیچ تردید، آن شهری است که ساکنان آن را به آسمان مشترک اعتقادات دینی هرچه بیشتر متوجه سازد و همچون حقیقت همه ادیان که بر کرامت و عزت نفس انسان تاکید دارند موجبات مکرمت نوع انسانی را فراهم آورد. شهری که نظام شهرسازی آن برتراویده از نظام اعتقادی دینی است و بسترهای مناسبی را برای تامل انسان ها در خود و تدبر ایشان در صنع حضرت باریتعالی رقم می زند.
نویسنده: علیرضا باوندیان
پی نوشت:
۱- homosapiens نام علمی انسان به مفهوم بشری آن
۲- Ne·an·der·thal noun
۳- Pia·get, Jean(۱۸۹۶-۱۹۸۰)
۴- Ei·gen, Manfred. Born ۱۹۲۷
۵- حلبی، علی اصغر؛ تاریخ تمدن اسلام، تهران، انتشارات اساطیر
۶- ibn-Khal·dun( ۱۳۳۲-۱۴۰۶(
۷- Arab historian. His Muqaddimah (c. ۱۳۷۵) is an important work on the theory of history.
۸- قرآن مجید/ نمل ۹۱
۹- قرآن مجید/ بلد ۱و۲
۱۰- قرآن مجید/ تین ۳
۱۱- topography
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.