انسان شناسی شهری

انسان شناسی شهری به مثابه یکی از زیر شاخه های اصلی انسان شناسی فرهنگی , مطالعه بر انسان را با حرکت و بر اساس محوریت پدیده شهر در دستور کـار خود قرار می دهد. در اینجا چه بر سر آن باشیم که انسان شناسی شهر را به انجام رسانیم و چه انسان شناسی در شهر در هر دو حالت شهر خود را به عنوان یک واقعیت “بیرونی” همه جا حاضر , و دارای ” قدرت تام ” به سایر واقعیت های اجتماعی تحمیل می کند. با وجود این رابطه انسان ـ شهر را نمی توان به هیچ رو به خصوص با حرکت از دیدگاه انسان شناسی , رابطه ای یکسویه به حساب آورد بلکه باید آن را چرخه ای پویا و بسیار پیچیده شمرد که به گروهی بزرگ از دگرگونی های سیاسی , اقتصادی , اجتماعی , تکنولوژیک و فرهنگی دامن می زند. انسان شناسی با رویــکرد جامع گــرای خود شاید در شهــر بهتـرین و مناسب ترین و به یک معنی “طبیعی ترین” محیط را برای کار خود بیابد. )فکوهی , ۱۳۸۳ )

اگر آدمی بتواند به تمایلات غیراخلاقی خود پایان بخشد , به تجدید پیوستگی فرهنگی اش با گذشته توفیق یابد و تلاش را گرد نیازهای انسانی متمرکز گرداند آنگاه با نیروی کار, فن آوری و دانش و توانی که اکنون در اختیار اوست ( اقتدارای که حتی در اندیشه مردمان گذشته نیز نمی گنجید ) قادر خواهد بود محیطی مناسب و اقناع کننده برای یکایک اعضای جامعه انسانی فراهم آورد و با شکوه ترین دوره تاریخ بشریت را برپا دارد. (یاراحمدی,۱۳۷۸)

● ضرورت بررسی

وقوع انقلاب صنعتی و سیاسی در قرن هیجدهم پیشرفت حمل و نقل و ارتباطات در قرن نوزدهم راه را برای دگرگونی گسترده و بنیادین جوامع انسانی هموار ساختند. در نتیجه این دگرگونی , تمام ارکان زندگی که با فرآیندی تکاملی و تدریجی توسعه یافته بود دچار تغییر و تحول شد.

بنابراین بیان ویژگی ها و اصول شهر انسانی در واکنش به بحران شهری که نتیجه مستقیم فرآیند صنعتی شدن می باشد و بررسی تاثیرات نامطلوب آن بر شهرها امری ضروری است. (یاراحمدی,۱۳۷۸)

● هدف

آسایش جسمی و روانی آدمی بر ارکان سه گانه آسایش , دسترسی به پناهگاه و مقاصد اجتماعی استوار است. انسان به مرکز و جهانی متعلق به خود نیاز دارد و ضرورت بودن با دیــگران را در خود احساس می نماید. بدین ترتیب شهرها کاملترین اشکال ممکن آبادی انسانی اند.

لذا بهبود بخشی به شرایط زندگی در آبادی های ساخته بشر هدف این مطالعه و بررسی است. ( همان )

روش تحقیق :

در ابتدا به توصیف شهر دچار بحران قرن نوزدهم که پیامد انقلاب صنعتی است و بیان ویژگیهای شهر معاصر و در ادامه به درآمدی بر انسان شناسی شهری خواهیم پرداخت .

همچنین به معرفی شهر انسانگرا و بررسی نمونه های شهرهایی با مقیاس انسانی از جمله شهر یونان و شهر قرون وسطایی می پردازیم .

برای جایگزینی شهر امروز با شهرانسانگرا یک سری از بنیاد های شهرسازی انسانگرا را بیان می کنیم .

در پایان وظیفه ای تازه برای معماران و طراحان شهری برای ایجاد شهر انسانی عنوان خواهد شد .

● شهر دچار بحران ( پیدایش ایده شهر انسان )

با وقوع انقلاب صنعتی در قرن نوزدهم و همچنین وقوع انقلاب در زمینه های حمل و نقل وارتباطات موجب دگرگونی و تغییر و تحول جوامع انسانی شد. همین امر موجب گسستگی در تداوم فرهنگی اجتماع گردید و امکان رویش نوعی آزادی ناشناخته ( آزادی بر سرمایه گذاریهای خصوصی ـ آزادی برای منافع شخصی و انباشت ثروت بدون هرگونه توجه به منافع و رفاه کل جامعه ) را فراهم آورد. اما لجام گسیختگی این آزادی و نبودن جهت گیری مشخص فرهنگی درگیری های ناشی از احساسات را به دنبال آوردند. در واقع اندیشه های انقلابی و بشردوستانه که تمام این تحولات را ممکن ساخته بود از اهداف اصلی خود فاصله گرفت و به پدیده های منفی اجازه داد که به سرعت رشد نمایند. شهر در مقابل این وضعیت جدید ایمن نبود و به زودی جنبه های منفی عصر مدرن به همراهی درک نادرست از مفهوم آزادی در گوشه کنار آن را در برگرفت و انفجار مهار نشدنی بافت شهر را در مدت زمانی کوتاه موجب گشت. بدین ترتیب شهر صنعتی سر از خاک برداشت.

در داخل این شهر صنعتی , گفتگوی روزانه به مجموعه ای از افکار نوین پیرامون پیشرفت های فنی و ماشینی , تولید انبوه و مصرف منحصر گردید. یکی از نتایج دردناک اوج گیری تمایلات سودجویانه ناپدید شدن سلیقه خوب از صحنه زندگی و زشتی منظر شهری است.

در کنار این رویدادها, طراحی شهری بازتابی از سردرگمی و بی ثباتی زیبایی شد. خیابان های عریض از مقابل ابنیه پرزرق و برق و فضای باز و میادین وسیعی که از مقیاس انسانی دور بودند می گذشت. فضاهای باز بینابین با بزرگنمایی قراردادی و توصیف نــاپذیر خود مردم را به شدت تحت تــاثیر قرار می داد و ستایش آنها را بر می انگیخت در حالی که این فضاها فاقد احساس آرامش برای مردم بودند و به ندرت به عنوان اماکنی برای گردهمایی مردم مطرح می شدند. آنچه آنها گرد می آوردند جز دورنماهای قراردادی و تشریفاتی , مجسمه ها , پیکره ها , فواره ها و آبنماهای گوناگون نبود. و بدین ترتیب تمام سبک های طراحی و معماری گذشته به شهر جدید افزوده شد و شهر یکی از مهم ترین عملکردهایش را که تامین آسایش جسمی و خشنودی روانی شهروندان است از دست داد. و به صورت ساختاری از هم گسیخته و پراکنده درآمد که تنها , جویندگان مدینه فاضله قادر به تصور آرامش و توازن برای آن بودند.

کالبد غول آسای مادر شهر مدرن با مقیاس ضد انسانی اش زندانی را بوجود آورد که انسان ناخرسند بدون داشتن هرگونه حق گزینش , دوران محکومیت زندگی و کاری اش را در آن می گذراند. اثرات نامطلوب شهر صنعتی از غرب هم فراتر رفت و به تدریج اقصی نقاط جهان را درنوردید. و نتیجه آن چیزی جز رشد سرسام آور جمعیت و گسترش مهارناپذیر محدوده های شهری نبود.

● شهر معاصر

نخستین دوره شهری با جذب و در کنار یکدیگر آمدن آن عناصر اجتماعی که بیشتر پراکنده مانده بودند در داخل محدوده ای معین آغاز گردید. بین دوره مذبور و دوران معاصر اختلافی بس عظیم وجود دارد. زمان حاضر عصر تسریع در پیشرفت های علمی بر راستاهای غیراجتماعی است و هدفی جز توسعه علم و فن آوری را دنبال نمی کند. در حقیقت اکنون در دنیای اختراعات ماشینی و الکترونیک زندگی می کنیم. هیچیک از ساکنین ما در شهر از شکل حاضر شهر خود نه به عنوان “ماشین کارا” رضایت دارند و نه به عنوان “اثر هنری” . این شهر هرگونه هویت زیباشناختی و جذابیت انسانی را از دست داده و در مقابل با سطح رفیع بهداشت و نظام خشک و بی روح ماشینی شناخته می شود.

امروزه آبادی های ما دیگر دیوار و دروازه ندارند و به ندرت مانند پیکره ای بر زمینه چشم انداز طبیعی ظاهر می شوند. خط افق آنها نه با اشکال نمادین چون برج و گنبد بلکه با ساختمان های اداری مرتفع مشخص گردیده اند که به سختی قادرند مقصود و معنایی عمیق از جهان ابراز دارند. ابنیه امروزین بافت شهری را به صورت توده ای خاکستری رنگ در می آورند که در نقطـه مقابل ساختـار یکپارچـه و جامـع شهـر در گذشتـه قـرار می گیرد.

بردگی آدمی نسبت به محیط مصنوع روز به روز بیشتر می شود. اکنون انسان در شهرهایش از امنیتی کمتر از مناطق خارج شهری برخوردار است. او از آزادی قدم زدن در خیابان ها و نشستن در میادین شهر خود محروم و برای گریز از سروصدای خیابان ها به زندگی در پشت پنجره های بسته مجبور گردیده است. اجبار, محدودیت و فقدان امنیت انسان را واداشته تا بین عزلت گزینی در داخل محدوده شهر و گریز همیشگی از آن یکی را انتخاب کند. لذا آدمی نه به علت تهدیدات بیگانه و بیرونی بلکه از فجایعی درونی که خود آفریده از شهر می گریزد. اکثر ساکنان ما در شهرها در فرارهای گهگاهشان ناخودآگاهانه به خلوتی دور از شهر مدرن و نظام خشک آن و دور از ازدحام سرسام آور جمعیت و آلودگی های محیطی کشانده می شوند. برخی در اشتیاق هوای تازه و محیط پاکیزه و خلوت به دامان طبیعت پناه می برند و دیگران روستاها , اماکن تاریخی و شهرهای کوچک و کم تراکم را بر می گزینند. آنچه آنان را برای گذران اوقات فراغت به این اماکن طبیعی یا غیرمدرن می کشاند ناشی از خواسته نهفته در ضمیرشان یعنی از نیاز انسان به استقرار در فرآیند طبیعت و نظام ارگانیک است. این درخواست در واقع ریشه در تمایلی معنوی دارد که به سوی پردیس یا باغ بهشت پر می کشد. در این مورد طبیعت به شکل باغی در داخل عمارت و شهر تاریخی یا سنتی به صورت عماراتی در داخل باغ ظاهر می گردند. اولی خانه طبیعت است و دومی خانه آدمی . هر دو اینها اماکنی هستند که سکونت تن و روان را فراهم می آورند از این رو هرگونه گریز به طبیعت یا اماکن دارای مقیاس انسانی پاسخی است منطقی و زیست شناختـی که از ایـن نیاز مشروع سرچشمه می گیرد. افسوس که این گریز کوتاه مدت است و به زودی جذابیت کاذب شهر مدرن سکنه یا زندانیان شهری را به بازگشت به سلول های تحت کارکرد ماشین فرا می خواند. (یاراحمدی,۷۸)

● درآمدی بر انسان شناسی شهری

شهرنشینی همراه با گسترش سریع , فزاینده و همه گیر خود در سراسر جهان همه جوانب زندگی انسانی و همچنین سایر سازمان های حیات انسانی از جمله سازمان اقتصادی, سیاسی , آموزشی , فرهنگی و فضایی , مذهبی , همچنین ارتباطات به طور کلی شیوه های زندگی را به گونه ای بی سابقه و در موازات با یکدیگر تحت تاثیر قرار داده و متحول کرده است ؛ در عین حال که خود تصاویری از بیگانگی , تشویش و خطر را نیز موجب شده است. لذا “شهر”به عنوان یک واقعیت اثرگذار و غیرقابل انکار به شیوه جدی تری در قیــاس بـا گــذشته خـود را به غـالب حـوزه هـای مطالعاتـی که به بـــررسی موضوع های انسـانی می پردازند, تحمیل کرده است.

به همین ترتیب حوزه مطالعاتی انسان شناسی نیز که در تقسیم بندی های کلاسیک علوم اجتماعی , بانی مطالعه جوامع ابتدایی , نانویسا و در واقع غیرشهری بوده است , امروزه به گونه ای عمیق و موثر جایگاهی معنادار برای خود در مطالعات شهری باز کرده است.

انسان شناسی شهری یکی از شاخه های رشته انسان شناسی فرهنگی ـ اجتماعی محسوب می شود. این رشته , زندگی شهری را در تنوع گسترده ای از زمینه های فرهنگی و تاریخی بررسی می کند و با دیدگاه خاص و روش های ویژه ای که دارد, جنبه های مختلف زندگی شهرنشینان را مورد بررسی قرار می دهد. کار اصلی این رشته در واقع تحلیل انسان شناسانه نهادهای فرهنگی و اجتماعی در جوامع شهری تکثرگرا و صنعتی معاصر است. انسان شناسی شهری به طور نظری شامل مطالعه نظام های فرهنگی شهری و نیز پیوند شهرها با مکان های کوچک تر یا بزرگ تر و جمعیت ها به عنوان بخشی از نظام شهری گسترده جهانی است . انسان شناسی شهری , شهر را به مثابه عرصه ای گسترده در نظر می گیرد که در آن واحد هم به مثابه فضای جهانی تلقی می شود و هم متشکل از مکان های اجتماعی کاملاً متفاوت با یکدیگر است که هر یک فرهنگی منحصر به فرد در این گستره بسیار وسیع معرفی می کنند.

● انسان شناسی شهری و وضعیت ایران

کشور ایران از دیدگاه موضوع شهر و شهرنشینی دارای ویژگی های خاصی است که برای رشته انسان شناسی شهری نظیر سایر حوزه های مطالعاتی شهری زمینه ای کاملاً ویژه را فراهم می کند. گسترش فزاینده و شتابان شهرنشینی در ایران, ناشی از روند مهاجرت های داخلی, در نیم قرن اخیر, به طور کلی وضعیت شهرنشینی را دچار تغییراتی بنیادی کرده است و در عمل مرز بین زندگی شهری و روستایی و حتی عشایری را هرچه کم رنگ تر کرده و می کند و در عمل باعث شکل گیری صورت هایی از شهرنشینی می شود که نه واحد و ثابت اند و نه از پیش تعیین شده و منطبق با تعاریف رایج و متداول از شهر, نظیر تعریف ویرث از شهر : … شهر می تواند به مثابه محصول سه فرایند اساسی تلقی شود ـ فرایندی زیست شناختی, فرایندی اقتصادی و فرایندی فرهنگی که در پهنه شهری عمل می کنند تا گروه ها و رفتارهایی متمایز از پیرامون روستایی به وجود آورند ( ویرث, ۱۹۲۵, در فکوهی , ۱۳۸۳, ص ۳۸). در این وضعیت ما در عمل با اشکالی به نام شهر مواجه هستیم که به سادگی نمی توان آنها را نقطه ای در مقابل روستا قرار داد, بلکه شاید گاهی حتی بتوان آنها را روستاهایی پرجمعیت با فرم و ریخت ظاهری شهرگونه ولی پویایی های درونی کاملاً ترکیبی از اشکال زندگی روستایی به حساب آورد. اجتماعات میلیونی که شاید مهم ترین ویژگی بارز فرهنگی ـ اجتماعی آنها این باشد که اشکال فرهنگی ترکیبی متعددی را در خود جای داده اند که حاصل ترکیب هایی از فرهنگ های مختلف سنتی, روستایی و قومی با مدرن , شهری و غربی هستند. اشکال متعدد ترکیبی و درهم آمیخته از الگوهای مختلفی که همگی یکباره با برهم ریختن الگوهای مختلف سنتی, قومی, قدیمی , جدید , دریافتی و وارداتی و … شکل گرفته اند و نقطه بروز همگی آنها در شهرها بوده است. اشکالی خلق الساعه که هیچ یک به سادگی و بدون پویه شناسی از درون , قابل درک و فهمیدن نیستند. بدین ترتیب با نگاهی ریزبینانه در این وضعیت ما عملاً با پیوستاری از مجموعه های مکانی پرجمعیتی مواجه هستیم که هیچ نام قبلی را مطابق تعاریف رایج بر آنها نمی توان نهاد. در این گونه اجتماعات حضور انسان شناسان نه به مثابه برنامه ریزان و سیاست گذاران بلکه بیشتر به عنوان تفسیرگران , تحلـیل گران و شناسندگان, به عنوان پـیـش نیاز برنامه ریــزی های کاربردی تر ضروری می نماید.

در این وضعیت به نظر می رسد کاری که انسان شناسان می توانند انجام دهند آن است که همچون همیشه با توصیف و تشریح زندگی مردم در واقعیت های متنوع موقعیت های تجربه شده, آن واقعیت ها و موقعیت ها را در چارچوب های گسترده تر مکانی و زمانی تحلیل کنند ( ساوت هال ۱۹۷۳, ص ۳ـ۴ , در فکوهی, ۱۳۸۳, ص ۳۶). با این حال انسان شناسی شهری در “ایران” ـ جایی که به طور کلی رشته انسان شناسی دوره کودکی خود را سپری می کند ـ بسیار جدید و در واقع بدون پیشینه است. در مجموع همه پیشینه نهادی شدن انسان شناسی شهری در ایران به سه سال اخیر باز می گردد که این رشته به عنوان یکی از دروس تخصصی رشته انسان شناسی در ردیف سایر دروس این رشته در مقطع کارشناسی قرار گرفت و معدود رساله های دانشجویی ای از آن تاریخ تاکنون در این حوزه به انجام رسیده است. مجموعه انتشارات مرتبط با این حوزه در ایران محدود به تعداد بسیار معدود مقاله هایی است که از حد ترجمه و یا نقد کتاب فراتر نرفته اند و همچنین کتاب ارزشمند انسان شناسی شهری نوشته ناصر فکوهی است که در سال جاری منتشر شده است و در حال حاضر به سان نقطه عطفی در این حوزه خود را مطرح می کند. با این حال این حوزه با وجود گسترش بسیار زیاد و وسیعی که به خصوص از دهه ۱۹۸۰ میلادی به بعد در کشـورهای در حال توسعــه داشتـه است , در کشــور ما هنوز قدم های آغازین شکل گیری خود را بر می دارد. از این رو با توجه به عمق اهمیت و ضرورتی که مطالعات انسان شناسی شهری می تواند در شناخت شهرهای ما و پویایی های درونی آنها به عنوان پیش نیاز برای هرگونه برنامه ریزی موثر داشته باشد, امید است که این حوزه در سال های آتی مورد توجه کامل تر و بیشتری قرار گیرد و بتواند مطالعات متعدد و عمیقی را ارایه نماید.( پارسا پژوه , فصلنامه اندیشه ایرانشهر ۱۳۸۳)

● انسان و شهر انسانگرا

چیست آدمی؟ فرآورده طبیعت یا محصول جانبی اجتماع ؟ مقصود نهایی از “هستی او در جهان ” چیست؟ به سوی کدامین هدف گام بر می دارد؟ آیا انجام ماموریتی را بر عهده دارد؟ در این صورت نهاد ماموریت مذبور چیست؟ سازندگی یا ویرانسازی؟ اینها شماری از پرسش هایی است که در طول تاریخ تفکر ذهن مردمان را مشغول داشته و پیدایش بسیاری از مکاتب و مذاهب فلسفی را موجب گردیده است. در این میان اساطیر یعنی آن قصص باستانی که تلاش در توضیح باورها و شعائر مذهبی و پدیده های طبیعی دارند ایفاگر نقش اساسی بوده اند. برای نمونه می توان به یکی از باورهای اسطوره ای آریایی اشاره نمود که برپایه ثنویت روح استوار است و اصالتی دوگانه مشتمل بر روح خیر (اورمزد) و روح شر (اهرمن) را منشا کائنات می داند. بر اساس این باور, هر پدیده با معیار نیروهای دوگانه و الزامی خوبی و بدی محک می خورد و در واقع رویارویی جاودانه این دو نیروست که به پیدایش معنی در پدیده ها منجر می گردد. اورمزد آفریننده انسان و جهان لاهوتی محسوب می گردد و اهرمن در معیت رویدادهای زیانبار و جهان ناسوتی شناخته می شود : او با نیرنگ بر زمین چیره شده آن را به قلمرو خود تبدیل می کند. دروغ مهلک ترین و جبران ناپذیرترین گناه اخلاقی است و از این رو زمانی که انسان را به اورمزد دروغ می گوید جزایش را به صورت تبعید به زمین و در آمدن به جرگه موجودات فانی دریافت می دارد. اما این تمام ماجرا نیست. در حقیقت اورمزد با گسیل انسان در اصل پاک آفریده به زمین و فزودن بر نیروهای خیر آن , تمایل خود را برای انقیاد سرانجام آن آشکار می دارد.

اینجا در کشاکش با طبیعت, انسان مجال می یابد تا به جزیی لاینفک از نیروهای خیر طبیعی تبدیل گردد. در خلال این فرآیند است که او بر وجود خویشتن و به مفهوم طبیعت وقوف یافته از طریق این آگاهی به معنای جهان دست می یابد. او پی می برد که ماموریت بزرگش نه در تسخیر جابرانه زمین را که در همگامی خردمندانه و سرشار از عشق با آن برای پیشبرد خواست الهی و مقاصد انسانی خودش خلاصه می شود. پس می کوشد تا با نیروهای شر و قاهر طبیعت به پیکار برخیزد و بدین منظور محیط مصنوع را برپا می دارد.

او پایگاههای خود را با احترام به نیروهای خیـر طبیعت و در ارتبـاط مستقیم با آنها بپـا می دارد و ساختـارهای خـود را بـه اشکالی ملهم از جلـوه های گونـاگون طبیعت زینـت می بخشد. در نتیجه با گردآوری تمام پدیده های مثبت و نیک طبیعت پایگاه یا “آبادی” خود را به “ذره گیتی” یا نمونه کوچک یا نمونه کوچک کائنات یعنی مکانی که نیازهای جسمانی, روانی و عرفانی او را به طور یـکسان بــرآورده می سازد, بدل می نماید. در این مضمون است که محیط مصنوع , جای خود را به محیـط ساخته انسان می سپارد. اصطلاح انسانگرا در بررسی ما با توجه به مطلب اخیر و برای معرفی شکل طبیعی و آرمانی شهر به کار گرفته شده است. لذا از تعابیر بشر دوستانه و متــداول آن که انسان را مخلوقی معصـوم و بی خبر به تصور می آورند فاصله می گیرد. از سوی دیگر شهر انسانگرا به جای دلبستگی به روش های صرفاً فنی و علمی طراحی که برای رفع مشکلات شهری ارائه می شوند چشم امید به بازیابی برخی احساسات فراموش شده انسانی دوخته است. از آنجا که ادبار شهر ناشی از ادبار انسان است پس اقبال آن نیز از اقبال انسان ناشی خواهد شد.

● نتیجه گیری

مردمان عصر حاضر از محیط های شهری خود خشنود نیستند. با وجود این که هنوز در مکان حضور دارند اما دیگر در آن سکونت اختیار نمی کنند. آنها در خانه نیستند زیرا بیش از این موجودیت خودآگاهی ندارند و نمی دانند واقعاً که هستند. برای تغییر وضعیت حاضر و استوار گرداندن آن بر مبنایی رضایتبخش می باید بدون هرگونه درنگ نسبت به پایان دادن حاکمیت ماشین که تا حدود بسیار مسئول شرایط نابسامان درون آبادی های شهری معاصر است همت گمارد. در تمام این بررسی سعی بر این بوده که نیاز ضروری فوق را پاسخ داده شود. بنابراین امکان جابجایی نظام ” ماشین گرای ” شهری با نظامی ” انسانگرا ” هدف قرار داده شده است. در این زمینه علاوه بر پیشرفت در زمینه های فن آوری و صنعت افزایش سرگیجه آور جمعیت جهانی به شکل ” بحران جمعیتی ” ظاهر می شود و تمایل عمومی این جمعیت به زندگی در شهرها عوامل دیگری هستند که آتش معضلات شهری کنونی را تیزتر می کنند.

بدین ترتیب نتیجه می گیریم که شهر نه برای ایجاد سهولت در رفت و آمد اتومبیل ها بلکه برای حفاظت از آدمی و فرهنگ او برپا شده است. پس آنچه بدان نیازمندیم تغییری مبنایی در تمام ارکان زندگی است. واکنشی در مقابل فرهنگ انسان زدا و مصرف گرای کنونی. پژوهشی در راه اصالت و انقلابی در ذهن.

به نظر می رسد که این تصورات ایده آل و تا حدودی اتوپیایی تنها راه حل های ممکن اند که می توانند از پس معظلات محیطی معاصر برآیند این تفکرات شهر آینده را به صورت مکانی برای پرورش انسانی با فرهنگ بالا. چرا که این فرآیند مخرب متوقف نشود نسل آینده با فاجعه ای روبرو خواهد شد در نتیجه , شهر که گهواره آزادی و نگهبان فرهنگ انسانی است به شهر اموات واقعی تبدیل خواهد شد.

بنابراین نیاز واقعی زمانه در انتقال کیفیات و ارزش های انسانی به طرح های معماری و شهرسازی خلاصه می شود.

بدین ترتیب معماران و شهرسازان با سپردن این مطلب به ذهن خود شهرهایی خواهند ساخت که وسیله یا ماشین زندگی کردن نیستند. این شهرها خانه خواهند بود : دنیاهایی که انسان برای خویشتن برپا می دارد.

منابع :
۱ یار احمدی , امیر؛ “بسوی شهرسازی انسانگرا ” ؛ شرکت پردازش و برنامه ریزی شهری , تهران ۱۳۷۸
۲ تیبالدز , فرانسیس ؛ ” شهرسازی شهروندگرا ” ؛ ترجمه محمد احمدی نژاد , نشر خاک, اصفهان ۱۳۸۱ .
۳ فکوهی , ناصر ؛ ” انسان شناسی شهری ” ؛ نشر نی اهران ۱۳۸۳
۴ پارساپژوه , سپیده ؛ مقاله ” ما , شهرها و انسان شناسی ” ؛ فصلنامه اندیشه ایرانشهر, سال اول , شماره دوم , زمستان ۱۳۸۳
۵ ممفورد , لوئیز؛ “مدنیت و جامعه مدنی در بستر تاریخ ” ؛ ترجمه احمد عظیمی بلوریان , خدمات فرهنگی رسا , ۱۳۸۱

برای دانلود کلیک نمائید نکته بسیار مهم در مورد دانلود فایل: اگر لینک دانلود بالا با dl شروع شد، لطفا برای دانلود فایل به جای http از https استفاده نمائید.
برچسبها
مطالب مرتبط

دیدگاهی بنویسید.

بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.

0