خلاصه ای از کتاب City of tomorrow پیترهال
خلاصه ای از ترجمه فصل چهارم کتاب City of tomorrow پیترهال هستش به اسم city in garden که درباره باغشهر و استفاده از این ایده تو چندتا کشور اروپایی و آمریکا و استرالیا و ژاپن هستش و با یه مقدمه ای از هائوارد و انوین و پارکر شروع میشه.
مقدمه
ابینزر هاوئرد (Ebenezer Howard) (1928-1850) شخصیت خاص خیلی مهمی بوده و لازم است که حقایقی را درباره او و نظراتش بدانیم، اگرچه تقریباً هرکسی این نظریات را اشتباه درک کرده است و انتقادهای نسبت داده شده به وی توسط منتقدینش در مورد هرچیزی تقریباً اشتباه بوده است. در حالیکه مدتی از زندگیش را به تندنویسی و نوشته های کوتاه سپری کرد، وی را مدتی برنامه ریز قلمداد می کردند. آنها می گفتند که او مدافع برنامه ریزی فضای سبز کم تراکم است، ولی در حقیقت باغشهرش تراکمی شبیه داخل لندن داشت. آنها این باغشهر را با حومه های سبز Hampstead و تقلیدهای فراوان از آن اشتباه گرفتند. البته می بایست اقرار شود که در اصل یکی از حامیان اصلی وی، ریمون آنوین (Raymond Unwin) در این زمینه مقصر است. آنها فکر می کردند که او قصد داشت مردم را به شهرهای کوچکی در حومه دور شهر بفرستد و آنها را جدا کند، درحالیکه وی پیشنهاد برنامه ریزی شهر بزرگ مرکزی با صدها هزار یا شاید میلیون ها نفر جمعیت را داده بود. آنها وی را متهم کردند که او قصد داشت مردم را همچون پیاده های شطرنج جابجا کند، در حالیکه در حقیقت وی جامعه ای دموکرات و خودمختار را تصور می کرد و مسائل را اختیاری و داوطلبانه می دانست. بیشترین اشتباه همه این بود که وی را یک برنامه ریز فیزیکی می دانستند، از این حقیقت که باغشهرش صرفاً وسیله ای برای نوسازی تدریجی جامعه سرمایه داری در بی نهایت تعاونی های مشترک المنافع بود، چشم پوشی کردند.
در طول ۷۸ سال زندگیش تنها یک کتاب نوشت که در سال ۱۸۹۸ با نام “فردا: راهی مسالمت آمیز به سوی اصلاح واقعی” چاپ شد و در سال ۱۹۰۲ با عنوان “باغشهرهای فردا” دوباره چاپ شد. این عنوان شاید جذاب بود اما مردم را از ویژگی اصلی پیام منحرف کرد که باعث شد او از یک دور اندیش اجتماعی به برنامه ریز فیزیکی تنزل یابد.
منبع ایده های هاوئرد
هاوئرد در سال ۱۸۵۰ در لندن متولد شد. در شهرهای کوچکی در جنوب و شرق انگلیس – Sudbury ، Ipswich ، Cheshunt – رشد کرد و بزرگ شد. در ۲۱ سالگی به آمریکا مهاجرت کرد و مهندس استحکامات در Nebraska شد. سختی و مشکلات را به عنوان کشاورز تجربه کرد و از سال ۱۸۷۲ تا ۱۸۷۶ در شیکاگو بود و دوره گزارش نویسی را شروع کرد و آنرا در تمام دوران زندگیش ادامه داد. ما اطلاعات کمی از این سالها داریم، اما می بایست برایش مهم بوده باشد. بازسازی عظیم شیکاگو را بعد از آتش سوزی ۱۸۷۱ دید. در دوره آسمان خراش های پیشرفته، باغشهر هنوز به عنوان یک علم دانشگاهی بود، که منبع مناسبی نیز برای عنوان علم و دانش هاوئرد بود. او می بایست حومه های سبز جدید اطراف رودخانه را که توسط معمار منظر بزرگ فردریک لاالمستد (Frederick Law Olmsted) در اطراف رود Des Plaines در مایلی خارج شهر طراحی شده بود، دیده باشد. هاوئرد همیشه انکار میکرد که الهاماتش را از شیکاگو گرفته است اما طرح کلی ایده اش می بایست از آنجا سرچشمه گرفته شده باشد. همچنین آنجا ابتدا ایده شهر طراحی شده را در نوشته های ۱۸۷۶ بنیامین وارد ریچاردسون (Benjamin Ward Richardson) با عنوان هژیا یا شهر سلامت یافت، که ایده های اصلی آن – تراکم جمعیتی کم، خانه سازی و مسکن خوب، خیابان های پهن، خط آهن زیرزمینی و فضای باز زیاد –همگی در مفهوم باغشهر وجود داشت.
به انگلیس برگشت، به همراه خانواده اش در خانه کوچکی در خیابان محل تولدش در Stoke Newungton ساکن شد، و با جدیت به فکر و مطالعه پرداخت. رکود شدید کشاورزی باعث هجوم به شهرها به خصوص به محلات کثیف و شلوغ شهر (slum) لندن شد. ایده های مختلف را از مطالعات نویسندگان دیگر کسب کرد. در پایان دهه ۱۸۸۰ هاوئرد همه ایده هایی که لازم داشت را جمع کرده بود اما هنوز نمی توانست آنها را با هم جمع بندی کند. کلید نهایی در کتاب نگاه به گذشته Edward Bellamy بود که در نزدیکی سال ۱۸۸۸ بعد از انتشار به زبان آمریکایی، آنرا مطالعه کرد. او به تأثیری که این کتاب روی نظریه اش داشته است اعتراف کرد. وی در حدود سال ۱۸۹۲ شروع به بیان ایده هایش برای پیشرفت بیشتر قسمت های مختلف لندن نمود.
هریک از ایده های هاوئرد قبلاً به طریقی و اغلب چندین بار توسط سایرین بیان شده بود: Ledoux ، Owen ، Pemberton ، Buckingham و Kropotkin همگی شهرک های با جمعیت محدود و محصور شده در کمربندهای سبز کشاورزی را بیان کرده بودند. Marshall و Kropotkin اثر توسعه تکنولوژی را در محل صنعتی دیدند، و همچنین Kropotkin و Bellamyمطلوبیت کارگاه های کوچک را درک کردند. اما هاوئرد کتاب نگاه به گذشته Bellamy را خیلی مورد توجه قرار داد. او مدیریت سوسیالیستی مرکزی و پافشاری اش روی تبعیت فرد از گروه را که استبدادی میدید را نپذیرفت و رد کرد. زندگی نامه نویسش Robert Beevers می گوید همه این تأثیرات مهم، برگرفته از سنت انتقادی انگلیس (آنارشیستی) می باشد. هیچ یک به جز Kropotkin اروپایی نبودند.
باغشهر و شهر اجتماعی
اجزا و عناصر سازنده با اصل طرح متفاوت است و دور از طرح اصلی است. آنچه که هاوئرد می تواند ادعا کند – و در یک فصل انجام داد و مدعی شد – ترکیب واحد طرح ها و پیشنهادها بود. با دیاگرام مشهور سه آهن ربا شروع کرد. امروزه این دیاگرام، جذابیت جالبی رو به خصوص در نسخه اول چاپ رنگیش دارد. اما در یک صفحه استدلال های پیچیده قرار دارد که فضای خیلی زیادی را برای گفتن اصلاحات فنی نامأنوس می گیرد. شهر کثیف و شلوغ سلطنتی که مکان های مخوف و ناگواری داشت ولی فرصت های اجتماعی و اقتصادی، نور و ازدحام را عرضه میکرد. حومه های شهرهای سلطنتی که اغلب در آنها گرمی عواطف و احساسات دیده میشد و طبیعت و هوای بانشاطی را وعده می داد، به خاطر رکود کشاورزی و کمبود و کار و دستمزد کافی صدمه دید. هیچ یک از این دو محل زندگی مطلوب و مناسبی نبودند. اما امکان ایجاد حوزه ای متعادل به وسیله ترکیب مزایای شهر و روستا در نوع جدیدی از سکونتگاه به نام شهر – روستا بود.
برای دستیابی به این طرح، می بایست گروهی از مردم – لزوماً شامل چندین نفر با صلاحیت و اعتبار تجاری – شرکت سهامی محدودی را ایجاد کنند که برای ایجاد باغشهر در حومه شهر پول قرض دهند. آنها می بایست موافقت روسای صنعت داران را برای انتقال کارخانه هایشان و همچنین انتقال کارگرانشان و ساخت خانه های شخصیشان بگیرند. باغشهر محدودیت ثابتی را دارد. هاوئرد ۳۲۰۰۰ نفر را برای زندگی در ۱۰۰۰ آکر زمین پیشنهاد کرد، حدود یک و نیم برابر شهر قرون وسطایی لندن. این محدوده با ناحیه خیلی بزرگ کمربند سبز دائمی احاطه میشد. هاوئرد ۵۰۰۰ آکر را پیشنهاد کرد که صرفاً کشاورزی نبود. همه نوع نهادهای شهری مانند خانه های بهیاری و بهداری را شامل میشد که می توانستند از مزایای مکان روستایی بهره مند گردند.
آنقدر مردم به خارج شهر حرکت می کنند تا باغشهر به محدودیت طرحش برسد، سپس دیگری در فاصله کوتاهی در بیرون شروع می شود. پس از چند مرتبه، آنجا تراکم انبوه طراحی شده توسعه می یابد و توسعه تقریباً بدون محدودیت می شود. به این ترتیب باغشهر رنج وسیعی از شغل ها و خدمات را عرضه می کند و هریک با یک سیستم حمل و نقل سریع به دیگری متصل می شود (هاوئرد این سیستم حمل و نقل سریع را راه آهن درون شهری نام میبرد) بدین ترتیب همه فرصت های شغلی و اقتصادی شهر بزرگ را می گیرد و شامل می شود. هاوئرد آنرا شهر اجتماعی چند مرکزی می خواند. به خاطر اینکه دیاگرام سه آهنربا در چاپ دوم و انتشارات بعدی ناقص شده بود، بیشتر خوانندگان موفق نشدند بفهمند که منحصراً باغشهر فقط درک ظاهری روستا-شهر نیست.
این بیشتر از یک تصویر ظاهری بود. کلمات انتهایی زیر سه آهنربا، آزادی و کار دسته جمعی بود که فقط به معنای تحت اللفظیشان نیستند. آنها جوهره اصلی طرح هستند. لوییس مامفورد (Lewis Mumford) در مقدمه کتابش در سال ۱۹۴۶ می گوید: هاوئرد به فرم و اشکال فیزیکی خیلی کمتر علاقه مند بود و توجه میکرد تا فرآیندهای اجتماعی. نکته کلیدی این بود که شهروندان به صورت دائمی مالک زمین می شدند. زمین برای هر باغشهر و کمربند سبز پیرامونش در مساحت ۶۰۰۰ آکر (۲۷۰۰ هکتار) در رکود کشاورزی و در بازار آزاد به ارزش ۴۰ پوند برای هر آکر (۱۰۰ پوند برای هر هکتار) یا ۲۴۰۰۰۰ پوند برای کل زمین خریداری میشد. پول اوراق قرضه با سود ۴ درصد را افزایش داد. زمین به طور قانونی در ۴ مرحله واگذار شد. طولی نکشید هاوئرد استدلال کرد که رشد باغشهر، ارزش زمین و در نتیجه اجاره بها را افزایش می دهد. هسته ابتکاری طرح هاوئرد اینجا بود: اجاره مرتباً و به صورت منظم افزایش می یافت، اجازه میداد متولیان وام های اجاره ای پرداخت کنند و در این صورت به طور پیوسته سرمایه ای تولید شود که رفاه و آسایش محل را فراهم میکرد. همه اینها تا آن زمان در دیاگرام رنگی دیگر در چاپ اول مجسم شده بود و به تصویر کشیده شده بود که بعداً از قلم افتاده بود و نتیجه بدی را برای درک متن هاوئرد در پی داشت که آنرا نقطه پنهان اجاره صاحبخانه نامیدند. با مثال توضیح می دهد که چطور ارزش زمین شهری در باغشهر افزایش می یابد و نتیجه این جریان به اجتماع برمیگردد. این امکان فراهم می شود که حقوقی آزاد برای فقیران سالمند پیدا شود که الان این پول و حقوق در کارخانه ها نگه داشته شده اند. این مسئله باعث دور شدن یأس و ناامیدی و زنده شدن امیدی که در دلهایشان کم شده بود میشد. باعث ساکت شدن اعتراضات و خشونت ها و عصبانیت ها و زیاد شدن یادداشت های دوستانه و از روی حسن نیت می شد.
هاوئرد می توانست استدلال کند که سیستم اقتصادی – اجتماعی سوم نسبت به هردو سیستم سرمایه داری سلطنتی و سوسیالیسم مرکزی اداری بهتر بود. راه حلش مدیریت محلی و دولت خودمختار بود. خدمات توسط شهرداری یا پیمانکاران خصوصی فراهم می شوند که ثابت شده است کارایی بیشتری دارد. بقیه اش نیز توسط خود مردم تهیه می شود که هاوئرد آنها را تجربیات فوق شهرداری (pro-municipal experiments) می نامد. مردم خانه های شخصیشان را با سرمایه ای که از طریق انجمن های خانه سازی، انجمن های تعاونی، شرکت های تعاونی یا اتحادیه های بازرگانی فراهم می شود، می سازند. و این فعالیت موتور اقتصاد را روشن می کرد. ۴۰ سال قبل از John Maynard Keynes یا Franklin Delano Roosevelt، هاوئرد به این راه حل رسیده بود که جامعه خودش را می تواند از بحران اقتصادی خارج کند و مسیرش را خارج از آن طی کند.
پس هاوئرد رویاپرداز رویاهای بزرگ بود، شاید هم خیلی بیشتر از یک رویا پرداز. در اصل او یک عمل کننده بود. خوانندگان جدید که به کتاب جدیدش رجوع می کنند، از وجود صفحات زیاد محاسبات مالی و سرمایه گذاری متعجب می شوند. هاوئرد طرح آرمانی اش را نه فقط برای ساده زیستی و طبقات فرودست در نظر گرفته بود، بلکه تاجران تیزبین و سرسخت سلطنتی که می خواستند مطمئن شوند پولشان باز میگردد را نیز در نظر گرفته بود. این محاسبات واقع بینانه به نظر می رسید. در تورم کم آن زمان انگلیس، ممکن بود شرکت ها مقدار کمی (۲درصد) در سال پرداخت کنند. Philanthropy plus five percent (5 درصد امتیاز بشر دوستی) مفهومی شناخته شده بود.
یکی از خصوصیات درخشان طرح این بود که توسط یکسری اقدمات ابتکاری محل که این اقدمات یکدیگر را تقویت میکنند، سریعاً قابل دستیابی بود. Dennis Hardy می نویسد: باغشهر یک شبه یوتوپیا است. یک شهر کامل که در جهانی ناقص قابل دستیابی است. ۸ ماه بعد از انتشار کتاب، در یک بازدید از عمارت Memorial در خیابان Farringdon در لندن در ۲۱ ژوئن ۱۸۹۹، هاوئرد انجمن باغشهر را برای بحث درباره نظراتش برپا کرد، و نهایتاً طرحی کاربردی را با تغییراتی که به نظر مناسب می رسید، روی خطوط پروژه تنظیم کرد. او مراقب ایجاد دو دستگی سیاسی بود و اینکه در انجمن، کارخانه داران بازرگانان و سرمایه داران همچون همکاران و هنرمندان و وزرا وجود داشته باشند. در سال ۱۹۰۲، زمانی که چاپ دوم کتاب آماده شد و یکسری دیاگرام های کلیدی از آن کاسته شد، اعضا به بیش از ۱۳۰۰ نفر افزایش یافت. از جمله شامل ۲ اشرافی، ۳ اسقف، ۲۳ عضو مجلس، تعدادی دانشگاهی و فرهنگی و ۶ صنعتگر. Ralph Neville وکیل مشهوری که پس از آن به عنوان قاضی شد، در سال ۱۹۰۱ به کرسی انجمن نشست و یک حس اجرایی قوی را تزریق کرد. یک روزنامه نویس اسکاتلندی توانا و جوان، توماس آدامز (Thomas Adams)، به عنوان دبیر برگزیده شد. اما قبل از آن در سال ۱۹۰۰، انجمن باغشهر (GCA) نوپا تصمیم به ایجاد اولین باغشهر گرفت که با سرمایه محدود ۵۰۰۰۰ پوند و ۵ درصد سهام بود. ۲سال بعد از آن، شرکت مهندسی باغشهر با سرمایه ۲۰۰۰۰ پوند برای بررسی مکان ها و سایت های دارای پتانسیل ثبت شد. مدیر شرکت مهندسی معیارهای پایینی را نزدیک پیشنهادات هاوئرد در نظر گرفت. سایتی بین ۴۰۰۰ تا ۶۰۰۰ آکر مساحت، با ارتباطات ریلی خوب، آبرسانی رضایتبخش و فاضلاب خوب. سایت مطلوب، Childley Castle در شرق Stafford، به خاطر دوری از لندن رد شد. لچ ورث (Letchworth) در ۳۴ مایلی لندن، در ناحیه ای که رکود کشاورزی طاقت فرسایی داشت و زمین ارزان بود، معیارهای لازم را داشت – بعد از مذاکره حساس مخفیانه با ۱۵ مالک شخصی – ۳۸۱۸ آکر با قیمت ۱۵۵۸۷ پوند خریداری شد. اولین شرکت باغشهر در اول سپتامبر ۱۹۰۳ با سرمایه ۳۰۰۰۰۰ پوند ثبت شد که فوراً ۸۰۰۰۰ پوند و ۵ درصد سود اضافه شد. بعد از یک رقابت محدود، ریموند آنوین (Raymond Unwin) و باری پارکر (Barry Parker) به عنوان طراحان معمار در سال ۱۹۰۴ انتخاب شدند.
برای یک زمان طولانی امکان ساخت خانه، مغازه، کارخانه یا ساختمان عمومی نبود، هیچ سودی تا سال ۱۹۱۳ پرداخت نشده بود و بعد از آن تنها ۱ درصد بود. طولی نکشید مدیران، هاوئرد را از فعالیت های مدیریتی محروم کردند و مانع فعالیت های مدیریتی وی شدند. مدیران افرادی عصبانی و دلواپس سودهی کوتاه مدت و نگران متلاشی شدن قریب الوقوع بودند. آدامز را در آگوست ۱۹۰۵ به عنوان مدیر پارک Trafford جایگزین کردند.
قبلاً هیچ نکته و تذکری در یادداشت و مقالات انجمن، وظیفه قانونی برای انتقال نیروی ترقی خواهانه به اجتماع نبود. سپس مدیران روی موضوع کلیدی سود برای اجتماع گیر کردند، و نهایتاً به یک توافق رسیدند. به اجاره نشینان یک انتخاب از بین این دو پیشنهاد شد: اجاره نامه هاوئرد با بازنگری ۱۰ ساله یا اجاره ثابت ۹۹ ساله. قابل پیش بینی بود که دومی را انتخاب کنند. به طور موثر، هاوئرد و ایده هایش به راحتی از چارچوب خارج شدند. آدامز شاید به خاطر مخالفت با سیاست جدید استعفا داد. همانطور که Robert Fishman تعبیر کرده است، در عوض چاره مسالمت آمیز برای مشکل سرمایه داری، باغشهر به عنوان وسیله ای برای نگه داشتن آن شد.
آنوین انرژیش را بر روی حومه سبز Hampstead متمرکز ساخت. ولی این تلاش کافی نبود. خانه ها حداقل با هزینه ۱۵۰ پوند می توانستند ساخته شوند و ۲۲ تا ۸۲ پوند (یا واحد پول دیگه) برای هر هفته اجاره داده شوند. اما حتی این هم برای کارگران غیرمتخصص که مجبور بودند خانه های فقیرانه ای را خارج باغشهر انتخاب کنند، خیلی زیاد بود. شرایط بیشتر برای کسانی که به تعطیلات آخر هفته می روند مناسب بود تا برای فقیران. خیلی از اولین خانه های ساخته شده توسط پیمانکاران متفکر، طراحی های برونگرایی داشتند.
ماهیت کمرنگی از دیدگاه هاوئرد باقی ماند. بعد از یک دهه شهر شروع به پرداخت سودها کرد. رشد ادامه پیدا کرد. پیش برندگان طرح امیدوار بودند در سال ۱۹۳۸ به جمعیت ۱۵۰۰۰ نفر – کمتر از نصف هدف طرح – برسد. بعد از جنگ جهانی دوم طرح های غیرمتمرکزسازی دولت به این مسئله کمک کرد. در نهایت طرح در مقیاس کمی کمتر از طرح اصلی کامل شد. از سال ۱۹۶۲ که مجلس، مدیریت آنرا اختیار تعاونی های ویژه ای قرار داد، هدف زمین خواران شد. در حقیقت معماری آنوین – پارکر، طرح اصلی هاوئرد را آنقدر خوب آراسته کرد که مردم به سختی می توانستند آنها را از هم تشخیص دهند. (کنایه آمیز)
برای درک تفکرات آنوین و پارکر لازم است تا حدودی با بیوگرافی آنها و کارهایشان آشنا شویم. آنوین در سال ۱۸۶۳ و پارکر در سال ۱۸۶۷ در دوازده مایلی شفیلد در شرق انگلیس متولد شدند. دوستان صمیمی بودند و آنوین با خواهر پارکر ازدواج کرد. هیچ یک معماری را به صورت رسمی دنبال نکردند. آنوین مهندس شد و پارکر طراح دکوراسیون داخلی. در جنبش شدید ایده های مختلف بزرگ شدند. بخش اعظمی از ایده هایشان را از ویلیام موریس (William Morris) گرفتند، که در کارهای بعدیشان هم تأثیرگذار بود. آنوین دوره ای را در جوانی به عنوان کشیش بود و به دلیل عدم علاقه و ناخشنودی از آن دست کشید. او و پارکر دیدگاهشان را به اشتراک گذاشتند: خلاقیت از درک تخیلی گذشته می آید، قرون وسطی استاندارد تاریخی را فراهم می کند، خانه های قدیمی خارج از زمینی که در آن قرار دارند رشد می کنند، روستا تجسم کالبدی کوچکی است که اصالتاً با اجتماع ارتباط دارد، معمار و طراح به عنوانمحافظ و نگهبان جامعه و زندگی زیبا، ارزش های سنتی اجتماع را برای نسل های آینده نگه می دارند و افزایش می دهند.
آنوین به زودی به پیروی از ویلیام موریس سوسیالیست شد. طبق سخنرانی Kropotkin در اتحادیه هنر و کار ذهنی، الحاق به گروه Sheffield توسط Edward Carpenter موسس جامعه Fabian (احتیاط کار، آهسته رو) شروع شد. قبل از سال ۱۹۰۰، او روی طراحی خانه های روستایی برای روستاهای معدنی در نواحی شهریش کار میکرد.کتابش به نام خانه های روستایی و احساس عمومی در سال ۱۹۰۲ از این مسئله ریشه گرفته بود که یک پیشنهاد محرک برای خانه های بهتر طبقه کارگر بود. خانه های روستایی به درستی جهت یابی می شدند و نور آفتاب را در اتاق های مهم می گرفتند و با فضاهای چهارگوش باز داخل یکدیگر طراحی شدند.
آن سال آنوین و پارکر روی اولین مأموریت مهمشان کار میکردند: روستای باغ مانند New Earswick برای شکلات سازی Rowntree در نزدیکی کارخانه شان در حاشیه York . این کار نطفه و جنینی برای کار بزرگتر در لچ ورث و سپس در همپستید (Hampstead) بود. روستا سرتاسر با کمربند سبز باریکی که بخش طبیعی و زمینه های تفریحی را فراهم میکرد، از کارخانه و شهر جدا می شود. خانه ها به صورت گروهی و مرتب در اطراف فضای سبز عمومی، یا در طول راه های پیاده قرار می گیرند. (از طرح رادبرن بیشتر از ربع قرن پیشی گرفتند) فضای سبز دهکده و بنای عمومی از خصوصیات مرکزی برجسته هستند. همه جا ویژگی های طبیعی – درختان و نهرهای کوچک – که بزرگترین مقیاس را داشتند، در طراحی کامل شدند. بازدیدکننده هرجا که به حالت روانشناسانه ای می رسد، فوراً حس آرامش فوق العاده ای را دریافت می کند. حالتی غیررسمی و غیرعادی داشت، ولی نظم طبیعی اشیا و هرچیزی فراگیرنده بود. حفظ زیبایی و بازگشت دلسوزانه به مفاهیم و اهداف اصلی آنوین و پارکر، New Earswick را به گوهری کوچک که چشمها را خیره میکند در ۱۰۰ سال اخیر تبدیل کرد. فقط در یک رابطه شکست خورد: استانداردهای طراحی بالا بودند که پرداخت های کم از عهده اش بر نمی آمدند.
در لچ ورث آنها مسائل و مشکلات بزرگتر و پیچیده تری داشتند. صنعت باید خانه ها یکی می شدند. در واقع، خط راه آهن، سایت را به دو بخش تقسیم میکرد و تعیین میکرد که صنایع کجا باشد. یک مرکز شهر کامل باید طراحی میشد. آنوین بعداً در مقاله بزرگ برنامه ریزیش، به طور کامل، طرح های شهری گذشته را آنالیز کرد. هم راهبردهای رسمی و عادی و هم راهبردهای غیررسمی و غیرعادی که مفید و سودمند بوده و شایستگی داشتند، اگرچه شک نداشت که ذوقش به طرف غیررسمی ها و غیرعادی های متمایل است. لچ ورث بیشتر عناصر رسمی را در شکل و فرم خیابان های شعاعی داشت. گره ها و به ویژه میدان بزرگ مرکزی شهر توسط ساختمان های عمومی مهم تسلط داشتند. کار نادرستی انجام نداد. بهترین طرح بندی بی قاعده خانه ها، به همان خوبی New Earswick، بعضی از آنها – فضاهای سبز اطراف طرح – شاید بهتر بودند. اما مرکز شهر یک آشفتگی وحشتناک است با خیابان هایی که به نظر می رسید به هیچ جای خاصی منتهی نمی شوند.
قابل توجه است که آنوین اعتراف کرد که زمانی آنجا را طراحی کرد که هنوز کتاب کامیلوزیته (CamilloSitte) به نام ساخت شهر بر اساس مبانی هنری را نخوانده بود. این کتاب به کیفیت بی قاعده شهرهای قرون وسطی تأکید داشت و بخشی را شامل میشد که آنوین آنرا فراموش کرده بود: برنامه ریزی شهر در عمل. کتاب در سال ۱۹۰۹ – و فقط نیم دهه بعد از لچ ورث – منتشر شد و به ویژه برای طرح خطوط اصلی شهرها و روستاهای قدیمی در انگلیس، فرانسه و آلمان حائز اهمیت بود. این کتاب درک آنوین را در زمینه ارتباطات ساختمان ها و فضاها بیشتر کرد.
آنوین و پارکر می خواستند اهداف اجتماعی را دنبال کنند. در برنامه ریزی شهر و سایت مورد نظر مهم است که از جداسازی کامل طبقات مختلف مردم که از ویژگی های شهرهای مدرن انگلیس بود، جلوگیری شود. در لچ ورث و Hampstead نواحی برای خانه های روستایی که خارج از اصول و سطح خانه های رایج طبقه متوسط بودند، در نظر گرفته شد. محصوریت کافی بود اما خیلی زیاد نبود.
در محدوده اجاره نشین های Ealing در سال ۱۹۰۱اولین تعاونی مسکن لندن ایجاد شد و در سال ۱۹۰۲، و حتی قبل از لچ ورث،۳۲ آکر املاک Brentham در خیابان Mount خریداری شده بود. آنوین و پارکر برای طرحی یک مدل دهکده سبز در سال ۱۹۰۶ و یکسال قبل از مأموریت Hampstead به خدمت گرفته شدند. حومه روستای باغ مانند که تقریباً هم اندازه با New Earswick بود و توسط کیفیت بالای طراحیش تمیز داده میشد. احساس بی نظیر توأم با راحتی زندگی خانگی، کلوب اجتماعی مرکزی – نظریه ای که از New Earswick یا بهتر بگوییم در اصل ۳۰ سال پیش از اولین حومه باغ مانند در نزدیکی Bedford Park اقتباس شده بود – و کمربند سبزش که توسط چمنزار نزدیک رودخانه Brent شکل گرفته بود.
Earling بیشتر از نظر طراحی جذاب و قابل توجه است. راهی که باغشهرها و حومه های باغ مانند برای ساخت فرض کرده بودند یعنی آزادی و تعاونی هاوئرد را در عمل نمایش میداد. آنوین خانه های تعاونی را در رساله ای در سال ۱۹۰۱ ستایش کرده بود، به دلیل اینکه این روش، گروه های مالک آینده می توانستند خانه های ارزان قیمت در زمین های خریداری شده به ارزش زمین های کشاورزی را خریداری کنند.
Hampstead از همه نظر کار بزرگتری بود. مولد آن Dame Henrietta Barnett همسر سرپرست عمارت Toynbee بود. آنها خانه ای ییلاقی برای تعطیلات آخر هفته در Hampstead داشتند. و در سال ۱۸۹۶ پایگاه تونل مانند در جنب خانه ساخته شد. (به زودی بخش فرمانروایی Charles Tyson Yerkes شد) طبق سبک طبقه متوسط انگلیس، با خرید گران زمین مبارزه کرد برای توسعه بهداشت Hampstead و خنثی کردن جاه طلبی های معاملات زمین و زمین خواری پیش برندگان طرح. در طول از ۵سال مبارزه درگیر شد با ارسال ۱۳۰۰۰ نامه و ۸۰ آکر برای توسعه بهداشت توسط LCC به ارزش ۴۳٫۲۴۱ پوند خریده شد. پایگاه تونل مانند در اواسط ساخت، متوقف شد و تبدیل به یکی از چندین مکان های زیرزمینی شد.
از ابتدا حومه اهداف اجتماعی والایی را داشت. مکانی باشد که: جایی که فقیر بایستی به ثروتمند درس دهد و ثروتمند به ما امید دهد که بایستی به فقیر برای کمک به خودشان، کمک کند. اما طولی نکشید ارزش زمین و کرایه شروع به افزایش یافتن کرد – شبیه لچ ورث و یا قبل از آن شبیه به Bedford Park–و شروع به بدست آوردن اعتبار کرد.
جنبش باغشهر بین جنگ های جهانی
در سال های ۱۹۱۸ و ۱۹۱۹ جنبش با بحران های زیادی مواجه شد. در سال ۱۹۱۲ آنوین از بعضی از عقایدش برگشت. در یک سخنرانی در دانشگاه منچستر ساخت شهرک های اقماری در مجاورت شهرها را ستایش کرده بود. اقمارها، حومه های باغ مانندی بودند که برای اشتغال و کار و اقتصاد به شهر وابسته اند. در سال ۱۹۱۸ مقاله ای درباره برنامه مساکن اجاره ای عمومی نوشت. نتیجه اش این بود که میلیون ها مسکن اجاره ای توسط مسئولین محلی در بین جنگ های جهانی ساخته شد. هیچ یک به استثنای چند شهر از جمله لچ ورث و ولوین به شکل درست باغشهر ساخته نشدند. این مسئله که در یک زمان زمین هم برای توسعه وسیع برنامه خانه های عمومی و هم برای باغشهر مسطح میشد، ضربه سختی به انجمن وارد کرد. هاوئرد خودش معتقد نبود که اینکار در سطح کل استان انجام شود و خیلی هم رغبت آرمانی نشان نداد. به طوریکه به وکیل وفادارش Frederic Osborn در سال ۱۹۱۹ گفت: دوست عزیزم اگر صبر کنی دولت اینکار را انجام دهد، قبل از اینکه شروع کنی، به پیری Mathuselah (متوشالح، کاهن یهودی که به روایتی ۹۶۹ سال عمر کرد) خواهی رسید.
هاوئرد فهمید که ولوین با روش هایی بر خلاف عرف شخصیش و نظراتش ساخته شده است، شهرهای اقماری شهرستان زیاد شد، و ساخت شهرک های جدید در مقیاس بزرگ در انگلیس، باعث تنزل ۳۰ ساله شد. شاید هم این اتفاق اجتناب ناپذیر بوده است: مخالفت های سیاسی برای حذف عمده ساکنان محله های کثیف شهری در حومه، باعث پیوستن شهر به حومه ها و توسعه مرزهای بزرگ و درنتیجه کلانشهر شدن شده است.
تاحدودی یکی از مشکلات نبود ابتکار بود. بعضی از اقمارها، چندین برابر هدف ۳۰۰۰۰ نفره طرح هاوئرد و برابر با شهرهای متوسط انگلیس بودند. در فاصله ای از شهر اصلی قرار داشتند اما برای خودمختار شدن با مشکل کمبود صنعت مواجه بودند – ولی بعد از سال ۱۹۲۸، Becontree ثروت کارخانه Ford Dagenham را داشت – و حتی کمبود ارتباطات حمل و نقل عمومی مناسب را داشتند. و همچنین اغلب آنها با نقص و عیب طراحی شدند. خانه سازی به اندازه کافی شایسته بود که این مسئله با الگوی کتاب های آنوین مطابقت داشت.
اقمارهای استانی، استثناهای ناتمام و نیمه کاره بودند. و Wythenshawe طراحی شده توسط باری پارکر برای منچستر در سال ۱۹۳۰ واقعاً یک نمونه نسبتاً برجسته است. تاریخش پیچ و خم دار بود. ابرکرومبی (Abercrombie) که به عنوان مشاور تعیین شده بود، توصیه کرد که شهر ۴۵۰۰ آکر ملک را بخرد. نیمی از این مقدار تا سال ۱۹۲۶ خریداری شد. در یک تحقیق و پرس و جویی عمومی آنوین به عنوان ناظر انتخاب شد و شریک قدیمیش پارکر را به عنوان مشاور معرفی کرد. در سال ۱۹۲۷ شهر به پارکر مأموریت داد که طرحی را ارائه دهد. در یک زمین بزرگ به اندازه ۵۵۰۰ آکر، او کروکی برای طراحی شهر جدید واقعی ارائه کرد. نزاع بزرگی با منچستر برای به هم پیوستن نواحی درگرفت و سرانجام در مجلس ۱۹۳۱ پیروز شد و با منچستر یکی نشد. در گرفتن سفارش برای خرید باقیمانده زمین ناموفق بود. در سال ۱۹۳۸ بیش از ۷۰۰۰ مسکن تعاونی و حدود ۷۰۰ مسکن خصوصی داشت. این مقدار با اینکه هنوز یک سوم هدف طرح بود، بزرگتر از لچ ورث و ولوین بود. پارکر خودش در سال ۱۹۴۵ درباره آن می گوید: کامل ترین نمونه باغشهر. ولی مطمئناً ناقص بود. جمعیت هدف ۳ برابر میزان توصیه شده توسط هاوئرد بود. اگرچه زمین با قیمتی نزدیک به قیمت زمین های کشاورزی خریداری شده بود، و با کمربند سبزی از شهر جدا میشد – شبیه لچ ورث، خط راه آهن سایت را به دو بخش تقسیم میکرد –نمی توانست کارها برای همه ساکنین فراهم کند. یک خدمات اتوبوسرانی سریع السیر برای شهر لازم بود.
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.