تعریف هنر محیطی از نظر تاریخی
تعریف هنر محیطی از نظر تاریخی و تعریف امروزی تفاوت هنر زمین یا “Earth Art” با هنر محیطی / آ.محمدیان /۱
چکیده
امروزه هنر محیطی که یکی از شاخه های هنر جدید است، تقریبا در همه جای دنیا مطرح و پذیرای مخاطبان خاص و عام گشته است،تا جایی که در برخی موارد خود مخاطب نیز جزئی تفکیک ناپذیر از اثر است.هنر محیطی هنری است با گرایش های مختلف که سعی دارد ، با نگرشی نو به رابطه انسان با طبیعت بپردازد و راهکارهایی جدید برای همزیستی با محیط اطراف در اختیارمان بگذارد.
در مقاله حاضر سعی شده که ضمن پرداختن به سیر تاریخی هنر زمین(Earth Art)و هنرمحیطی(environmental art )به عنوان دو کلیدواژه این پژوهش ، از آنها ابهام زدایی شده و به تفاوتهای امروزین هنر زمین با هنر محیطی پرداخته شود.
روش گرداوری اطلاعات در این تحقیق از طریق کتابخانه ای و اسنادی توسط نگارنده می باشد تا با ارجاع تعاریف و نمونه ها به منابع معتبر، نتیجه بهتری حاصل آید.
جامعه آماری مورد تحقیق و پژوهش شامل تمام هنرمندانی است که به نوعی در طبیعت در یکی از شاخه های مذکور به خلق اثر هنری خود پرداخته اند.روش نمونه گیری تصادفی بودهو شیوه ی تحقیق توصیفی ، و تجزیه و تحلیل اطلاعات به روش تحقیقی و مقایسه ای در متن خواهد آمد.
در این تحقیقنیز سیر تاریخی هنر زمین و هنر محیطی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته و وجوه تمایزات آنها عنوان گردیده است،کهآثار هنرمندان در چهارچوب هنر محیطی بیشتر ناظر بر کارکردهای زیست محیطی بوده، که می توان نمونه های آن را در این تحقیق دید.
مقدمه
امروزه هنر محیطی و هنر زمین از جمله گرایش های هنر معاصر می باشند که هنرمندان نسل جوان را روز به روز بیشتر به خود مشغول میکنند.
هنر محیطی اغلب به صورت کلی برای نامیدن گرایش هایی چون هنر بوم شناختی( Eco Art )، هنر در طبیعت(Art in Nature )، هنر ترمیمی(Restoration Art )، و … به کار می رود. هنر محیطی می کوشد تا رابطه مخاطب با محیط را بهبود ببخشد و از خلال این رابطه دوستانه او را متوجه مسائل زیست محیطی اطرافش نماید و در مسیر احیا و بازسازی محیط های آسیب دیده قرار دهد.برای این مهم هنرمند گاه با جابه جا کردن ، افزودن و یا کاستن عنصری از عناصرطبیعت ، به خلق اثر و ارائه بیانی جدید از محیط می پردازد.
و از طرفی جنبش هنر زمینی را داریم که در پی بروز جریانات هنری همچون هنر مینیمالminimal art و هنر مفهومیconceptual art در دهه ی ۱۹۶۰ میلادی پدیدار شد که همواره نام بزرگانی چون ریچارد لانگ، دنیس اپنهایم و رابرت اسمیتسون به عنوان نمایندگان اصلی این جریان در کنار این عنوان تقریبا تازه بنیان (Land Art) آمده است .جان مایه ی این شاخه از هنر، خلق اثر هنری در محیط های طبیعی با استفاده از مواد طبیعی و گاه مصالح خاص اثر است.
اکثر این آثار ناپایدار و میرا هستند و به علت دور افتاده بودن آن ها مخاطب با این آثار از طریق رسانه ها یی چون نوارهای ویدئویی ، اینترنت ، عکس و ….ارتباط برقرار می کند.
از انجا که ارتباط این دو جریان هنری به هم تنگاتنگ است نگارنده قصد ندارد که هنر محیطی را از هنر زمین جدا کند بلکه هدف این است که در حین آشنایی بیشتر با هنر محیطی و گرایشات آن تفاوت های امروزین این دو گرایش هنری را بازگو کرده تا به درک بهتری از این دو رهیافت دست یابیم.
بیان مساله:
در این راستا پرسش های چندی مطرح است که تلاش خواهد شد پاسخ های متقاعد کننده ای برای آن ارائه گردد:
۱- دلایل شکل گیری هنر زمین چه بوده است؟
۲- آیا هنر محیطی” تنها ” نگرشی زیست محیطی را در هنر معاصر مطرح می سازد؟
۳- با توجه به عصر حاضر چه تفاوت هایی بین هنر محیطی و هنر زمین دیده می شود؟
فرضیه ها
در این پژوهش فرضیه های زیر تصور می شود:
– جبهه گیری در مقابل شئی شدگی اثر هنری
– رشد فزاینده ی آلودگی محیط زیست و گرایش هنرمندان به طبیعت و استفاده از مواد طبیعی برای خلق اثر هنری.
پیشینه ی تحقیق:
اسناد و کتاب هایی در ارتباط با این پژوهش وجود دارد که اغلب به زبان لاتین هستند.
– یکی از این منابع کتابLand And Environmental Art است. مولفین این کتاب Kastner,J & Walis,B. هستند که هنرمندان بسیاری را در زمینه ی هنر محیطی و هنر زمین معرفی و به برخی ازآثار آنها پرداحته اند.
– هواردجی اسماگولا در کتاب “Currents: Contemporary Directions in the Visual Art” که توسط آقای فرهاد غبرایی ترجمه شده است در فصل آخر به معرفی چندی از هنرمندان هنر زمینی پرداخته است.
– از دیگر منابع مورد بحث میتوان به کتاب “Land Art” (هنر زمین) اشاره کرد که مولف آن Michael Lailach است و توسط خانم ساناز فرازی به فارسی ترجمه شده است آثار هنرمندان هنر زمین را معرفی کرده است.
و چند مقاله تخصصی و پایان نامه ی دانشجویی نیز از هنرمندان ایران که به مباحث هنر زمین و هنر محیطی پرداخته اند از جمله:
– مقاله ای با عنوان ” تجلی آئین ها و نقش مایه های بدوی و شرقی در هنر زمین ” که توسط دکتر احمد نادعلیان نگاشته شده است به هنر زمین و به تاثیر نقش های بدوی در آثار این هنرمندان پرداخته است.
– “بررسی آثار و تفکر هنرمندان هنر زمینی” موضوع پایان نامه سرکار خانم شیما فروزان است که در دانشگاه هنر انجام شده و به رابطه ی بین هنرهای بدوی و با هنر زمینی می پردازد.
از دیگر پژوهش ها ،پایان نامه ی رضا قلعه با عنوان “نقش کهن الگوها و اساطیر در هنر محیطی” می باشدوپایان نامه “بررسی کهن الگوها در هنر زمین” که توسط سرکار خانم سولماز دریائیان در دانشکده الزهرا انجام شده، به صورت عمومی به رابطه ی کهن الگوها و هنر زمینی می پردازد.
اما درهیچکدام از پایان نامه های ذکر شده ، مرز بین هنر زمین و هنر محیطی که رویکردی زیست محیطی دارد مشخص نشده است، موضوعی که مورد بحث این پژوهش است.
ضرورت تحقیق
بحران های زیست محیطی در جهان به یکی از دغدغه های مهم انسان امروزی تبدیل شده اند . در این راستا , هنر محیطی شرایطی را فراهم آورده تا هنرمند بتواند به واسطه خلق این گونه آثار در جهت عمق بخشیدن به ارتباط انسان با طبیعت و توجه به خطراتی که محیط زیست جهان امروز را تهدید می کند بپردازد. به علاوه تاثیرات هنر زمین در هنر محیطی ،که نوع امروزین هنر زمین است را می توان دید ،با این تفاوت که در هنر محیطی بیشتر به گرایش های زیست محیطی پرداخته شده است که این تفاوت در شرق بیشتر از غرب است.
حال اهمیت محیط زیست و حفظ ارتباط انسان با طبیعت و چرایی خلق آثار محیطی ، اسباب پژوهش در این زمینه را فراهم آورده است .
مفهوم و تعاریف واژگان
در اینجا نیاز است تا هر چند مختصر به تعاریف واژگان هنرمحیطی ،گرایش های آن و هنر زمین پرداخته شود تا بتوانیم گام به گام موضوع مورد بحث را شفاف سازیم و درک بهتری از آن داشته باشیم .
۱-هنر محیطی
پرسش درباره جایگاه «هنر محیطی» در بین دیگر گرایشهای هنر جدیدو رابطه آن با جامعه معاصر،همیشه مطرح بوده است.
«هنر محیطی» در وهله نخست نوعی ارائه اثر در دل طبیعت به منظور ارتباط مستقیم و گسترده با مخاطب عام و توجه بیشتر به محیط زیست است که ریشه در تحولات و جریان های صنعتی دوران معاصر دارد.از این منظر وجه تمایز این هنر ،محل ارائه آن در برابر مکان هایی متعارف همچون موزه و گالری است.
هنر محیطی خود را بلاواسطه در برابر عموم قرار می دهد و وگاه انقدر نزدیک که مخاطبش را در خود میگیردو فرصتی را فراهم می کند که بار دیگر انسان را به طبیعت وارد کند.
گفته می شود ،یکی از مهمترین نقش هایی که هنرمند به عهده دارد ،بازنمایی موضوعات آشنا در اشکال ناآشنای جدید است به گونه ای که شاید بیشتر،جهان را متوجه بحران های زیست محیطی کند.
از نظر نگارنده هنرمند ضمن حضور در طبیعت با باز اندیشی و افزودن و یا کاستن عناصر در طبیعت اطرافمان به بازنمایی آنها در هیأتی نو می پردازد، که این آثارالزاما مانا نیستند. از اینرو (غالبا )این هنر بواسطه عکاسی و تصویربرداری ثبت و در نمایشگاهها و محیطهای مجازی بواسطه رسانههای متنوعی ارائه میشود.
پیشینه تاریخی
«هنر محیطی» در لغتنامهی آکسفورد فرمی هنری است که در آن هنرمندان فضایی ۳ بعدی را خلق میکنند که تماشاگر میتواند در آن با چندین حسِ برانگیزاننده و هیجانآورِ بصری، شنیداری، حرکتی، لمسی، و حتی بویایی، به شکلی درگیرانه مواجه شود. فضایی که بنا بر این تعریف حتی در گونههایی از برنامههای شهربازی هم دیده میشود این لغتنامه علاوه بر تعریف کلیِ فوق نمونههای قدیمیترِ این هنر را در آثار کورت شویترز و دکورهای پرجزئیاتِ نمایشگاههای دهه ۳۰ هنرمندان سورئالیست پیمیگیرد. اما هنر محیطی به عنوان یک جریان به شکل رسمی در اواخر دهه ۱۹۵۰ میلادی آغاز و در دهه ۱۹۶۰ شکوفا میشود، یعنی زمانی که به طور نزدیک با هپنینگها ارتباط مییابد. اصطلاحِ هنر محیطی در این دوره به شکلی یله و رها به کار میرفت و گاهی اوقات به هنر زمین و چیزهایی از این دست اطلاق میشد. این هنر بیش از آنکه خلقکنندهی محیطی برای دربرگرفتن و جذب مخاطب باشد در گونهی هنرهایی دستهبندی میشود که دخل و تصرف در محیط طبیعی را هدف خویش قرار دادهاند.
در فرهنگ جین ترنر هنر محیطی این چنین تعریف می شود:
«هنر محیطی : فرمی هنری براساسِ این پیش فرض که یک اثر هنری باید بر تمامیت معماری اطراف آن غلبه کند و به صورت یک فضای کامل در نظر گرفته شود، نه اینکه به یک ابژهی آویخته به دیوار یا چیزی قرار داده شده در درون یک فضا تقلیل پیدا کند. این ایده که طی دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی فراگیر میشود در اصل به گذشتههای دور و به انواع قدیمیتر هنری بازمیگردد- به نقاشیهای دیواریِ مقبرههای باستانی، فرسکوهای رومی یا هنر رنسانس و نقاشیهای کلیساهای باروک، آثاری که بیننده را احاطه کرده و به طور کامل سطح سازههای معماری را می پوشانند. در واقع کل تاریخ هنر پیش از بوم قابل حمل نقاشی به معماری و از این رو به محیط مربوط است. تعدادی از هنرمندان در دهه ۶۰ هنر محیطی را دقیقاً به این منظور به کار بردند که نقاشی روی بوم را مورد انتقاد قرار دهند.
هنر محیطی جنبههای بصریِ بهشدت ناهمگونی را شامل می شود که در نتیجهی آن ابژه طوری امتداد پیدا میکند که فضای اطراف خود را در بر میگیرد. این ایده که بازدیدکنندگان بتوانند وارد نقاشی یا مجسمه شوند و اثر با احاطهکردنشان آنان را جزیی از خود کند در هنر نیمهی دوم قرن بیستم بیش از هر فرمول زیباشناسانهی دیگر به عنوان یک عامل مؤثر و فراگیر ایفای نقش کرده است.
هنرمندان محیطی معاصر معتقد بودند که فعالیت های گسترده آفریننده در جوامع پیش از صنعت،هنوز الگوی هنری به جایی است و می تواند در میان بسیاری از جنبه های زندگی مدرن به گونه ای مؤثر عمل کند،واز این راه نقشی را که هنر در جهان ایفا می کند،گسترش دهد.انواع تازه فضاها برای در بر داشتن و بیان این دیدگاه وسعت یافته هنر و زندگی لازم بود تا بتواند به طریقی تازه، سازمان و راز فوق العاده جهان و نحوه تأثیرگذاری ما را بر جهان تجربه کند.پیش از هر چیز،این کار بازگشت به طبیعت را نشان می دهد،نه ((طبیعت)) روستایی و ایده ال شده قرن گذشته،بلکه دیدگاهی گسترش یافته از محیط و آگاهی نسبت به نقشی که قوای اقتصادی،روانی،فرهنگی،و زیستی در حیات ما دارند.این هنرمندان به عنوان کیمیاگرانی امروزین عمل می کنند که عناصر عادی را به رویدادها و ساختارهای جادویی بدل می کنند،ساختارهایی که روان های ما را تازه می گرداند.(اسماگولا،۱۳۸۱،ص۳۸۴)
در این فضاها الگوهای کهنه اندیشه با تجربه های تازه جایگزین می شوند که برای درک جدید چشم انداز شهری و ارتباط ما با گیاهان و جانداران،تاریخ شناخت زمین،معنای نمادین سرپناه وتغییر ارتباطات اقتصادی- اجتماعی فرصتی در اختیار ما قرار می دهد.هنرمندان محیطی ایفای نقش های مستقیم در طبیعت را برگزیده اند:زیستن،تجربه و کنش متقابل با آن،و نه فقط نمایش آن.در نتیجه،علاقه واقعی این افراد در کل ((روند)) آفرینش هنری است،نه فقط محصول تمام شده اش.هدف آنها از کار با محیط طبیعی،تصورات مفهومی،بدن های خود و تجربه های شخصی، درک درونی زندگی و زیست است.این بینش گسترش یافته جایگزین توجه سنتی هنر،و نمایش بصری شده است.
آنچه این هنرمندان در آن شریک اند،نه موضوع،مواد خام یا روش های کار ، بلکه علاقه آنها و تعهدشان به دیدگاهی گسترده تر از آفرینش هنری و از این راه کشف خود است.بر اثر کنش های متقابل این عناصر،فضاهایی شخصی،روانی و جسمانی آفریده شده است که همانند هنرمندان سازنده آنها منحصر به فردند.(همان،ص ۳۸۵)
هنر محیطی را اغلب به عنوان یک اصطلاح پوشش دهنده که دربرگیرنده ی land art, eco vention, ecological art, eco art, earthworks, earth art,art in nature, است استفاده می کنیم.
امروزه بسیاری از افراد eco-art را به عنوان جانشین environmental art استفاده می کنند،که خود زیر شاخه ای از هنر محیطی است.
اصطلاح environmental art اغلب شامل دغدغه های اکولوژیکال (بوم شناختی) است اما این تنها خصیصه اش نیست و این گونهی هنری تعاریف متنوع و متغیری داشته است.
این تغییر پذیری برای شناخت تاریخ پیشین این جنبش (که غالباً در باره ی ایده های هنری بوده است تا جنبه ی محیط شناختی آن)، همچنین، هنر همراه با دغدغه های فعال تر و هنری که در آغاز ارتباط هنرمند با طبیعت و استفاده از مواد طبیعی را پاس می دارد، است.
همچنان که هنرمند محیطی،هانس هاکه توضیح داده است:
کار هنرمند ،عملا نیازمند تعهد او نسبت به همه چیزهاست…گفتن این که کار هنرمند این است که چگونه با این یا آن ماده خام کار کند، گذشتن از کنار مسأله و یا بازی با یافته های روان شناسی مفهومی است.باقی را باید برای دیگر حرفه ها گذاشت…حیطه کلی اطلاعاتی که او روز به روز دریافت می کند در خور توجه است .هنرمند منظومه ای منزوی نیست .برای بقا باید مدام در جهان پیرامون خود دخالت کند…(اسماگولا،۱۳۸۱،ص۳۸۶)
هنر محیطی (Environmental Art) بیشتر روابط بیرونی در شرایط و محیط اطراف،فاکتورهای محیطی، رابطه با تأثیرات متغییر زیست محیطی در طبیعت و آلودگی محیطی را در بر می گیرد.(Sam Bower)
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.