امکان سنجی پژوهش در زمینه شهرسازی
تاریخچه تشکیل دانشگاهها در ایران حاوی نکات قابل تاملی است، دانشگاه به عنوان نهادی کاملا وارداتی در دوران پهلوی اول تاسیس شد، این نهاد آشکارا در امتداد نظام سنتی آموزش متخصص قرار نداشت و تا حدود زیادی به جامع نگری نظام سنتی آموزش بی توجه بود….
رشته معماری با اینکه در ایران پیشینه ای غنی داشت زیر نظر اساتید غربی (آنده گدار) آموزش داده شد ، مدت ۲۰ سال تسلط ایدههای بوزار در گروه معماری دانشکده هنرهای زیبا زایش نظری قابل توجهی نداشت، ایدههای مطرح شده تا حدود زیادی از معماری ایرانی فاصله داشت (و تنها چند استاد مانند مرحوم مصطفوی به این مقوله میپرداختند) تا سال ۱۳۴۸ که تحولات عمیقی در ایدههای دانشکده رخ داد و مطالعات اقتصادی و اجتماعی نیز به ایدههای معماری اضافه شد، این وضعیت تا انقلاب ادامه داشت و قرینه خود را بعد از انقلاب باز یافت و تنها در دهه گذشته دچار تحولاتی چند شد. میتوان ریشه رشته شهرسازی را در همین مقطع ۴۸ دید (البته بعد از رشد سرسام آور شهرنشینی در ایران بعد از اصلاحات اراضی در سال۴۲ عملا پروژههای شهری نیاز به مطرح شدن یافته بود). در همین مختصر شرح حال معلوم میشود که تشکیل نظام آموزشی معماری و شهرسازی حرکتی برای رفع یک نیاز درونی نبوده است، یعنی اگر معماری مدرن در ایران رونق گرفت به این دلیل نبود که نیاز به مطرح شدن آن بود.
دانشگاه دو وظیفه اصلی تولید علم و متخصص را بر خود فرض کرده است، اما آیا دانشگاهی که خود از ریشه دغدغه تولد علم را نداشته و اساسا به مرزهای آن دسترسی نداشته میتواند مکانی برای تولید علم شود؟ امروزه تعداد دانشجویان و اساتید و حتی ساعت کلاسها و حجم تکالیف در دانشگاهها کم نیست اما نتیجه کیفی تولید علم با حجم فعالیتها سازگاری ندارد، دانشگاه امروزه مکانی شده است اول برای تولید مدرک و سپس تولید متخصص، متخصصینی که بازار حرفه ای کار به تجربه میداند مدرکشان نشانی از تخصصشان نیست. این شرایط وقتی نا بهنجار به نظر میرسد که فرایند تولید علم نیز در دانشگاهها ثمر آنچنانی نداشته باشد، متاسفانه روند تولید طرحها و ایدههای پژوهشی به شدت فردمحور است و این بر خلاف روند تولید علم در جهان پیشرفته یعنی فرایند پژوهش محور است، در دانشگاههای ایران پژوهش دانشجویان در راستای ایدههای استاد است و پژوهشهای استاد بر اساس تجربهها و تفکرات شخصیش است، این در حالی است که موفق ترین پژوهشکدههای دنیا برای پژوهشهای از پیش تعریف شده محقق و دانشمند استخدام میکنند، و این یعنی اینکه افسار علم در دست اساتید فن نیست بلکه نیاز علمیپژوهش را تعریف میکند.
امروزه تقریبا تمامیمنابع معتبر و بروز رشته معماری و شهرسازی بیرون از دانشگاههای معتبر منتشر میشوند، مجلهها و سایتها با سرعتی به مراتب بیشتر از اساتید دانشگاههای معتبر دانستهها را ترویج میدهند و این در حالی است که تعداد معدودی اساتید که در سر هوای پژوهش دارند به دلیل اینکه کاملا فردی به طرح مسئله میپردازند خارج از گود هستند و تولیداتشان سهم ناچیزی از مصرف علمیمخاطبان فعال را تشکیل میدهد. این اساتید آنقدر به این سیستم بسته و فرد محور عادت کرده اند که اگر در یک مرکز پژوهشی یا تحقیقاتی (که تعدادشان محدود است) مشغول به کار شوند باز هم پژوهش با نظر ایشان تعریف میشود و همکاران پژوهش هم از آشناهای او انتخاب میشوند شاید گاهی که سر موضوعی اختلاف نظر پیدا میکنند احساس کنند کار گروهی انجام میدهند! این فضای بسته را فضای خیالی مقایسه کنید که پژوهشهای مورد نیاز شهرداریها و وزارت مسکن و شوراها و … ابتدا شناسایی شده و سپس اساتیدی دعوت شوند و همکاران بعد از فراخوان استخدام شوند. بی گمان نتیجه پژوهش در چنین فضایی کاربردی تر و در عین حال بیشتر در معرض انتقاد است ( پس سریعتر به روز میشود)
اما این روند در دانشگاهی که برای امتحان مقاطع بالاتر از موسسات کنکوری عقب مانده و دانشجو برای گذراندن درسها و یاد نگرفتن مطلب هزار راه حل دارد شکل نمیگیرد، اساتید هم نمیتوانند برای دانشجویانی که چند سال مهمان سفره دانشگاه هستند انرژی و سرمایه زیادی صرف کنند، این در حالی است که انتخاب رشته در تمامیمقاطع هم به شدت تحت تاثیر موضوعات بی ربط قرار دارد، محیطی اینچنین اگر متخصص تزبیت کند باز هم کاری دشوار انجام داده، اما میتواند پژوهشکدههایی وجود داشته باشد که مخاطبانش در درجه اول از روی علاقه وارد آن شوند و مهمان چند روزه آن نباشند، و در عین حال خارج از جنجال مدرک و… مشغول بررسی موضوعی خاص باشند، برای اینکه پژوهشها بر اساس امیال افراد تدوین نشود میتواند با موسساتی که نیاز به خوراک علمیدارند قرار داد تدوین کند.
هومن فروغمند اعرابی
منبع: آرونا
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.