واحد همسایگی
یکی از اصطلاحات جدید در فرهنگ شهر سازی کشور ما واحد همسایگی است که در غرب با قدمتی نزدیک به ۱۰۰ سال تعریف روشنی یافته اما در کشور ما تازه و فاقد مفهومی روشن است . این اصطلاح جای خود را در شرح خدمات آماده سازی ، تهیه شده توسط وزارت مسکن و شهرسازی باز کرده : تهیه الگو و طرح یک واحد همسایگی یا مجموعه ها و ترکیب هایی از واحدهای مسکونی مطالعه شده در حدی که بتواند مبنای طراحی شهری و تنظیم فضاهای عمومی و ارتباطی محله مورد نظر قرار گیرد و در مجموع در طرح ریزی ساخت و بافت ، تقسیم بندی اراضی و سایر جنبه های طراحی فضاهای شهری مورد استفاده واقع شود به مقیاس حداقل ۱:۵۰۰
مفهوم واحد همسایگی :
از اواسط قرن نوزدهم در پی چاره جویی برای هویت بخشیدن نظام شهری یکی از موضوعاتی که مورد توجه قرار گرفت سلسله مراتب شهری بود .
طی دهه ۱۹۲۰ در شوروی مجموعه هایی از ساختمان های مسکونی مجهز به خدمات جنبی ساخته شد . در دهه ی ۳۰ این نگرش در خانه سازی آلمان به طور گسترده دنبال گردید . در سال ۱۹۲۳ کلارنس پری در آمریکا مقاله ای تحت عنوان واحد همسایگی نوشت . مهم ترین انگیزه پری اثبات لزوم ایجاد خدمات اساسی بود که باید در نزدیکی ساختمان های مسکونی مستقر می شدند . انگیزه دیگر او تقویت زندگی جمعی در شهرهای صنعتی آمریکا بود . پری وجود اتومبیل را خطری برای انسان ها و زندگی جمعی می دانست و پیشنهاد کرد که مسیرهای دسترسی به خدمات نباید توسط خیابان های اصلی قطع شوند . خدماتی که برای این واحدها پیشنهاد می کرد عبارت بودند از حداقل یک دبستان ، چند مغازه و زمین های بازی و ورزش، یک سالن اجتماعات قابل تبدیل به تئاتر ، کتابخانه ، باشگاه و …..
تعداد جمعیت در نظر گرفته شده برای هر واحد ده هزار نفر بود . هنری رایت و کلارنس اشتاین با ساختن شهر رادبرن در نزدیکی نیویورک نظریاتی در این زمینه ارائه دادند . این شهر بیشتر حالت خوابگاهی داشت و بنا بود ترکیبی از سه واحد همسایگی باشد . در مرکز هر کدام یک دبستان به گونه ای واقع شود که حداکثر فاصله آن تا هر خانه حدود ۸۰۰ متر باشد ، این طرح به علت بحران اقتصادی در نیمه راه متوقف ماند .
مفهوم محله در بافت سنتی ایران و روند شکل گیری آن
محله به مثابه سلول اصلی شهر سنتی سکونت گاه قوم ، نژاد ، مذهب یا فرقه ای خاص است . جامعه شهری رنگ گرفته از نظام عشیرتی مجموعه هایی را ایجاد کرد که به محله معروف شدند . همبستگی اجتماعی-فرهنگی سبب ایجاد عامل روانی متعلق به محله و پیروی افراد از آداب و رسوم واحد بود . در هر محله اختلاف طبقاتی بین فقراء و ثروتمندان ، بعد فیزیکی نمی یافت . ساکنین محله نسبت به یکدیگر و نسبت به محله از وظایف و حقوق خاصی برخوردار بودند . این احساس همبستگی و تعصب باعث بروز اختلافات محله ای می شد .
روابط اجتماعی در شکل گیری و استخوان بندی محله موثر بود . هر محله تاسیسات اقتصادی ویژه ای در خود بر پا می کرد اما بازار به عنوان رکن اصلی تجارت شهر ، نیازهای کل شهر را تامین می کرد . بافت کالبدی محله از انسجام و همگنی خاص برخوردار بود . یکی از عوامل هویت دهنده در بافت محلات وجود سلسله مراتب دسترسی فضاها بود . از آن جا که تا اواسط دوره قاجار تغییرات مهم در کشور رخ نداد ، محله و فضاهای شهری طی سالیان تحت تاثیر فرهنگ بومی به حیات خود ادامه دادند . در دوران معاصر پیچیده تر شدن تقسیم کار اجتماعی و جدایی زمان کار از فراغت و استحاله روابط چند ساحتی انسان به تک ساحتی ، نحوه ارتباط انسان ها را با همدیگر تغییر داده . این نوع روابط با تنوع بیشتر ، کوتاه مدت تر و رسمی تر بر قرار گردیده است .
از آن جا که امروز همبستگی قومی تاثیر خود را در جا نمائی سکونتی افراد تا حدی از دست داده ، حوزه نفوذ محله نیز در افراد بر حسب نوع فعالیت و نیاز شخصی متفاوت است . اکنون با توجه به تفاوت های موجود در روابط همسایگی و نیز شناخت روابط همسایگی در این گروه ها لازم است حد مطلوب گستره ی مجموعه های همسایگی برای زمان حاضر مشخص شود ، برای این کار می توان از روش تحقیق غربیان سود برد اما الگو برداری مطلق از نتایج آن ها به هیچ وجه صلاح نیست ، به علت تفاوت های فاحش فرهنگی و ثباتی که در روابط آن جوامع بر خلاف جامعه ی سیال ما بر قرار شده . بعضی از طراحان شهری با انگیزه عقلانی-اقتصادی کردن نظام ساخت به ابعاد مطلوب واحد همسایگی رسیده اند و تحکیم روابط همسایگی را به طور جنبی در نظر داشته اند . پیشنهاد ما این است که با مطالعه موردی شرایط هر منطقه ، نیازها شناسایی و با در نظر گرفتن صرفه اقتصادی فضاهای لازم طراحی شوند .
منبع:
مقالاتی در باب مفاهیم معماری و طراحی شهری؛ دکتر جهانشاه پاکزاد – شهرسازی آنلاین
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.