برنامهریزی شهری برای کودکان
«چرا در برنامهریزیهای شهری به گروههای مختلف اجتماعی توجه می کنیم؟» این ، پرسش آغازینِ دکتر نوید سعیدی بودکه به آن این گونه پاسخ گفت: در این زمینه، دو دیدگاه عمده مطرح است. دیدگاه نخست از برنامهریزی برای شهر در حالت کلی دفاع میکند و معتقد است که وقتی ما شهر خوبی داشته باشیم، این شهر برای همه خوب خواهد بود و بنابراین، دلیلی ندارد که موضوع های گوناگون همچون شهر مناسب برای معلولان ، زنان و یا کودکان مطرح کنیم. این در حالی است که دیدگاه دیگر میگوید به دو دلیل عمده، لازم است که این موضوعات به ویژه در مورد کودکان مورد بررسی قرار گیرند؛ اول اینکه کودکان نیازهای خاص و متفاوتی دارند و در عین حال از گروههای سنی دیگر حساستر نیز هستند و دلیل دوم، نیازهای مشترکی است که کودکان جامعه دارند. از اینرو، میتوان در باب “شهر دوستدار کودک” همچون یک آرمان به گفتگو پرداخت که البته در این گفتگو، توجه به مبانی حقوقی چنین سیاستهایی از اهمیت خاصی برخوردار است.
وی سپس در چارچوب دیدگاه دوم، به بیان مبانی حقوقی موجود پرداخت و در این باره گفت: تا به حال، دو کنوانسیون در زمینه حقوق کودک مطرح شده که یکی از آنها به تصویب جمهوری اسلامی رسیده است. این به معنای آن است که ایران باید مثل قوانین داخلی دیگر خود، از این کنوانسیون نیز پیروی کند. در ماده ۳۱ این معاهده، حق بازی و فراغت برای کودکان به رسمیت شناخته شده است. واژه کودک از نظر حقوقی، به کسی اطلاق میشود که کمتر از ۱۸ سال سن دارد که البته از لحاظ روانشناختی، دستهبندیهای ریزتری نیز در این زمینه وجود دارد. بر این اساس، طرح شهر دوستدار کودک نیز بر پایه این مبانی حقوقی و برخی سیاسی و اجتماعی تنظیم شده و مبتنی بر حاکمیت محلی است. شهر دوستدار کودک در تعریف، شهری است که کودک در آن، از آب سالم و سایر امکانات بهداشتی برخوردار است. در خیابانها ایمنی او در نظر گرفته شده و نیاز به نگهداری کسی از او نیست. در عین حال، کودک در چنین شهری امکان بیان عقاید خود را داشته و میتواند مشارکت داشته باشد.
سعیدی افزود: برای دستیابی به شهر دوستدار کودک، لازم است هشت قاعده اصلی رعایت شود که نخستین قاعده، تدوین چارچوب قانونی دوستدار و حامی کودک است که متأسفانه اکنون، جامعه ما از چنین چارچوبی برخوردار نیست. به عنوان مثال، در قانون فعلی ما، پدر میتواند کودک خود را کتک بزند و حتی اگر اتفاقی برای کودک افتاد، قصاص نمیشود. قاعده دوم، تعیین راهبرد و استراتژی گرفتن حقوق کودکان است. تعیین بودجه برای کودکان، ارائه گزارش رسمی و منظم سالانه در این رابطه و وجود نهادهای مستقل پشتیبانی از کودکان، از جمله دیگر قواعد مطرح در این رابطه است.
وی همچنین گفت: در حیطه شهرسازی و برنامهریزی شهری برای کودکان، نظریههای مختلفی وجود دارد و اساساً بحث کودک در طرحهای شهری، از جایگاه بسیار مهمی برخوردار است. به عنوان مثال، یکی از دیدگاههای مطرح در این زمینه، پیشنهاد میکند که در محلههای مختلف شهر، دبستان به عنوان محور و مرکز برنامهریزیهای شهری در نظر گرفته شود. از سوی دیگر، بحث دیگری مطرح است مبنی بر اینکه گرچه پارک برای بچهها جای خوبی است، ولی باید شرایطی در نظر گرفته شود که کودکان در ایمنی کامل در خیابانها و پیادهروهای نزدیک خانه خود بازی کنند و در واقع در محیطی ایمن، با برقراری ارتباط با همسالانشان اجتماعی شوند.
سعیدی در ادامه بحث خود، به چگونگی کاربری این دیدگاهها در برنامهریزیهای شهری اشاره کرد و در این باره، نخست به مؤسسات و فضاهای مرتبط با کودک در شهر پرداخت. او با تأکید بر لزوم شناخت این مؤسسات و برنامهریزی برای کاربری بهینه آنها، گفت: از جمله مهمترین نهادهای این حوزه، مراکز مختلف نگهداری از کودک هستند که برخی از آنها در کشور ما هنوز وجود ندارند. به عنوان نمونه، ما هنوز در هیچیک از شهرهایمان “خانه اسباببازی” نداریم. این مرکز مهم که معمولاً در یک شهر دوستدار کودک باید وجود داشته باشد، جایی است که در آن، بچههایی که در خانههای کوچک فضای کافی برای بازی ندارند میتوانند بیایند و به صورت رایگان از امکانات این فضا برای بازی و تفریح استفاده کنند. در کشورهای پیشرفته، علاوه بر این مرکز، حتی در بسیاری از مکانهای فروش اسباب بازی، قسمتی وجود دارد که در آن کودکان بتوانند به صورت رایگان به بازی مشغول شوند. علاوه بر این، مرکز دیگری که جای خالی آن در همین رابطه در شهرهای ما دیده میشود، خانه انجام تکالیف و قرائت بچههاست که در بیشتر جاها “خانه مشق” نام دارد. در عین حال، از جمله دیگر نهادهای نگهداری از کودکان موجود در شهرهای دوستدار کودک، مراکز حمایت از کودکان کار و خیابان است. در استانبول فرزندان خانوادههای کمدرآمد میتوانند در تمام مدت روز در این مراکز حضور داشته باشند و از تغذیه مناسب و امکانات مختلف آموزشی برخوردار شوند اما در عوض، این اخطار نیز به خانوادهها داده شده که اگر بچههایشان در خیابان دیده شوند، از همه امکانات محروم خواهند شد.
وی ادامه داد: فضای دیگری که جای خالی آن در شهرهای ایران دیده میشود، “پارک موضوعی” است که باید جنبه آموزشی داشته باشد. در این پارکها، بچهها با موضوعی مانند زندگی سرخپوستان یا مراکز مختلفی مثل آتشنشانی آشنا میشوند. از سوی دیگر، در بسیاری از شهرهای مدرن دنیا، سلسله مراتب عملکردی پارکها از اهمیت بسیاری برخوردار است و در این میان، پارکی با عنوان “پارک کودک” یا “پارک جیبی” وجود دارد که به بچههای کمتر از هشت سال اختصاص داشته و قوانین مشخصی بر آن حاکم است.
سعیدی در ادامه بحث خود، علاوه بر نمونههای دیگر پارکها در شهرهای دوستدار کودک، مراکز دیگری مانند “فرهنگسرای کودک” و “موزه کودک” نیز مورد توجه قرار داد و خاطرنشان کرد: هدف از تأسیس چنین مراکزی، این است کودکان و نوجوانان با شرایط مختلف زندگی در دورههای گوناگون و فضاهای جغرافیایی مختلف آشنا شوند. در عین حال، آنها در چنین فضاهایی، به ویژه در دوران راهنمایی، میتوانند با مشاغل مختلف آشنا شده و در انتخاب رشته تحصیلی مرتبط با حرفه دلخواه خود، کمک شوند. علاوه بر این، در این مراکز آموزشهای مختلف در حوزههای متفاوت به کودکان ارائه شده و بدین ترتیب، هوش، خلاقیت و حس کاوشگری آنها سنجش و تقویت میشود.
این پژوهشگر حوزه مدیریت و برنامهریزی شهری در ادامه ضمن اشاره به امکانات دیگری در شهرهای دوستدار کودک مانند تسهیلات خاص برای حمل و نقل ایمن بچهها، در بخش دیگری از سخنان خود، شرایط و امکانات موجود در ایران را در مقایسه با دیگر کشورها مورد توجه قرار داد و گفت: وقتی به عنوان مثال، در جامعه کنونی ما، خیرین مدرسهساز یا بیمارستانساز به صورت فعالی وجود دارند؛ به نظر میرسد با اطلاعرسانی و برنامهریزیهای مناسب، میتوانیم خیرین فضای شهری نیز داشته باشیم.
دکتر نوید سعیدی در پایان و در نتیجهگیری از بحث خود در این جلسه، معیارها و ضوابطی حاکم بر یک شهر دوستدار کودک را در نه مورد، چنین بر شمرد: ایمنی، امنیت، دسترسی، زیبایی، سازگاری، قابلیت بازی، آموزشدهندگی، مشارکت پذیری و در اختیار داشتن امکانات مالی.
آسایش، ایمنی و امنیت کودکان در شهر
در دومین بخش این نشست گروه جامعهشناسی شهر، بر موضوع آسایش و ایمنی کودکان در شهر تمرکز شد. سارا ایمانیان پژوهشگر مسائل زنان و کودکان در سخنرانی خود در این بخش، ابتدا با اشاره به آمار بالای احساس ناامنی در جامعه، گفت: بخش مهمی از احساس امنیت که در دوران کودکی شکل گرفته و بر شخصیت بزرگسالی تأثیرگذار است، در فضا و محیط اطراف ایجاد شده و یا از آن تأثیر میپذیرد. در عین حال، احساس هر گونه فشار روانی، روحی و یا جسمی میتواند به احساس ناامنی منجر شود.
وی افزود: اریک فروم احساس امنیت شخص را امری بنیادین میداند که ریشه در کودکی داشته و تا دوران بزرگسالی ادامه مییابد. در عین حال، در دیدگاههای دیگری نیز احساس امنیت برای کودک، پس از نیازهای فیزیولوژیک، به عنوان مهمترین نیازها شناخته شده که در صورتی که برآورده نشود، فرد در بزرگسالی با مشکلات فراوانی مواجه خواهد بود.
ایمانیان در ادامه، به بیان برخی دیدگاههای موجود در این زمینه پرداخت و گفت: ژان پیاژه میگوید که کودکی رویدادی طبیعی و نه اجتماعی است. از اینرو، کودکان از لحاظ زیستشناسی ناتوان شناخته شده و نیاز به مراقبت و توجههای خاص دارند. از سوی دیگر، در اوایل قرن هیجدهم، ژان ژاک روسو کودکی را دوره پاکی و خلوص معرفی کرده و معتقد بود که از آنجا که بچهها در این زمان هنوز به گناهان بزرگسالان آلوده نشدهاند باید مورد مراقبت ویژه قرار گیرند. در عین حال، پارسونز نیز پارادایم دیگری را در این رابطه مطرح میکند. او معتقد است کودکان، فارغ از تفاوتهای ذاتی خود، از یکدیگر تأثیر میپذیرند. در این پارادایم، انگاره کودک شرور که قبل از قرن ۱۸ وجود داشت، قابل مشاهده است. بر اساس این انگاره، به وجود آمدن کودک، نتیجه گناه بزرگترهاست و کودکان نیز موجوداتی شرور بوده و خطری بالقوه برای نظم اجتماع به شمار میروند که به همین دلیل، لازم است کنترل شوند.
وی افزود: در این میان، پارادایم جامعهشناسی کودک به عنوان یک پارادایم جدیدتر، تا حدودی تلاش دارد با نگاهی نوین نسبت به کودک، او را به عنوان یک کنشگر فعال اجتماعی مورد مطالعه قرار دارده و تأثیرگذاری و تأثیرپذیریاش را نسبت به ساختارهای اجتماعی نشان دهد. بر اساس این پارادایم، عدهای معتقدند که کودکی برساختهای اجتماعی است که با توجه به متن اقتصادی و اجتماعی موجود در زندگی افراد شکل گرفته و از این رو، میتوان گفت که دوران کودکی در زمانها و مکانهای مختلف دنیا متفاوت است. از سوی دیگر، از آنجا که کودکان دنیای معانی خود را از طریق کنش متقابل با جامعه و اعضای آن میسازند، فضای اجتماعی، به عنوان زمینه و عرصه این کنش متقابل همراه با تعامل پایدار، در ساخت شناخت کنشگران از جامعه نقش بسیار مؤثری دارد.
ایمانیان در بخش دیگری از سخنان خود، با اشاره به تغییرات و تحولات ایجاد شده در رابطه میان فضای شهری و کودکان در جوامع مختلف، گفت: به عنوان مثال، در اوایل عصر مدرن در انگلستان که با رشد سرمایهداری همراه بود، وضعیت کودکان در شهرها تقریباً همان چیزی است که چارلز دیکنز در رمانهایش به تصویر میکشد. در واقع در این دوران، کودکان در فضای شهری، به صورتهای مختلف بازرگان، فروشنده، خیابانگرد، سارق، گدا و … به کار مشغول بودند و در عین حال، وجودشان اهمیت چندانی نداشت. این در حالی است که چند سال بعد، مراقبت و کنترل کودکان در این کشور، به تدریج از اهمیت ویژهای برخوردار شد و از آنجا که زنان، به خصوص در طبقه متوسط و بالا، خانهنشین شدند؛ کودکان نیز به گوشه خانه رفتند. این شرایط به نظر میرسد که تا حدی در مورد شهر تهران نیز تکرار شده است؛ چنانکه گفته میشود در تهران قدیم، کودکان به راحتی از خانه خارج میشدند، در خیابانها پرسه میزدند و به قهوهخانه و فضاهای دیگر شهری میرفتند. این در هر حالی است که امروزه، این فضاها هر چه بیشتر از کودکان دریغ میشوند. رفتوآمد بچهها دائماً با سرویس یا خودروی شهری صورت میگیرد و حتی به تازگی در برخی مراکز تجاری دیده میشود که سهم قدم زدن نیز از کودکان گرفته شده و چیزی شبیه به کالسکه به والدین کرایه داده میشود تا فرزندانشان را به نوعی در آن زندانی کرده و به راحتی امکان خرید داشته باشند.
وی همچنین در توصیف پژوهشی که به تازگی در زمینه کودک و شهر انجام داده، گفت: من در این تحقیق، از روش نقاشی و نگارش استفاده کردم. در این روش، مداد و کاغذی به کودکان داده شده و از آنها خواسته میشود که بر اساس موضوع مورد نظر، دیدگاه خود را بیان کنند و درباره آن حرف بزنند. در این مطالعه، موضوع “توصیف خانه ناامن” بود. در همین راستا از بچههای ۱۰ تا ۱۴ سالهای که معدلهای بالای ۱۸ داشتند، به عنوان جمعیت نمونه خواسته شد که توضیح دهند در پارک و نزدیکی محل زندگیشان چه چیزی باعث نگرانی و اذیت آنها میشود. بر اساس نتایج به دست آمده از این تحقیق، میتوان گفت که عموماً خانه و مدرسه تداعی کننده محل امن برای این بچهها بود و دیگر فضاهای شهر، همگی برای آنها ناامن به نظر میرسید. در این میان، آلودگی زیست، حوادث غیرطبیعی مثل زلزله، حضور غریبههای نامهربان، مصرف مواد مخدر و تاریکی از جمله عناصری بودند که بیشترین احساس نگرانی و ناامنی را برای این بچهها به همراه داشتند؛ تا جایی که آنها در واکنش نسبت به این ترسها به گفته خود، تلاش میکردند از آن مکان دور شده و یا اصلاً به آن فکر نکنند. از سوی دیگر، این کودکان عموماً احساس میکنند که در امن کردن محیط اطراف خود هیچ نقشی نداشته و کسی در این زمینه به آنها اعتماد ندارد. بنابراین این دولت و جامعه است که باید کاری بکند.
سخنران این نشست، در بخش پایانی سخنان خود، گفت: بر اساس نتایج این پژوهش، فضای محله حس نگرانی و آسیبپذیری خاصی در بچههای جامعه ما ایجاد میکند که این امر را میتوان تداعی کننده همان انگاره کودک شرور و کودک بیگناه دانست. واکنش کودکان به این احساس، عموماً فرار از محل، انکار احساس ترس، پناه بردن به بزرگترها یا تلاش برای فکر نکردن به موضوع نگرانکننده است. بنابراین، از جمله مهمترین پیامدهای این موضوع، این خواهد بود که بسیاری از کودکان، به خاطر کودک بودن خود، احساس گناه کرده و دوست دارند زودتر بزرگ شوند. آنها در خیلی از موارد دچار افسردگی و یا حس قدرتطلبی بوده و به همین دلیل، عموماً به نمادهای قدرت، مثل اتومبیل و قهرمانان زیبایی اندام و … علاقه دارند. در عین حال، بخش بزرگی از کودکان جامعه ما دچار بیاعتمادی و انزوای اجتماعی بوده و به شدت به مصرفگرایی گرایش دارند و به نوعی، از این طریق سعی میکنند که از موضوعات نگران کننده دوری جویند.
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.