کتاب مرگ و زندگی شهر های بزرگ آمریکایی
فصل اول
مقدمه :
این کتاب یورشی است بر برنامه ریزی و بازسازی شهری معاصر . همچنین تلاشی است برای معرفی اصول نوین آن ، در مخالفت و متفاوت با آنچه در همه جا آموخته می شود . این یورش با مواجهه با روش های بازسازی یا موشکافی درباره مدهای طراحی قرار نگرفته است ؛ بلکه یورشی است بر اصول و اهدافی که برنامه ریزی و بازسازی مدرن و متداول را شکل داده است .
بخش اول : ماهیت ویژه شهر
فصل دوم – کاربرد پیاده راه
خیابان ها در شهرها علاوه بر جریان عبور و مرور پیاده وسائل نقلیه در خدمت مقاصد بسیاری هستند . یک پیاده راه شهری به خودی خود معنایی ندارند. چنین پیاده راهی چیزی جز یک انتزاع نیست . پیاده راه در پیوند با ساختمان ها ، کاربری هایی که در آن محاط است و یا در ارتباط با سایر پیاده راه های بسیار نزدیک معنا می یابد . این مسئله در مورد خیابان ها نیز مصداق دارد . به این معنا که آنها نیز در خدمت مقاصدی علاوه بر عبور و مرور وسائل نقلیه درون خود هستند . خیابان ها و پیاده راه هایشان عمده ترین مکان های عمومی یک شهر ، اصلی ترین ارگان های حیاتی آن اند. اگر خیابان ها گرفته و زشت باشند ، شهر گرفته و زشت خواهد شد .
حفظ امنیت شهر ، وظیفه اساسی خیابان ها و پیاده راه های شهر است . نشانه یک ناحیه شهری موفق آن است که فرد در خیاباهای مملو از بیگانگان آن احساس امنیت فردی و اطمینان کند. او نباید خود به خود احساس کند که مورد تهدید قرار دارد. برای ترسیدن مردم نیازی به وقوع موارد متعدد خشونت خیابان های یک شهر و ناحیه شهری نیست . ترس مردم از خیابان ها موجب استفاده کمتر آنها از خیابان شده و به نوبه خود خیابان ها را نا امن تر می کند.
مشکل نا امنی پیاده راه ها و محوطه های خارج از خانه در شهرهایی که آگاهانه مورد نوسازی قرار گرفته اند همان قدر جدی است که در شهرهایی این جهت عقب مانده اند. برای مثال برخی از امن ترین پیاده راه در شهر نیویورک ، در هر ساعتی از روز یا شب در جاهایی قرار دارند که مردم فقیر یا گروه های اقلیت زندگی می کنند و برخی از خطرناک ترین آنها نیز در خیابان هایی قرار گرفته اند که در اشغال همان نوع از مردم است .
اولین چیزی که باید درک کنیم آن است که آرامش عمومی – آرامش پیاده راه ها و خیابان ها – شهر ها اساسا توسط پلیس ، به این گونه که هست حفظ نمی شود. این آرامش ابتدا به وسیله شبکه پیچیده و اغلب نا آگاهانه ای از کنترل ها و استانداردهای داوطلبانه بین مردم کنترل شده و به وسیله همان مردم اجرا می شود .
دومین چیزی که باید دانست این است که مشکل عدم امنیت را نمی توان با کم کردن حضور مردم و معاوضه ویژگی های شهر با ویژگی های حومه حل کرد . اگر این کار می توانست مشکل ناامنی را در خیابان های شهر حل کند آن وقت لس آنجلس باید شهری امن بود ، زیرا لس آنجلس ظاهرا از حومه ها تشکیل شده است . با این همه به عنوان یک شهر از بیگانگانی تشکیل شده که همه آنها نیک نیستند و آمار جرم و جنایت در این شهر مبهوت کننده است . با اطمینان می توان گفت که پراکندن جمعیت یک شهر آن را از جرم و ترس از وقوع آن حفظ نمی کند.
یک خیابان شهری که در درون خود برای مواجهه با بیگانگان و حفظ سرمایه خود ، فارغ از حضور بیگانگان تجهیز شده باید دارای سه کیفیت اصلی باشد :
- اول ، مرزبندی روشنی بین فضای عمومی و خصوصی آن وجود داشته باشد . فضاهای عمومی و خصوصی نمی توانند آنگونه که به صورت نوعی (Typic ) در پروژه های خانه سازی یا حومه ها دیده می شود در یکدیگرنفود کند.
- دوم ، چشم ها باید به روی خیابان گشوده باشند ؛ چشم هایی که به صاحبان مسلم خیابان تعلق دارند. ساختمان های خیابانی که برای مواجهه با بیگانگان و همچنین تضمین امنیت آنها و ساکنان خود ، باید رو به سوی خیابان داشته باشند . ساختمان ها نمی توانند پشت یا سمت خالی خود را به سوی خیابان بگیرند .
- و سوم آنکه پیاده راه ها باید پیوسته مورد استفاده قرار بگیرند ؛ چه برای افزودن به تعداد چشم های کارایی که به خیابان دوخته می شوند و چه برای تشویق تعداد کافی مردم ساکن در ساختمان های طول خیابان ، برای نگریستن به پیاده راه .
امنیت خیابان تصادفا و بدن شائبه از اکراه سوء ظن دقیقا در هر کجا که مردم از خیابانهای شهر داوطلبانه و با آگاهی اندک از اینکه تحت مراقبت اند ، استفاده کرده و از آن لذت می برند ، به بهترین نحو حفظ می شود . پیش نیاز اساسی برای چنین مراقبتی کمیت قابل توجهی از مغازه ها و سایر فضاهای عمومی است که در طول پیاده راههای یک محدوده پراکنده شده باشند. حضور بنگاه های اقتصادی که غروب و شب مورد استفاده قرار می گیرند به ویژه در این میان ضروری است .
ارزش نورهای روشن خیابان برای نواحی خاکستری یأس آلود ناشی از اطمینانی است که در برخی از مردم که ضرورت و یا تمایل رفتن به پیاده راه را دارند اما به علت فقدان نور خوب از آن اجتناب می کنند ، ایجاد می کند . این گونه نور ، مردم را وادار می کند تا چشمها ی خود را در مراقبت از خیابان شرکت دهند ، به علاوه مشخص است که نور خود بر تعداد چشم ها می افزاید .
فصل سوم – کاربردهای پیاده راه : ارتباط
اعتماد یک خیابان شهر ، در طول زمان از بسیاری ارتباطات کوچک عمومی پیاده راه حاصل می شود. آشکار است که بسیاری از این ارتباطات کم مایه اند. اما حاصل جمع آن ها به هیچ روی کم مایه نیست . حاصل چنین ارتباط عمومی در یک سطح محلی احساس هویت برای مردم است ؛ شبکه ای از احترام و اعتماد عمومی و منبعی برای مواقع نیاز شخصی و محله ای . فقدان این اعتماد برای خیابان یک شهر فاجعه است .
خلوت شهر ها پرارزش و غیر قابل اجتناب است ، اما در بسیاری از نقاط دست یافتنی نیست . در سکونتگاه های کوچک همه کار و بار شما را می دانند. اما در شهر هیچ کس- به جز آنهایی که شما انتخاب کرده اید – چیز زیادی درباره شما نمی دانند .
ادبیات معماری و برنامه ریزی با خلوت بر حسب پنجره ها ، مشرف ها و خطوط بصری برخورد می کند . خلوتی که در آن امور مربوط به شخص تنها برای اشخاص منتخبی قابل دسترسی است و خلوتی که امکان کنترل منطقی را بر زمان هجوم دیگران بر وقت شما فراهم می آورد .
در یک محله خوب ، خیابان شهری به تعادلی عالی بین عزم مردمش برای داشتن خلوت ضروری و آرزوهای همزمان آنها در رابطه با داشتن درجات مختلف ارتباط و تماس ، لذت جویی یا کمک از مردم پیرامون خود دست می یابد .
خط تمایز بین دنیای عمومی شهر و دنیای خلوت به علت فراوانی فرصت های برقراری ارتباط عمومی در فعالیت های پیاده راه ، و یا در خود پیاده راه ، هنگامی که مردم از جایی به جایی می روند یا برای دل خود پرسه می زنند ، همچنین به علت حضور میزبان عمومی فراوان ، بدون آنکه موجب آزار کسی گردد ، می تواند حفظ شود .
” هم بودگی ” نامی است برای یک ایده قدیمی در تئوری برنامه ریزی که شایسته لقب تهوع آور است . ایده ، چنین است که اگر مردم در چیزی سهیم شوند در چیزهایی بیشتری نیز می توانند سهمی گردند . ” هم بودگی ” که ظاهرا منبع معنوی حومه های جدید است ، در شهرها ویرانگرانه عمل می کنند . نیاز به شراکت ، بیشتر مردم را از هم دور می سازد . هنگامی که ناحیه ای از یک شهر فاقد زندگی پیاده راه باشد ، اگر مردم محل ، ارتباط مشابهی را با همسایگان خود مد نظر داشته باشند ناچار به گسترش زندگی خصوصی خویش اند .آنها ناچار به استقرار نوعی ” هم بودگی ” می شوند که در مقایسه با پیاده راه ناچار چیزهایی بیشتری را با یکدیگر شریک خواهند شد . در غیر این صورت عدم ارتباط ناگزیر خواهد بود . ماحصل ناگزیر ، چه این باشد و چه آن ، نتایجی پریشان کننده در پی خواهد داشت .
برنامه ریزی مسکن شهری که بر ارتباط بین همسایگان و شراکت شخصی از این دست متکی است و از آن بهره می جوید ، اغلب برای مردم متعلق به لایه های بالایی طبقه متوسط که خود ، خواهان آن هستند ، اجتماعا خوب عمل می کند . در شهر ها، که مردم در آن با انتخاب شراکت بیش تر یا هیچ رو به رو هستند نتیجه عمدتا ” هیچ ” است. در نواحی شهری که فاقد زندگی عمومی طبیعی یا غیر رسمی است ، آنچه غالبا روی می دهد آن است که ساکنان خود را به شدت از دیگران جدا ساخته و منزوی می کنند . اگر ارتباط شما با همسایگانتان تهدیدی است که شما را با زندگی خصوصی آنها یا آنها را با زندگی خصوصی شما درگیر می کند و اگر شما نمی توانید مانند لایه های بالایی طبقه متوسط که خود ، خواهان آن هستند در مورد همسایگانتان دقت به خرج دهید ، راه حل منطقی قضیه پرهیز کامل از دوستی یا ارایه خودمانی یاری است .
ساختار اجتماعی زندگی پیاده راه گاهی به آنچه که می توان آن را ” چهره خود انتصاب شده مردمی ” خواند ، در آویخته است . یک چهره مردمی کسی است که در ارتباطی مداوم با حلقه ای گسترده از مردم قرار دارد و علایق کافی برای آنکه از خود چهره ای مردمی بسازد را نیز دارا است . چهره مردمی بودن نیازمند هیچ استعداد و بصیرت خاص برای انجام کارکرد خود نیست و آنچه ضروری است حضور اوست . و برای این نیازمند همتایان فراوان خود است . کیفیت اصلی او مردمی بودن و همکاری با مردم بسیار و گوناگون است . چهره مردمی نه تنها خبر ها را منتشرودریافت می کنند، بلکه با یکدیگر ارتباط برقرارکرده و بنا بر این ،اطلاعات را به صورتی مؤثر پخش می کنند .
زندگی پیاده راه هنگامی که تسهیلات عینی و قابل لمس مورد نیاز آن حضور داشته باشند ، ظاهر می شوند . این همان تسهیلات با فراوانی و شیوعی است که برای حاصل آمدن امنیت پیاده راه ضروری است . در نبود آنها ارتباط عمومی پیاده راه نیز نخواهد بود.
فصل چهارم – کاربردهای پیاده راه : همانند سازی کودکان
همان قواعد امنیت شهر و زندگی عمومی شهر که بر بزرگسالان اعمال می شود بر کودکان نیز اعمال می گردد . با این استثنا که کودکان در مقابل خطر و وحشیگری آسیب پذیر ترند. در زندگی واقعی اگر کودکان از خیابان های سرزنده شهر به یک پارک معمولی یا زمین بازی پروژه یا عمومی منتقل شوند ، چه چیز مهمی روی می دهد ؟
در بسیاری از موارد مهم ترین تغییر این است که کودکان از زیر چشمان نسبت زیادی از بزرگسالان به مکانی منتقل می شوند که در آن نسبت بزرگسالان کم یا هیچ است . اگر فکر کنیم این به معنای بهبود کودک پروری شهر است ، خیالی بیش نپرورانده ایم . کودکان شهر نیز این را خوب می دانند . جس ری چک ، هنرمندی که در بروکلین بزرگ شده است می گوید : وقتی می خواستیم کاری ضد اجتماعی بکنیم به لیندی پارک می رفتیم ، چون هیچ یک از بزرگتر ها ما را آنجا نمی دید : اغلب در خیابان هایی بازی می کردیم که در آن هر کاری می شد کرد .
مطمئنا همه پیاده راه های شهر تحت مراقبت نیستند و این یکی از معضلات شهر است که برنامه ریزی باید در جهت اصلاح آن یاری رساند . پیاده راه های کمتر مورد استفاده ، تحت مراقبت های مناسب برای پرورش کودکان نیستند . همچنین پیاده راه ها اگر جمعیتی ساکن با جا به جایی دائم و سریع آن را در بر گرفته باشد ، مستعد ایمنی نیستند . یکی دیگر از مشکلات عاجل برنامه ریزی ، زمین های بازی و پارک های چنین خیابان هایی حتی از سلامت کمتری برخوردارند . زمین های بازی و پارک های سالم ، نوعا در محلاتی قرار دارند که خیابان های آن سرزنده و امن اند و طنین نیرومند زندگی عمومی متمدن پیاده راه در آن غلبه دارد .
امروزه بسیاری از نواحی بزرگ نوسازی شده بر مبنای پارک های بسته محصور در میان بلوک ها ، طراحی شده اند .
مشکل این گونه طراحی ها ، آن است که هیچ کودک جسور و سرزنده ای بعد از رسیدن به سن شش سالگی ، به دلخواه در چنین مکان کسل کننده ای نمی ماند . به علاوه این شکل از برنامه ریزی نیازمند آن است که روی ساختمان به سوی قلمرو درونی محصور قرار گیرد . بنابراین پشت مرده ساختمان ها یا بدتر از آن دیوارهای خالی به سوی خیابان رو می کند و امنیت پیاده راه های اختصاصی نشده ، به خاطر شکلی از امنیت تخصصی معاوضه می شود .
کودکان در شهرها نیازمند مکان های گوناگونی برای بازی و یادگیری اند . آنها نیازمند فرصت هایی برای همه نوع ورزش و بازی و مهارت های فیزیکی ، همزمان نیازمند پایگاهی غیر تخصصی خارج از خانه هستند که در آن بازی کنند و به شکل گیری مفاهیم خود از جهان یاری رسانند . پیاده راه ها در خدمت این شکل از بازی غیر تخصصی اند. پیاده راه های زنده به شکل عالی این خدمت را انجام می هند .
نسبت بالایی از بزرگسالان و فضاها و تجهیزات در پیوند هم می توانند در پرورش کودکان مؤثر باشند . اما فقط مردم کودکان را پرورش داده ، آنها را جذب جامعه متمدن می کنند . این افسانه که زمین های بازی ، چمن و نگهبانان یا سرپرستان ذاتا برای کودکان مفید و خیابان های شهری آکنده از مردم عادی ذاتا برای آنها مضرند ، بی حرمتی عمیقی به مردم عادی است .
در زندگی واقعی ، کودکان اولین اصول زندگی موفق شهری را تنها از برزگسالان عادی پیاده راه ها می آموزند .مردم حتی اگر پیوندی با هم نداشته باشند نسبت به هم اندکی احساس مسئولیت عمومی دارند . هنگامی که آقای لی سل قفل ساز ، یکی از پسران مرا به خاطر دویدن به خیابان سرزنش کرد و سپس گزارش این تخطی را به شوهرم که از مقابل مغازه قفل سازی او می گذشت داد ، پسرم از آن درس عبرت بیشتری گرفت تا از این دری علنی امنیت و اطاعت . او به علاوه به صورتی غیر مستقیم آموخت که آقای لی سی که با او پیوندی به جز همجواری خیابانی نداریم ، تا درجه ای در مورد او احساس مسئولیت می کند .
چرا کودکان اغلب پرسه زدن در پیاده راه های سرزنده را جالب تر از حیاط های پشت خانه و زمین های بازی می یابند ؟ زیرا پیاده راه ها جالب ترند . این همان قدر قابل لمس است که بپرسیم : چرا بزرگسالان خیابان های سرزنده را جالب تر از زمین های بازی می یابند ؟ آسایش اعجاب آور پیاده راه های شهری موهبت مهمی برای کودکان نیز هست . کودکان بیش از هر کس دیگری به جز سالخوردگان ، از موهبت این آسایش نیز برخوردارند .
اگر پیاده راه ها در یک خیابان سرزنده به اندازه کافی عریض باشند ، بازی همراه با سایر استفاده ها ، شکوفا خواهد شد . هرچه پیاده راه ها باریک تر باشند ، بازی های اتفاقی نشسته بیش تر می شوند و یورش گاه بی گاه کودکان به خیابان سواره رو نیز بیشتر خواهد شد . پیاده راه با عرض سی یا سی و پنج فیت تقریبا با هر نیاز به بازی های اتفاقی که بر آنها نهاده شوند سازگارند . چنین پیاده راه هایی همچنین می توانند درختانی برای حفاظت فعالیت ها ، و فضایی کافی برای چرخش پیاده ها و زندگی عمومی پیاده راه و پرسه بزرگسالان داشته باشند . پیاده راه هایی با عرض بیست فیت که در آنها می توان طناب بازی کرد به راحتی اجازه اسکیت سواری و استفاده از سایر اسباب بازی های چرخدار را می دهد . هرچه پیاده راهی زنده تر و مردم پسند تر باشد و هرچه تعداد و تنوع استفاده کنندگان آن بیشتر باشد ، عرض کلی مورد نیاز آن برای خدمت رسانی به اهداف دل پسندش نیز باید بیشتر شود .
فصل پنجم – کاربردهای پارک های محلی
به طور سنتی به پارک های محلی یا فضاهای باز پارک مانند ، همچون موهبتی اعطا شده برای جمعیت محرومیت کشیده شهرها ، نگریسته می شود . اما باید پارک های شهری را مکان های محروم بدانیم که نیازمند اعطای موهبت زندگی و قدردانی اند . زیرا مردم استفاده کردن را به پارک ها اعطا کرده ، موفقیت را به آن ارزانی می دارند و در غیر این صورت استفاده را دریغ کرده پارک ها را به شکست و طرد محکوم می نماید . پارک ها مکان هایی دمدمی هستند . آنها تمایل به دو افراط دارند : مردم پسندی و مردم نا پسندی . آنها می توانند مشخصه خای دلپذیر مناطق شهری ودارایی های اقتصادی اطراف خود باشند .
این که پارک های محلی اصول کل مشخص درباره رفتار پارک را با صراحت بیشتری در مقایسه با پارک های تخصص یافته از خود نشان می دهند ، دقیقا به علت این است که پارک های محلی از پارک های شهری ما شکل عمومی تری دارند.آنها به مثابه حیاط های عمومی محلی نوعا برای استفاده های گذران کلی در نظر گرفته شده اند .
پارک های نا محبوب دردسر سازند . نه فقط برای فرصت های از دست رفته و هدر شده که مستلزم آنند ، بلکه به علت اثرات منفی فراوان خود . آنها همان مشکلات خیابان های فاقد چشم را دارند .خطر آنها به نواحی اطراف سرایت می کند ، تا جایی که خیابان های در امتداد چنین پارک هایی نیز به عنوان مکان های خطر شناخته شده و از آنها پرهیز می شود .
یک پارک عمومی محله که یکنواختی کارکردی محیط اطراف خود را تحمل می کند ، به هر شکل ، بی شک برای بخشی از روز یک خلأ است . در شهر ها ، سرزندگی و تنوع ، سرزندگی بیشتر را به خود جلب می کند و مرگ و یکنواختی زندگی را پس راند . این امر نه فقط برای شیوه های رفتار اجتماعی شهر ها ، بلکه برای راه های رفتار اقتصادی آنها نیز اصلی حیاتی است .
طراحی پارک نیز به طور مشخص باید در جهت همدستی و حمایت و نه خلاف جهت اهداف آن قرار گیرد . گرایش به وجود چهار عامل در طراحی پارک هایی که به شدت به شیوه های حیاط های همگانی عمومی مورد استفاده قرار می گیرد وجود دارد . این چهار عامل پیچیدگی ، تمرکز ، خورشید و حصار هستند .
- پیچیدگی با تنوع آمدن مردم به پارک های محلی در ارتباط است .حتی یک فرد مشخص در زمان های گوناگون به دلایل گوناگون ، به پارک می آید ؛ گاهی برای نشستن از خستگی ؛ زمانی برای بازی یا تماشای یک بازی ؛ گاهی برای خواندن یا کار کردن ؛ گاهی برای سر قرار حاضر شدن و …. . اگر همه چیز مانند یک پوستر خوب با یک نگاه دریافت شود و اگر هر مکانی شبیه همه مکان های دیگر باشد و هنگام استفاده احساسی مانند احساس در هر جای دیگر بودن دست دهد ، آنگاه آن پارک انگیزه کمی را برای استفاده ها و شیوه های گوناگون موجب می شود .و دیگر برای بازگشت مجدد به آن دلیلی نیست . با این همه طرح هیچ یک از پارک دشوار نیست . پیچیدگی ای که از آن صحبت می شود پیچیدگی در سطح چشم است . تغییر فراز و نشیب زمین ، گروه بندی درختان ، دالان های باز شده به سوی نقاط مرکزی گوناگون و …. جلوه داده شده است . پارک های موفق حین استفاده همواره پیچیده تر از زمان خالی بودن خود به نظر می رسند .
- احتمالا مهم ترین عامل پیچیدگی ، مرکزیت است . پارک های کوچک خوب نوعا درون خود مکانی دارند که عموما به عنوان مرکز شناخته می شوند . برخی پارک های کوچک یا میدان ها در حقیقت خود یک مرکزند و پیچیدگی خود را از تفاوت های جزئی پیرامون خود می گیرند .مردم به سختی در تلاشند تا مرکز یا نقطه اوجی برای یک پارک بسازند.
- خورشید بخشی از موقعیت پارک برای مردم است که مسلما در تابستان نیاز به سایبان دارد . یک ساختمان بلند که زاویه خورشید را از سمت جنوب یک پارک به شکل مؤثری می برد، بخش بزرگی از پارک را می کشد . اگرچه ساختمان ها نباید مانع تابش خورشیدبه پارک شوند ، حضور ساختمان ها در اطراف پارک ، در طراحی مهم است . آنها پارک ها را محصور می کنند ؛ شکلی مشخص از فضا می سازند و باعث می شوند که پارک ها در صحنه شهر واقعه مهمی به شمار آید .
از دیدگاه یک پارک کالاهای ضروری چه هستند ؟
روشن است که اگرچه مردم به سادگی برای استفاده های عمومی یا از روی هوس به پارک نمی آیند ، اما برای کالاهای ضروری مشخص و ویژه ، به این پارک می روند .تنوع مؤثر استفاده که آگاهانه توالی استفاده کنندگان متنوع را به خود جلب می کند ، باید تعمدا در پارک گنجانده شود. چشم انداز عالی و طراحی منظر زیبا نمی تواند به مثابه کالاهای ضروری عمل کند این دو تنها ملازم و فرعی اند . شنا از سویی به مثابه کالای ضروری عمل می کند . همین طور ماهیگیری ، به ویژه اگر با فروش طعمه و قایق سواری باشد . زمین های ورزش ، کارناوال ها یا فعالیت های مشلبه آن نیز چنین اند . موسیقی و بازی نیز مانند کالاهای ضروری خدمت می کنند .
هرچه شهری تنوع هر روزه کاربری ها و استفاده کنندگان را در زندگی روزانه خیابن بیشتر درهم آمیزد ، مردم آن سرزنده تر بوده ، پارک های با موقعیت خوب را موفق تر ، خودمانی تر و اقتصادی تر حمایت می کنند و در نتیجه متانت و شادمانی را به عوض پوچی ، به محلات خود باز می گردانند .
فصل ششم – کاربردهای محلات شهری
یک محله موفق محلی است که پهلو به پهلوی مشکلات خود حرکت می کند و اجازه نمی دهد که به وسیله آنها نابود شود . یک محله ناموفق محله ای است که به وسیله عیوب و مشکلات خود از پا در آمده و به تدریج در برابر آنها درمانده می شود . اگر به محلات به عنوان ارگان های پیش پا افتاده خود گردانی بیندیشیم ، آب در هاون کوفته ایم . شکست ما در زمینه محلات شهری ، در نهایت ، شکست در محلی کردن خودگردانی و موفقیت ما موفقیت ما در محلی کردن ان است . خودگردانی به معنای وسیع یعنی خود مدیریتی جامعه چه از نظر رسمی و چه غیر رسمی است .
فقدان خودکفایی اقتصادی و اجتماعی در محلات شهری طبیعی و ضروری است . زیرا آنها بخش های شهرند . تا زمانی که به محلات همچون واحدهای خودکفایی با هر درجه از اهمیت ، که بر پایه مدل شهرک ها بنا شده اند بیندیشیم که مفهوم محله را برای شهرها بی معنی می داند . اما با وجود برون گرایی ذاتی محلات شهری ، نمی توان پیرو این عقیده بود که مردم شهر به طریقی معجزه آسا می توانند بدون محلات گذران کنند . حتی شهری ترین شهروند به جو خیابان و منطقه محل زندگی خود ، بدون توجه به میزان حق انتخاب خود خارج از آن ، اهمیت می دهد . مردم معمولی شهر برای گذران زندگی روزمره ، وابستگی بسیاری به محلات خود دارند .
با نگریستن به محلات شهری همچون ارگان های خود مدیریتی تنها سه نوع از محلات مفیدند : ۱- شهر به مثابه یک کل ۲- محلات خیابانی ۳- مناطقی با اندازه های بزرگ و شبه شهر ، شامل صد هزار نفر یا در مورد شهذهای بزرگ تر بیش از آن . هریک از این انواع محلات ، کارکردی متفاوت دارند ، اما به طریقی پیچیده یکدیگر را کامل می کنند .
- محله شهر به مثابه یک کل جایی است که در آن مردمی با علایق خاص به تئاتر ، موسیقی یا سایر هنرها ، صرف نظر از محل زندگیشان ، یکدیگر را می یابند . در این محله است که مردم در حرفه و کسب و کار خاص غرق می شوند ، یا به مشکلات خاصی می پردازند ، تبادل افکار می کنند و گاهی دست به عمل می زنند.
- محلات خیابانی شهر کارکرد خود مدیریتی مانند خیابان های شهری مانند تنیدن شبکه های مراقبت عمومی و حفاظت از بیگانگان و خودی ها ، رویاندن شبکه های کوچک مقیاس زندگی عمومی روزانه و بنا بر این اعتماد و کنترل اجتماعی ، کمک به درونی کردن زندگی شهری عقلا مسئولانه و پر مدارا در کودکان هستند . علاو هبر آنها محلات خیابانی کارکرد خود مدیریتی دیگر ی نیز دارند، یک کارکرد حیاتی : یاری مؤثر به خیابان ، هنگامی که با مشکل بیش از حد توان خود روبرو ست . محلات جدا افتاده خیابانی نوعا با بلوک های دراز همراه اند. زیرا بلوک های دراز اغلب همواره تمایل به خود جدا افتادگی فیزیکی دارند . خلاصه این که محلات خیابانی ، واحد های گسسته نیستند . آنها پیوست های اجتماعی – اقتصادی و فیزیکی اند ؛ پیوست های کوچک مقیاس ، به همان معنا که درازای الیاف های سازنده یک طنال ، کوچک مقیاس اند .
- اینجا به نوع سوم از محله شهری مفید برای خود مدیریتی می رسیم : منطقه . کارکرد اصلی یک منطقه موفق، واسطه گری بین محلات خیابانی ضرور اما ذاتا به لحاظ سیاسی ناتوان از یک سو و شهر به مثابه یک کل ذاتا قدرتمند از سوی دیگر است . مناطق باید با فرا آوردن منابع یک شهر به آنجا که مورد نیاز محلات خیابانی است و ترجمان تجربیات زندگی واقعی در محلات خیابانی به زبان خط مشی ها و اهداف شهر به مثابه یک کل یاری رسانند . همچنین در حفظ یک ناحیه مفید در برابر آن ، نه فقط برای ساکنان بلکه سایر استفاده کنندگان به شیوه هی متمدنانه ، کمک کنند . برای به ثمر رساندن این کارکرد ، یک منطقه مؤثر باید به اندازه کافی بزرگ باشد تا همچون نیرویی در زندگی شهر به مثابه یک کل ، به حساب آید . و باید برای جنگ با شهرداری ها به اندازه کافی بزرگ و قدرتمند باشد .
برنامه ریزی فیزیکی برای محله کارا در شهرها ، باید در جهت این مقاصد ، هدف گیری شوند :
اول : خیابان های سرزنده و جالب توجه و ترویج گردند . بسیاری از ما با مکانی در شهر احساس نزدیکی می کنیم ؛ زیرا از آن استفاده می کنیم و عقلا با آن انس می گیریم . در آن می چرخیم ، در آن گام بر می داریم و … تنها دلیلی که می تواند موجب انجام بیشتر این کارها شود ، تفاوات های مفید ، جالب یا مناسبی است که در آن دور و بر ، توجه را به خود جلب می کند .
دوم : تار و پود این خیابان ها تا حد ممکن در میان مناطقی به اندازه و قدرت خرده شهر تداوم داشته باشند . تفاوت ها ، نه تکرار ها ، موجب کاربری متعامل و احساس نزدیکی فرد با ناحیه ای بزرگ از شبکه بلافصل خیابان می شوند . یکسانی ، دشمن کاربردی متعامل و بنا بر این وحدت کارکرد ی است .
سوم : از پارک ها ، میدان ها و ساختمان های عمومی همچون بخشی از این تار وپود خیابان ، و برای تقویت و درهم تنیدگی پیچیدگی و استفاده چندگانه تار و پود ، استفاده گردد .
چهارم : بر هویت کارکردی مناطقی که برای عمل به مثابه منطقه از بزرگی لازم برخوردارند ، تأکید شود . بزرگی منطقه کارا باید آنقدر بزرگ باشد که بتواند با شهرداری بستیزد ، اما نه آنقدر بزرگ که محلات خیابانی نتوانند توجه منطقه را جلب کرده و به حساب آیند . اگر سه هدف اول به خوبی دنبال شوند ، چهارمی در پی آید .
یک محله خوب شهری تازه واردان را به درون خود جذب می کند ؛ چه تازه واردانی که به انتخاب خود آمده اند یا مهاجرانی که بر حسب مصلحت اندیشی مقیم می شوند ؛ همچنین می تواند از مقدار قابل توجهی از جمعیت موقت حمایت کند . اما این افزایش یا جا به جای باید به آهیتگی صورت گیرد . یک شهر مجموعه ای از همه نوع فرصت ها است ؛ و روانی ای که این فرصت ها و انتخاب ها با آن قابل استفاده می شود ، دارایی و موهبتی است که ثبات محله شهر را حمایت می کند .
بخش دوم : شرایط تنوع شهر
فصل هفتم : خالقان تنوع
برای درک شهرها مسلما باید به ترکیب یا مخلوطی از کاربری ها و نه کاربری های جدا از هم به مثابه پدیده ای اصلی ، برخورد کنیم . یک اختلاط کاربری ، اگر قرار است از پیچیدگی کافی برای حفظ امنیت شهر ، ارتباط عمومی و کاربری متعامل برخوردار باشد ، نیاز به اجرای بسیار متنوع دارد . حقیقت این است شهرهای بزرگ خالقان طبیعی تنوع و گرمخانه های پر کار هر نوعی از کسب و کار و ایده های جدید است . خلق تنوع در شهرها ، براین واقعیت استوار است که در شهرها مردمی با سلیقه ها ، مهارت ها ، نیازها و عرضه های بسیار گوناگون ، مانند زنبوران یک کندو ، در کنار یکدیگر زندگی می کنند .
با گسترش شهر نشینی ” بزرگ ” بزرگتر می شود ، اما ” کوچک ” متعدد می شود . مسلما کوچکی و تنوع مترادف نیستند . تنوع کسب و کار شهر شامل همه اندازه های گوناگون می شود اما تنوع بیشتر به معنای نسبت بالای عناصر خرد است . یک صحنه شهری عمدتا به فضیلت مجموعه فراوان از عناصر خرد خود ، سرزنده است .
برای خلق تنوع بارور در خیابان ها و مناطق شهری چهار شرط ضروری است :
۱- منطقه و هر تعداد از بخش های درونی ممکن آن باید در خدمت بیش از یک و ترجیحا بیش از دو کارکرد اصلی باشند . این ، حضور مردمی را که بر اساس برنامه های گوناگون از ساختمان ها خارج شده و با اهداف گوناگونی در آن مکان حاضر می شوند ، تضمین می کند . مردمی که قادر به استفاده مشترک از تجهیزات و تسهیلات بسیارند .
۲- غالب بلوکها باید کوتاه باشند ، این گونه ، خیابان ها و فرصت هایی که درکنج قرار می گیرند ، تناوب پیدا می کنند .
۳- منطقه باید ترکیبی از ساختمان هایی با سن و شرایط متفاوت باشد،که نسبت خوبی از ساختمان های قدیمی را شامل شود. اینگونه ، حاصل اقتصادی تولید شده آنها متفاوت خواهد بود . این ترکیب باید به خوبی به هم پیوسته باشد .
۴- تراکم فشرده کافی مردم صرف نطز از علت حضورشان ، باید وجود داشته باشد . این شامل تراکم فشرده مردمی که ساکن آنجا هستند نیز می شود .
فصل هشتم – ضرورت اختلاط کاربری های اصلی
بسیاری از کسب و کارهای وابسته به مشتری همانقدر به مردمی که در طول روز آمد و شد می کنند وابسته اند ، که پارک ها . با این تفاوت ، اگر پارک ها بدون استفاده بمانند ، برایشان و برای محلاتشان بد است ؛ اما در نتیجه آن ناپدید نخواهند شد.اما اگر کسب وکارهای وابسته به مشتری بیشتر طول روز را بدون استفاده بمانند ناپدید خواهند شد .
هر تزریق که جاذب مردم جدید است ، باید با مردمی که در منطقه کار می کنند ، نیز جاذب باشد . این کاربری ها جدید عرفی ، علاوه بر این نمی تواند کاملا جانشین همه ساختمان ها و قلمروهایی شوند که در آنها تسهیلات و کسب و کارهای جدید که پخش زمانی جدید مردم مشوق آنها است ، می تواند در صورت انعطاف و آزادی مکان های مورد نیازشان ، رشد کنند . بالاخره اینکه این کاربری های جدید باید با ویژگی های منطقه سازگار باشند .
تنوع دارای دو نوع می باشد : اولین تنوع کاربری های اصلی . آنهایی هستند که مردم را به خودی خود به نقاط و مکان هایی خاص می آورند ؛ زیرا پناهگاهند . ادارات ، کارخانه ها ، سکونتگاه های برخی مکان های پذیرایی ، آموزش و تحصیل و فراغت ؛ کاربری اصلی اند . نمی توان از ظاهر با شکوه یا سایر علائم قلمداد شده از اهمیت ، به کارایی یک کاربری اصلی به مثابه جلب کننده مردم ، پی برد . برخی از با عظمت ترین ظواهر ، در عملکرد ناکارا هستند.
هنگامی که یک کاربری اصلی به صورتی مؤثر با کاربری اصلی دیگری که مردم را در زمان های مختلف به خیابان می کشاند ، ترکیب شود ، از نظر اقتصادی اثر محرک دارد ؛ محیطی مساعد برای تنوع ثانویه . تنوع ثانویه به کسب و کارهایی اتلاق می شود که در پاسخ به حضور کاربری های اصلی ، به منظور خدمت به مردمی که کاربری های اصلی به آنجا می کشاند رشد می کنند. اگر این کاربری ثانویه تنها به یک کاربری اصلی ، صرف نظر از نوع آن خدمت کنند ذاتا ناکارا خواهد بود .اما در خدمت به کاربری های مختلط اصلی ، می تواند ذاتا کارا و پر نشاط باشد .
اگر پخش کاربری خیابان موجب پخش نیازها یا سلیقه های گوناگون مشتری در طول روز شود ، همه انواع خدمات و مغازه های منحصر به فرد شهری و تخصصی ، در روندی خود به خودی ، سر بر خواهند آورد . هر چقدر ذخایر استفاده کنندگان به طریقی پیچیده تر مختلط و بنا بر این کارا تر باشد ، خدمات و مغازه های بیشتری که باید مشتریان خود را از بین همه نوع جمعیت غربال کنند ، وجود خواهند داشت . به نوبه خود مردم بیشتری به آنجا کشیده خواهند شد .
برای خلق تنوع ، اختلاط کاربری های اصلی باید از کارایی برخوردار باشد . چه چیز آنها را کارا می کند ؟
اولا مردمی که از خیابان های در زمانهای مختلف استفاده می کنند باید عملا از همان خیابان ها استفاده کنند . دوم اینکه مردمی که از همان خیابان ها در زمان های مختلف استفاده می کنند ، باید شامل مردمی بشود که از برخی از همان تسهیلات استفاده می کنند . همه نوع مردم می توانند حضور داشته باشند ، اما آنها که به یک دلیل در یک زمان ظاهر می شوند نباید به شیوه ای کلا ناسازگار از دیگرانی که به دلیل دیگری حضور دارند ، جدا گردند .
بالاخره اینکه ، کارایی به این معتا است که اختلاط مردم در خیابان ، در ساعتی از روز ، باید رابطه متناسب منطقی با مردمی که در ساعات دیگر روز آنجا هستند را تاب آورد .
جین جیکوبز روی نواحی مرکزی شهر به خصوص به دو دلیل انگشت گذاشت :
اول ، نابسندگی مخلوط اصلی که نوعا نقطه ضعف اصلی در ناحیه مرکزی شهر است . و دومین دلیل برای تأکید بر ناحیه مرکز شهر مختلط با کاربری اصلی ، تأثیر مستقیم آن بر روی سایر بخش های شهر است . احتمالا همه از وابستگی های مشخص کلی یک شهر به کانون خود آگاهند . هنگامی که کانون یک شهر دچار رکود یا از هم پاشیدگی می گردد ، شهر به مثابه یک محله اجتماعی در کل ، به رنج و آسیب مبتلا می شود .
فصل نهم – ضرورت بلوک های کوچک
در مورد بلوک های دراز ، حتی مردمی که به دلایل اصلی مشابه در محله حضور دارند ، همه آنقدر جدا از یکدیگرند که نمی توانند ذخایر پیچیده منطقی از کاربری متعامل شهری را شکل دهند . در جایی که کاربری های اصلی متفاوت در کارند ، بلوک های دراز به طریقی مشابه ، مستعد ایجاد مانع بر سر راه اختلاط کارا هستند . آنها به صورت خود به خود مردم را با قرار دادن در مسیرهای مختلفی که به ندرت با یکدیگر برخورد می کنند ، از یکدیگر جدا می کنند . هر چه قدرت کاربری های مختلف از نظر جغرافیای به یکدیگر نزدیک تر باشند ، در عمل حقیقتا از یکدیگر جدا هستند . بلوک های دراز ، بنا بر ماهیت خویش برای مزایای بالقوه ای که شهرها برای گرمخانه و تجربه کردن بسیاری از کسب و کارهای کوچک ارائه می کنند تا آنجا که این گونه کسب و کارها بر جلب مشتری از میان مردم در حال عبور بین بخش های متعامل بزرگتر متکی است ، مانع ایجاد می کنند .
در مناطق شهری ای که موفق یا جذابند ، خیابان ها دقیقا هرگز برای ناپدید شدن ساخته نشده اند. کاملا برعکس . در جایی که ممکن است چند برابر می شوند . به عنوان مثال در میدان ریتن هاوس در فیلادلفیا و جورج تاون در منطقه کلمبیا ، آنچه زمانی کوچه های پشتی مراکز بلوک ها بود به صورت خیابان هایی در آمده اند که ساختمان ها در لبه آنها قرار گرفته اند .
پروژه های ابر بلوک مستعد ، آنند که همه ناتوانی های بلوک های دراز را در شکل مبالغه آمیز آن داشته باشند . این امر حتی هنگامی که پروژه ها با تفریحگاه ها و بازارچه ها حاشیه بندی شده باشند و بنابراین از نظر تئوری ، مردم بتوانند در وقفه های منطقی از خیابان های موجود عبور کنند ، نیز صادق است . این خیابان ها بی معنی اند زیرا به ندرت دلیل جدی برای استفاده مردم از آنها وجود دارد . حتی با وجود گوناگونی صحنه ها که از اینجا تا آنجا تغییر کرده ، جایگزین هم می شوند ، این مسیرها باز هم بی معنی اند ، زیرا همه صحنه ها اساسا مشابهند .
خیابان های متناوب و بلوک های کوتاه به علت تارو پود کاربری متعامل پیچیده ای که برای استفاده کنندگان یک محله شهری امکان پذیر می کنند ارزشمندند . خیابان های متناوب به خودی خود هدف نیستند. آنها راهی برای رسیدن به هدفند . اگر منطقه بندی سرکوب کننده رشد انعطاف پذیر تنوع را سد کنند مانعی برای آن هدف – خلق تنوع و تسریع برنامه های مردم بسیار ،در کنار برنامه ریزان – ایجاد نماید ؛ بلوک های کوتاه کار مهمی صورت نخواهند داد . مانند اختلاط کاربری های اصلی ، خیابان های متناوب تنها به علت نحوه عملکرد خود ، به خلق تنوع یاری می رسانند .
فصل دهم – ضرورت ساختمان های سالخورده
شهرها به شدت به ساختمان های قدیمی نیاز دارند . منظور از ساختمان های قدیمی ، ساختمان های کهن موزه ای یا ساختمان های قدیمی مرمت شده ای که در وضعیت عالی و گرانی قرار دارند نیست بلکه منظور تعداد زیادی ساختمان های ساده معمولی و کم قیمت است . اگر این ناحیه شهری تنها ساختمان های نو داشته باشند ، کسب و کارهایی که می توانند آنجا حضور داشته باشند ، خود به خود آن دسته از کسب و کارهایی خواهند بود که قادر به حمایت از هزینه های بالای ساختمان های جدیدند. کسب و کارهایی که از هزینه ساختمان های جدید حمایت می کنند ، باید قادر به پرداخت یک بالاسری نسبتا بالا نسبت به ساختمان های قدیمی باشند . برای حمایت از چنین بالاسری بالایی کسب و کارها باید دارای الف : سودآوری بالا ب : یارانه خوب باشند .
صدها کسب و کار معمولی که برای امنیت زندگی عمومی خیابان و محله ها ضروری اند ، و به علت راحتی و کیفیات شخصی مورد تقدیرند در ساختمان های قدیمی با موفقیت عمل می کنند . اما قتل آنها توسط بالاسری های بالای ساختمان جدید محتوم است . تنوع موفق در هر کجای یک شهر به معنی ترکیب کسب و کارهای پر رونق ، میان رونق ، کم رونق و بی رونق است . تنها آزار ساختمان های سالخورده برای یک منطقه یا خیابان شهر ، آزاری است که در حقیقت از چیزی جز سالخوردگی ناشی نمی شود- آزاری که در هر چیز پیر و پوسیده وجود دارد . اما یک ناحیه شهری در چنین موقعیتی به علت آنکه سراسر قدیمی است ، شکست خورده نیست .
در میان قابل تحسین ترین و لذت بخش ترین مناظری که می توان در طول پیاده روهای شهرهای بزرگ پیدا کرد ،انطباق مبتکرانه محل های قدیمی با کاربری های جدید است . مهمانخانه های شهرستانی که به نمایشگاه پیشه وران ، اصطبلی که به یک خانه ، زیرزمینی که به یک باشگاه و … تبدیل شده اند . همه ، انواع تغییرات جزئی اند که همواره در آن مناطق شهری که سرزنده و پاسخگوی نیازهای انسانی اند ، رخ خواهند داد .
شهرها به ترکیبی از ساختمان های قدیمی برای حاصل آوردن مخلوط تنوع اصلی ثانویه ، نیاز دارند . به خصوص آنها به ساختمان های قدیمی برای گرمخانه ای کردن تنوع اصلی جدید نیازمندند . اگر گرمخانه به قدر کافی موفق باشد ، رونق ساختمان ها می توانند ظهور کنند و غالبا می کنند .
ارزش اقتصادی ساختمان های جدید در شهرها قابل جایگزین شدن است . آنها از راه هزینه کردن پول بیشتر جایگزین می شوند و اما ارزش اقتصادی ساختمان های قدیمی به دلخواه قابل جایگزینی نیستند . زمان آن را می آفریند. ضرورت اقتصادی تنوع ، ضرورتی است که محلات سرزنده شهر تنها می توانند آن را به ارث ببرند و سپس در طول سال ها حفظ کنند .
فصل یازدهم – ضرورت تمرکز
رابطه بین تمرکز – یا تراکم بالا – با تسهیلات و آسایش و سایر انواع تنوع ، هنگامی که در مورد ناحیه مرکزی شهر به کار برده می شود عموما به خوبی قابل درک است . اما هنگامی که نوبت به مناطق شهری ای که سکونت در آن به یک کاربری عمده است می رسد ، به رابطه بین تمرکز و تنوع کمتر توجه می شود . با این همه سکونتگاه ها نقش بزرگی از بسیاری مناطق شهر را شکل می دهند. همچنین مردمی که در یک منطقه زندگی می کنند سهم بزرگی از مردمی را که از خیابان ها ، پارک ها و کسب و کارهای آن محله استفاده می کنند شکل می دهند ، بدون کمک تمرکز مردمی که در محل زندگی می کنند ، تنوع و آسایش اندکی در محل زندگی و هر جای مورد نیاز مردم وجود خواهند داشت .
اگر تنوع با سایر ناکارایی ها سرکوب یا مسدود شده باشد تمرکز ساکنان ، صرف نظر از اینکه چه قدر بالا باشد ، کافی نخواهد بود . به عنوان مثال هیچ تمرکز مسکونی ، هرچقدر هم بالا باشد ، برای خلق تنوع در پروژه های خشک و بدون انعطاف کافی نیست . زیرا تنوع به هر صورت تحت کنترل در آمده است . همین تأثیرات ، با دلایل متفاوت ، می تواند در محلات برنامه ریزی نشده شهر که در آن ساختمان ها بسیار یک شکل اند یا بلوک ها درازند یا هیچ اختلاطی از سایر کاربری های اصلی علاوه بر سکونت وجود ندارد ، روی می دهد . یکی از دلایلی که تراکم های کم شهری ، بدون آنکه واقعیت ها مؤید آن باشند از شهرت خوبی برخوردارند و تراکم های بالا ، آن هم بدون توجیه ، از شهرت بدی بهره مندند ، این است که اغلب تراکم های بالای مسکونی با ازدحام سکونتگاه اشتباه گرفته می شود . تراکم بالا به معنای تعداد زیاد سکونتگاه ها در هر آکر زمین است و ازدحام به معنای وجود بیش از حد مردم در یک سکونتگاه به نسبت تعداد اتاق های موجود است . تعریف آماری ازدحام ۵/۱ نفر یا بیشتر در هر اتاق است .
در مورد مردم کافی در سکونتگاه های کافی ، تنوع می تواند خلق شود و مردم در نبود یک نیروی درونی مخرب – ازدحام سکونتگاه ها با تعداد زیاد آدم ها در هر اتاق – که ضرورتا با هدف متعامل عمل می کند می توانند تعلق خاطر و وفاداری خود به اختلاط یکتای امور محله را توسعه دهند . تنوع و جاذبه های آن در مورد سکونتگاه های کافی برای مردم کافی با شرایط قابل تحمل زندگی ، ترکیب می شود و در نتیجه مردم بیشتری به انتخاب خود در آنجا باقی می مانند . ازدحام در تراکم های پائین می تواند مأیوس کننده تر و مخرب تر از ازدحام در تراکم های بالا باشد. زیرا در تراکم های پائین زندگی عمومی کمتری به مثابه تغییر جهت و گریز ، همچنین به عنوان راهی برای جنگ سیاسی علیه بی عدالتی و غفلت وجود دارد .
تراکم مناسب برای اقامتگاه های شهری چقدر است ؟
تراکم مناسب برای سکونتگاه های شهری ، موضوعی عملکردی است ، تمی توان بر اساس انتزاعی از کمیت زمین که به صورتی آرمانی به مردم چنین و چنان اختصاص داده شده است آن را تعیین نمود . تراکم زمانی بسیار بالا یا بسیار پائین است کهبه جای همدستی با تنوع شهر آن را سرکوب کرده باشد . این نقص عملکرد دلیل بسیار پائین یا بالا بودن آنهاست . میزان مناسب ، به علت چگونگی عملکرد مناسب است .
اگر هدف ، زندگی با نشاط شهر است ، تراکم سکونتگاه ها باید تا آنجا که برای تحریک حداکثر تنوع بالقوه لازم است بالا برود . دلیل اینکه اگر تراکم سکونتگاه ها بسیار بالا رود می تواند سرکوبگر تنوع باشد این است که : در برخی از نقاط ، سازگار کردن سکونتگاه های فراوان بر زمین ، مستلزم یکسان سازی ساختمان هاست . این فاجعه است . زیرا تنوع فراوان سن و نوع ساختمان ها رابطه ای مستقیم و روشن با تنوع جمعیت ، کسب وکارها و صحنه ها دارد .
در هر زمان و مکان خاص ، تحت هر شرایط مفروض از قوانین ، تکنولوژی و بودجه ، راهی ویژه برای بسته بندی کردن سکونتگاه ها بر روی زمین ، مستعد آن است تا کاراترین راه باشد . آپارتمان های دارای بالابر ، امروزه کاراترین شیوه برای بسته بندی سکونتگاه ها روی میزان معینی از زمین مسکونی است . آپارتمان های دارای بالابر تنها کاراترین راه برای بسته بندی کردن برای مردم در مقدار معینی از زمین نیستند . آنها در شرایط نامساعد ، احتمالا خطرناک ترین شیوه هستند . اما در برخی از شرایط فوق العاده اند .
در مناطقی که تراکم بسیار پائین است ، می توان تراکم ها و تنوع را تنها به وسیله افزودن ساختمان های جدید ، به طور همزمان در قطعات متفاوت و جداگانه افزایش داد . تراکم ها باید به تدریج و نه به صورت آشوب فاجعه بار و ناگهانی افزایش یابند . روند افزایش تدریجی و مداوم تراکم ها می تواند منتج به افزایش تنوع شده و تراکم بالای غایی را بدون یکسان سازی مجاز دارد .
حضورتعداد فراوانی مردم در شهرها را نباید تنها به مثابه یک واقعیت فیزیکی انگاشت . به دنبال آن باید حضور آنها به مثابه دارایی خوشامد گفته شده جشن گرفته شود . به وسیله افزایش تمرکز آنها در هر جایی که رونق بخشیدن به زندگی عمومی خیابانی مورد نظر است ؛ آشکارا سر زنده و سازگاری و برانگیختن اقتصادی و ظاهری هرچه ممکن تر تنوع .
فصل دوازدهم – اسطوره هایی درباره تنوع
ترکیب پیچیده کاربری های مختلف در شهرها ، شکلی از هرج و مرج نیست برعکس ، آنها نشانگر شکلی پیچیده و بسیار توسعه یافته ای از نظم اند. اینکه تنوع شهری کاربری ها ذاتا ظاهری آشفته دارند و مکان هایی که مهر تجانس کاربری ها را خورده اند بهتر به نظر می آیند . اما تجانس یا مشابهت نزدیک میان کاربری ها ، زندگی واقعی مشکلات زیبایی شناختی بسیار آشفته ای را به وجود می آورد . اگر همانندی کاربری همانگونه که هست نشان داده شود به نظر یکنواخت می رسد . از نظر ظاهر ممکن است این یکنواختی را به مثابه ای نوعی نظم ، اگرچه زشت پنداشت . اما از نظر زیبایی شناسی ، متأسفانه بی نظمی عمیقی را با خود حمل می کند . بی نظمی عدم بیان جهت . در مکان هایی که مهر یکنواختی و تکرار همانندی را خورده اند ، شما حرکت می کنید اما در حرکت خود به هیچ کجا نمی رسید . شمال شبیه جنوب است و شرق شبیه غرب . گاهی شمال و جنوب و شرق و غرب مانند هم اند . جهت دادن به ما ، نیازمند تفاوت ها در جهت های متفاوت است . صحنه های تمام و کمال همانند ، فاقد این آگاهی های طبیعی از جهت و حرکتند یا به ندرت با آنها تجهیز شده اند و بنابراین عمیقا گیج کننده اند . این نوعی هرج و مرج است .
هر کجا که یک ناحیه شهری از نظر کارکردی تجانس کاربردی دارد ، برای شهر به یک معضل زیبا شناختی ، در شکلی حادتر از حومه های شهری؛ تبدیل می شود زیرا در صحنه کلی شهرها ساختمانها بیشتر غلبه دارند از طرف دیگر تنوع کاربریها در حالیکه اغلب برخورد بسیار ناکافی با آن می شود ، امکان مناسبی را برای ظهور تفاوت حقیقی محتوا فراهم می آورد که می تواند بدون تظاهر و دروغ ، به صورت تفاوتهای جالب و بر انگیزاننده چشم درآید.
گروه های کوچک از ساختمان های مسکونی تا وقتی که گروه بندی آنها از یک بلوک کوتاه خیابانی فراتر نرود و بنا برآن بی درنگ تکرار نشوند ، می توانند بدون آنکه کسالت یکنواختی را تحمیل نمایند مشابه یا حتی یکسان باشند. در چنین موردی ما به گروه بندی مانند یک واحد می نگریم و آن را در محتوا و ظاهر متفاوت از هر کاربری یا شکل مسکونی مجاور آن می بینیم .
برای نظم بصری شهرها می توانند میان سه گزینه گسترده انتخاب کنند . دو گزینه نومیدکننده و گزینه دیگر امیدوار کننده می باشد. هدف آنها می تواند تجانس نواحی باشد تا متجانس به نظر بیایند و حاصل غم انگیزی و سردرگمی درو کنند. می توانند نواحی متجانسی را هدف قرار دهند که متجانس به نظر نیایند و محصول عدم صداقت و هرزگی به دست آورند یا می توانند نواحی با تنوع بسیار را مد نظر قرار دهند و از آنجا که تفاوتهای واقعی بیان می شوند، می توانند به نتایجی دست یابند که در بدترین حالت فقط جالبند و در بهترین حالت می توانند مایه خشنودی باشند.
درنواحی شهری تنوع یافته و متراکم ، مردم هنوز راه می روند. عملی که در حومه های شهری و بسیاری از نواحی خاکستری عملی نیست. هرچه تنوع در یک ناحیه مختلف تر و به هم پیوسته تر باشد ، مقدار راه رفتن بیشتر خواهد بود.حتی مردمی که از بیرون، بوسیله وسایل حمل و نقل عمومی یا خودروهایشان به ناحیه ای سر زنده و متنوع می آیند، در آنجا راه می روند. بسیاری از خیابانهای مسکونی شهر ، علاوه بر سکونتگاهها ، همه انواع تجارت و کاربریهای شغلی را درخود جای می دهد. تا زمانیکه لبه خیابانی که هر یک از این کاربریها اشغال می کنند بزرگتر از آنی که سکونتگاههای نوعی اشغال می کنند نباشد، همه چیزها می توانند مناسب باشند اما در چنین خیابانی ، کاربری که لبه خیابان را در خشونت در مقیاسی بزرگ اشغال می کند، خیابان را می ترکاند و آنرا تکه تکه به گوشه ای پرتاب می کند به عنوان مثال رستوران یا مغازه هله هوله فروشی ، بقالی و … می توانند به خوبی با چنین خیابانی متناسب باشند اما یک کافه تریای بزرگ یک سوپر مارکت یک کارخانه اشیای چوبی یا چاپخانه بزرگ می توانند آشفتگی بصری شوند، زیرا در مقیاسی متفاوت قرار دارند.
بخش سوم – نیروهای زوال و تجدید حیات
این نیرو در شکل مضر خود عبارتند از : تمایل تنوع فوق العاده موفق در شهرها برای ویرانی خود ، تمایل عناصر حجیم منفرد برای انتشار آثار کسالت بار ، تمایل به بی ثباتی جمعیت در مقابله با رشد تنوع ، و تمایل پول عمومی یا خصوصی برای فربه کردن یا ضعیف کردن توسعه و تغییر .
فصل سیزدهم – خود ویرانگری تنوع
اولین نیروی قدرتمند ، تمایل موفقیت چشمگیر در شهرها برای نابودی خود است . نیرویی که در میان سایر تأثیرات خود موجب می شود تا نواحی مرکزی شهرهای ما پیوسته مرکز خود را تغییر دهند و حرکت کنند . این نیرویی است که مناطق را از دور خارج می کند و مسئول بسیاری از رکودها و فرسودگی های شهر است . صرف نظر از هر گونه که شکل خود – ویرانگری به خور بگیرد آنچه روی می دهد این چنین است : یک اختلاط تنوع یافته از کاربری ها ، در نقطه ای از شهر ، به طور کلی از محبوبیت و موقعیت چشمگیری برخوردار می شود .به علت موفقیت محل ، که همواره بر مبنای تنوع جذابیت و شکوفا قرار گرفته است ، رقابت دو آتشه برای فضا در آنجا رشد می کند . برندگان رقابت برای فضا ، تنها بخش کوچکی از کاربری های بسیاری را که با یکدیگر موفقیت را خلق کرده اند ، ارائه خواهند شد . هریک یا چند کاربری که سود آورتر ظاهر شوند ، در محل تکرار و تکرار خواهند شد و کاربری کمتر سود آور را در هم کوبیده و جا را برایشان تنگ می کنند . بنابراین این روند یک یا چند کاربری بالاخره پیروزمند سر بر می آورند اما این پیروزی توخالی است . از این به بعد محل به تدریج از مردمی که ازآن با اهدافی به غیر از اهداف پیروزمندان رقابت استفاده می کردند خالی خواهد شد . محل چه از نظر بصری و چه از نظر کارکردی یکنواخت تر می شود . همه عدم مزیت های ناشی از پخش ناکافی مردم در طول روز ، احتمالا به دنبال آن خواهد آمد . محل حتی ، برای کاربی غالب آن رو به زوال می رود .
هنگامی که همه محلات خیابان ها و کل منطقه مبادرت به نسخه برداری مفرط از پر سود ترین یا صاحب نام ترین کاربری ها کنند مشکل بسیار جدی است . این کپه های نسخه برداری افراطی علت حرکت مرکزند . تنوع به وسیله نسخه برداری از موفقیت بیرون رانده شده است . مسئله این است که از نسخه برداری های افراطی در یک مکان ممانعت کنیم و در عوض آنها را به سایر مکان ها تغییر جهت دهیم . آنجا باید مکانی باشد که کاربری مورد نیاز بتواند از موقعیت عالی برای پیگیری موفقیت برخوردار گردد . ترکیب سه شیوه می تواند مشوق این تغییر جهت باشد . این سه شیوه عبارتند از : منطقه بندی برای تنوع ؛ وفاداری و ثبات قدم ساختمان های عمومی و تغییر جهت رقابتی .
- هدف منطقه بندی برای تنوع ، نباید تثبیت شرایط کاربری ها ، آنگونه که هستند باشد . این مرگ است . بلکه ، نکته تضمین این است که در جریان رخ دادن تغییرات و جایگزینی ها ، یک نوع کاربری غلبه پیدا نکند . این اغلب به معنای جایگزینی بیش از حد سریع ساختمان های بیش از حد است . اگر چه ابزار منطقی منطقه بندی سن و اندازه ساختمان ها است . زیرا تنوع در گونه های مسکن ، معمولا در گونه های کاربری ها و جمعیت ها مؤثر است . پارکی که در محاصره نسخه برداری های شدید از ادارات یا آپارتمان های بلند است ، می تواند برای ساختمان های کوتاه تر به ویژه در طول ضلع جنوبی خود منطقه بندی شود . این گونه دو هدف مفید با یک ضربه به دست می آید . حمایت از تأمین خورشید زمستان برای پارک و حمایت غیر مستقیم ، لااقل تا حدی ، از تنوع کاربری های آن .
- دومین ابزار بالقوه برای ممانعت از نسخه برداری افسار گسیخته از کاربری ها ، وفاداری و ثبات قدم ساختمان های عمومی می باشد . منظور این است که مجموعه های عمومی و شبه عمومی باید سیاستی را برای املاکشان اتخاذ کنند . مجموعه های همومی و شبه عمومی باید ساختمان ها و تجهیزاتشان را در نقطه ای مستقر کنند که در وهله اول به تنوع به صورتی کارا بیفزایند . سپس بی توجه به اینکه ارزش املاک به دلیل موفقیت های اطراف چقدر بالا رفته است ، و بی توجهی به پیشنهادات آنهایی که برای نسخه برداری از کاربری های موفق دور و بر مایل به جانشین شدن هستند در ایفای نقش خود به مثابه کاربری ها ، ثابت قدم باقی بمانند .
- در هر لحظه از زمان ، برخی مناطق وجود دارند شادمانه تر تنوع یافته اند ، محبوبترند و وسوسه نابودی آنها برای نسخه برداری های سود آورتر لحظه ای ، بیشتر وجود دارد . اگر سایر محل ها از نظر ارائه فرصت ها و جلب علایق ، بسیار عقب تر نباشند و محل های دیگر نیز در کار پیشرفت باشند ، ان وقت می تووانند تغییر جهت رقابتی از محبوب ترین محل را ارائه کنند . کشش آنها می تواند به وسیله موانعی که بر سر راه نسخه برداری در محبوب ترین مناطق اعمال شود و ضمیمه ضروری برای تغییر جهت رقابتی است ، تقویت شود . اگر و هنگامی که محل های در حال رقابت ، به نوبه خود ، به اندازه کافی موفق شدند ، به طوری که نیازمند جایگزین های شهری برای علائم بازخورد شوند ، آن وقت می توانند خواهان دفاع در برابر نسخه برداری افراطی شوند و آن را دریافت کنند .
فصل چهاردهم – آفت خلاء های مرزی
کاربری های منفرد حجیم در شهرها ، در کیفیتی مشترکند و آنها مرزها را شکل می دهند و مرز های اغلب در شهرها همسایگانی مخرب ایجاد می کنند . بنابراین مرزها می توانند به شکل خلاءهای کاربری در مجاورت خود تمایل داشته باشند یا با ساده ساز ی و مثله کردن کاربری شهر در یک مکان ، در مقیاس وسیع ، آنها تمایل دارند تا استفاده ای را که مردم از قلمروی مجاور به عمل می آورند ، نیز ساده کنند . این آسان سازی کاربری از خود تغذیه می کند . هرچه قلمرو ساده تر شده برای کسب و کارهای اقتصادی سترون تر شود ، استفاده کنندگان کمتر شده قلمرو بیشتر سترون خواهد شد . گونه ای خرابی یا روند تعطیلی تدریجی به حرکت در می آید . مرزها همچنین به شیوه ای مخالف خیابان های شهر رفتار می کنند . زیرا خیابان های نیز معمولا قلمرو کاربری های اطراف خود را پیوند داده ، استفاده کنندگان را ترکیب می کنند . شیوه رفتار مرزها در تقابل با بسیاری از کاربری های با عظمت اما کوچک مقیاس است که در غیر این صورت با مرزها مشترکاتی داشتند . برای مثال کنش متقابل یک ایستگاه راه آهن با اطراف خود متفاوت از خط راه آهن است . یک ساختمان منفرد حکومتی با همسایگان خود کنش متقابلی از شیوه کنش متقابل یک مرکز بزرگ مدنی با همسایگانش است .
این اثر جداکنندگی شهر توسط مرزها به خودی خود همیشه زیان بخش نیست . اگر هریک از محل هایی که به وسیله یک مرز از یکدیگر جدا می شوند آنقدر بزرگ باشند تا یک منطقه شهری قوی با ذخیره به اندازه کافی بزرگ و متنوع از کاربری ها و استفاده گنندگان را شکل دهند ، اثر جدایی مستعد بی خطری است . در واقع مرز می تواند به مثابه شیوه ای برای جهت یابی مردم ، ایجاد نقشه ای از شهر در ذهن آنها و درک یک منطقه به مثابه یک مکان بسیار مثبت باشد .
تنها راه مبازره با خلاء تکیه بر نیروهای فوق العاده قوی اطراف است . به معنی آن است که تمرکز جمعیت نزدیک مرزها باید تعمدا بالا و متفاوت باشد . بلوک های نزدیک مرز به خصوص کوتاه ، کاربری بالقوه خیابان بی نهایت جاری و اختلاط کاربری های اصلی وافر باشد . همچنین که اختلاط سن ساختمان ها باید فراوان باشد . این همه شاید نتواند شدت کاربری را درست نزدیک مرزها بیابد ، اما می تواند خلاء را در منطقه کوچکی محدود کند .
فصل پانزدهم – زاغه زدایی و زاغه سازی
زاغه ها و جمعیتشان قربانیان مشکلات به نظر بی پایانی هستند که یکدیگر را تقویت می کنند . زاغه ها به مثابه محافلی شرور و آلوده عمل می نمایند . زمانی این محافل آلوده و شریر همه عملکرد های شهرها را درگیر می کنند . دیدگاه های برنامه ریزی متعارف به زاغه و زاغه نشینان در حقیقت پدرسالارانه است . مشکل پدر سالاران این است که می خواهند تغییرات عمیق غیر ممکنی به پا کنند و راه های مصنوعی غیر ممکن برای انجام آن برگزینند . برای غلبه بر زاغه ها ، باید زاغه نشینان را همچون مردمی به حساب آورد که قادر به درک منافع خود هستند و بر پایه آن عمل می کنند . پیوند کلیدی در یک زاغه ابدی این است که مردم بسیاری ، بسیار سریع آن را ترک می کنند و مردم بسیاری در همان زمان رویای بیرون رفتن از آن را دارند . این همان پیوندی است که اگر قرار است سایر تلاش ها برای فائق آمدن به زاغه و زندگی زاغه حداقل فایده را داشته باشند ، باید شکسته شود . از عنوان زاغه ابدی برای زاغه ها به این دلیل استفاده می شود که در طول زمان هیچ علامتی از بهبود و پیشرفت اجتماعی یا اقتصادی از خود نشان نمی دهند . با این همه ، اگر شرایط برای خلق تنوع شهری برای محله ای که زاغه است معمول گردد و اگر هر نشانه ای از زاغه زدایی به جای نقش برآب شدن، تشویق شود، هیچ دلیلی برای ابدی بودن هیچ زاغه ای وجود ندارد.
جا به جایی زاغه یا حبس کردن زاغه ، پیوند کلیدی در ابدی کردن زاغه ها را نمی شکند یعنی تمایل مردم بسیار ، برای ترک بسیار سریع آن . این ابزارها تنها روند حرکت ابدی را تشدید و وخیم تر می کند . بنیان زاغه زدایی وجود سرزندگی در زاغه است ، تا بتواند از زندگی عمومی شهر و امنیت پیاده راه لذت ببرد . بدترین بنیان ، مکانی دلمرده و ملال آور است که در عوض خراب کردن زاغه ها ، زاغه می سازد . عوامل فیزیکی محله به صورتی غیر مستقیم ، میل به ماندن را آشکارا تحت تأثیر قرار می دهد . ” امنیت ” ارزشمند جایگاه خانه ، گاهی ، اطمینان خاطری از ترس فیزیکی است . زاغه هایی که خیابان هایشان خالی و ترسناکند و شخص در آن تا امن است به صورتی خود انگیخته زاغه زدایی نمی شوند . مردمی که در زاغه ای در حال زاغه زدایی می مانند ، اغلب دلبستگی شدیدی را به محله خیابانی خود ابراز می کنند . در هر صورت ، هر کجا که دلبستگی به زاغه آنقدر قوی می گردد تا محرک زاغه زدایی شود ، دلبستگی قبل از زاغه زدایی آغاز شده است .
در زاغه های در حال زاغه زدایی ، رخ دادن افت فراوان جمعیت همراه با ازدحام ، مستقیما با افزایش تنوع در درآمد ها مربوط می گردد . در چنین شرایطی ، افت عظیم جمعیت که البته آهسته و نه ناگهانی حاصل می شود به نابودی تجاری منتج نمی شود . برعکس ، دامنه و رونق کسب و کارها نوعا در زاغه های در حال زاغه زدایی افزایش می یابد.
روندهایی که در زاغه زدایی روی می دهند بر این واقعیت استوارند که اگر اقتصاد به خوبی عمل کند پیوسته مردم فقیر بسیاری را به مردم طبقه متوسط ؛ مردم بی سواد را به مردم ماهر و مهاجران تازه وارد بسیاری را به شهروندان محترم تبدیل می کنند.
فصل شانزدهم – پول تدریجی و پول شتابان
پول محدودیتهای خود را دارد . پول نمی تواند در جاهایی که فاقد شرایط برای موفقیت ذاتی اند و استفاده از پول در عرضه آن با شکست رو به روست ، برای شهرها موفقیت ذاتی خریداری کند. به علاوه در جایی که پول ، نابودکننده شرایط لازم برای موفقیت ذاتی است تنها می تواند آسیب بی نهایت وارد آورد . از سوی دیگر پول می تواند با کمک در عرضه شرایط مورد نیاز ، در ساختن موفقیت ذاتی یاری رسان شهرها باشد . در واقع این غیر قابل اجتناب است .
سه نوع اصلی پول ، غالب تغییراتی که در مستغلات مسکونی و تجاری شهرها روی می دهند ، و تأمین مالی می کنند . زیرا پول ابزار فوق العاده نیرومندی است .
اولین و مهم ترین نوع پول ، پول اعتباری است که توسط مؤسسات وام دهنده متعارف و غیر حکومتی ارائه می شود . نوع دوم پول ، آن است که توسط حکومت چه از وصولی های مالیات و یا از طریق قدرت های وام دهنده حکومت عرضه می شود . و نوع سوم از دنیای سایه های سرمایه گذاری یا دنیای زیرزمینی نقد و نسیه است . این پول برای بازار وام رهنی مانند پول نزول برای تأمین مالی و فردی است .
پول شتابان که به صورت متمرکز درون یک ناحیه سرازیر می شود ، تغییرات شدیدی را ایجاد می کند . در حالتی عکس این رفتار ، پول شتابان جریان باریک به نسبت اندکی را به محل هایی که با شتاب سر و کار ندارند ، می فرستد . آن پولی که برای سرمایه گذاری ، ساختن و تکمیل آنچه موجود است ، ضروری است پول تدریجی است . این از موقعیت غیر قابل اجتناب فاصله دارد . برعکس ، آمدن به این گذر ، خلاقیت خیرخواهانه قابل توجهی طلب می کند .
بدترین موارد محلاتی هستند که پیشاپیش کسادند و اشکالات ذاتی فراوانی دارند . این محل ها که به صورت ساکنان قبلی خود را از دست می دهند ، اغلب دستخوش شکل خاصی از سرمایه گذاری شتابانند . پس از این که در لیست سیاه وارد شدند ، با اندکی تأخیر پول را از دنیای سایه سرمایه گذاری می مکند. پول به داخل سرازیر می شود . مستغالتی را که در حال حاضر خریدار دیگری ندارند و احتمالا نخواهند داشت و صاحبان و استفائه کنندگان فعلی نیز دلبستگی عمیق و مؤثری به آنها ندارند ، می خرد . به دنبال آن تبدیل ساختمان ها به استثمارگرانه ترین زاغه ها به سرعت رخ می دهد .پول شتابان دنیای سایه فاصله به جا مانده از پول عرفی را پر می کند .
فقدان پول تدریجی ، مناطق شهری که پیشاپیش در ذات خویش برای زندگی شهری مناسبند و بنابراین توان فراوانی برای بهبود سریع دارند ، بایر می کند . پول حاصل از منابع عرفی که می تواند به تغییرات تدریجی بینجامد کجاست و به کجا می رود ؟ بخشی از آن به طوفان های برنامه ریزی شده توسعه مجدد و نوسازی می رسد ؛ بخش بیشتری از آن صرف خود ویرانگری تنوع و ورشکستگی موفقیت چشمگیر شهر می شود . بخش عمده آنها اصلا صرف شهرها نمی شود ، بلکه در عوض در حول و حوش شهر هزینه می گردد . اشکال پولی که برای ساختن شهرها به کار گرفته می شود امروزه ابزراهای قدرتمند زوال شهرهاست . اشکال ابزار پول باید به ابزارهی تجدید حیات تغییر یابند .
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.