پایان نامه بهکارگیری رهیافت همکارانه در برنامهریزی شهری
وحیده ابراهیمنیا
شهید بهشتی
کارشناسی ارشد
برنامهریزی شهری و منطقهای
زهره دانشپور
چکیده :
حل تنشهای بین تصمیمگیرندگان عمومی و خصوصی همواره در دستور کار برنامهریزی شهری وارد شده بوده است. این امر نشان میدهد که زندگی اشتراکی در یک فضای مشترک میتواند به تنش بیانجامد و به همان دلیل از سازوکار برنامهریزی استفاده شده است. یکی از صورتهای رایج برنامهریزی شهری برای حل این تنشها، سیستم سلسله مراتبی بخش عمومی است که معمولاً از بالا به پایین است و جدا از بخش خصوصی و تصمیمگیریهای موجود در آن کار میکند. بهکارگیری این تفکر در هدایت و کنترل و سیاستگذاری، دارای مشکلاتی بوده: چنین رهیافتی امکانپذیری و رضایتمندی در مورد رهیافتهای مدیریت راهبردی در بخش عمومی را با تردید مواجه میکند. به همین دلیل فشارهایی برای رهیافتها و شیوههای کارامدتر مدیریت زمین و برنامهریزی فضایی در جهان به وجود آمده که خواهان یافتن و توسعه رهیافتهایی است که برای شرایط دگرگون شده کشورهای مختلفی که از ساز و کاربرنامهریزی استفاده کردهاند مناسبتر باشد: شرایطی که در آن مردمی با علایق، فرهنگها، شیوه های زندگی و نگرانی های متفاوت با مشکلات محلی خود رویارو هستند. در حالی که مردم هرکدام چارچوبهای فکری، اعتقادی، رفتاری مختلفی دارتد و توجه به منافع متناقض گروههای درگیر نشان از کشمکشهایی پیوسته دارد. برای رویارویی با چنین مشکلاتی، سازوکار و سیستم برنامهریز فضایی نه فقط باید به سیستمی فضایی ((spatial planning تبدیل گردد تا بتواند تلقیات اجتماعی، اقتصادی،رفتاری و جز آن را در نظر بگیرد، بلکه ویژگیها و ظرفیت لازم برای رویارویی با کشمکشهای گروههای مختلف را هم پیدا کند. با توجه به نیاز چنین دگرگونی در تفکر برنامهریزی، رهیافتی به نام رهیافت همکارانه در برنامهریزی مطرح شده است که در فرایندی تعاملی و همکارانه، امکان میانجیگری بین ملاحظات چندگانه و متضاد گروههای مختلف درگیر، و ساختن ظرفیتهای نهادی مکان-محور را فراهم میکند. بررسی رهیافتی که در عمل برنامهریزی در ایران به کار رفته هم نشان میدهد این رهیافت تا کنون به تضاد منافع و ارزشهای فکری، اعتقادی، اجتماعی و جز آن در محیط مورد برنامهریزی بیتوجه بوده و تنها با توجهی کالبدی به گشودن مشکلات پرداخته است، بنا بر این نتوانسته در حل کشمکش بین گروههای مختلف درگیر موفق باشد.
هدف این پایاننامه، با توجه با تغییر از تفکر سنتی به رهیافت همکارانه در دنیا، از یک سو آزمون بکارگیری این رهیافت در کشور ایران به ویژه شهرها، برای هرچه بیشتر کارامد کردن سیستم برنامهریزی شهری در استفاده از فرصتهای مشارکت، و از سوی دیگر، معرفی رهیافت همکارانه به عنوان رهیافتی گزینه برای رهیافتهای موجود در برنامهریزی شهرها، از جمله شهر تهران است.
برای دستیابی به اهداف پایاننامه، نخست نظریههای پایۀ برنامهریزی همکارانه از جمله نظریۀ برنامهریزی ارتباطی (communicative planning)، نظریۀ اجتماعی نهادباوری (social theory of institutionalism) تشریح میشود، سپس فرایند جرح و تعدیل یافته و قابل بکارگیری برنامهریزی همکارانه در نمونه مورد بررسی- که یکی از محلات مناطق شهر تهران است- بهکار گرفته میشود. این شهر، از یک سو دارای مشکلات پیچیدهای است که نیاز به راهحلهای چندگانه برای گشودن آنها وجود دارد و گروههای درگیر متعدد آن هم منافع و ارزشهای متضادی دارند، از سوی دیگر تضاد بین منافع ساکنان شهر تهران و منافع ملی که تهران به عنوان پایتخت باید تأمینکننده آنها باشد هم قابل توجه است. بنا بر این این شهر میتواند نمونه مناسبی برای سنجش کارامدی برنامهریزی همکارانه در دستیابی به توافق بین منافع مختلف و ناسازگار در سیستم شهری باشد.
دستاورد نهایی این پایاننامه، معرفی برنامهریزی همکارانه به عنوان رهیافتی گزینه که امکان توافق و میانجیگری بین منافع و ارزشهای مختلف و گاه ناسازگار گروههای مختلف را فراهم میکند، به جای رهیافتهای موجود در تفکر برنامهریزی شهری کشور ایران است.
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.