اندیشه شهری
میشل فوکو، فیلسوف و نظریه پرداز برجسته فرانسوی، در تبارشناسی خود درباره امور مختلف از جمله مسابقه شکل گیری زندان، تیمارستان، نظام حقوقی مدرن و… از شرایطی سخن می گوید که طی آن در دوره مدرن و فرآیند مدرنیته رویه های طرد یا کنارگذاری فعال می شوند. او در مواردی که به عنوان مصداق برای ممنوعیت های مدرن ذکر می کند به نمونه جالبی اشاره دارد که می تواند مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
به گفته فوکو، آن چنان که اسناد و تحقیقات تاریخی نشان می دهد تا قبل از دوره مدرن و به صورت مشخص تا قبل از قرن ۱۷ میلادی بین فضاهای عمومی کودکانه و بزرگسالانه تفاوتی وجود نداشت. بازی های کودکان نیز با بازی بزرگسالان همسان بود همان طور که نوع گفتار و طرز رفتار این دو قشر نیز از همسانی های ویژه ای برخوردار بود. فوکو حتی اشاره می کند که کودکان در خصوصی ترین لحظات روابط والدین خود حضور داشتند و رفتار یا گفتار خصوصی والدین و بزرگسالان در حضور کودکان اصلاامر غیرمتعارفی نبود. فضاهای عمومی در شهرها و محل های سکونت هنوز بین کودکان و بزرگسالان تفکیک نشده بود و کودکان در کوی و برزن و همان جایی حاضر بودند که بزرگسالان نیز حضور داشتند.
رفته، رفته با استقرار ارزش ها و نهادهای مدرن اصل تفکیک پذیری امور پررنگ شد و در این میان تفکیک بین حوزه بزرگسالی و حوزه خردسالی نیز شکل گرفت. مدرنیته این امر را تثبیت کرد که جهان بزرگسالان و افراد بالغ چیزی جدا از جهان کودکان و خردسالان است. به این ترتیب، نوع گفتار کودکان و گفت وگو با کودکان تغییر کرد. ادبیات کودکانه و به تبع آن شعر و فرهنگ کودکانه نیز شکل گرفت. بازی های کودکانه نیز به طرز مشهودی از بازی های بزرگسالان متفاوت شد و تفریح ها و محل های تفریح نیز از یکدیگر متمایز شدند.
برای کودکان پارک هایی ساخته شد. شهرهای اسباب بازی، سینماهای خاص کودکان، آمفی تئاترهای خاص کودکان و فضاهای ورزشی آنان نیز از بزرگسالان متمایز شد.
در این شرایط حتی لباس، اتاق خواب، میز و صندلی، ابزار نوشتاری و تزیینی کودکان، همه و همه تفاوت های چشم گیری یافت و بخشی از صنعت، تولید و فرهنگ و حتی دانش برای کودکان شکل گرفت. به عنوان مثال ادبیات و شعر کودکانه فرهنگی را دامن زد که کاملابا فرهنگ بزرگسالان متفاوت بود و دانش پزشکی، روانکاوی، مشاوره، آموزش و حتی امروز فلسفه نیز برای کودکان شکل گرفت و حجم انبوهی از نظام دانش در این راستا پی ریزی شد.
تمام این تحولات، نیازمند فضایی کالبدی و فیزیکی کاربردی بود تا بر تفاوت سپهر کودکان با سپهر بزرگسالان صحه نهاده شود. در راستای تحقق این امر شهرسازی و شهرسازان نیز بر آن شدند تا دانش خود را برای تحقق جهان کودکانه بسط دهند. این تلاش ها تا آن جا ادامه یافت که امروز شهرسازی بدون در نظر گرفتن کودکان بی معنی و ناقص جلوه می کند.
شهرسازی و شهرسازانی که نظریه یا طرحی ارایه دهند که کودکان را نادیده انگاشته باشد، اساساکاری ناقص ارایه داده اند. توجه به مبلمان شهری ویژه کودکان، توجه به مقیاس های انسانی برای کودکان، توجه به ابعاد کالبدی متناسب با شرایط جسمی و فیزیکی نرمال کودکان همه و همه امروز به عنوان اصول شهرسازی مدرن مدنظر قرار گرفته است.
کما این که، گویا امروزه این یک اصل است که بتوان نوعی از شهرسازی را طرح ریزی کرد که، بسیاری از گروه های اقلیتی از جمله معلولان، کم توانان ذهنی، سالمندان و… را مدنظر قرار داده و تسهیلات فیزیکی و غیرفیزیکی خاص این گروه ها را فراهم سازد.
امروزه شهری کامل است و به اصطلاح شهری، شهر است که به لحاظ ساختار تامین کننده نیازهای تمامی افراد و گروه ها اعم از زنان، مردان، کودکان، سالمندان، معلولان و… باشد.
به نظر می رسد که این قضیه و تکنولوژی تثبیت کننده آن کاملامطلوب بوده و کارکردهای مفیدی دارد، اما نکته جالب این است که فوکو در ادامه تحقیقات خود این روند را کاملامخرب و منفی ارزیابی کرده و چنین تفکیکی را چه در بعد نظری و چه در بعد عملی سازوکار اعمال قدرت معرفی می کند.
در واقع به نظر فوکو نظام طرد و ممنوعیت براساس همین تمایزهای به ظاهر مفید و مثبت به وجود می آید. وقتی محیطی خاص سالمندان، معلولان و کودکان به وجود می آید محدودیت های اولیه این است که بی شک این گروه ها حق ورود به محیط های دیگران را ندارند.
این تمایز گذاری ها دستمایه بسیاری از هواداران حتی اقلیت ها و فمینیست ها قرار گرفته و آن ها نیز تاکید می کنند که پرداختن این چنین به زنان، کودکان و به طور کلی اقلیت ها نه تنها در راستای تحقق حقوق آنان که برای تسلط و انقیاد آنان است.
منابع:
۱- نظم گفتار، میشل فوکو، ترجمه باقر پرهام، نشر آگه
۲- تاریخ جنون، میشل فوکو، ترجمه فاطمه و لیانی، نشر هرمس
نویسنده: سعید راعی
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.