نمایشی در شهر
آیین؛ نمایشی در شهر
یکی از تعاریفی که مردمشناسان از انسان دارند، این است که انسان موجودی آیین محور میباشد. این تعریف و طرز تلقی از انسان بی مورد نیست، چرا که انسانها و جوامع از طریق آیینها به اساسیترین مسائل وجودی خود همچون به دنیا آمدن، رشد و بلوغ و نیز مرگ پاسخ میدهند. از این رو نمیتوان منکر اهمیت نقش آیینها در زندگی خصوصی و اجتماعی شد.
ماهیت مراسم آیینی و نمایش بهگونهای است که هر دو را به یکدیگر پیوند میدهد چرا که هر دو تجربههای جمعی همراه با پشتوانه سه جانبه بازخورد بازیگر به تماشاگر، تماشاگر به تماشاگر و بازیگر به بازیگر هستند. انسان به مثابه حیوانی اجتماعی، یعنی حیوانی که قادر نیست در انزوا به سر برد و ناگزیر به تشکیل واحدی از یک قبیله، طایفه، قوم یا ملت است، عمیقا به چنین تجارب جمعی متکی است. زیرا هویت یک گروه اجتماعی عبارتست از مجموعه مشترک آداب و رسوم، اعتقادات، مفاهیم، زبان، اساطیر، قوانین و مقررات رفتاری آن. بدین ترتیب آیین طیف وسیعی از رفتار و اعمال اجتماعی افراد را در جوامع پوشش میدهد. ولی از همه مهمتر آن است که این گروه و یکایک افراد آن میبایست قادر به تجربه نمودن هویت خویش باشند. ماهیت مراسم آیینی به گونهای است که هم یک قبیله بدوی و هم یک جامعه بسیار پیشرفته میتواند این هویت را تجربه کند.
تمام مراسم آیینی شالوده نمایشی دارند. صرفا به این سبب که ترکیبی از تماشاواره (Spectacle)، یعنی چیزی که باید دیده و یا شنیده شود، و تماشاگران است. بنابر این میتوان به مراسم آیینی به عنوان رویدادی نمایشی و به نمایش به عنوان مراسمی آیینی نگریست. جنبه نمایشی مراسم آیینی در این واقعیت متجلی است که تمامی این نوع مراسم ماهیت تقلیدی دارد؛ مراسم آیینی متشکل است از کنشی با ماهیت بسیار نمادین و استعاری، خواه این کنش رقص قبیلهای نمایشگر حرکات یک نوع حیوان باشد و یا مانند آیینهای مذهبی سیاهپوستان آفریقایی.
بسیاری از باورها و اعتقادات مردم در مراسم آیینی مجسم گشته و مسلما جنبههای دراماتیکی بسیار قوی دارند که در مطالعه فرهنگ قومی و استفاده از این شعائر و مناسک دینی و دنیوی و اسطورهها، به عنوان مثال میتوان درد یک ملت و تاسف آنها را آن زمان که قهرمانی معصوم و محبوب را از دست میدهند مجسم ساخت و جنبههای نمایشی بسیار قوی به آن داد. همچنین یکی دیگر از جنبههای واقعا نمایشی مراسم آیینی این است که؛ نمایش برخلاف شعر روایی، در زمان ازلی و ابدی جریان دارد. هربار که تعزیهای روی صحنه اجرا میشود، تماشاگر چنان با رویدادهای آن روبرو میگردد که گویی هم اینک برای نخستین بار روی میدهد. عین همین موضوع در مورد مراسم آیینی نیز صدق میکند. مراسم آیینی به وسیله شرکت دادن حضار در وقایع و مفاهیمی که ابدی و بنابر این تا بینهایت قابل تکرارند، بعد زمان را از میان بر میدارد.
آیینها جزیی از سنت به شمار میآیند و در جامعه ما که بیتردید جامعهای عمدتا سنتی است، دارای جایگاه خاصی میباشند. ویژگی اصلی آنها مردمی بودن و احساس ناخودآگاه و هیجانی آن است که شهروندان را به برگزاری آنها تحریک میکند. حال این مراسم در کجا و در کدامین فضای شهر میبایست اجرا شود؟
در کشور ما بسیاری از آیینهای جمعی و هیجانانگیز به خاطر برخی پیامدهای ناخواسته حذف شدهاند. اما هیچ چیز جایگزین آنها نشده است. در واقع آیین چیز غریبی نیست که از جایی دیگر آورده شده باشد؛ آیین در طول تاریخ و در ارتباطی شکل گرفته است که انسان با محیط پیرامونش و با محیط مصنوع و طبیعی برقرار کرده و به تدریج در جامعه پذیرفته شده است. سینماها و پارکها توان برآورده کردن بسیاری از نیازها را در جامعه شهری ندارند و خلا برگزاری نمایش ـ آیینهای سنتی (نمایشهای آیینی و آیینهای نمایشی) که مردم را در شهر و در میدانهای بزرگ جمع میکرد و بسیاری از نیازهای روانی و اجتماعی زیستن آنها را پاسخ میداد، بی جواب مانده است. به نظر میرسد برای برگزاری نمایش ـ آیینها لزومی به طراحی فضاهای خاص نیست، باید فضاهای همگانی شهروندان را چنان انعطافپذیر و تبدیلپذیر طراحی نمود که برگزاری هر نوع مراسم جمعی خصوصا نمایش ـ آیینها، در آن امکانپذیر باشد.
پیادهراه، فضای عمومی شهری ۲
پیادهراهها، محل حضور همه شهروندان و مشارکت آنان در زندگی جمعیشان میباشد. این فضاها در مقیاس همه شهر عمل کرده و پذیرای گروههای مختلفی از شهروندان میباشد. پیادهراهها علاوه بر نقش ارتباطی و دسترسی، مکانی امن و راحت برای تماس اجتماعی، گردش و تماشا و … فراهم میآورد. در پیادهراهها، آزادی عمل انسان پیاده برای توقف، مکث، تغییر جهت و تماس مستقیم با دیگران بسیار زیاد است. از این رو شهروندان به تدریج به حضور در شهر و انجام فعالیتهای مدنی عادت کرده و زمان بیشتری را در فضاهای شهری میگذرانند و این به نوبه خود به بهبود و ارتقاء فرهنگ و عادات شهرنشینی؛ از جمله رعایت حقوق دیگران و احساس مسئولیت در برابر جامعه کمک میکند که به خصوص برای جوانان و کودکان میتواند نمونه زنده آموزشی محسوب شود. “سرزندگی” از ویژگیهای اساسی و اصلی پیادهراههاست، از این رو میبایست در پیادهراهها همواره زندگی اجتماعی در جریان باشد. این فضا همچنین میبایستی بتواند جاذب طیف وسیعی از شهروندان بوده و خود را همواره با رویدادهای درون خود هماهنگ سازد. لذا “انعطاف” نیز از ویژگیهای مهم در پیادهراههاست. در نهایت آنچه که متضمن حضور همه شهروندان و زندگی دایمی در پیادهراههاست “ایمنی” این فضا میباشد.
در شهرهای قدیم ایران، شکلگیری راهها و فضاهای شهری براساس مقیاس و نیاز حرکت پیاده بود. وسعت شهرها و فاصله میان مراکز مختلف آن، چنان بود که شهروندان با پای پیاده از نقطهای به نقطه دیگر میرفتند و هر گاه برای جابهجایی افراد یا کالایی از چهارپایان استفاده میشد، سرعت و نحوه حرکت به گونهای بود که الزاما نیازی به متمایز بودن راهها و فضاهای ارتباطی پیاده و سواره از یکدیگر احساس نمیشد. این گونه الگوی حرکت در شهر، نه تنها پیوندی حسی و ذوقی میان شهر و شهروندان برقرار میکرد، بلکه به راهها و معابر شهری، خصلتی اجتماعی و فرهنگی نیز میبخشید.
در شهرسازی معاصر، حرکت پیاده و نیازها و حقوق طبیعی انسانی پیاده، کمتر مورد توجه برنامهریزان و طراحان شهری بوده و راههای پیاده نه به عنوان بخشی مستقل از فضاهای شهری، بلکه به عنوان تابعی از حرکت سواره به حساب آمده است. در واقع در سنت شهرسازی رایج، برنامهریزی برای ماشین، همواره مقدم بر برنامهریزی برای انسان بوده است. در ایران نیز با سلطه تدریجی حرکت سواره بر فضاها و معابر شهری، برنامهریزی و طراحی شهری روز به روز از مقیاس و نیاز انسان پیاده دور شده و در نتیجه از ارزشها و جاذبههای اجتماعی و فرهنگی فضاهای شهری کاسته شده است. در این روند، مفهوم و کارکرد عناصر شهری سازگار و مطلوب شهری مثل محله، خیابان، میدان، گذر، کوی و … تغییر کیفی و ماهوی پیدا کرده و محتوای غنی انسانی خود را از دست داده است. اما یکی از بارزترین اقدامات ارزشمندی که طی سالهای اخیر در جهت ارتقا کیفیت حرکت پیاده، صورت گرفته احداث پیادهراههایی در شهرهای تبریز، مشهد و بوشهر بوده است. باید توجه نمود که صرف احداث مسیر ویژه پیاده، موفقیت و کارآیی آن را در شهر تضمین نمینماید. همچنین احداث مسیر ویژه پیاده در یک شهر نمیتواند به منزله الگوی اجرایی در شهرهای دیگر به شمار رود. تفاوتهای اقلیمی، فرهنگی و ویژگیهای متفاوت شهرسازی در هر منطقه، رویکرد خاصی را نسبت به مساله پیادهراهسازی طلب میکند.
پیادهراه، فضای عمومی شهری۱
حرکت پیاده طبیعیترین، قدیمیترین و ضروریترین شکل جابجایی انسان در محیط است و پیادهروی هنوز مهمترین امکان برای مشاهده مکانها، فعالیتها و احساس شور و تحرک زندگی و کشف ارزشها و جاذبههای نهفته در محیط است. پیادهروی دارای اهمیت اساسی در ادراک هویت فضایی، احساس تعلق به محیط و دریافت کیفیتهای محیطی است. چهره شهر بیشتر از طریق گام زدن در فضای شهری احساس میشود. به طور کلی میتوان حرکت پیاده را به هفت فعالیت مختلف تقسیم کرد که عبارتند از: قدم زدن، ایستادن، نشستن، درازکشیدن، دویدن، بازی کردن و تماشا کردن.
یکی از تحولات اخیر در گرایشهای جدید شهرسازی جهان، توجه به حرکت پیاده و نیازهای آن به عنوان یک موضوع فراموش شده مهم شهری است. امروزه تاکید بیش از حد بر حرکت سواره و حل مسایل مختلف آن و غفلت از ساماندهی و برنامهریزی برای حرکت پیاده، یکی از نقایص شهرسازی معاصر محسوب میشود. در دو سه دهه اخیر، در نتیجه اوجگیری و حاد شدن مشکلات شهری مانند آلودگی محیط، دشواری رفتو آمد، ناامنی راهها، انحطاط مراکز تاریخی شهرها، افت کیفیت فضاهای شهری، افول ارزشهای بصری و … واکنش گستردهای علیه سلطه حرکت موتوری و کاهش تحرکات پیاده در جهان بهوجود آمده است. در این زمینه، بازیابی و توسعه فضاهای پیاده به یکی از محورهای برنامهریزی و طراحی شهری بدل شده که از آن به عنوان “جنبش پیادهگستری” یاد میشود.
جنبش گسترش فضاهای پیاده، نهتنها سیمای کالبدی شهرها را عوض کرده، بلکه تغییرات نوینی در کیفیت زندگی شهری و رفتار اجتماعی و فرهنگ مردم بهوجود آورده است. همچنین الگوها و روشهای جدیدی برای حل مسایل شهری ارایه داده که باعث تحولی عمیق در نظریهها و روشهای شهرسازی، به ویژه در عرصه ساماندهی فضاهای شهری شده است.
نخستین اقدام در جهت تفکیک حرکت سواره از پیاده در دنیا، در سال ۱۸۵۸ توسط شهرساز و معمار امریکایی به نام “اولمستد” صورت گرفت. طی این اقدام اولمستد در طراحی پارک مرکزی نیویورک، برای عبور پیادگان پلی از سنگ روی جاده وسایل نقلیه بنا نهاد. در ایالات متحده آمریکا، پس از جنگ جهانی دوم این نوع خیابانهای پیاده با نام “”Mall شکل گرفتند که بیشتر همسو با مقاصد تجاری در مرکز شهرها بودند و در عین حال هدفشان ایجاد محیطهای مطلوب برای خرید و گردش در شهرها بود.
معابر پیاده یا پیادهراهها، معابری با بالاترین حد نقش اجتماعی هستند که تسلط کامل با عابر پیاده بوده و تنها از وسایل نقلیه موتوری به منظور سرویسدهی به زندگی جاری در معبر استفاده میشود. این معابر میتوانند به صورت کوچه، بازار، بازارچه، مسیری در میدان، پارک یا فضای یک مجتمع شکل بگیرند. پیادهراهها با از میان بردن ترافیک عبوری سواره در بخشی از شهر ایجاد میشوند، و به دلایل معمارانه، تاریخی یا تجاری شکل میگیرند.
فضای نمایش
نمایش در هر کجا که مکان رویارویی بازیگر و تماشاگر باشد به وقوع میپیوندد. خواه این مکان میدانی در شهر باشد یا خیابان یا سکویی در بازار و یا قهوهخانه. اما تئاتر بدون معماری معنا ندارد، تئاتر چه به شکل نمایش و اجرا باشد و چه به صورت جشن و مراسم، ماهیتا نباید چنان با طبیعت خود یکی شود که قابل تشخیص نباشد. زیرا در این صورت نمایشی در کار نخواهد بود. چون بنیان تئاتر بر آگاهی دوسویه بازیگران و تماشاگران از وجود یکدیگر است؛ باید از جهان اطرافش متمایز باشد همانگونه که نمایش و واقعیت با هم تباین دارند. آشکارترین نشانه تئاتر همانا صحنه است که معماری آن در طول تاریخ دستخوش دگرگونیهای فراوان گشته، اما همیشه مکانی کاملا مشخص و متمایز از محیط پیرامون بوده است.
فضاهای اجرای نمایش در شهر غالبا جزو نقاط عطف شهری به شمار میروند. اما در شهر، علاوه بر مکانهای عمومی، تعداد زیادی فضاهای خالی حاشیهای یافت میشوند که فراموش شده و مطرود و متروکاند، مکانهایی که میتوانند محل اجرای رویدادی نمایشی باشند. برخی از این فضاها که در شهرهای ما، خصوصا شهرهای قدیمی، به وفور دیده میشوند زمانی خود جزو فضاهای پررونق شهری بهشمار میرفتند. فراموش نباید کرد که یک فضای نمایشی به تجمعی عادی، اجازه تبدیل شدن به اجتماعی با هویت را میدهد و میتواند سکویی باشد برای نیاز مردم به گفتن، شنیدن و داشتن اوقاتی خوش. هیچ لزومی به برپایی ساختمان نیست، شهرها خود میتوانند به تئاتری برای اجرای نمایش تبدیل شوند.
منبع: seventhview.persianblog.com
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.