شهر بازرگانی
شهرهای بازرگانی در حاشیه های جغرافیایی یا در زمان انحلال امپراطوری های سرزمینی پدید آمدند-برای مثال در قرون وسطی و اروپای مدرن اولیه، فئودالیسم غیر متمرکز به طور کامل جایگزین امپراطوری روم شد. بدینسان این گونه ی شهری شکلی متفاوت است که تحت شرایط ویژه ای در فرهنگ های شهری پدید آمد، کهشامل شهرهای اداری نیز بود. ارتباط شهرهای بازرگانی با فرهنگ گسترده تر، بیش از اینکه همانند ارتباط آن با شهرهای اداری حمایت کننده باشد، جداسازنده بود. طبقه ی بازرگانان قدرتمند و ثروتمند به طور کامل مرهون حکمرانان دولتی-که در چنین شهرهایی رشد یافته بودند- نبوده و اگر این قدرت و ثروت کنترل نمی شد می توانست به اندازه ای قدرت یابد تا جایی که به نحو موثری با این حکمرانان دولتی مقابله کند. این طبقه بازرگان و شهرهای بازرگانی که در آن ها سکونت یافته است به استقلال سیاسی و ثروت حاصل از سود تجارت بین المللی، وام دادن پول، یا سرمایه گذاری جهت حصول پول نقد از کالاهای صادراتی کشاورزی ( مانند تاکستان ها و باغ های زیتون در مدیترانه) بستگی داشت. شهر ثروت و سرمایه را به جای اینکه به راحتی از کشاورزی نواحی روستایی به دست آورد، آن را در انحصارِ خود تولید می نمود. چنین ثروتی راه قدرت سیاسی جداگانه ای از آنچه حاصل از در آمد دهقانی بود، فراهم کرد. بنابراین اغلب، بازرگانان شهری در مقابل با صاحبان قدرت دولتی یا اصالت روستایی در مواضع مخالف شدیدی قرار گرفتند و هریک سعی می کردند که ثروت و قدرت دیگری را کنترل و یا جذب کنند.
شهرهای بازرگانی بر حسب میزان استقلال خود در امور حقوقی، مالی و نظامی دارای تفاوت هایی بودند. توسعه یافته ترینِِ آن ها با تعاریف شهر واقعی که وبر و پرینه ارائه کردند مطابقت می کند. آن ها از دولت شهرهای مستقل، استحکامات شهری نمایشی، ارتش تابع آماده به خدمت، و حتی نجیب زادگان روستایی پیرامونی برخوردار بودند. در شهرهای بازرگانی کمتر توسعه یافته (عموما از لحاظ زمانی زودتر) استقلال شهری زیاد نبود: برای مثال سرمایه تجارت شهری به پیوند با بازرگانان روستایی بستگی داشت و یا از وام روستایی حاصل می شد. با این وجود حتی در چنین حالاتی منابع روستایی برای مصارف نوین در محیط شهری استفاده می شد.
نقش فرهنگی شهرهای بازرگانی از تولید اقتصادی مستقل و استقلال سیاسی آن ها بر می خاست. آن ها یک نقش بسیار نیرومند ناگهانی ایفا می کردند. این شهرها بر اساس ثروت اندوخته ی خود جایگاه محکمی برای طبقه ثروتمند و دیگر قشرهای اجتماعی در برابر اشراف زمین دار در امپراطوری های سرزمینی بوده اند. به دلیل اینکه این شهرها همواره تحت هجوم این اشراف بوده اند آزادی و تحرک اجتماعی را تبدیل به اموری نمادین کردند. :”هوای شهر انسان را آزاد می کند”. به دلیل تحت فشار بودن، شهرهای بازرگانی تبدیل به سنگر نو آوری شدند. شکل فرهنگ شهری بر موفقیت تاکید کرد و سیاست های شهری تغییر تنظیمات عملکردی را در بر می گرفت. با توجه به نوسانات فعالیت های تجاری که به سرعت منجر به صعود و سقوط خانواده ها شد، طبقات ثروتمند بر این شهرها حکمفرما شد. صنعتگران فقیر و خرده تاجران نیز- نسبت به سکونت در شهرهای اداری- دارای استقلال بیشتری بودند، و توسط انجمن های صنفی یا فرقه ای مانند گیلدها خواستار امتیازات سیاسی و موفق به کسب آن ها شدند.
با وجود مکان های ابداعات، موفقیت، آزادی و تحرک- یعنی ویژگی هایی که شهرهای بازرگانی در آن با شهرهای صنعتی مشترک بودند- شهرهای تجاری نه فاقد شخصیت هستند و نه سکولار. خانواده های گسترده نهاد های عمده ای بودند که شرکت های تجاری، ائتلاف های سیاسی و زندگی اجتماعی بیشترِ نخبگان را سازمان می دهند. دیگر نهادهای مشارکتی مثل گیلدها و انجمن های مذهبی ساکنان شهر را با انجمن های بسیار رسمی و شخصی که فرد گرایی و سکولاریسم را کم اهمیت جلوه می داد، متصل نمود.
با توجه به شرایط تجاری و تضادهای طبقاتی سخت که زمینه ی اجتماعی شهرهای بازرگانی را می سازد، این شهرها که نشان دادند ناپایدار و شکننده هستند و معمولا به زیر سلطه دولت یا شهرهای اداری باز می گردند؛ که از این طریق تجار اشرافی و ثروتشان زیر کنترل حکمرانان دولتی در می آید.
فرهنگ های شهری از زمان سیستم سرمایه داری جهانی
از قرن پانزدهم، یعنی عصر اکتشاف، اروپاییان سیستم سرمایه داری جهانی رو به رشد را از خانه به مکان های دور به همراه بردند، سیستمی که در آن نیروی کار و تولید در روابطی نابرابر و استعماری در مرکزی اروپایی مهار شده بود. چناچه امانوئل م. والرسترین (Immanuel M. Wallerstein)در کتاب سیستم جهانی مدرن (۱۹۷۴-Modern World-System) می گوید نتیجه سیستم جهانی، سرمایه داری بود. در میان مناطق جهان رشد تخصص اقتصادی و تولیدی وجود داشت، مانند الگوی تبادل نابرابری که میان کالاهای صنعتی ملل پیشرفته ی اروپایی (در هسته ی سیستم جهان) و مواد خام کشورهای توسعه نیافته آسیا، آفریقا و جهان جدید (پیرامون سیستم جهان) وجود دارد. در قرن هیجدهم یک فرهنگ شهری جهانی به وجود آمد. این فرهنگ تبدیل به اشکال متنوع اقتصادی، سیاسی و سازمان شهری در هسته (مرکز) استعماری و پیرامون (حومه) استعماری شد. با وجود اینکه بحث حاضر فرهنگ های شهری را در هسته و پیرامون به طور جداگانه تلقی می کند، باید به یاد داشت که آن ها- و نقش های فرهنگی شهر که آن ها را گونه بندی می کنند- یک واحد تعاملی را شکل می دهد.
شهر صنعتی
شهرهای صنعتی پس از توسعه کامل سرمایه داری صنعتی در هسته دول ملی در سیستم دنیای اواخر قرن هیجدهم پدیدار شد. نقش های فرهنگی شهریِ آن ها به خوبی با نظم اقتصادی سرمایه داری، که بر تمام نهادهای اجتماعی حکمفرما بود، منطبق بود. سرمایه داری به تولید کالاها توسط نیروی کار اجرتی در جهت انباشت سرمایه بستگی داشت. شهر مرکزِ این فرایند های تولیدی و مکان کارخانه های صنعتی شد، که این تولید به طور معمول در آن صورت پذیرفت. این شهر همچنین مقرّ سایر کالاهایی شد که برای بهره وری و نیروی کار اجرتی اش لازم بود. عملکردهای شهریِ فرعی- یعنی بانک، عمده فروشی و تجارت خرده فروشی، حمل و نقل و ارتباطات گره ای- رشد یافت تا تولید کارخانه ای یا فراهم نمودن نیروی کار را تسریع نماید.
رشد جمعیت سریع توسط مهاجرت، رشد شهرهای صنعتی را توصیف می کند. چشمگیرترین جنبه ی اشکال فرهنگی در واحد های همسایگی رشد کرد که نیروی کار شهری شده ی جدید را اسکان داد. جمعیت ها با مشخصات فرهنگی بسیار متفاوت در شهر گرد هم آمدند، مانند ایرلندی ها در میدلنز انگلستان یا بسیاری از گروه های قومی که دیگ ذوب امریکایی شهری(urban American melting pot) را تشکیل دادند. پیوندهای قومی و نژادی اغلب حلقه هایی را برای زنجیره های مهاجرت فراهم کردند و به مهاجران جدید کمک کردند که شغل، مسکن و دوستانی را در محیط جدید بیابند. این پیوند ها اغلب در محلات قومی جداگانه شهری در میان طبقه کارگر اتفاق می افتاد.
دو الگوی متضاد سازمان و رقابت، جمعیت شهری یاد شده را توصیف کرد. یک الگو در سکونتگاه متراکم طبقه کارگر در شهرهای صنعتی رشد می کرد. تجمع سکونتی کمک کرد تا طبقه کارگری وسیع برای دستیابی به شرایط بهتر کار و دستمزد اعتراض کند. الگوی متضاد دیگر شامل انحصار نژادی و یا رقابت با طبقه کارگر بود. جدایی سکونتی قومی یا نژادی اغلب بنیانی را برای رقابت میان اعضای طبقه کارگر برای کار و موقعیت شهری نزدیک به محل کار فراهم می کرد. یک جمعیت قومی در شهر صنعتی به طور مشخص از محله خود در برابر تهاجم دیگران محافظت می کرد- یا در زمان رشد اقتصادی سریع و تحرک اجتماعی، یعنی جایی که جمعیت قومی پویا و رو به ترقی محله خود را به سوی یک گروه بندی قومیِ شهری شده ی جدید ترک می کند، توالی قومی اتفاق می افتد. حفظ یا تقویت هویت قومی یا نژادی در شهرهای صنعتی به طور متداول تحت این شرایط اتفاق افتاد.
شهر صنعتی پایانه ای است برای دو فرایند ناسازگار که از مشخصه ی سرمایه داری جامعه وسیع تر پدیدار شده اند: سرمایه گذاری در املاک شهری برای سود آوری و تضاد طبقاتی. فرایند پیشین، انسان و محیط طبیعی را به نفع تجمع سرمایه تحت کنترل در می آورد. دیگری سبب تشکیل انجمن های محلاتی شهری، انجمن های قومی و دیگر انواع اتحاد های طبقاتی- که مقاومت محلی را شکل می دهند- برای بهره وری می شود. سپس شهر عرصه منازعه ی این نیروهای متضاد می شود. کاستل در کتاب شهر و اجتماع محلی (۱۹۸۳- The City and the Grassroots ) محدوده ای از حرکات اجتماعی را مطالعه کرد که حاصل مقاومت در برابر توجیه عقلانی سرمایه داری محیط شهری در شهرهای صنعتی امریکایی و اروپایی امروزی بودند. مقاومت میتواند اشکال متفاوتی به خود گیرد اما شامل تلاش هایی برای حفظ خدمات عمومی یا فضاهای عمومی برای ارزش استفاده ی آنها در برابر عقلانیت سرمایه داری است که آن را خصوصی کرده و برچسب قیمتی بر روی آن می گذارد؛ هدف این مقاومت به جای سرمایه گذاری خصوصی تشکیل شهرداری به منظور فراهم نمودن مدارس خوب، امکانات تفریحی، موزه ها و پارک هاست. دیگر اشکال مقاومت شامل تلاش هایی برای حفظ هویت فرهنگی محلات و خرده فرهنگ ها در برابر انفجار سکونتی و تلاش برای توسعه ی تمرکز زدایی محلی است، بدین صورت جمعیت شهری کنترل محیط زندگی خود را به دست می گیرد.
شهر ارتباطات انبوه
شهر صنعتی، هم آهنگ با ظهور و تثبیت نظام سرمایه داری در اروپای غربی و کشورهای مرکزی آمریکای شمالی، به نظر می رسد که به سرعت به آنچه شهر ارتباطات انبوه در جوامع صنعتی پیشرفته خوانده می شود اجازه حضور می دهد. شهرهایی مانند لندن، نیویورک، توکیو و دیگر متروپلیس ها همچون مراکز کنترل مدیریتی به طور فزاینده ای – بر اساس ارتباطات جمعی فن آوری پیشرفته و پردازش داده و در جریان فعالیت های تولیدی پراکنده- یک نقش اولیه فرهنگی را ایفا می کنند. مراکز تولید شهری قدیمی در هسته نظام سرمایه داری مانند بیرمنگهام، انگ (Eng)، دیترویت و گلاسکو همچنانک ه که نقش آن ها در تولید صنعتی از اهمیت کمتری برخوردار شده است، دچار زوال شده اند.
حرکت به سوی شهر ارتباطات انبوه باید خود را با تغییرات فرهنگ شهری هسته (مرکز)، که ناشی از تغییرات سیستم جهانی از آغاز قرن بیستم است، تطبیق دهد. این توسعه ی “سرمایه داری اخیر” یا “سرمایه داری انحصاری” یا “دولت رفاه” به سرمایه گذاری در تولید محصولات صنعتی در پیرامون- عمدتا توسط نهاد شرکت های چند ملیتی واقع در هسته (مرکز)- بستگی دارد. نقش فرهنگی شهرهای مرکزی-همچنان که آن ها دارای ابزار پیشرفته ی ارتباطات و تحلیل داده که برای مدیریت تولید صنعتی جهان لازم است می شوند- از نقش تولیدی دور می شود.
شهر ارتباطات انبوه از اینکه در وهله اول سکونتگاه طبقه کارگر صنعتی باشد، دست می کشد. در عوض، آن هایی که به صورت عمده در صنعت فن آوری و خدمات کار می کنند (طبقه متوسط) اشکال فرهنگی شهر را تعریف می نمایند. برای مثال، گسترش شهر (suburbanization) (1) و اصالت بخشی، دو الگوی مشخصه ی نواحی مسکونی شهریِ طبقه متوسط، تبدیل به اشکال فرهنگی مهمی در این شهرها می شود. هر دوی این ها اهمیت پدیدار شده از طبقه اجتماعی جدید و تامین فضاهای شهری جدید (زیرشهری) یا نوسازی فضاهای قدیمی (اصالت بخشی مرکز شهر) را نشان می دهند. این مکان های شهری جدید باز هم جامعه سرمایه داری بزرگتری را ارائه می دهد که محلی هستند برای بهره وری و همچنین عرصه ای برای مقاومت طبقات. هاروی در هوشیاری و تجربه ی شهری (۱۹۸۵- Consciousness and the Urban Experience) استدلال می کند که برای مثال فرایند گسترش شهر در شهرهای امریکایی، به ویژه پس از جنگ جهانی دوم به وسیله نیاز به پرورش یک شیوه ی زندگی جدید مصرف، برای خنثی نمودن مشکل تولید بیش از حد سرمایه داری تشویق شد. این امر همچنین خشونت طبقات را با توزیع جمعیت از محلات درون شهری فرسوده و متراکم به بیرون کاهش داد. با این حال این حومه های شهری که زمانی برای خدمت به بهره وری سرمایه دار ایجاد شدند می توانند تبدیل به محلی برای مقاومت در برابر توجیهات بعدیِ سرمایه داری برای فضای شهری و همچنین ایستادگی در برابر تهاجم رفاه دولتی در تصمیم گیری محلی شوند.
همچنانکه نقش فرهنگی شهریِ ارتباطات انبوه در جوامع صنعتی پیشرفته بیشتر توسعه می یابد و محصولان صنعتی صادر می شود، هرچه تولید شهری ادامه می یابد باید به رقابت با کالاهای وارداتی وارد شود. ابزار جدید متنوع کار شهری از توسعه استفاده می کند تا تولید را مقرون به صرفه کند. برای مثال تولید به پایین ترین سطح اقشار شهری واگذار شده است، چه مهاجران غیر قانونی، مانند مکزیکی ها یا اهالی هائیتی در ایالات متحده، چه محرومترین جمعیت کشور مانند سیاهان امریکایی یا کارگران خارجی مانند اروپاییان شرقی یا ترک ها در فرانسه، یعنی کسانی که کاملا از حقوق شهروندی برخوردار نیستند. تولید که زمانی در کارخانه های انجام می شد، اکنون اغلب در خانه ها به عنوان راهی برای به حداقل رساندن هزینه ها به ویژه توسط دوری از قوانین و مالیات های دولتی صورت می پذیرد. بنابراین به دلیل اینکه این نیروها در خانه کار می کنند، مهاجران غیر قانونی هستند و یا اینکه هدف بی عدالتی های نژادی هستند از حمایت قانونی و رفاهی اندکی برخوردارند. در مقابل این ناامنیِ زیاد، آن ها به شبکه های گسترده ی کمک متقابل وابسته هستند که در این شبکه ها فقرا خطر پذیری فقر را میان خودشان تقسیم می کنند. شرایط نامناسبِ آن ها و تلاش آنها برای امنیت، شیوهای عملکرد ساکنان فقیر حلبی آبادها را در شهرهای نواستعماری نشان می دهد، چنان که در ذیل شرح داده شده است.
پی نوشت:
۱- اصطلاح Suburbanization برای توصیف رشد نواحی حاشیه ای شهر به کار می رود. این فرایند یکی از دلایل پراکندگی شهری به شمار می رود. http://en.wikipedia.org/wiki/Suburbanization
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.