یک معمار: قلب تهران را کشتند!
با بردن پیادهها به زیر زمین قلب تهران را کشتند. زندگی یک شهر با پیادهها و مردم است. وقتی مردم را از این تقاطع حذف کنید و ببرید زیر زمین، به شهر لطمه و صدمه میزنید.
چالشهای زندگی در شهری مانند تهران، نه تنها زندگی و رفت و آمد در این شهر را برای شهروندان با نیازهای خاص مانند معلولان، سالمندان و کودکان مشکل کرده که مشکلاتی را نیز برای رفت و آمد شهروندان عادی ایجاد کرده است. پیاده روهای نامناسب، بزرگراههای پر زرق و برق و حمل و نقل عمومی که برخی از اقشار جامعه را نادیده گرفته است تنها گوشهای از مشکلات این کلان شهر است. در این میان، زیر گذر چهار راه ولیعصر، تونل نیایش و پل صدر از جمله موضوعاتی است که به تازگی چالش برانگیز بوده است؛ پروژههایی که به گفته کارشناسان صحهای بر سواره محور بودن پروژههای شهرداری تهران است.
آرمان در این زمینه با گیتی اعتماد، معمار و شهرساز و مدیر عامل سازمان مهندسین مشاور طرح و معماری گفتوگویی داشته است. اعتماد، عضو هیات امنای انجمن مفاخر معماری ایران، مدیر گروه شهرسازی دانشگاه ملی ایران و دانشگاه شهید بهشتی بوده و کتابهای متعددی در زمینه معماری و شهرسازی منتشر کرده است.
مهمترین مشکلاتی که هم شهروندان عادی و هم شهروندان با نیازهای خاص در فضاهای شهری در تهران یا دیگر شهرها دارند چیست؟
فکر میکنم برخی از فضاهای شهری در ایران حتی برای شهروندان سالم هم مشکل دارد. شیب ها، جوی ها، سنگ فرشهای خیابان و پیاده روها وضعیت نامناسبی دارد. اقشار آسیب پذیر مانند سالمندان، معلولان، زنان باردار و خانوادههایی با فرزند کوچک برای رفت و آمد در شهر مشکل دارند. در بسیاری موارد همانقدر که معلولان در فضاهای شهری مشکل دارند، برای افراد سالم هم برای پیاده رفتن مشکل وجود دارد. شما هیچ پیاده رویی را نمیبینید که به صورت مداوم بتوانید یک مسیر ۵۰۰ متری را در آن طی کنید. همیشه با موانعی مواجه هستید، از جمله اختلاف سطح، تجاوز کردن مغازهها به حریم پیاده رو و از همه بدتر ساختمانسازیهایی که پیاده روها را غیر قابل رفت و آمد کرده و تهران را تبدیل به کارگاهی نیمه تمام کرده است. نه تنها پیاده رو بلکه، از بخشی از سواره رو هم به طور قانونی به دلیل عوارض و پول جواز که میدهند میتوانند برای ریختن مصالح و وسایل و ابزار کارشان استفاده کنند. بنابراین، در رابطه با پیاده روها مشکلاتی وجود دارد.
در این رابطه وضعیت فضاهای مربوط به سیستم حمل و نقل عمومی را چطور ارزیابی میکنید؟
یکی دیگر از فضاهای شهری مترو است. در کشورهای دیگر دنیا یک معلول، شهروند سالخورده یا عابری که بچه کوچک و کالسکه دارد از بر خیابان سوار آسانسور شده و به جایی میرود که سوار قطار میشود. همچنین میتوانید با کالسکه،دوچرخه، ویلچر یا عصا وارد وسیله حمل و نقل شوید. در تهران تا جایی که میدانم برای دسترسی به مترو آسانسور در موارد بسیار اندکی وجود دارد حتی، در مواردی که پله برقی وجود دارد، برای رسیدن به آن باید مقداری پله معمولی را بگذرانید. در صورتی که پله برقی جوابگوی مساله عابری که کالسکه بچه دارد،آدم خیلی مسن و شهروند با ویلچر نیست.
امنیت فضاهای شهری برای زنان را چطور ارزیابی میکنید؟
فضاهای شهری ما متفاوت است. برخی قسمتها امن است، مکانهایی که زیاد خلوت نیست. در همه جای دنیا فضای نا امن برای زنان داریم برای مثال، پارکهای خلوت، راهروهای زیر زمینی و پلهای هوایی میتواند برای زنان ناامن باشد. به همین دلیل، ما همیشه در پروژه هایمان پیشنهاد کردیم که راههای زیرگذر و رو گذر با عملکردهای شهری دیگر مانند عملکردهای تجاری و فرهنگی عجین و مخلوط شود تا آن فضاها امن باشد؛ بهویژه فضاهایی که به صورت ۲۴ساعته استفاده میشود. مواردی این چنین بوده است. چند سال پیش در شهر اصفهان در یک پل هوایی یا زیرگذری یک دانشجو مورد حمله قرار گرفت و کشته شد. در تهران هم شاهد این مساله هستیم که بعضا در پل هوایی دختران جوان مورد اذیت و آزار قرار میگیرند. حتما توصیه میشود در این فضاها عملکردهای شبانه روزی باشد. همچنین، در کاربریهایی که مختلط نیست برای مثال بخش اداری که شبها کاملا خلوت است و عملکرد دیگری ندارد، توصیه میشود این عملکردهای دیگر مسکونی و تجاری اختلاط پیدا کند تا هیچ وقت در طول شبانه روز به آن صورت خلوت و نا امن نباشد.
کودکان در برنامه ریزیهای شهری چقدر مورد اهمیت قرار گرفته اند؟
فضاهای شهری ما برای کودکان برنامه ریزی نشدهاست، به جز موارد معدودی، مثلا آبخوری را طوری طراحی کردهاند که بخش کودک دارد، ولی به طور کلی شهرهای ما آنچه که برایش در نظر گرفته نشده و مفقود است کودکان هستند. هیچ جای شهر نمیبینید که تسهیلات برای کودکان در نظر گرفته شده باشد. در بسیاری از کشورها، تلفنهای عمومی از نظر ارتفاع به صورتی است که هم کودکان و هم بزرگسالان بتوانند در دو ارتفاع مختلف از آن استفاده کنند. در اینجا تلفنی که برای بچهها قابل دسترسی باشد ندیدم. خیلی مکانها اصولا برای بزرگسالان طراحی شده، به غیر از اسباب بازیهایی که برای کودکان است، اما تقریبا برای کودکان جایی را نداریم.
به نظر میرسد فضاهای شهری بهویژه حمل و نقل عمومی برای قشر خاصی از افراد ساخته شده و معلولان، سالمندان، کودکان و زنان، در برنامه ریزیهای شهری مغفول مانده اند، علت اصلی چیست؟
فکر میکنم یک مقدار مقصر مدیران و مسئولان هستند که اقشار خاص را در نظر نگرفته اند. برنامه ریزان مقصرند برای اینکه، آنها هنگامی که برنامه ریزی میکنند این اقشار را در نظر نمیگیرند. برخی مواقع هم در نظر میگیرند اما، زمان اجرا به دلیل اینکه برای مثال گذاشتن آسانسور ممکن است هزینهای هر چند اندک داشته باشد، به دلیل این هزینه آن طرح را اعمال نمیکنند. هم مدیران و مسئولان و هم مجریان مقصر هستند. از طرف دیگر، ما رسانههای اندکی داریم که به مسائل اجتماعی و مردم بپردازد وگرنه، این نقیصه میتواند از طریق رسانهها مورد توجه قرار گیرد. بسیاری از مواقع علت این نقص موجود عدم آگاهی مدیران و مسئولان است که خودشان از اقشار جوانان و میانسال هستند و هیچ گاه نمیتوانند حال و هوای اقشار آسیب پذیر را درک کنند. آنها نمیتوانند یک زن با کالسکه یا پیر مردی که نیاز دارد به راحتی از سواره رو به پیاده رو عبور کند یا وارد مترو شود یا خارج شود را درک کنند. در این مورد چیزی که میتواند جبران کننده باشد، رسانههای جمعی هستند که بتواند هم مردم را به آنچه نیاز دارند و حق و حقوقشان است آگاه کند، هم مدیران و برنامه ریزان را آگاه کند.
میتوانید به چند تجربه موفق در شهرسازی در کشورهای دیگر که اعمال آنها آنچنان هم مشکل نیست اشاره کنید؟
خوشبختانه مسئولان ما سفرهای کاری به خارج از کشور دارند و میبینند. برخی اوقات تنها مسائل ظاهری را میبینند؛ اینکه دستگاههای اتوبوس چطور شیک باشد. اما من در همین ایستگاههای اتوبوس دیدم که مسافران مجبورند به دلیل اینکه پله یا رمپ وجود ندارد از ارتفاع بلندی بالا بروند. یا دو طرف رمپ ندارد و مجبور میشویم یک مسیری را دور بزنیم. یعنی ظاهر را گرفتهاند اما آن چیزی که زندگی شهری، رفت و آمد شهروندان و استفاده از ابزارهای شهری را تسهیل میکند ندیدند. همانطور که گفتم مساله رسیدن به مترو و رمپها در جاهای مناسب، از این موارد است. تزئینات و موارد لوکس را میبینند و اینجا پیاده میکنند. آنچه که عصاره استفاده از تسهیلات برای راحتی و رفاه شهروندان است کمتر دیده میشود. در فلورانس، پلی را دیدم که برای امن کردن آن دو طرفش بازار بود، یا در وین که زیرگذری طولانی دارد که تمام شبانه روز بخش تجاری آن فعال است. همان جا هم مدتی پاتوقی برای معتادان بود که بلافاصله یک ایستگاه پلیس آنجا تعبیه شد.
شهروندان با مشارکت کردن، چطور میتوانند محلهای امن تر، مناسب تر و بهتر داشته باشند؟
مسلم است که شهروندان ابتدا باید آگاه شوند. چون برخی فکر میکنند مترو باید همینطور باشد، پلههای زیادی را پایین بروند و زمانی که پیر شدند دیگر نباید از مترو استفاده کنند. اتوبوسها آنقدر پله هایش بلند است که انسانهای عادی سالم هم نمیتوانند بهراحتی وارد شوند بنابراین، سازمانهای مردم نهاد باید مردم را آگاه کنند که مردم بدانند فضاهای شهری میتواند به طریقی دیگر باشد، مترو باید آسانسور داشته باشد، یا اتوبوس باید به گونهای باشد که همکف خیابان شود و صندلی چرخدار وارد اتوبوس شود. تسهیلات این چنینی باید پیش بینی شود که فکر نمیکنم زیاد هم هزینه بر باشد. اطرافیان را میبینم به دلیل اینکه یا از پلی عبور کردند یا از اتوبوس یا پله مترو افتادهاند آسیب دیده اند. همه اینها را اگر به صورت پیش بینی در نظر بگیریم، هزینهای که برای اضافه کردن این تسهیلات است، هزینههای چندان بی مورد نیست و سوانح بعدی را پیشگیری میکند.
در چند سال گذشته، تغییر و تحولات زیادی در تهران اتفاق افتاده است. خطوط بی آر تی گسترده شده است و پروژههای بزرگی مانند پل صدر و تونل نیایش اجرا شده است، این تغییر و تحولات را چطور ارزیابی میکنید؟
پروژه بی آر تی خوب بود اما، احداث بزرگراهها و دو طبقه کردن پل صدر به نظر من منطقی نبود. در این پروژهها استفاده از تسهیلات شخصی ترغیب میشود و به آلودگی هوا اضافه میکنیم. بنابراین، این هزینه نه تنها هزینه بیهوده بوده بلکه، زیان آور هم بوده است زیرا، استفاده از وسایل شخصی و آلودگی هوا را به شدت افزایش داده است. اما وسایل حمل و نقل عمومی، مترو و بی آرتی بسیار خوب است و باید تشدید شود. احداث بزرگراههای عجیب و غریب مانند صدر و نیایش به نظرم اشتباه است.
بسیاری معتقدند که سیاستهای شهرداری سواره محور است و در پروژههای متعدد پیادهها نادیده گرفته میشوند، نظر شما در این رابطه چیست؟
من هم موافق هستم. این شهر برای پیادهها ساخته نشدهاست. من خودم انسان سالمی هستم، بارها مجبور شدهام که برای عبور از پیاده رو به سواره رو بروم. نمیدانم مغازه دارها چه حق و حقوقی دارند که پیاده رو را اشغال کنند. همیشه خطر برخورد با وسایل نقلیه شهروندان را تهدید میکند. وسایل نقلیه هم در پیاده رو رفت و آمد میکنند. پیاده روهای ما نه تنها از لحاظ کالبدی امن نیست بلکه، از لحاظ دیگر هم امن نیست، اتومبیل هم در پیاده روها پارک میکند. انواع و اقسام تجاوزها به پیاده روها را میبینید،پیاده روها قابل اطمینان نیست.
زیر گذر چهار راه ولیعصر بسیار چالش برانگیز بوده است، اکنون گفته میشود در مکانهای دیگری مانند میدان هفت تیر نیز چنین پروژههایی اعمال خواهد شد، این پروژهها را چطور ارزیابی میکنید؟
هنگامی که احداث این زیر گذر را شروع کردند من مهندس مشاور محور انقلاب آزادی بودم. همان زمان با شهردار منطقه شش یک جلسه گذاشتم و کارمان به بحث و جدل کشید. من انتقاد کردم که چهار راه ولیعصر قلب تهران است. چه از نظر تاریخی چه از نظر کالبدی. اگر ساختار شبکه شهری را در نظر بگیرید، چهار راه ولیعصر قلب تهران است و با بردن پیادهها به زیر زمین قلب تهران را کشتند. زندگی یک شهر با پیادهها و مردم است. وقتی مردم را از این تقاطع حذف کنید و ببرید زیر زمین، به شهر لطمه و صدمه میزنید. پیشنهادم این است ماشین را زیر زمین ببرند نه مردم. یا وسایل نقلیه را منحرف کنند، هنگامی که داشتند این زیر گذر را میساختند اتوبوسها را یک چهار راه آن طرف تر بردند و مشکلی ایجاد نشد. اینها آمدند تعداد بسیار زیادی ورودی زیر گذر در اطراف چهار راه ولیعصر ایجاد کردند که آن هم به ویژگی این چهار راه آسیب میزند. تکرار این پروژه باعث بدتر شدن وضعیت تهران است. یک مقدار حضور ماشینهای سواری در شهر را باید محدود کنند برای مثال، طرح زوج و فرد باید به درستی اجرا شود و از در منزل باشد. هنگامی که وسیله نقلیه شخصی کم باشد و از وسایل نقلیه عمومی استفاده شود، شلوغی و ازدحام را کم میکند، برای پیادهها میتوانند از چراغ راهنما استفاده کنند. در نیوزیلند، همزمان چراغهای دو طرف برای پیاده روها سبز میشود و به صورت قطری سریعتر حرکت میکنند، به جای اینکه دو چراغ را رد کنند. بنابراین، راه حلهای متعددی وجود دارد بدون اینکه بخواهیم پیادهها را زیر زمین ببریم.
خیلیها معتقدند تهران شهر زشتی است، ساختمانهای آن با هم هماهنگی ندارد و به صورت قارچ مانند از زمین روییده اند، نظر شما در این زمینه چیست؟
همین چند روز پیش سفری به یزد و اصفهان داشتم. معماریهای قدیم را میدیدم و تعجب میکردم چرا ما با آن سابقه فرهنگی و معماری غنی که داشتیم به این معماری عجیب و غریب رسیدیم، که عدهای با تقلید از ساختمانهای نئو کلاسیک اروپا برجها را با سنگ میسازند. این مساله هم زشتی دارد و هم خطرناک است. در بسیاری از کشورها از سنگ بنا تنها در طبقات اول میتوان استفاده کرد. همین چند وقت پیش توفان شد و به علت سقوط سنگ ساختمان چند نفر جان باختند. تهران در برخی قسمتها شهر زشتی است و بارها گفتهام اگر در خیابان شریعتی بیایید دو ساختمان هماهنگ با هم پیدا نمیکنید. هیچ تناسبی میان تابلوها ی تجاری، مغازهها، آگهی و ارتفاع ساختمانها و پنجرهها وجود ندارد.
به نظر میرسد حل این همه مشکلات شهری نیازمند برنامه ریزی و همکاری میان نهادهای مختلف است، چه راهکارهایی برای حل این مشکلات وجود دارد؟
سازمانهای مردم نهاد وجود دارد که تنها راجع به شهرسازی فعالیت میکنند. من خودم مسئول سازمانی به نام موسسه مطالعات تهران هستم. کمیتهای در آنجا تشکیل شده که برای شناسایی خانههای قدیمی با موسسه همکاری میکند. ترمیم همه این خانهها را نمیشود به عهده دولت گذاشت چون تعدادشان زیاد است. این خانهها پس از ترمیم باید عملکردهای دیگر هم داشته باشد. در یزد چهارده خانه قدیمی را دانشگاه شهید بهشتی مرمت کرد و به دانشکده تبدیل شد و چندین خانه زیبا را به هتل تبدیل کردند و با قیمت خوب، گردشگران از آن بیشتر از هتلهای جدید استقبال میکنند. سازمانهای مردم نهاد وظیفه شان این است که مردم را آگاه کنند تا مردم سلیقه شان مقداری پالایش پیدا کند و فکر نکنند معماریهای خوب معماریهای عجیب و غریب است. یک عده معماران برای گرفتن پول هر چه کارفرمایان میگویند انجام میدهند؛کارفرمایانی که فکر میکنند با پول میتوانند فضای شهری را بخرند.فکر میکنم، ما فرهنگ بسیار غنی در معماری و شهرسازی داشتیم. باید در کودکان از دبستان شروع کنیم تا به این فرهنگ غنی آشنا شوند و قدر بدانند و این بچهها تبدیل به مدیران و حرفهمندان شهری شوند و به آن جایگاه برسند تا از سلیقه و دانش خود استفاده کنند تا فضای شهری بهتری را در آینده داشته باشیم.
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.