یادداشت “چشم ها را باید شست”
یادداشت "چشم ها را باید شست"
همین چند ماه پیش بود که تمام روز نامه ها و سایت های خبری، روی صفحه ی اولشان تیتر زده بودند:"خشکسالی دوباره زاینده رود دراصفهان". خبر را خواندم و برایم سوال شد که تا کی باید به استقبال این دست خبرها برویم؟
خوشبختانه ملت ما ملتی سـت که برای کمک رسانی در تمامی ِ زمینه ها همیشه در صحنه حضوری فعال دارد .اما نکته ی جالب و عجیب اینجاست که در تخریب سرمایه های خودمان ید طولانی دارد !
همینطور که میدانید مدتهاست زنده رود جلوی دیدگان همه ی ما به سختی نفس میکشد و خودش را حفظ میکند . زنده رودی که جنبه ی گردشگری آن این روزها بسیار کم رنگ شده و روبه بی رنگی می رود . زنده رودی که نه تنها برای اصفهان ، بلکه برای کل کشور سرمایه نمادین محسوب میشود. می پرسید سرمایه نمادین چیست؟ سرمایه ایست چه اقتصادی، اجتماعی و یا انسانی که باعث شهرت و شناخته شدن بیشتر کشوری شود.
سرمایه نمادین همان سرمایه ایست که باعث تولید توسعه میشود. سرمایه ای که اگر باشد همه ی سرمایه ها را به خودش جذب میکند. به نظر من اگر موقعیت تاریخی زنده رود به همین شیوه کاهش پیدا کند سایر آثار تاریخی هم بتدریج ارزش خودشان را از دست میدهند. خدا نکند که کسی فکر کند با مرگ زنده رود نقش جهانی خواهد ماند. نقش جهان وقتی نقش جهان شد که در بستر سبز شهر با حضور زنده رود ساخته شد. فراموش نکنیم که سیوسهپل و پلخواجو به خاطر زندهرود است که به اثری جهانی تبدیل شدهاند. بدون زایندهرود، انها فقط یک سازهی معماری تاریخی هستند و جاذبهای بیش از فلان مسجد یا فلان مناره ندارند.
انچه وظیفه ی ماست حفظ سرمایه ی نمادین زنده رود است. شاید آیندگان با رشد فناوری و با کم هزینه شدن انتقال آب، بتوانند آب را به زندهرود بازگردانند.
قبول دارم که با خشکی زاینده رود کشاورزی آسیب دیده اما میتوان با تغییر مدل کشاورزی جلوی این نابودی را گرفت.
رشد صنعت کندشده؟ بگذار بشود. اصفهان باید به سمت صنعتی برود که آبخوار نباشد. اگر دقت کنی خواهی دید در هیچ مسیری از زاینده رود نمیتوانی بایستی و ردی از تجاوز به حریم رود خانه پیدا نکنی. در سالهای گذشته برج ها و ساختمانهای بلند مرتبه زیادی در حاشیه رودخانه ساخته شده اند و بر خلاف مقررات شهرسازی، حریم طبیعی زاینده رود را مورد تجاوز قرار داده اند. اگر دست روی دست بگذاریم و سکوت کنیم روزی را شاهد خواهیم بود که فلان ارگان آرام آرام بستر زاینده رود را قطعه قطعه میکند و به حراج میگذارد. همانطور که آرام آرام آسمان شهرمان را فروخت. اگر دیر بجنبیم همان ها که آب را بردند بستر آن را هم می برند و اگر روزی آبی هم پیدا شود راهی نیست که دوباره زاینده رود زنده شود.
داستان امروز زاینده رود حکایت آن کسی است که با چشمان بسته به بدن فیلی دست می گذاشت و هر قسمتش را تفسیری جداگانه می کرد، پاهایش را ستون می دید و گوشهایش را بادبزن. نتیجه این نگاه به زاینده رود اینست که کسی ساحلش را برای ویلا مناسب می بیند، آن دیگری زاینده رود را محل مناسبی برای تخلیه فاضلاب می بیند، کسی در حاشیه اش برج می سازد تا ارزش افزوده اش چند برابر باشد و عده ای دیگر بی توجه به سرنوشت پل هایش هستند. باور کنیم که بحران زاینده رود تنها بی آبی نیست، شاید بحران اصلی زاینده رود بی درایتی و بی مسئولیتی ما باشد.
نویسنده:
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.
به نظر من مردم هیچ اهمیتی به زاینده رود نمیدن و فقط . فقط شکایت میکنن شهر زشت شد در صورتی که خودمون باید پیگیری کنیم
سلام خیلی ممنون بابت یادداشت خوبتون.من واقعا لذت میبرم وقتی یه دانشجو اینطوری میتونه درمورد مسائل روزشهرمون نظرشو ارائه کنه و تحلیل داشته باشه.پیروزباشید.