نظم ناخودآگاه تهران
پییر ونسان
ایرانشهر –
هر شهری نشانههای خودش را دارد؛ نشانههایی که نخستین تصاویر ذهنی را از شهر میسازند. این نشانهها میتوانند برجهای بلند مدرن، برج و باروهای قدیمی، کلیساها و… باشند اما تهران خاصیتی دارد که از هر معماری و نشانه دستسازی تاثیرگذارتر و ماندگارتر است، این نشانه محیطزیست و بستر طبیعی تهران است، کوهی که در شمال شهر سر به فلک کشیده و همه چیز را به سمت خود رو به بالا میکشاند.
در هر نقطه شهر میتوانید کوههایی که تهران را در برگرفتهاند ببینید و کمی آنسوتر دشت و کویرها، شهر را احاطه کردهاند. موقعیت جغرافیایی که کمتر شهری از آن برخوردار است، خیابانهای رو به شمال تهران همگی به این دامنهها ختم میشوند و جهتیابی برای شهروندان بهواسطه این کوهها آسان میشود.
به نظرم سازندگان و برنامهریزان شهر تهران با تمرکز بر این بستر طبیعی میتوانند به این شهر ماندگارترین هویت را ببخشند. در عین حال شهر تهران محورها و جویبارهای شمالی و جنوبی دارد که باید آن را بخشی از هویت این شهر نامید.امروزه در همه جای دنیا پدیدهای به نام مدرنیته شهرها را در برگرفته است و این تکنولوژی جدید خودبهخود در تعارض با بسترهای طبیعی قرار دارد.
ساختمانهای بلند شهرها را دربرمیگیرند و خبری از خانههای قدیمی که با طبیعت سازگارتر بودند نیست. اما نکته مهم این است که آبی که از کوههای این شهر جاری میشود، همچنان در شهرها باقی میماند و شکل شطرنجی تهران حفظ میشود. از طرفی خوشنشستن این ساختمانهای بلندمرتبه در کنار کوهها خود به خود تعارضی را ایجاد میکند که این شهر را متفاوتتر میکند.
اما نکتهای که نباید در معماری شهری مانند تهران نادیده گرفت، این است که در ساختوسازها به اقلیم توجه شود. در چند روز گذشته ساختمانهای بلندمرتبهای را در تهران دیدم که هر چهار نمایشان یکی بود، یعنی حتی اینکه باید نمای شمالی و جنوبی این برج به نسبت اقلیم و شرایط تابش خورشید با یکدیگر متفاوت باشد، از نظر دور مانده بود.
در معماری استاندارد و اصولی چیزی که از تقارن مهمتر است توجه به اقلیم و توسعه پایدار شهری است و این نکته میتواند چه در زمان حال و چه در آینده شهر را در وضعیت استانداردی قرار بدهد.تهران شهر نامنظمی است، اما به این بینظمی نباید به عنوان یک امتیاز منفی نگریست.
برای روشن شدن این مساله برایتان مثالی میزنم، یکی از واژههای فارسی که در زبان فرانسه جا افتاده و کاربرد دارد، واژه «بازار» است. معنای بازار در آن نهفته است، یعنی یک جای شلوغ و پرهیاهو که در عین بینظمی از نظمی ناخودآگاه برخوردار است. به نظرم این بهترین مثالی است که میتوان در تشریح تهران به کار برد.
در مقیاس کلی تهران هم همان نظم نهانی را میتوان یافت. تجربه شهرسازی نوین نشان داده که بهتر است چهره شهرها کمکم نوسازی شود، برای اینکه این سیر طبیعی است. برای نمونه در کشورهای بلوک شرق و کمونیستی به یکباره بناهایی یکشکل و مجتمعهای بیروح شهرها را پر کردند و کمی بعد استانداردهای معماری، این شهرها را بیمار نامید، چراکه روحی در اینگونه از معماری وجود ندارد.
تهران شهر پویایی است، در مقایسه با شهرهای اروپایی تنوع ساختوساز در اینجا بسیار زیاد است. تنها کافی است که مدیران و برنامهریزان شهری به اهمیت توسعه پایدار واقف باشند و به این ترتیب پایتخت ایران میتواند با حفظ تنوع بافتهایش به استانداردها نزدیک شود. نکته مثبت این شهر همان بستر طبیعی است، باز هم تاکید میکنم این شهر از دل تناقض یک همگونی بیرون کشیده است، درست مثل اهرام مصر که در میانه صحرا سر برآوردهاند.
شهرها به رنگ نیاز دارند و این رنگها را قطعا بتون و بلوک سیمانی و آجر به شهر نمیدهد. بلکه این رنگها را میتوان از طریق باز کردن پای طبیعت به شهر و نقاشی دیواری و مبلمان شهری آورد. ممکن است در وهله اول این رنگ بخشیدنها به نظر تحمیلی بیایند و مصنوعی باشند، اما یادمان باشد که با آمدن رنگها، به این ترتیب پای هنر هم به شهرها باز میشود و وارد کردن هنر به زندگی روزمره نهتنها از لحاظ شهرسازی بلکه روانشناسی هم تاثیرات مثبتاش تایید شده است.
از سوی دیگر این رنگها نظم هندسی را میشکافد و برای خودش گونهای از جذابیت را به همراه میآورد.
منبع: سایت گروه مجلات همشهری، همشهری معماری
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.