بی مکانی در شهر
کافی است در بلندترین نقطه از شهر قرار بگیریم و منظر شهری را از بالا بنگریم. ساختمانهای بلند و سر به فلک کشیده شهرهای متروپل، جعبه های کوچکی بیش نیستند که روی هم سوار شده اند. جعبه هایی کوچک که به بلندای قد خود فخر می فروشند. این ساختمان ها نه تنها از فاصله ای دور، کوچک به نظر می رسند بلکه از نزدیک و حتی در درونشان نیز کوچک هستند. کوچک نه به معنای وسعت متراژِآن، بلکه به لحاظ اینکه هیچ فضایی را برای فعالیت¬های مورد علاقه افراد مورد استفاده خود ندارند. فضای وسیع شهر با ساختمان¬هایی که توسط انسان¬ها ساخته شده است به مکان¬هایی کوچکتر تقسیم شده است، مکان¬هایی که محلی برای انجام فعالیت¬های روزمره انسان شده¬اند. افراد زمان زیادی را درون ساختمان¬هایی که به دست خویش ساخته¬اند، صرف می¬نماید. اما با گذشت زمان حس بیگانگی از این دست ساخته¬ها بیشتر و بیشتر شده و انسان از مکان به بی مکانی رسیده است. بودن در چارچوب مکانی را برنمی¬تابد و تمایل دارد به فضای باز، برگردد. این فضای باز می¬تواند فضای شهری باشد یا فضای طبیعت.
« مکان دارای ارتباط تاریخی (کرونولوژیکی ) به یک زمینه وسیع¬تر فیزیکی، فرهنگی یا احساسی است در حالی که غیر مکان فاقد چنین ارتباطی است.»(عارفی، ۱۹۹۹) انسان برای زندگی کردن به مکان احتیاج دارد. مکانی که به فعالیت های روزمره خود بپردازد و الگوهای معنادار زندگی خود را در درون آن شکل دهد. مکانی که سبب انبساط خاطرش بشود و او را از هیاهوی زندگی مدرن در امان بدارد. امروزه خواه ناخواه بر تعداد جمعیت کره زمین افزوده می¬شود و در مقابل تعداد ساختمان¬ها نیز افزایش می یابند و سؤالی که ذهن را درگیر می¬کند این است که بشر امروزی در کجا باید بیاساید. کدام مکان حس خوبی به فرد دست می¬دهد و کجا آرام می¬یابد. افزایش جمعیت امری غیر قابل انکار است و زمینِ محدود باید جمعیت گسترده را فرابگیرد. لذا، آپارتمان نشینی و برج نشینی امری ناگزیر در دوران معاصر است. از طرفی محدود بودن زمین، افزایش قیمت زمین را در بردارد و خاک، ارزش طلاگونه پیدا می¬کند. خانه¬های سنتی و قدیمی به جای بازسازی تخریب می¬شوند و آپارتمان¬های بلندمرتبه جای آن را می¬گیرند. در روند ساخت و ساز مکان¬ها، کمّیت نسبت به کیفیت در اولویت قرار می¬گیرد. خانه¬هایی که جای جای آن مملو از خاطرات بوده است به نابودی کشیده می¬شوند. حس مکانی و تعلق خاطر مکان با خراب شدن خانه پایان می¬یابد. مکان¬های جدید سرشار از تهی و بی حسی می¬شوند. مکان¬های قدیمی با همه خاطرات خود به دست فراموشی سپره می¬شوند و فرد در آپارتمانی سکونت می¬گزیند که تهی از خاطرات گذشته¬ی او می¬باشد. این فرایند را افرادی تجربه کرد¬ه¬اند که تجربه¬ی سکونت در خانه¬های سنتی را داشته¬اند اما نسل جدید که تجربه سکونت در خانه حیاط¬دار و سنتی را نداشته، خاطره¬ای هم از آن ندارد و البته این امر، مزیتی هم برای نسل جدید محسوب نمی¬شود. اکنون تعداد زیادی از افراد بیشترین خاطرات و تجارب خود را در فضاهایی به غیر از خانه¬های خود دارند و مکان فعلی خانه برایشان، صرفاً چارچوب فیزیکی¬ای است در برابر مکان¬های دیگر.
با ورود مدرنیته، ساخت و سازهای مکانی افزایش یافتند و توجه کمتری به امر فرهنگی شد و توجه ویژه¬ای به ظواهر مکان¬های فیزیکی شد و بستر فرهنگی نادیده گرفته شد. ساخت و سازهای یکسان و شبیه به هم در اکثر شهرها رشد یافتند. به دیگر سخن، یکسانی و یکنواختی در مکان، نادیده گرفتن بستر فرهنگی مکان را به همراه آورد. «اهمیت مکان¬ها، بسیار بیش¬تر از تک ساختمان¬ها و یا جابجایی وسایل نقلیه می¬باشد. در حال حاضر نشانه¬های ظهور یک رویکرد نو در معماری و شهرسازی به چشم می¬خورد؛ یک تغییر بنیادی در شیوه برخورد با معماری و شهرسازی مدرنیستی و نقد آن. در این رویکرد، ساختمان¬ها و سایر مصنوعات فیزیکی مهم ترین موضوعات نخواهند بود و دیگر آن¬ها به وسیله بزرگ راه ها و یا زمین¬های بزرگ (عرصه های عمومی) از همسایگی¬های خود جدا نمی¬شوند. امروز مکان¬ها می¬توانند به استفاده کنندگان خود، کیفیت ها و تجربه های گوناگون را ارایه دهند. آن¬ها شکلی واحد ندارند، بلکه با تمایز از همدیگر بر ویژگی¬های منحصر تاریخی، فرهنگی و جغرافیایی خود تاکید خواهند داشت.(تیبالدز، ۱۹۹۲)
به اعتقاد شولتز مکان امری است که به بخش درونی و ذاتی زیست-جهان شکل می¬بخشد و زندگی و مکان تمامیتی منسجم هستند. او گذشته¬ی انسانها را ارتباطی صمیمانه میان زندگی و مکان می¬داند امری که سبب می¬شد انسانها با وجود داشتن سختی ها و مشکلات فراوان و بی عدالتیهای موجود، در مجموع احساسی از تعلق به مکان و هویت داشته باشند، جهان آنها عالمی بود سرشار از کیفیتها و معانی که در پی خود مشارکت و همراهی انسانها با یکدیگر را به دنبال داشت. به نظر او فضا هنگامی برای ما زنده میشود که تبدیل به نظامی از مکانهای با معنا شود(شولتز، ۱۳۸۲)
بی مکانی معنی خاص و ویژه¬ای را تداعی نمی¬کند و فاقد معناست و عاری از احساس و گذشته¬ای تؤام با خاطره است. مکان¬هایی که امروز با سرعت در حال شکل¬گیری در سطح شهر هستند، جایگزین مکان¬هایی شدند که مملو از خاطرات و حس بودند. در صورتی که مکان¬ها باید محیط¬هایی انسانی باشند و برای انسان باشند و نیازهای انسانی را برآورده سازند نه در جهت خلاف آن. محیط¬های دست ساخته انسان گاهی مطابق نیاز انسانی نیستند.
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.