لباس یک اندازه راکنار بگذارید
هر سال نزدیک به ۱۰۰ میلیون متر مربع ساختمان در کشور ساخته می شود و عمر هر ساختمان به زیر ۲۵سال در دهه اخیر رسیده است.
این تمام آموخته های ساختمانی و مهندسی ما از غرب است. در واقع هر سال ۱۰۰ میلیون متر مربع ساختمان تبدیل به زباله شده و ثروت ملی کشور نابود می شود. در این میان نشانی از بناهای قدیمی با معماری شگفت انگیز و پردوام نیست. دیگر شاید تا قرن های قرن، اثری مانند کاخ عالی قاپو یا گنبد سلطانیه و یا حتی مسجد امام ساخته نشود. آنچه جلوه معماری امروز است، انبوهی از ساختمانی هایی است که به زور شیشه و سیمان و آهن استوار شده اند و شکوهی ندارند از تاریخ این مرز و بوم.
شکوه معماری ایرانی را انگار دیگر نباید در سیمای شهرها بجوییم. تنها می توان در قفسه خاک گرفته کتابخانه های قدیمی به دنبال آثاری جست که امروز همچنان جلوه گرند و در کتب معماری نامی یافته اند. اگرنه این سرزمین تهی از تمامی آنچه است که تا به امروز به دست آورده است. بناهای کم مایه و بی دوام، شهرهای امروز ما را به آشوبی جدی بدل کرده اند. ارکستری ناهمگون و ناپایدار و بی دوام از آهن و سنگ ، تنها حاصل معماری مدرن برای این سرزمین بود.
«ما یکباره فراموش کرده ایم. همه آنچه در تاریخ خود به دست آورده بودیم را ناگهان در پای تمدن جدید غرب قربانی کردیم. تمامی مختصات و ویژگی های سرزمین مان را
فرو گذاشته ایم و دل به ترجمه قوانینی بسته ایم که هیچ ربطی به این مرز و بوم ندارد.»
این بخشی از گفتار سید محمد بهشتی است که در باب مهندسی ایرانی گفته است.
در تلقی عمومی، مهندسی یعنی دانش کافی که به دو مرتبه علم وفناوری تقسیم می شود؛ مرتبه اول علم، عبارت است از آشنایی کافی نسبت به آن دسته از علوم پایه و تجربه که در هر رشته مهندسی لازم است. مرتبه دوم نیز فناوری است؛یعنی آنچه انسان با بهره گیری از علوم شناخته شده زمان و برای رفع نیازهای علمی خود ابداع می کند.
اما این تلقی از مهندسی از نظر تاریخی محبوس در زمان است و از نظر جغرافیایی فارغ از حبس مکان. به عبارت دیگر مهندسی در هر دوره تاریخی اختصاص به همان دوره دارد و در دوره بعد پایبندی به آن واپسگرایی شمرده می شود.
اما مهندسی، مرتبه سومی نیز دارد. مهندسی از واژه «هندسه» عربی است و هندسه معرب واژه فارسی «اندازه» است؛ یعنی مهندسی رعایت اندازه های متغیرهای گوناگون. با رعایت اندازه هاست که فناوری می تواند کارآمدی داشته باشد؛ یعنی اگر برای دانمارک و عربستان بخواهند یخچال بسازند به دلیل تفاوت شرایط محیطی این دو سرزمین، این یخچال ها یکسان نخواهد بود و می باید برای هریک از کشورها، فناوری واحد یخچال را متناسب با اندازه های متغیرهای محیطی هر یک مهندسی کرد.
بخشی از متغیرها مربوط به محیط طبیعی اند. مثل اندازه های میزان و تغییرات حرارت محیط، رطوبت، ارتفاع از سطح دریا و بخشی هم اندازه های فرهنگی هر یک از جوامع بهره بردار در هر کشور.
در یک کلام مهندسی یعنی اندازه کردن یک فناوری با این متغیرها که بخش اعظم آن متوقف در مکان و خارج از حبس زمان است.این مطلع ورودی ما در باب معیارهای جدید ساخت و سازهای شهری و معماری است با سید محمد بهشتی.
می توان از آنچه بهشتی در مورد مهندسی و تاثیر آن در شهرسازی جدید می گوید، به راحتی استنباط کرد که ما هیچ گاه نتوانسته ایم اندازه های محیطی که در آن زندگی می کنیم را به دست آوریم و بدون توجه به اقلیم و متغیر های مختلف، قوانین تثبیت شده جهانی را به کار گرفته ایم و همین موضوع آغاز مشکلات متعدد در بخش های گوناگون است.
این در حالی است که بهشتی معتقد است:« در سرزمین ایران با تنوع طبیعی و فرهنگی فوق العاده ای روبه رو هستیم که حاصل آن تفاوت متغیرها حتی در زیستگاه های نزدیک به هم است. متغیرهای طبیعی و فرهنگی شهری مثل یزد با اردکان هم تفاوت دارد.» اما قوانینی ثابت بر تمامی این شهرها حاکم است. قوانینی ترجمه شده بدون لحاظ تمامی اندازه های محیطی.
او علم و فناوری های جدید را به لباسی تشبیه می کند که به یک اندازه مشخص دوخته شده و قرار است آن را به تن افراد مختلف بپوشانیم.
نگاه او در مورد قوانین مختلف قابل توجه است. «در کشورهای دیگر اندازه متغیرهای آنها در قالب آیین نامه ها ارائه شده است؛ یعنی اندازه متغیرهای محیط را در اختیار همه قرار داده اند تا در کارشان رعایت کنند، اما ما بعد از پی بردن به لزوم وجود آیین نامه فقط آیین نامه های دیگر کشورها را ترجمه کردیم بی آنکه آنها را با مختصات سرزمین مان تطبیق دهیم. در حالی که همه می دانیم به دلیل تفاوت فاحش میان متغیرها با یک آیین نامه واحد نمی توان مسائل رشت، بوشهر، یزد و شهرکرد را به شیوه ای یکسان حل کرد.»
آنان مقاومند
این سخنان بهشتی ما را به گذشته می برد؛ به ساختمان های باشکوه سال های دور؛ گنبد سلطانیه، گنبدکاووس و بلندترین بناهای معماری که قرن ها دوام آورده اند و در برابر حوادثی چون زلزله و توفان ها ایستادگی کرده اند و خود را به امروز رساند ه اند. آیا کسانی که این بناهای معروف را طراحی کرده اند، به اندازه های محیطی احاطه داشته اند؟ آیا آنان توانسته اند، آثاری بسازند که با معیارهای مختلف تمامی متغیرهای سرزمین شان را داشته باشد.
پاسخ این سؤال روشن است. چرا که قرن ها از ایستادگی آنان می گذرد و هنوز هم مستحکم بر جای استوارند. اما چه شد که این مهندسی ادامه نیافت؟ چرا امروزه آثاری که منبعث از الگوی های معماری نوین است، نتوانسته کمترین بهره را از این دانش ببرد؟
بهشتی چنین پاسخ می دهد: «در کشور ما، به هنگام وقوع حوادث غیرمترقبه، اغلب در مواردی که بستر طبیعی و پوشش گیاهی، در اثر مداخلات زیاد تغییر نکرده است، آثار تاریخی در معرض تهدید قرار نمی گیرند و خیلی تهدید نمی شوند، چرا که در ساخت و ساز های قدیمی این اندازه ها رعایت می شد.
به هر حال باید به این موضوع توجه کرد که چنین اندازه هایی را نمی توان در مدتی کوتاه حتی یک دوره صد ساله به دست آورد. این رازها در طول قرون و حتی در طول چند هزار سال آشکار می شوند. آنها را می توان به دو گروه تقسیم کرد، راز ها و اندازه های مربوط به منابع زیستی بالقوه و رازها و اندازه های مربوط به موانع زیستی بالقوه.»
او به جزیره کیش اشاره می کند که در دوره سلجوقی تا پایان دوره صفوی در حدود ۱۲ تا ۱۶ هزار جمعیت داشت. آنان به منابع آب شیرین دسترسی داشتند. این در حالی است که هم اکنون این جزیره برای تامین آب شیرین با مشکل روبه روست.
«اگر به این موضوع توجه کنیم اولین گمان این است که آب باران در قنا ت هایی که آثارشان هنوز وجود دارد ذخیره می شده، اما عمق این قنات ها بیش از ۶ متر نیست و تازه میزان بارندگی هم آن قدر نیست که بتواند برای چنین جمعیتی کافی باشد. سفره آب های زیرزمینی هم به دلیل میزان بارندگی کم در این منطقه نمی تواند مطرح باشد، اما با کمی تامل و جست وجو می توانیم دریابیم که در جزیره کیش سه گسل هست که یکی از آنها سرتاسر جزیره را بریده است.
در دو طرف گسل در ساحل، آب شیرین از چشمه ای بیرون می آمده و مردم ۷ کانال حفر کرده بودند که به این گسل ختم می شده و آب قنات ها را هدایت می کرده است. پس منبع زیستی در این منطقه وجود داشته و از آن بهره برداری هم می شده و البته به دلیل وجود گسل، تهدید زلزله هم بوده بنابراین شهر را با حداکثر فاصله از گسل ساخته اند و مسلما در ساخت و ساز هم به این مسئله توجه می کردند.»
این نکته تنها نمونه ای کوچک از توجه به منابع زیستی در یک منطقه کوچک است. اما امروزه این موضوعات چندان مورد توجه نیست. امروزه ما نه فقط در مورد کیش بلکه در همه جای سرزمینمان چنان رفتار می کنیم که انگار تازه به اینجا آمده ایم و می توانیم در هر گوشه ای منابع زیستی را با پول نفت بخریم و بساط زندگی را بی توجه به معادله چند مجهولی منابع زیستی و موانع زیستی پهن کنیم.
بنیه ای به نام سابقه زیست
بی اختیار به یاد دبی می افتم. جایی که در سال های اخیر بهشت آسمان خراش سازان شده است و در هر جایش ساختمانی غول پیکر بنا می شود. دوباره همان قوانین ترجمه شده ظاهر می شود و بدون توجه به متغیرهای محیطی فقط سیمان و آهن را در کنار هم چیده و به آسمان می برد. آنان نمی دانند که سرزمین شان را دستخوش چه بلایی می کنند.
راه برون رفت از این مشکلات را بهشتی اینگونه باز می گوید: «متأسفانه امروز به دلیل خلع دانایی، نمی توان به ساکنان هر نقطه مراجعه کرد و از آنها اندازه ها را پرسید. آنها هم این اندازه ها را نمی شناسند. اما هنوز یک راه برایمان مانده است. می توانیم به آثار تاریخی و فرهنگی که این اندازه ها را در خود دارند مراجعه کنیم. یک بنای دوره سلجوقی علاوه بر آنچه از دوره خاص سلجوقی برایمان نقل می کند، اندازه های سرزمین را هم برایمان باز می گوید که در حبس زمان نیست و منوط به مکانی است که متغیر های آن چندان تغییر نمی کنند. نه از آن جهت راه حل هایی که در دوره سلجوقی به کار می بستند. فقط از جهت اندازه های درست مانند یک لباس قدیمی که از نظر شکل و شیوه دوخت، و از نظر اندازه های انسانی می تواند مورد استفاده خیاط قرار گیرد.»
امروزه برای آنکه بتوانیم در شرایط امن زندگی کنیم و سرمایه هایمان را در حوادث به اصطلاح غیرمترقبه از دست ندهیم، راهی جز اینکه مهندسی کنیم، یعنی اندازه های محیط را در نظر بگیریم نداریم. طبعا شرط نخست این است که اندازه ها را به دست آوریم.
خوشبختانه سابقه زیست در کشور ما بسیار طولانی است. می توان ادعا کرد که در این سرزمین هیچ نقطه بالقوه قابل زیستی نداریم که اندازه هایش در نوع ساخت و ساز و شیوه های زندگی در آنجا شناخته نشده باشد. روند توسعه شهر اصفهان در طول تاریخ شاهد این مدعاست. بررسی نحوه توسعه اصفهان از دوره ساسانی تا پیش از صفویه نشان می دهد که اصفهان در طول نزدیک به ۱۵۰۰ سال با فاصله ای نزدیک به ۲ کیلومتر از زاینده رود آرزوی پهلو گرفتن در ساحل این رودخانه منحصر به فرد در فلات مرکزی را در سر داشته، اما مانعی طبیعی تحقق این آرزو را ناممکن می کرده است. در دوره صفویه با به کارگیری فناوری هوشمندانه مادی ها و احداث سدی زیرزمینی در پایه های پل خواجو این مانع از سر راه برداشته شد و شهر به ساحل رودخانه نزدیک شد و از آن عبور کرد.
مهندسی لازمان ایرانی
سخن گفتن از آنچه در تاریخ شهرسازی ما گذشته است، شاید حیرت آور باشد. شهرهای بزرگی که همه آنها بر پایگاه منطقی بنا شده اند و معماران برجسته ایرانی نیز در ساخت آنها نقشی بارز داشته اند. اما با ظهور علم جدید یکباره تمام قوانین حاکم بر شهرسازی و معماری ما به مانند تمامی عرصه ها فرو ریخت و برخی قوانین ثابت که به تعبیر سید محمد بهشتی از اندازه های غربی پیروی می کردند، ترجمه شده و به شهرهای ما حاکم شدند؛ قوانینی که بیش از هرچیز برساخته اندازه های محیطی دیگر بود. شاید امروز با بروز توسعه پایدار بتوان بخشی از آن را که از دست رفته است بازیافت.
در کشور ما حدود ۱۵ سال است که اصطلاح توسعه پایدار به کار برده می شود، بدون اینکه این بحث واقعا جدی شود. در واقع برای حصول به توسعه پایدار ارزان تر، مطمئن تر و طولانی تر، توسعه باید مبتنی بر مزیت های تاریخی، فرهنگی و طبیعی و به عبارت دیگر مبتنی بر اندازه های شناخته شده باشد. اینجاست که مدارک و اسناد گذشته دور، چه مدارک ملموس و چه غیرملموس، اهمیت پیدا می کنند. یعنی تمام مطالعات باستان شناسی، مردم شناسی، تاریخی، زمین شناسی و سابقه طبیعی.
برای جدی شدن مقوله توسعه پایدار ما باید اهل این سرزمین باشیم. باید اندازه های سرزمینمان را بشناسیم و شاید راه حل این باشد که آنچه را از گذشته برایمان مانده است، دست کم به دانشی قابل انتقال به نسل های بعدی تبدیل کنیم و از همه مهم تر دست به کار مهندسی شویم و از اکتفا به علم و فناوری بپرهیزیم.»
شاید این دیدگاه کمتر در سایر معماران ایرانی وجود داشته باشد. کسانی که عمدتا با دیدگاه غرب، دانش خود را به روز می کنند و نگاهی ایرانی به معماری ندارند.
شاید حق با بهشتی باشد. مشکل ما این است که تقاضای دانستن تاریخ خود را نداریم. در حالی که نیازمند تاریخ خود در هر رشته ای به مثابه چراغ راه حال و آینده و نه چراغ راه گذشته هستیم.
اگر به چنین تاریخی در موضوع معماری و شهرسازی و تجربه زیست در این سرزمین دست یابیم، در حقیقت به اندازه های پایدار گوشه گوشه آن وقوف خواهیم یافت و به دنبال هزاران سال تجربه «مهندسی ایرانی» می توانیم باز هم با توسل به علم و فناوری زمان دست به «مهندسی ایرانی» در سرزمین مان بزنیم. «مهندسی ایرانی» از زمان احداث تخت جمشید تا هزاران سال آینده خیلی دچار تغییر نمی شود. چرا که مهندسی لازمان است.
مهندسی بی مهار غرب
پایان این ماجرا به کجا خواهد رسید؟ هرچند سخنان سید محمد بهشتی بسیار بیشتر از این نوشتار است، اما سخن آخر او را اینگونه نقل می کنیم.
از نظر مهندسی غیرایرانی که برآمده از الگوهای غربی است در یک مجموعه اندازه نرمال وجود دارد. مثل خیاط که یک اندازه لباس را می شناسد و به رسمیت می شناسد و لباس خود را آن اندازه می دوزد و هیچ یک از مشتریانش را اندازه و قواره نمی یابد.
از نظر این مهندسی همه چیز از سرزمین تا مردمی که در آن زندگی می کنند باید اندازه بشوند. اندازه ای که او می شناسد، در حقیقت یک اندازه. نفت به مثابه ثروتی بادآورده در این کارزار به مهندسی ما در همه رشته ها و عرصه ها این امکان را می دهد که دست به هر اقدامی بزند.اولین تجربیات یکدست و یک اندازه سازی، در بستر طبیعی سرزمین ایران صورت می گیرد.
همه این سرزمین باید مثل کاغذ سپیدی بشود به مساحت ۱ میلیون ۶۴۸ هزار کیلومتر مربع. تا هر جا او اراده کرد، هر خطی را بکشد و هر طرحی را دراندازد. در مسیر طرح او هر کوه مزاحمی از سر راه برداشته می شود و هر دره بی موردی پر می شود. اوقاتش تلخ است. اگر کوهی بر سر راه او سرسختی نشان دهد و او را مجبور کند آن را دور بزند، و در آرزوی زمانی است که لزومی به اعتنا به مقتضیات کوه نداشته باشد. امتیاز اتوبان تهران شمال چیست؟
جز اینکه با توسل به زور بازوی ثروت نفت، مهندسی امروز ما خود را در بی اعتنایی به البرز، توانا می بیند. یا در مقایسه تهران ۴۰ سال پیش با امروز آن همه تپه ماهوری که از خیابان بلوار کشاورز و کریم خان تا شمال نارمک و تهران پارس تا دامنه های البرز گسترده شده بود، چه سرنوشتی پیدا کرد. کبر حاکم بر مهندسی ما کوه و تپه را تل خاکی می داند که می توان به راحتی آن را جابه جا کرد و درصورت لزوم به سرعت محاسبه می کند چند روز چند تا بولدوزر برای برچیدن آن لازم است و چند روز و چند کامیون برای حمل آن لازم دارد و راحت تر از این محاسبه، آن را انجام می دهد.
برای او معنی مسیل و رودخانه با کانال البته کمی فرق دارد. کانال بتنی مسیل یا رودخانه ای مطیع و تحت فرمان است و نمی تواند آزاری برساند. رام نشده. اما مانند شیری است در قفس. در هر زمین صافی از نظر او می شود هر چیزی حتی شهر ساخت و اگر صاف و مسطح نباشد، البته تیغ لودرها و بولدوزرهای او را کمی به زحمت می اندازد و شهرهای جدید شاهد. کدام اقدام عمرانی، رفتاری جز این با سرزمین ایران داشته است؟
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.