انسان شناسی صدا و شهر
در بسیاری از کتاب ها و مقالاتی که در زمینه ی انسان شناسی صدا و یا مطالعات صدا نوشته شده اند، این جمله به چشم می خورد. این جمله، به شکلی توجه انسان را به اهمیت صداهای اطراف، که عموما در زندگی روزمره محو هستند، جلب میکنند. اگر یکی از روزهایی که در خیابان های شهر قدم میزنیم، کلید ضبط را در یک دستگاه ضبط صدا یا حتی تلفن همراه شخصی، فشار دهیم
مقدمه: «دانش غربی، بیست و پنج قرن است که برای فهم جهان در آن می نگرد. چنین راهی برای فهمیدن جهان خطاست، چرا که آن، تنها برای دیدن نیست که برای شنیدن است. امروزه ما باید بیاموزیم که یک جامعه را با صداهای آن قضاوت کنیم.» (Attali 1985:3)
در بسیاری از کتاب ها و مقالاتی که در زمینه ی انسان شناسی صدا و یا مطالعات صدا نوشته شده اند، این جمله به چشم می خورد. این جمله، به شکلی توجه انسان را به اهمیت صداهای اطراف، که عموما در زندگی روزمره محو هستند، جلب میکنند. اگر یکی از روزهایی که در خیابان های شهر قدم میزنیم، کلید ضبط را در یک دستگاه ضبط صدا یا حتی تلفن همراه شخصی، فشار دهیم و برای چند دقیقه صداهای اطراف را ضبط کرده و سپس گوش دهیم به اندازه ی مورد نیاز به اهمیت صداها در زندگیمان پی خواهیم برد.
ژاک آتالی[۱]، اقتصاد دان مشهور در کتابی با نام «نویز: اقتصاد سیاسیِ موسیقی»، تلاش میکند اهمیت صداها را در زندگی انسان و اجتماعات انسانی برجسته کند؛ به عبارتی جهان را از زاویه ی صداهای آن بنگرد. وی همچنین تلاش میکند نشان دهد که برای شناخت جوامع و کسب معرفت، نباید تنها به دیدن (یا به عبارتی تصویر آنها) بسنده کرد. در این زمینه، صداها و حس شنوایی نیز نباید به حاشیه رانده شود.
امروزه تجربه ی زندگی روزمره افراد، به شکل فزاینده ای از خلال صداهای ترکیبی و مکانیکی شکل میگیرد. بیدار شدن، کار کردن، راه رفتن و خوابیدن و بسیاری از فعالیت های انسان در زندگی روزمره توسط و یا با همراهی صداها صورت می پذیرد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که این صداها (البته نه فقط صداهای شهر که تمامی صداهای اطراف انسان)، بخش عظیمی از شناخت انسان از محیط پیرامونش را تشکیل می دهند (Bull and Back 2003:1).
صدا در زندگی انسان به شکلی حضور دارد که به یکی از اندامهای بدنِ زندگی انسان بدل شده؛ به همین دلیل است که عموما درنظر گرفته نمیشود و کاملا طبیعی و بدیهی به نظر میرسد. به عبارتی دیگر صدا در زندگی انسان به چشم نمی آید. نباید هم بیاید؛ باید به گوش بیاید. در این میان می توان از شهر، به عنوان ترکیبی از فضاهای پرصدا نام برد. امروزه شهرها پرصداتر از گذشته شده اند؛ به شکلی که صداهای آزار دهنده به یکی از اصلی ترین مصائب شهرنشینی بدل شده است. به تعبیر مایکل بول[۲]، صداها آستانه ی زندگی شهرنشینیِ ما را تعیین می کنند. با این همه، در مجموعه دانش بشری همواره صداها به نفع تصاویر، حس شنوایی به نفع حس بینایی به کنار زده شده است. این تقلیل، مسلما در دانش بشری ایجاد خلاء کرده و تا حدی به بدنه ی دانش، بویژه دانش اجتماعی صدماتی را وارد کرده است. در اینجا می توان از «فکر کردن با دموکراسیِ حواس» صحبت کرد؛ این بدین معنی است که در مطالعه، هیچ کدام از حواس پنجگانه نباید نسبت به دیگر حواس برتری داشته باشد و یا از یکی در کنار دیگری چشم پوشی شود (Ibid:2).
مطالعات صوت، امروزه به عنوان یک رشته ی دانشگاهی و یک دانش بینارشته ای، بسیار مورد توجه قرار گرفته است و مطالعه بر روی صوت از نظرگاه های رشته های گوناگون همچون جامعه شناسی، انسان شناسی، مطالعات فرهنگی، مطالعات رسانه، تاریخ فرهنگ، فلسفه، جغرافیای شهری، موسیقی شناسی و دیگر علوم را شامل می شود (Ibid:3,4)؛ که در نوشتار پیش رو، عمدتا به مطالعات و بینش خاصِ انسان شناختی در این زمینه پرداخته شده است.
انسان شناسی و مطالعات صدا
پیش از این به اهمیت صدا در زندگی انسان و همچنین به ضرورت توجه علوم انسانی اجتماعی به آن پرداختیم. همانطور که از موارد فوق قابل برداشت است، صدا عامل مهمی در نوع شناخت انسان از محیط خود به شمار می رود؛ چه صداهای طبیعی و چه صداهای غیر طبیعی. صدا در زندگیِ فرهنگی انسان، تاریخی به اندازه ی قدمتِ فرهنگ دارد. از گذشته تا به امروز، تمامی اتفاقات زندگی انسان همراه با تفکری در مورد صدا بوده است. این تفکر، گاه به حضور صدا یا صداهایی ویژه، برای رسیدن به منظور و مقصودی ویژه و یا به عدم حضور صدا، یا سکوت، منجر می شده است. سکوت در کنار صدا، تضادی را ایجاد می کند مثل بی رنگی در نقاشی. بنابراین یکی از مظاهر تفکر در مورد صدا، همان «سکوت» است.
علاوه بر این صدا عاملی است «تفاوت ساز» در فرهنگ. هر فرهنگ با دیگر فرهنگ ها تشابهات و تمایزاتی را داراست. این تشابهات و تمایزات، شناسنامه ی هر فرهنگ را تشکیل داده و تنوع گونه های فرهنگی نوع بشر را ایجاد می کنند. یکی از عناصری که این تنوع فرهنگی را ایجاد کرده و آنرا گسترش می دهد، همین صدا است. اگر به کشف تنوع فرهنگی از خلال صدا بپردازیم و موازی با آن، این تنوع را ارج نهیم، به گفته ی کتاک در مسیر انسان شناسی قدم گذاشته ایم. چرا که انسان شناسی چیزی جز کشف و ارج گذاری به تنوعات فرهنگی بشر نیست (کتاک ۱۳۸۶: ۱۱-۱۷).
انسان شناسی شناختی و مطالعات صدا
به نوع شناخت انسان از خلال صدا بازگردیم. در زمینه ی شناخت و ادراک انسان از صداهای پیرامون و همچنین رابطه ی صدا و مغز، تحقیقات وسیعی در علوم شناختی صورت گرفته است. در بسیاری از کتاب ها و مقالاتی که در این حوزه نوشته شده، فرآیند ادراک صدای تولید شده توسط مغز انسان به یک زنجیر بلند تشبیه شده است که هر یک از حلقه های این زنجیر، مرحله ای از ادراک صدا را از تولید تا درک آن توسط مغز، تشکیل می دهد. حلقه های این زنجیر شامل مراحل زیر می شوند:
- تولید صدا (یا انرژی بصورت صوت) توسط یک منبع در بیرون؛
- پراکندگی و انتقال انرژی در محیط، میان تولیدکنند و انسان؛
- دریافت انرژی توسط سنسورهای دریافت کننده؛
- پردازش انرژی توسط سنسورها؛
- انتقال سیگنالهای دریافتی به مغز؛
- پردازش آنها توسط مغز؛
- بازیابی نتیجه بصورت فرمی از بازنمایی، از چیزی که در جهان خارج اتفاق افتاده است.
تمامی تجربیات زندگی ما از مسیر همین بازنمایی هایی می گذرد که در مغز ایجاد شده اند. بخش بسیار مهمی از این بازنمایی ها محصول دریافت های مغز انسان از سنسورهای صوتی (در گوش انسان) می باشند. این بازنمایی ها مبنای همه ی شناخت های ما را از محیط پیرامون تشکیل می دهند (Shepard 1999: 21-23).
زبان انسان اگر خود اندیشه انسان نباشد، حامل آن است. این دانش بشری است که از راه زبان از کودکی تا بزرگسالی به انسان منتقل میشود. بخش اعظمی از بازنمایی های ایجاد شده در مغز انسان، از دریافت و پردازش آن توسط گوش و مغز بوجود آمده است. بدین ترتیب، انسان شناسی شناختی به عنوان فصل مشترک علوم شناختی و انسان شناسی، باید برای بررسی رابطه ی میان فرهنگ و جوامع انسانی و اندیشه انسانی، به مطالعه و بررسی صدا از منظر علوم شناختی بپردازد. در این زمینه، علوم شناختی به بررسی سنسورهای صدایی انسان و همچنین بخش هایی از مغز انسان که پردازش صوت را بر عهده دارند می پردازد.
از این زاویه، بازنمایی ها موضوع اصلی هستند. این بازنمایی ها قالب های خاصی را در ذهن ما ایجاد میکنند که در انسان شناسی شناختی به «سناریوهای ذهنی[۳]» مشهورند. سناریو های ذهنی عبارتند از زنجیره های معنایی از رفتارها که بر موقعیت های خاص زندگی منطبقند. سناریو های ذهنی بر اساس تجربه های فردی و اجتماعی افراد و فرآیندهای اجتماعی شدن (آموزش) آنها شکل می گیرد (فکوهی ۱۳۸۱: ۲۴۶). صداهای زندگی ما نیز در شکل گیری این سناریوهای ذهنی بسیار موثر می باشند که در این شاخه مورد توجه انسان شناسان صدا قرار گرفته است.
موسیقی و مطالعات صدا
اگر بخواهیم تقسیم بندی بسیار کلی از صداها را ارائه دهیم، مسلما گروه اول صداهای طبیعی خواهند بود. صداهای طبیعی تمامی صداهایی هستند که در طبیعت موجود بوده و بشر نقشی در تولید و یا تغییر آن نداشته است. در مقابل صداهای طبیعی، میتوان به صداهای فرهنگی اشاره کرد (البته این تقسیم بندی پیرو دوگانه ی طبیعت – فرهنگ می باشد و اینکه تا چه حد میتوان از این دسته بندی با همین نام ها استفاده کرد، هنوز مورد بحث می باشد). این دسته صداهایی را شامل می شود که انسان در تولید آنها (بصورت مستقیم یا غیر مستقیم) نقش داشته است. موسیقی، در میان صداهای گروه دوم، اگر مشهورترین نباشد، دلنشین ترین آنهاست و از این بابت قدیمی ترین مطالعات صوت را به خود اختصاص میدهد. موسیقی فصل مشترک زیبایی و کارکرد، خلاقیت هنری و فناوری، فرد و اجتماع، درون و برون است که از گذشته های دور همراه جوامع انسانی بوده است. اهمیت موسیقی در جوامع انسانی موجب پدید آمدن شاخه های علمی متعدد برای بررسی آن شده است. از جمله این شاخه های علمی میتوان به موسیقی شناسی[۴]، موسیقی شناسی قومی[۵] و … اشاره کرد.
در ابتدای پرداختن انسان شناسی به موسیقی، مطالعات صدا و موسیقی در یک گروه تحت عنوان «انسان شناسی صدا و موسیقی» طبقه بندی می شد. ولی در طی سالهای بعد، مطالعات صدا با تمرکز بر روی تمامی صداهای جوامع انسانی، توانست تا حد زیادی خود را از موسیقی جدا کرده و از یک زاویه دیگر به صدا بپردازد.
استیون فِلد[۶]، انسان شناس و موسیقی شناس آمریکایی، یکی از افرای است که با مطالعات خاص خود بر روی صدا و موسیقی موجب پیشرفت اینگونه مطالعات و همچنین ایجاد بینشی خاص در این زمینه شده است. او صدا را یکی از موضوعاتی می داند که دانش بشری و بویژه علوم اجتماعی می بایست توجه بیشتر و عمیق تری به آن نشان دهند. برای این منظور، او مفهومی را بکار می گیرد که از دو واژه ی معرفت شناسی[۷] و صداشناسی[۸] در زبان لاتین مشتق شده است؛ صدا-معرفت شناسی[۹]. این مفهوم اشاره به رابطه ای دارد که میان صدا و دانش بشری، بویژه علوم انسانی برقرار است (Heuson 2009:1).
انسان شناسی زبان- موسیقی شناسانه[۱۰]
در سالهای اخیر، نگاه مطالعات مردم شناسی موسیقی یا اتنوموزیکولوژی با شیبی هر چه بیشتر به سمت انسان شناسی میل کرده است. یکی از حوزه هایی که در این فصل مشترک قرار میگیرد، حوزه ی انسان شناسی زبان شناسانه است. ارتباط موسیقی با زبان از گذشته مورد توجه دانشمندان و متفکران بوده و در قرن حاظر تمرکز بسیاری از فعالیت های علمی را به خود جلب کرده است. این حوزه ی بین رشته ای تلاش می کند ارتباطاتی میان علوم مختفی همچون موسیقی شناسی، صداشناسی، زبان شناسی، ادبیات، فلسفه، روان شناسی و انسان شناسی برقرا کرده و به زبان و موسیقی از چندین نظرگاه متفاوت بنگرد (Feld 1994: 26).
استیون فلد در یکی از آثارش به همین نام[۱۱] به این ارتباط میپردازد. در این اثر، تاریخ ارتباط علمی میان موسیقی و زبان حول چهار محور بررسی می شود:
- موسیقی و زبان: در این قسمت به سیر تاریخی بررسی ارتباط موسیقی و زبان در علم می پردازد؛
- موسیقی به عنوان زبان[۱۲]: در این بخش به کارهایی پرداخته می شود که موسیقی را به عنوان زبان بررسی کرده اند. در این کارها ساختارهای زبان شناختی حاکم بر موسیقی بررسی شده اند؛
- زبان در موسیقی[۱۳] و موسیقی در زبان[۱۴]: در این بخش از تاریخ مطالعات موسیقی و زبان فرصتی پدید آمد تا اشکال جایگزین در فرآیندهای ارتباطی بررسی شوند. شکل های خاص موسیقی که برای برقراری ارتباط مورد استفاده قرار میگرند و زبانی که در موسیقی وجود دارد؛
- زبان حول موسیقی[۱۵]: تمامی زبانی که در مورد موسیقی وجود دارد. در این بخش نه تنها کلام در موسیقی، که سخنرانی ها و ساختارهای موسیقی حاکم بر آنها بررسی می شود (Ibid: 27-33).
انسان شناسی شهری و مطالعات صوت
پیش از آنکه به مطالعات صدا در شهر بپردازیم، به معرفی مفهومی می پردازیم که از بدو تولد مطالعات صدا در شهر، همراه آن بوده است.
مفهوم حوزههای صوتی[۱۶]:
مفهوم حوزه های صوتی، که توسط یک موسیقی شناس کانادایی به نام آر. مورِی شافر معرفی شده است، به برآیند صداهای قابل شنیدن در یک منطقه ی خاص اشاره دارد. در دهه ی ۱۹۷۰، پژوهشی در زمینه ی بوم شناسی صدا[۱۷] انجام شد که حوزه ی جدیدی را در مطالعات انسان شناسی فرهنگی بوجود آورد. این مطالعات به بررسی فرهنگ صوتی در یک حوزه ی خاص با روشهای پژهش انسان شناسی می پردازد. (Schlüter:2011:1)
شهر، به عنوان یک حوزه ی صوتی مهم همواره مورد توجه علاقه مندان به مطالعات صوت بوده است. در ابتدا بسیاری از این تحقیقات بر صداهای زمینه ای در شهر متمرکز بود. این صداهای زمینه ای همان صداهایی هستند که در شهر بصورت دایمی وجود دارند ولی شنیده نمی شوند. «نویزها» یکی از این صداهای زمینه ای هستند. این صداهای زمینه ای نقش بسیار مهمی را در شناخت انسان بازی می کنند که در بخش های قبل به آن پرداخته شد.
انسان شناسی صوت، به عنوان بخشی از مطالعات انسان شناسی حس ها، به مدت چند دهه است که به بررسی و تحلیل صداها در جوامع بشری می پردازد. به دلیل خاص بودن حوزه ی شهری، از همان ابتدا بخش عظیمی از مطالعات صوت شهر را به عنوان میدان انتخاب کردند.
در این مطالعات از روشهای گوناگونی همچون اتنوگرافی، ضبط صدا، آنالیز صدا و… استفاده میشود. به عنوان مثال در کاری که برروی صداهای زمینه ای شهر[۱۸] توسط فریتس شوتر آلمانی در سال ۲۰۱۱ انجام شده، صداهای زمینه ای شهر در سه مرحله بررسی شده اند:
- شنیدن صداها: همانطور که پیش از این نیز اشاره شد، صداهای زمینه ای صداهایی هستند که شنیده نمی شوندو اولین گام در مطالعات صوت بر روی انی صداها، شنیدن آنهاست. بهترین راه برای شنیدن آنها، ضبط صدا در منطقه مورد بررسی در چندین زمان می باشد.
- نقشه برداری صداها: در این بخش نقشه ای از توزیع صدا در منطقه ی مورد بررسی تهیه می شود. این نقشه بصورت طرحی از توزیع صدا از منابع صوتی به سمت دیگر مناطق شهری می شود. برای تهیه ی این نقشه از دستگاههای اندازه گیری صدا استفاده میشود. در این بررسی از نقشه های از پیش موجود استفاده شده است.
- زمان بندی صدا: در این مرحله، نموداری از زمانهای توزیع این صدا در منطقه ی مورد بررسی تهیه می شود. به این نمودار «سیکل صدایی روزانه»[۱۹] گفته می شود. به عنوان مثال یک نمودار سیکل صدایی روزانه در یک روستا به شکل زیر تهیه شده است:
نتیجه گیری
امروزه تجربه ی زندگی روزمره افراد، به شکل فزاینده ای از خلال صداهای ترکیبی و مکانیکی شکل میگیرد. بیدار شدن، کار کردن، راه رفتن و خوابیدن و بسیاری از فعالیت های انسان در زندگی روزمره توسط و یا با همراهی صداها صورت می پذیرد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که این صداها (البته نه فقط صداهای شهر که تمامی صداهای اطراف انسان)، بخش عظیمی از شناخت انسان از محیط پیرامونش را تشکیل می دهند. دامنه ی این مطالعات بسیار گسترده است و در دهه های اخیر در بسیاری از حوزه های مطالعات انسان شناسی وارد شده است. یکی از این حوزه ها انسان شناسی شهری است.
شهر، به عنوان یک حوزه ی صوتی مهم همواره مورد توجه علاقه مندان به مطالعات صوت بوده است. در ابتدا بسیاری از این تحقیقات بر صداهای زمینه ای در شهر متمرکز بود. این صداهای زمینه ای همان صداهایی هستند که در شهر بصورت دایمی وجود دارند ولی شنیده نمی شوند. «نویزها» یکی از این صداهای زمینه ای هستند. این صداهای زمینه ای نقش بسیار مهمی را در شناخت انسان بازی می کنند.
منابع
- Attali, J. (1985). Noise: The Political Economy of Music. Minneapolis. University of Minnesota Press.
- Bull, Michael, Back, Les. The Auditory Culture Reader. Oxford. Berg.
- Feld, Steven (1994). Music and Language. Annual Review of Anthropology, (23)1, ۲۵-۵۳.
- Heuson, Jennifer (2009). Soundscapes of the Black Hills: An Acoustemology of American West. Fieldwork Report.
- Shepard, Roger (1999). Cognitive Psychology and Music. Music, Cognition and Computerized Sound, MIT Press.
- Schlüter, Fritz (2011). Mapping the Drone: Sonic Agents in Urban Soundscapes. Petr Gibas, Karolína Pauknerová and Marco Stella et al. (eds.) (2011): Non-humans in Social Science: Animals, Spaces, Things. Cerveny Kostelec: Pavel Mervart, p. 117-136.
- فکوهی، ناصر (۱۳۸۱). تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی. تهران: نشر نی.
- کتاک، کنراد فیلیپ (۱۳۸۶). انسان شناسی، کشف تفاوت های انسانی. مترجم: محسن ثلاثی. تهران: انتشارات علمی.
[۱] Jacques Attali
[۲] Michael Bull
[۳] Mental scripts
[۴] Musicology
[۵] Ethnomusicology
[۶] Steven Feld
[۷] Epistemology
[۸] Acoustics
[۹] Acoustemology
[۱۰] Musico-Linguistic Anthropology
[۱۱] Music and Language
[۱۲] Music as Language
[۱۳] Language in Music
[۱۴] Music in Language
[۱۵] Language about Music
[۱۶] Soundscapes
[۱۷] Acoustic ecology
[۱۸] Drone
[۱۹] daily cycle of sounds
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.