قرابت مفهوم شهر پایدار و آرمانشهر
این مقاله به بررسی و تحقیق راجـع به مفاهیـم پایهای شهـر پایدار و معـانی آرمانشهـرها میپردازد و با بررسی تشابهات موضوعات به مقایسه بین شهر پایدار کنونی و آرمانشهرهای فیلسوفان گذشته میپردازد.
واژه های کلیدی:
پایداری، آرمانشهر، انسان، محیط زیست، توسعه
مقدمه:
شهر پایدار دارای مفهومیبسیار نزدیک به شهر آرمانی میباشد.
لذا شناخت نسبت به شهر آرمانی، ما را در رسیدن به یک تفکر کامل و جامع نسبت به شهر پایدار یاری میکند. شهر آرمانی یا مدینه فاضله، جامعهایست خیالی که ساکنین آن در شرایط کامل میزیند. جایی است دست نیافتنی که تصور آن همواره در افق آرزوی بشر نمونه خیر برین و زیبایی و رستگاری بودهاست.
از آن هنگام که جامعهانسانی پدید آمد، آدمیهمواره در جستجوی شهر آرمانی بودهاست. گاهی آن را به صورت بهشت این جهانی تصور کرده که در گوشهای دور افتادهاز جهان خاکی بنا شده و درد و رنج و بیماری و پیری را در آن راهی نیست و زمانی نیز دورانی را فرا یاد آوردهاست که زندگانیش با طبیعـت گشاده دست در آمیختـه بوده و در آسایـش و آزادی و فـراوانی به سر میبردهاست.
تحول آرمانشهرها:
نخستین متفکری کهاندیشه آرمانی را بر برهان عقلی استوار کرد، افلاطون فیلسوف یونانی بود. کتاب جمهور او با بحث برای یافتن مفهوم درست عدالت آغاز میشود.
در اوج درخشش فرهنگ اسلامی، ابونصر فارابی، حکیمیفرزانه از خاور ایران اندیشه شهر آرمانی را در کتاب خود به نام اندیشه های اهل مدینه فاضله مطرح ساخت و جامعهای آرمانی بر پایه اندیشه فلسفی و در قالب مفاهیم شریعت اسلام پیافکند.
آرمانشهر به معنای امروزی برگرفته از واژه یوتوپیا، عنوان کتاب تامس مور نویسنده و فیلسوف سده شانزدهم میلادی انگلستان است.
واژه یوتوپیا برگرفتهاز واژه توپوس به معنی مکان است که نویسنده با افزودن حرف نفی او (ou) از آن مفهومیمنفی ساخته که هیچستان یا لامکان و یا به گفته شیخ اشراق شهاب الدین سهروردی ناکجاآباد معنی میدهد. رودانیور یعنی بی آب و شهر آمانوت Amanote یعنی شهر رویا سرانجام گوینده داستان جزیره یوتوپیا ناخدایی پیر است که رافائل هیلئودا نام دارد که به معنی رافائل یاوه گوست.
بهشت این جهانی و شهر آرمانی:
بهشت این جهانی با شهر آرمانی تفاوت دارد. در شهر آرمانی، انسان اجتماعی با تمام سازمانها و نهادهایی که برای اداره زندگی ضرورت دارند، به شرح آمدهاست.
روش فرمانروایی، زندگی خانوادگی، شیوه تولید و توزیع ثروت، آموزش و پرورش و هنر و ادبیات در قالب آرمانی آن توصیف شدهاست. اما بهشت این جهانی جایی است بی تحرک و ایستا که ساکنینش فارغ از بیماری و پیری و گاهی با عمر جاوید، غرفه در سرود و شادکامیمیزیند.
سازمان سیاسی و اجتماعی شهر آرمانی حاصل اندیشه و تعقل انسان روشنفکر است اما بهشت این جهـانی معمولاً حاصل لطف پروردگار و پاداشی است به نیکوکاران خوشبخت؛ از این رو، اداره و نگهداری آن هم به مشیت آسمانی سپرده شدهاست.
ویژگی های آرمانشهر:
ـ تأثیر پذیری از اوضاع و احوال اجتماعی
طراح آرمانشهر یک انسان اجتماعی است و از تأثیر اجتماع و معیارها و هنجارهای رایج در آن برکنار نیست. اندیشه هر قدر مجرد، باز بر پیشینه ذهنی و تجربی اندیشندهاستوار است؛ بنابراین تفاوت آرمانشهرها از شباهتشان بسیار بیشتر است. با این حال برخی ویژگیهای مشترک در آنها یافت میشود کهاز آرزوی مشترک آدمیان سرچشمه میگیرد.
ـ آرمانشهرها بازتاب شرایط عینی جامعهاند
افلاطون دوست آرمانی خود را زیر تأیید پیشآمدهای یونان پی افکند. شکست آتن در جنگهای پلوپوتر و اثرات مخرب آن جنگها بر زندگی سیاسی و اخلاقی آتنیان، دست به دست شدن قدرت میان اشراف و توانگران و آزادیخواهان و هرج و مرجی که از پی آن میآمد و سرانجام محاکمه و اعدام سقراط آموزگار و مربی افلاطون در دوره دموکراسی موجب شد افلاطون اشکال موجود حکومت را در اداره جامعه ناتوان یابد و تنها حکومتی را شایسته بداند که زمام آن به دست حکیمان خردمند باشد.
دوران رنسانس بر پیدایی و شکل بندی آرمانشهرهای آن روزگار مانند یوتوپیایی تامس مور شهر آفتاب کامپانلا و اتلانتیس جدید فرانسیس بیکن اثر مسلم داشتهاست.
آرمانگرایان سده نوزدهم مانند لوئن و کابه نیز تحت تأثیر انقلاب صنعتی و رنج طبقه فرو دست قرار داشتند. بویژه رابرت اوئن میخواست به ستمیکه به طبقه کارگر میرفت با طرح آرمانی (ینوهارمونی) خویش پایان دهد.
ـ انزوا
طراح آرمانشهر معمولاً نگران تأثیر جوامع دیگر بر شهر آرمانی خویش است، زیرا نظام سیاسی نیز تابع قانون کلی حاکم بر نظامهاست. و با محیط تبادل اندیشه و اطلاعات میکند؛ از این رو ساکنین شهر در برابر هجوم هنجارها و ارزشهای جوامع دیگر دگرگونی میپذیرند و جامعه به تدریج خلوص و پاکی ای را که مورد نظر طراح بودهاست از دست میدهد.
برای پرهیز از چنین خطری است که بسیاری از طراحان آرمانشهر، جامعه یا شهر آرمانی را با ابعادی کوچک در نظر میگیرند یا جایگاهان را در مکانی دوردست قرار میدهند و یا آمد و شد ساکنین را با بیگانگان محدود میکنند.
ـ ایستایی
اگر به پیروی از تاریخ گرایان برای تاریخ هدف رقابتی قایل شویم و فرجام آن را کمال جامعهانسانی و رستگاری فرد و جامعه بدانیم، آرمانشهر نقطه پایان پویش تاریخ است. بهاین معنی که هر گاه جامعه بشری به کمال مطلق دست یابد از پویش باز میماند.
ـ برابری
در بیشتر شهرهای آرمانی، برابری اصلی عمده به شمار رفتهاست. در اندیشهارمانشهری برابری اقتصادی مردود است، اما برابری در شرایط و فرصتها برای پدیدار شدن شایستگی فرد ملحوظ است.
ـ هماهنگی
در آرمانشهر، تأکید بر هماهنگی حتی بر اندیشه برابری پیشی میگیرد و لیکن زیاده روی در هماهنگی، حربه انتقاد از آرمانشهر و تاختن به آن شدهاست. زیرا هماهنگی شدید، تنوع و گوناگونی را از زندگی میگیرد و آن را حلال آور و پوچ جلوه میدهد و بدتر از همه هویت فرد را نابود و وی را زیر فشار جامعه خرد میکند و در قبضه حکومت فراگیر گرفتار میسازد.
تفکرات آرمانی- شهر سازانه معاصر:
مدل فرهنگ گرای کامیوسیته و بنیادهای هنرمندانه شهرسازی
باغ شهر ابینزرهاوارد
شهر خطی سویا ای ماتا
شهر کهکشانی لکوربوزیه
اوتوپیای رئیس مانور
شهر پهن پیکر رایت
از اواسط دهه ۸۰ میلادی و به موازات واکنشهای مخالفی که در برابر تعبیر و راهبردهای متداول توسعهاوج میگرفت، به تدریج فلسفه توسعه نوینی تحت عنوان زیست ـ منطقه گرایی Bioregionalism عمدتاً در آمریکای شمالی شکل گرفت که مفهوم توسعه در محدوده منطقه، نقش محوری در آن است.
این فلسفهاجرایی هماهنگ از باورها و اندیشه های مخالف در عرصه های گوناگون فرهنگی اجتماعی، اقتصادی و بوم شناسی را گلچین و در راهکار ایجاد زیست ـ منطقه صورتبندی کردهاست. برای پی بردن به نظریات زیست ـ منطقه گرایان، ضروری است از مفهوم ویژهای از اجتماع شروع کرد که مجموعهای از این اجتماعات، ساکنین زیست ـ منطقه را تشکیل میدهند در این اجتماع چنین تعریف میشود:
گروهی از مردم با روابط اجتماعی که در محدودهای جغرافیایی ساکن هستند و در آنجا معیارهای ذهنی مانند احساس سرنوشت و هویت مشترک و تعلق فرهنگی با معیارهای عینی مانند قلمروی مشترک زیست و تشریک مساعی برای بهگشت زندگی صحیح در هم میآمیزد.
در چنین جامعهای تضاد منافع فرد ـ جمع و انسان ـ طبیعت فرو میریزد و توسعهای پایدار پدیدار میشود.
انتقادات اساسی بر توسعه رایج کنونی:
ـ از بعد اجتماعی:
هدف توسعه، یعنی مردم فراموش شدهاست و آنها به وسیلهای در راه رشد اقتصادی تبدیل شدهاند. در واقع برنامه ریزی به منظور تولید است و نه تأمین نیاز مردم.
فن آوری نوین در چارچوب منطق اقتصادی به حذف عامل انسانی گرایش داشته و شاهد فرایند رشد اقتصادی بدون رشد اشتغال هستید.
در برابر انعقادات مذکور بایستی تلاش شود که با تقویت اجتماعات به گونهای که دارای قدرت تصمیم گیری بر منابع خود باشند، اهداف و وسایل دستیابی بهاهداف، مردمیشود و توسعه با ایجاد فرصتهای برابر همه را در برگیرد.
ـ از بعد فرهنگی:
مسیر توسعه کنونی به سوی ادغام فرهنگی به سود فرهنگ مسلط فراگری مصرف زده غربی میرود. تکلم نوین جهانی خواهان هویت زدائی ملتها و همگون سازی فرهنگی است تا انبوه خریداران با سلیقه مشابه، صرفه جویی مقیاسی و تولید تودهوار شرکتهای بزرگ را موجب شوند.
ـ از بعد اقتصادی:
تجارب جهانی بیانگر آن است که ضرورتاً بین رشد اقتصادی (با شکل و محتوای کنونی) و پیشرفت بشر همبستگی وجود ندارد و رشد اقتصادی از جایگاهاولیه (وسیلهای برای اهداف انسانی) خود را به جایگاه (هدفی به وسیلهانسانها) رسانیدهاست که خطایی بزرگ است.
ـ از بعد زیست محیطی:
راهبردهای متداول توسعه بدون تردید عملکردی نگران کننده داشتهاند و فهرست بلندی از روندهای مخرب محیط زیست وجود دارد (مانند گرم شدن جو، نازک شدن لایه محافظ اوزون، کاهش جنگلها، افت منابع آب شیرین، انقراض گونه های حیات، فرسایش خاک و پیشروی بیابانها و…) که دائم در حال افزایش است.
روابط بوم شناسانه در انگاره مسلط توسعه که همانا پیروی از رشد اقتصادی است، نادیده گرفته شده و آثار منفی برگشت ناپذیری بر محیط و منابع طبیعی گذاشتهاست.
بایستی دنبال انگاره توسعه پایداری بود که:
ـ مصرف منابع طبیعی تجدیدناپذیر را به حداقل ممکن برساند و فن آوری جایگزین را دنبال کند.
ـ مصرف منابع طبیعی تجدیدناپذیر را در حد توان باز تولید آنها کنترل کند.
ـ تولید آلاینده ها و ضایعات در حد ظرفیت جذب محیط صورت گیرد.
ـ نیازهای پایهانسانی و اجتماعی (مانند دسترسی بهابزار معیشت، حق انتخاب و مشارکت در تعیین سرنوشت، دسترسی محیط سالم و خدمات پایه…) را پاسخگو باشد.
ـ نظامهای حامیحیات را حفاظت کند.
پیشنهاد میگردد که در این حیطه، یعنی زیست ـ منطقه، قلمروی خودگردان و خودبسندهای بوجود آید که زندگی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خود را سازمان دهد.
اقتصاد زیست ـ منطقه شبکهای از اقتصادهای قوی محلی (یعنی اجتماعات) بوده که پایداری و نیازهای منطقه را به جای رشد و نیازهای صادراتی اولویت خواهد داد.
مردم منطقه، اقتصادی متنوع (و نه تخصصی و تک محصولی) با استفادهاز مهارت، دانش ابتکار و منابع محلی خود در جهت پاسخگویی غذا، کالا و خدمات مورد نیازشان همراه با حفاظت محیـط خود بوجود میآورند. یعنی توجه بهایـن اصل که حیـات اقتصـاد پایدار در گرو کشاورزی پایـدار است. کشـاورزی به شیـوهای که خاک سطحی را نابود نکند، آب را آلوده نسـازد، نهاده هایش وابسته به شیمیائی ها و مواد فسیلی نباشد و… زیرا، بدون منابع و محیط یعنی بدون غذا و دیگر تولیدات و سرانجام یعنی بدون اقتصاد و بدون جامعه بشری!
ملاحظه میشود که در قلب نظریه توسعه منطقهای کهاز طرف زیست منطقه گرایان ارائه شد و ایجاد پیوندی متقابل و رابطهای متعادل و متوازن بین انسان و اجتماع و طبیعت است که قدرت خود را در کشش آدمیبه سوی فضای مأنوس و حافظ او مییابد. این فضا که در ذهن انسانها مفهوم خانه و وطن دارد، در طرح زیست ـ منطقه گرایان به گستردگی یک منطقه حیاتی و قلمرو زندگی اش میشود.
عدم جابجایی انسانها و ایجاد رابطهای مستمر و شناخته روزافزون از محیط طبیعی که محل سکناست سفارش میشود.
و همان طور کهاشاره شد واگذاری قدرت کامل ادارهامور تمامیعرصه های زندگی در این منطقه مورد نظر است تا قدرتهای بی مکان (برای مثال شرکتهای چند ملیتی) مکانهای بی قدرت را به وجود نیاورند.
مبارزه پیش روی، خلق این آرمانشهر نوین است، آرمانشهری که بقای جامعهانسانی بدون آن امکان پذیر نیست.
نتیجه گیری:
تمامینمونه های آرمانشهر که فیلسوفان گذشته مطرح کردهاند همگی بر پایهاصل پایداری و ابدی بودن استوار هستند و تمامیآنها تابع روح زمانه خود بودهاند که متفکر طراح باورک نقصها و تضادهای موجود در زمان خود به طرح آرمانشهر پرداختهاست. لیکن اکنون مهمترین مشکل پیش روی ما، صدمات وارده توسط انسان به محیط پیرامونش میباشد و شهر پایدار به عنوان آرمانشهری نوین معرفی میگردد.
منابع:
آرمانشهر در اندیشهایرانی، تألیف: حجت ا… اصیل
مبانی برنامه ریزی توسعه منطقهای، تألیف: دکتر مظفر صرافی
بسوی شهرسازی انسانگرا، تألیف: دکتر امیر یاراحمدی
مقدمه بر محیط شناسی، تألیف: دکتر کاظم ودیعی
کیوان شادمان
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.