مسکن بهینه و توقعات کیفی از آن
منظور از مسکن صرفا سر پناه نبوده و فراتر از استقرار در یک چهار دیواری است. سکونت در واقع برقراری پیوندی پر معنا با مکانی است که می تواند هر یک از سطوح مختلف زندگی خصوصی و عمومی را در بر گیرد . این پیوند از تلاش برای هویت یافتن ناشی می شود .
واژه سکونت کلیه مکان هایی را که از سوی آدمی برای عینیت بخشیدن به هستی خود ایجاد شده است در بر می گیرد ولی ما در عمل سکونت را در ابتدایی ترین عملکرد آن یعنی ایجاد سر پناه خلاصه کرده ایم .
طرح های ما هنوز در سیطره تفکر کمیت گرفتار است هر چند طراحان نو گرا بسیاری از مسائل زمان خود را حل کرده اند ولی با تاکید بیش از حد بر برخی جنبه ها مفهوم سکونت را از خانه ها گرفته اند .
مجرد و منزوی دیدن اثر معماری ناشی از عدم امکانات ارائه نیست بلکه ناشی از رویکردی است که مفهوم سکونت را تا حد ساختن یک بنا یا ماشین تنزل داده است .
بسیاری از طرح های ارائه شده در القای توقعات کیفی که از حجم، نما و محوطه سازی یک بنای مسکونی وجود دارد ، نا موفق بوده اند .
خانه به مشابه مرکز دنیای فردی :به زعم نوربرگ شولتز ، خانه گوشه ای است که ما پس از تجربه به ابعاد مختلف جهان مشاع پیرامون ، به آن باز می گردیم یعنی جایی که جهان دیگر در بی واسطگی خود ظاهر می گردد .
خانه را می توان آن را مرکز دنیای فرد نامید . امروزه با جبر زندگی در بلوک های مسکونی ، خانه آدمی ، در پشت چند پنجره یکنواخت و هم شکل مخفی شده است و از این طریق تبدیل جامعه به توده ای از نفرها تشدید شده است .
انبوه سازی نیز مزید بر علت شده بی تفاوتی خاصی را در میان شهروندان رواج داده است . نقش فرد و جامعه و روابط میان آنان مخدوش شده و به افراط و تفریط منجر شده است .
آرامش : خانه خلوتکده ای خصوصی است یعنی مکانی که فرد در آن به آرامش و تعلق خاطر می رسد . باطن آرام خانه می بایست در ظاهر آن نیز متجلی گردد .
خودمانی بودن : خانه فقط فضایی نیست که به ما تعلق دارد ، بلکه مکانی است که بدان نیز تعلق داریم . خانه هستی ما را منوط به خود ساخته به همین خاطر در هنگام معرفی خود از مکان به عنوان شاخص استفاده می کنیم .
هر چه مکان با بستر زندگی ما غیر رسمی تر و بی تکلف تر باشد ، این همانی بیش تری با آن احساس می کنیم .
دنجی : خانه محل خلوت با خود و خانواده است که می باید نشان دهد در این مکان روابط فردی بر جمعی ، خصوصی بر عمومی ، ساکت بر شلوغ چیره شده است.
امکان دخل و تعرف : آدمی نمی خواهد فقط از محیط تاثیر پذیر و بلکه می خواهد بر آن تاثیر گذارد. او می خواهد مکان را مطابق نیاز و میل خود بیاراید و تغییر دهد . ولی این نیاز توسط طراحان به رسمیت شناخته نشده است و طرح و بناها خود را با ساکنین انطباق نداده اند . طراحان ، ساکنین را مجبور به زندگی و سکونت بر اساس طرح و برنامه های غیر قابل انعطاف و از پیش تعیین شده که حداقل امکان دخل و تعرف را برای آنها فراهم می کنند می سازند .
امکان مشارکت : آدمی موجودی اجتماعی است و روابط و فعالیت های خود را در سلسله مراتبی از مکان ها شکل داده و در هر یک از این سطوح رفتارها و هنجارها ی ویژه ای را عرضه می دارد .
خانه مضمونی اجتماعی نیز دارد این مساله تا آن حد پیش می رود که شهر را خانه و خود را در وهله اول ساکن شهر یا کشور می دانیم .
در گذشته انسان تضادی میان عمومی و خصوصی قائل نمی شد و این دو به صورت مکمل یکدیگر فهمیده می شدند . به عنوان نمونه کوچه و فضای شهر پیرامون خانه ، حیاط دوم محسوب می گردید و کودکان اجازه بازی و سالمندان حضور و تعامل اجتماعی در آن داشتند . این حضور باعث تعلق خاطر و مشارکت در حفظ و نگهداری فضای جمعی می شد و بار دولت و مدیریت شهری را به حداقل می رساند .
امروزه ما طراحان به خلق فضا بسنده نموده و از خلق مکان عاجزیم و نه تنها شهروندان را لایق مشارکت در طرح و اجرای خانه ها نمی دانیم بلکه حتی تفکری هم درباره نحوه ی مشارکت ساکنین ننموده ایم .
خاطره انگیزی : مکان بر خلاف فضا ناشی از تجربه و تاثیری زود گذر نیست بلکه با طبعی زمانی بروز می نماید .
انسان به خاطرات خود زنده است . خواه این خاطرات فردی باشند ، خواه خاطراتی جمعی که آن را تاریخ و سنت می نامیم .
سنت تاثیراتی از گذشته است که در زندگی جمعی امروزین جاری است . منظور از انطباق با سنت ، تقلید و ساخت زیر خاکی نیست بلکه توجه به ریشه هایی که هویت امروزین ما را ساخته اند .
تحمیل فرم های غریب و بی ریشه نه فقط باعث تضعیف رابطه طبیعی و متقابل انسان و محیط می گردد بلکه به اغتشاش ذهنی می انجامد .
منبع:
مقالاتی در باب مفاهیم معماری و طراحی شهری؛ دکتر جهانشاه پاکزاد – شهرسازی آنلاین
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.