خاطرات جمعی شهر، موجب حفظ و قوام روح و مفهوم شهر است
گفتگو با دکتر کامران ذکاوت
خاطرات جمعی شهر، موجب حفظ و قوام روح و مفهوم شهر است
همیشه چگونگی گسترش فضاهای شهری جدید با حفظ فضاهای خاطره ساز قبلی، چالش مدیران شهری بوده است. هویت شهر، به خاطره انگیزی فضاهای شهری آن بر می گردد و این حس، همان تعلق خاطر شهروندان به شهرشان می تواند باشد، اما اینکه چکونه باید این خاطرات را زنده نگهداشت و آن را از نسلی به نسل دیگر منتقل کرد، خود موضوعی بسیار تامل برانگیز است؛ امروزه عقیده بر آن است مدیریت شهری و شهروند هر دو در حفظ کالبد خاطره انگیز شهر سهیم هستند و هر کدام به نوبه خود در آن نقش دارند؛ مدیران با توسعه فضاهای جدید و حفظ و شناساندن فضاهای خاطره انگیز و شهروندان نیز با پاسداری از آیین ها، مراسم ها و تعامل با دیگران در آن سهم دارند. اما نکته مهم دیگر چگونگی ساخت خاطره جمعی است. در گفت و گو با دکتر کامران ذکاوت به برخی از این دغدغه ها پاسخ گفته شده است.
چه عواملی در شکل گیری فضاهای خاطره انگیز در شهرها دخالت دارند و وجود چه ویژگی هایی می تواند یک فضای شهری را به فضایی خاطره انگیز بدل سازد؟
اگر بخواهیم فضاهای شهری را به فضاهای خاطرهانگیز تبدیل کنیم، باید تلاش کنیم تا وجود فضاهای شهری پیادهمدار که فرصت حضور مردم و رویدادها را بسترسازی نمایند را افزایش دهیم. علاوه بر آن فضاهای شهری “سرزنده” که وجود عملکرد و فعالیت و “حس مکان” مشوق حضور مردم و رخدادهای فرهنگی و اجتماعی باشد را نیز گسترش دهیم. همچنین فضاهای شهری “تجسمپذیر” که از کیفیت ها و جاذبههای بصری و سیمای شهری لازم جهت ایجاد جاذبه برای حضور مردم برخوردار هستند را نیز باید حفظ کنیم و گسترش دهیم.
چرا حفظ فضاهای خاطره انگیز در شهرها اهمیت دارد؟
هر شهری یک “زیستنگار” (اتوبیوگرافی) جمعی از ساکنان آن است و جای جای آن یادآور خاطرات و رویدادهایی است که از زمان های مختلف اتفاق افتاده. دورکهایم می گوید: “هر جامعه نوعی حس تداوم گذشته را در خود دارد و شهرها با شکل و هویت خود آن را به نمایش میگذارند.” از این رو مراسم و جشنها و آیین های موسمی، کارنوال ها و فستیوالها به عنوان وسیلهای با اهمیت جهت تداوم و انتقال خاطرات جمعی محسوب میشوند.
از سوی دیگر آلدوروسی هم عقیده داشت که شهرها خود خاطره جمعی شهروندان محسوب می شوند، خاطراتی که در پیوند با اشیاء و مکان ها شکل گرفته است. نمادها و مونومان هایی که ورای کیفیت های کالبدی حاوی خاطرات جمعی شهر و شهروندان و سبب حفظ و قوام روح و مفهوم شهر هستند.
همچنین از دیدگاه هالیواکس خاطره جمعی، سوابق و یادمانهای جمعی شهروندان از رویدادها و وقایع شهر است که در فضای شهری اتفاق افتاده و در ذهن مردم ثبت شده. پیوندهای سنتی، عادات، باورها و مراسم مذهبی از عوامل مهم شکلدهی به خاطرات جمعی محسوب میشوند. همه این موارد یک نکته را تاکید دارد و آن حفظ خاطره شهر است.
از آنجا که هویت شهری موضوعی چند بعدی است، آیا می توان تنها به مدد کالبد شهری به خلق هویت دست زد؟
اخیراً اجراهای هنری، بخشی از هویت فضاهای شهری جهان شده است مانند میدان لستر لندن و یا میدان تایمز نیویورک برخی از این وقایع از نوع مراسم آیینی و اعتقادی جامعه است که در شکل و فرم کالبدی آن نیز تأثیرگذار بوده و ریشه هویتی به شهر میدهد در برخی از شهرهای کشور خودمان “تکایا” و فضاهای مرتبط، سازمان فضایی شهر را تحت تاثیر خود قرار داده است.
تداوم جشنها و مراسم نیز بخشی از هویت جوامع هستند، اقوام آسیای شرقی دارای مراسم خیابانی متعددی از این نوع هستند. مانند کارنوال جشنهای آئینی اژدهای چینیها، کارنوالها، تعزیهها، حتی مراسم ورزشی و اجرای ویژه مراسم المپیک در تداوم هویت جمعی و یا ایجاد آن نقش دارند. لیکن اجرای مراسم نیز خود نیازمند فضا و مکان مناسب جهت ایجاد آن است.
همیشه توسعه شهر و حفظ فضاهای خاطره انگیز یک چالش شهری بوده است. تا چه حد می توان بین توسعه شهری و حفظ فضاهای خاطره انگیز تعادل برقرار کرد. به عبارتی در چه صورت اهمیت توسعه های جدید شهری بر حفظ فضاهای خاطره انگیز می چربد؟
آنچه مسلم است به عقیده من، توسعههای جدید و حفظ فضاهای خاطره انگیز با یکدیگر در تقابل نیستند. شاید منظور، توجه به فضاهای شهری خاطرهانگیز در مقایسه با فضاهای شهری نوین باشد. در این صورت پهنههای مرکزی و تاریخی شهرها که بستر شکلگیری فضاهای خاطرهانگیز است در قالب برقراری نظام عرصههای عمومی، دارای اولویت بیشتری نسبت به حوزههای توسعه جدید است و باید مد نظر باشد.
آیا با از بین رفتن کالبد، خاطره انگیزی فضا نیز از بین می رود؟ آیا می توانیم بگویم خاطره در فضای شهری امری صرفا معطوف به کالبد است؟
“کالبد” مهم ترین بعد از ادراک محیط است و اشیاء و علائم کالبدی بیشترین تاثیر را در باززندهسازی بار خاطرات جمعی دارند، و اساساً فرد با رویت علائم و اطلاعات محیطی، وقایع و رویدادها را به یاد میآورد. بنابراین وجود عملکرد و فعالیت در محیط بعد دیگری از “حس مکان” را تشکیل میدهد که میتواند بار خاطرهای داشته باشد. به طور مثال فعالیت هایی نظیر “اجرای هنری” در “فضای شهری” و یا سرزندگی محیط و یا تکرار متفاوت رویدادها، مراسم و جشنها، جملگی پدیدههایی هستند که میتوانند خاطرات گذشته فضای شهری را برای فرد احیا نمایند. همین حس زیباست که پیوند ایجاد می کند.
آیا می توانیم بگوییم خاطره انگیزی فضای شهری صرفا امری معطوف به گذشته و بناهای تاریخی است، یا نه، می توان در زمان حال نیز به خلق چنین فضاهایی اقدام کرد؟
عناصر تاریخی در خاطره انگیزی شهر بسیار نقش بازی می کنند و یادوارههای مهمی از رویدادهای گذشته هستند، چرا که این عناصر به خاطر ویژگی عمر طولانی، وقایع بیشماری را شاهد بوده و در آرشیو خاطره خود ثبت کردهاند. بنابراین عناصر معماری معاصر و هرگونه بازسازی از یادواره معاصر مانند بازسازی یادواره برج های دوقلو نیویورک که خود نیز از عناصر معماری معاصر است، یادآور خاطره یازدهم سپتامبر می تواند باشد. همچنین بسیاری از دستاوردهای تاریخ معاصر ما نیز همین طور است.
به نظر می رسد خاطره همواره مبتنی بر رویداد است. حال اگر رویدادی که در یک زمان “خوب” ارزیابی شده است در زمان دیگری بدل به رویدادی “منفی” شود، باز هم فضایی که آن رویداد در آن اتفاق افتاده واجد ارزش خواهد بود؟
اگر به این سوال بخواهم پاسخ گویم باید بیان کنم که از منظر “میزتال” احترام به خاطرات جمعی، گذشته از شهر و مکان نوعی تمدن و فرهنگ است، حتی اگر با دیدگاههای حاضر متفاوت باشد. احترام به گذشته شهر و اعتقادات و فرهنگ ساکنان گذشته شهر به نوعی دموکراسی تلقی می شود که حتی میتواند شامل احترام به نام گذشته مکان شهری نیز باشد که در اذهان یادآور رخدادهای اجتماعی و دوران شکلگیری مکان است.
یک فضای شهری چگونه می تواند ویژگی خاطره انگیزی خود را در بین نسل های مختلف حفظ کند و آن را منتقل نماید؟
یکی از مهم ترین عناصر یادمان ها و منومان هاست. خاطره و مکانها از چند طریق تداوم حضور نمادهایی میتواند باشد که معرف وقایع مهم و تاریخی و یا حتی نقش و جایگاه آن است (بهطور مثال یک مکان در گذشته دروازه ورودی شهر بوده و حضور نمادهای خاص این مهم یادآور آن است.) همچنین، حفظ و تداوم هویت کالبدی و عملکردی مکان میتواند عامل تداوم بار خاطرهای شود.
به نظر شما، وقتی فضاهای خاطره انگیز در شهرها از یاد شهروندانش می رود و به آسانی تخریب می شود، این شهروندان به دنبال چه چیزی هستند؟ چه عواملی می تواند به ایجاد چنین تفکری در یک جامعه منجر شود؟
آنچه شما اشاره کردید به نوعی خاطره شویی است که این اتفاق به نوع اقتدارگرایی در محو فرهنگ گذشته و بر نهاد فرهنگ نوین مورد نظر، بخشی از یک جامعه است. ترس از احیاء باورهای گذشته، انگیزه چنین رویکردهایی است. تغییر نام مکانها نیز خود نوعی از این اقدامات و خاطره شویی است.
نگرش مدیریت شهری و شهروندان تهران را در نسبت به فضاهای خاطره انگیز این شهر چگونه ارزیابی
می کنید؟ آیا می توان تهران را شهری نامید که خاطرات خود را می بلعد؟
اگرچه در سال های اخیر اقدامات خوبی صورت گرفته است اما متأسفانه شهر تهران به لحاظ فقدان عرصههای عمومی پیاده، دارای فضاها و مکانهای محدود با خاطرات جمعی است. بنابراین در گذشته نچندان دور، به خاطر فقدان درایت کافی مدیریت عمران شهری، فضاهایی مانند خیابان لالهزار، دروازه دولت و … تبدیل به فضاهای ترافیکی شده و یا به لحاظ عملکردهای جدید، مانند بازار لوازم برقی، بار خاطرهای آن در حال “اضمحلال” است. بنابراین همانگونه که گفته شد، تهران در حال بلعیدن خاطرات گذشته است. با این همه شهروندان در خاطرات خود، دروازه دولت و دروازه شمیران و میدان مخبرالدوله … را به یاد دارند و بین خود حفظ میکند. البته ناگفته نماند حفظ بخشی از این دستاورد متوجه شهروندان است.
ارزیابی شما از نگرش فانتزی و روبنایی به موضوع حفاظت از فضاهای خاطره انگیز چگونه است؟ به نظر شما مردم تهران در حال حاضر تا چه حد با فضاهای خاطره انگیز شهرشان آشنا هستند و این شناخت چه تاثیری در حفظ این فضاها می تواند داشته باشد؟
شناخت هویت مندی یک شهر از سوی شهروندانش در تداوم و بقای آن بسیار موثر است. به عقیده “بویر” حفظ و تداوم خاطرات جمعی در شهر، همچون دمیدن روح به کالبد اشیاء است. او با مقایسه کالبد شهر با اشیاء معرفی شده در موزهها معتقد است که اشیاء و المانهای تاریخی از بستر زمانی و فضایی اصلیشان جدا شده، در یک فضا و زمان متفاوت در معرض نمایش قرار میگیرند. بنابراین خاطرات جمعی با تجارب زنده در پیوند هستند و اشاره میکند تا زمانی که که خاطره در بین تجربه جمعی یک گروه زنده است، نیازی به نوشتن و ثبت آن به عنوان یک قصه رسمی وجود ندارد. اما هنگامی که بین رویداد گذشته و به خاطر آوردن آن در زمان کنونی رابطه ای به وجود آید، تاریخ به طور تصنعی آن را باز تولید میکند. که البته چنین بازتولید تاریخی، خالی از محتوای معنایی است.
هرگونه پرداخت به یادآوری خاطرات جمعی، کمک به تداوم آن است درنتیجه مانع فراموشی آن نیز میشود. جهت تداوم خاطرات جمعی به نسلهای جدید ضروریست مکانهای هویتمند شهر، مانند خیابان ناصرخسرو، لالهزار، توپخانه و غیره احیا و باز زندهسازی شده و با رویکرد پیادهرهواری جهت استفادههای روزمره و گذران اوقات قابل بهرهبرداری شود.
متأسفانه نسل جدید، به لحاظ نبود نمادها و عناصر یادوارهای در فضاهای شهری، با گذشته خود غریبه است و تنها گاهی اوقات نام مکان های مانند دروازه دولت کنجکاوی آنها را درخصوص گذشته آن برمیانگیزد.
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.