پاتوق
پاتوق قسمتی از فضای عمومی یک شهر یا روستاست و گفتگوهای جاری در آن هم قسمتی از گفتگوهای حوزه عمومی به حساب می آیند؛پس شهری که فضای عمومی اش محدود است یا حوزه عمومی جامعه ای که با مشکلات مختلف اجتماعی در مورد روابط افراد یا روابط سیستم حاکم و جامعه دچار نقصان است نمی تواند بستر خوبی برای تولدید مناسبات پاتوقی باشد.
به اعتقاد نگارنده با کمی تسامح میتوان پاتوق را از پاره ای تعریفات مقید کننده به مکان رها کرد.آنچه مسلم است پاتوق ماهیتی شبه گروهی دارد پس این گروه میتواند در هر جا جمع شود و گفتگوهای پاتوقی را برگزار کند.شاید بتوان پاتوقها را مستقل از مکان فرض کرد و مکان را منسوب شده به پاتوق؛در واقع این گفتگوهای پاتوقی نیستند که به مکان و فضایی خاص منسوب اند بلکه فضا و مکانی خاص را می توان به گروه خاصی نسبت داد.گواه ادعای یاد شده تغییر مکان جلسات پاتوقی انجمن هایی مانند انجمن برلن یا نهضت آزادی است.پس پاتوق ها میتوانند از مکان مستقل باشند و به روابط افراد وابسته.
در مورد فضاهایی که می توانند استعداد پاتوق شدن را داشته باشند،بیش از هر چیزی باید به یک فضای قابل تفکیک از کل فضای عمومی اشاره کرد؛ این که فضا چگونه میتواند تعریف شود و معماران چه راهکاری برای این تعریف و تفکیک دارند در حوصله این نوشته نیست،اما باید گفت که این عناصر،در فضاهای پاتوقی میتوانند به طور حیرت انگیزی سبک و خلاصه باشند و حتی افراد،وظیفه تعریف فضا را بر عهده بگیرند.در مواقعی یک سرپناه می تواند فضای پاتوقی را تعریف کند.گاهی یک مجسمه گاهی یک نیمکت گاهی یک درخت می تواند فضای مورد نظر را به وجود آورد.
میتوان فضاهای پاتوقی را به پنج دسته تقسیم کرد؛دسته اول فضاهایی هستند که در زیر یک سرپناه تشکیل می شوند و مثلا پاتوق کارگران فصلی زیر پل چوبی در خیابان انقلاب،می تواند نمونه ای از این دست پاتوقها باشد.دسته دوم پاتوقهایی هستند که در اطراف یک المان شهری یا یک میدان تشکیل میشوند و فاقد سرپناه اند این پاتوقها مکان مشخصی ندارند اما محدوده مشخصی دارند و در این محدوده مشخص استعداد تشکیل شدن دارند؛مثلا در زمستان دور آتش تشکیل می شوند و در تابستان جایی نزدیک یک آب سردکن یا یک باجه.پاتوق موتور سوارهای مسافرکش نمونه پاتوق های دسته دوم است.دسته سوم پاتوقها آنهایی هستند که مانند نمونه دوم در یک محدوده تشکیل میشوند اما این محدوده کاملا خطی است,مثل یک خیابان یا کوچه.در اغلب موارد این پاتوقها حداقل یک وجه از عناصر تعریف کامل یک فضای بسته را دارند یعنی حداقل از یک طرف به دیوار یا چیزی شبیه به آن محدود میشوند.نمونه پاتوقهای دسته سوم تجمع هایی است که در خیابانها یا کوچه ها در ساعات معینی از روز دیده میشوند.دسته چهارم پاتوقها فضاهای کاملا تعریف شده یا بسته اند مثل کافی شاپ ها یا رستوران ها،این فضاها استعداد زیادی برای تشکیل پاتوقهای روشنفکری دارند،مثل کافه نادری در گذشته و امروز و کافه گدو و کافه شوکا در دهه اخیر.دسته پنجم پاتوقها را میتوان پاتوقهای سیال نامید این پاتوقها هم به نوبه خود به دو دسته تقسیم می شوند؛دسته اول در فضاهای سیال اتفاق می افتند مثلا در اتوبوس سرویس کارکنان یک اداره یا یک تاکسی.دسته دوم پاتوق های سیال,محدوده ها یا خیابانهایی هستند که افراد شرکت کننده در پاتوق به قصد وقت گذرانی با اتومبیل های خود درآنها حاضر میشوند؛این پاتوقها را می توان پاتوقهای Drive in نامید.نمونه پاتوق یاد شده بلوار ایران زمین در شهرک غرب است.
فضاهای پاتوقی میتوانند کاملا باز یا کاملا بسته باشند.در سطور بالا مثالهایی از آنچه در فضای باز می تواند یک فضای پاتوقی را تعریف کند ذکر شد اما در پاره ای موارد نیز پاتوقها با حداکثر عناصر معماری تعریف میشوند مثل رستورانها و کافی شاپ ها که شرح انها در سطور یاد شده آمد.
مطلب مهم در مورد فضاهای مستعد پاتوق،گذشته از مسایل طبیعی و جوی،حس امنیت و آرامش لازم برای گفتگو است.معماری پاتوق های ایران در گذشته و حال هماهنگی بین،معماری مکان برگزاری و خط فکری جریان پاتوقی مستقر در مکان را تایید میکند. شاهد این مدعا تشکیل پاتوقهایی با گفتگوهای روشنفکری مدرن در دهه های بیست و سی با محوریت افرادی از جمله هدایت و ….در ساختمانهایی مانند کافه نادری است؛همانطور که می دانید کافه نادری یکی از اولین ساختمانها با رویکرد معماری مدرن در تهران است.
مجتبی محمدظاهری
منبع: آرونا
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.