شهرسالم ساختن در روزهای سده ۲۱
محمدمنصور فلامکی
آن روزهایی که نخستین سمپوزیوم شهر سالم در ایران برگزار شد آذر ماه ۱۳۷۰ هنوز نمی دانستیم که تا چه اندازه آدمیان پی جوی سخنی دیگر در باب شهر خواهند بود و تا کجا در راه جهانی دیدن شهر گام بر خواهند داشت. در آن روزها نیز می شد، بر مبنای تعریفی که به ویژه ما ایرانیان برای شهر می شناختیم، این پرسش را به میان آورد که از چگونه شهری سخن در میان است: از آنچه زیر عنوان شهر جدید در کشورمان می ساختیم و هنوز می سازیم یا شهر به معنای گسترده اش، جایی که به هرگونه تحرکی که در پهنه اش می توانیم دست یابیم؟
به کدام شهر باید پرداخت، شهری که بسته می خواهیمش و در محدوده اش سالم سازی می کنیم یا شهری که به روی همگان گشوده اش می داریم و آنگاه به سالم سازی اش می پردازیم؟
دانسته ایم که در پهنه شهرها، تمامی پدیده ها، عامل ها و رویدادهایی که چه به شکلی مستقیم و چه غیرمستقیم با زندگی آدمی مرتبطند حضور فعال پیدا می کنند و شهر، به نیروی آنها، فراگیرترین شکل زندگی یکجانشینی و سازمان یافتگی آدمی را به دست می دهد؛ سازمان یافتن و همسو و همدل شدن چه برای به نیکی زیستن، چه برای بهره وری متعارف از موهبت ها و چه به قصد سودجویی هایی که، براساس معیارهای اخلاقی و فرهنگی و مدنی آدمیان، نابخرد شمرده می شوند و دون شان آدمی.
شهرسازی، به مثابه یک دانش تجربی، درست کاری و سالم سازی فضایی را که از به میدان آمدن پدیده ها و عامل ها و رویدادهای مرتبط با شهر به وجود می آید، هدف اصلی خود می داند. درست کاری در برگزیدن مکان و موقع و اندازه عامل های اثر گذار بر زندگی شهروندان و سالم سازی فضایی که از تکاثر یا فشردکی سنجیده نشده پی آورد عالم ها و پدیده ها و رویدادهایی که گفتیم به وجود می آید؛ فضایی که به دلیل تحرک اجتماعی شهروندان به معنای علمی این اصطلاح با نظم و با مدیریت برنامه ریزی شده شهر مغایرت پیدا می کند.
دانش شهرسازی برای تامین درست کاری و سالم سازی شهرها، به ویژه در دوران پس از انقلاب صنعتی دوم، بر دانش هایی متفاوت اما در واقع مکمل یکدیگر متکی می شود، این دانش ها را بی جا نیست نام ببریم تا مگر بتوانیم به موضوع شهر سالم ساختن به روزها و سال هایی که پیش روی داریم وقوف بیشتر پیدا کنیم.
در یک سوی دانش شهرسازی رشته های اقتصاد و اقتصاد شهری، جمعیت شناسی، حقوق شهروندی و ابزارهای قانون آن، جامعه شناسی شهری، مردم شناسی فرهنگی، ارتباطات اجتماعی، معماری و شهرسازی قرار می گیرند و در سوی دیگر، دانش های جغرافیا و اقلیم شناسی، بوم شناسی، زیست شناسی و بهداشت سکونتی شهری، آمد و شدها یا ترافیک و زمین شناسی و مانند اینها. تفاوت این دوگونه رشته های علمی را بی جا نیست یادآور شویم، اولی ها، هم مستقیم و هم غیرمستقیم بر شالوده ساختاری شهر اثرگذاری دارند و دومی ها، ضمن متکی بودن بر قدر علمی و توان معینی که در گستره خاص خود دارند، اثرگذاری هایی ثانوی بر حیات شهر دارند، در عین اینکه از عامل ها و پدیده ها و رویداد هایی که در نهاد گروه اولند پیروی می کنند. چگونگی های اکوبیولوژیک هر شهری ، به هر میزانی که مقدس دانسته شوند و برای تضمین استمرار زندگی شهر و شهروندان حیاتی به شمار آیند و زیر پوشش حفاظتی و صیانتی قرار گیرند، نمی توانند به دست کارگزاران اقتصادی شهر و سرزمین آن که هم تحرک اجتماعی و رشد و توسعه کاربردی، کالبدی شهر و هم حرکت های درون کوچی و برون کوچی شهروندان را و نیز میزان مصرف مواد سوختی و تولید و مصرف انرژی را زیر پوشش می برند، به مثابه سدهایی که نمی توان از آنها عبور نکرد، شناخته شده اند. از این روی است که بحران شهرها را فرا می گیرد و عدم تعادل را در مدیریت فضای زیستی آدمیان، به مقیاسی گسترده، مطرح می کند.
شهر سالم را چگونه تعریف کنیم، بیآن که عنایت کنیم به اینکه شهر موجودیتی است ذاتا سرزمینی که به تناسب تحرک اجتماعی خاصی که در آن تحقق پیدا می کند، تا آن اندازه گسترده می شود که مرز نمی شناسد، آلودگی های محیطی مرز نمی شناسند، بزهکاری اجتماعی پای بند به محدوده های جغرافیایی نیست، بهداشت محیط تنها در شرایط متعارف و محدود درون مرزهای شهری برای مدتی کوتاه پایدار می ماند و این به روزهایی که پیش روی داریم، هر لحظه بیشتر از ما می خواهد که به جامعیت شهر و در چارچوب تمامی عامل ها و پدیده ها و رویدادهای تعیین کننده مدیریت فضای شهری بنگریم.
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.