ضرورت «نوزایی شهری»
باید پذیرفت که امروز بر « معماری » و « برنامه ریزی و طراحی شهر »در کشورما بحرانی وسیع حاکم است.
در جایگاه کارشناسی، اوج موفقیتمان در اولین نگاه تصویرگرا بر مجلات از راه رسیده است، و در دومی ترجمه لغت گرای تعدادی مقالات و کتابها، نتیجه اینک در هیچ یک از این دو مقیاس، کار « مولف» حاصل نمی شود.
وضعیت در شهرها، ویژه مراکز ارزشمند قدیمی و تاریخی آنها، اسف بار است. بافتهای قدیمی یا در حال فرو ریختن و زوال هستند، و یا بخشهای وسیعی از آنها ( در قالب طرحهای نوسازی و بهسازی) تملک و تخریب شده و تکمیل و راه اندازی مجموعه های بزرگ را انتظار می کشند که به خاطر محدودیتهای مالی- زمان اتمام کار و و تجدید زندگی در آنها معلوم نیست.
این جریان اشتباه باید متوقف شود. تجربه ما در عرصه مداخلات شهری کم نیست، هزینه های بر دوش شهرها و شهروندان هم ناچیز نیست! برای جبران خسارت، باید فرآیند تبدیل دانش به « نظر » و سپس به « عمل» به معنی تحقق بخشی، یعنی بهره مندی شهروندان از ارزشهای ماندگار، شدت یابد. در این راه، به کارگیری تجربه جهانی، ارزیابی دقیق وضعیت « خودی » (نگاه به همه گستره ایران)، شناسایی واقع بینانه امکانات امروز کشور ( سرمایه، مدیریت، مهارتهای فنی، رویکرد مردم به شهر و محیط زندگی …) و اقدام در جهت « شدن» و نه واماندن در منویات ذهنی با ماهیت « تراوشات» ضرورت دارد.
این نوشتار در پی آن است که از طریق نوعی بازنگری زمانی در تجربه جهانی و « خودی»، معیارهای پایه ای را در عرصه مداخله در مراکز ارزشمند تاریخی و قدیمی شهریمان به دست دهد. به این منظور، مروری بسیار کوتاه بر تجارب جهانی( از تخریب و نوسازی تا مرمت شهری) صورت گرفته و دستاوردهای آن، بویژه در دو دهه اخیر، به صورت معیارهای پایه معرفی شده است. در این معرفی، تلاش بر این بوده است که نتایج دهه اخیر کشورمان نیز محک زده شود.
۱- طرح مسئله
از منشور آتن (۱۹۳۳) تا منشور آمستردام (۱۹۷۵) چهل سال طول کشید تا جوامع توسعه یافته از پرداختن به بنا فارغ شوند و به مداخله در مراکز ارزشمند قدیمی و تاریخی، با هدف تجدید حیات و روان بخشی آنها، بیندیشند در این فاصله، قانون آندره مارلو (۱۹۶۲) در جلوگیری از تخریب بافتهای قدیمی در فرانسه، تجربه انگلستان در حفاظت از پنج شهر تاریخی و تعمیم نتایج آن به منظور دستیابی به معیارهای بهسازی و نوسازی مراکز قدیمی شهرها (۱۹۶۵)، و طرح بهسازی و مرمت شهری بولونیا (ایتالیا- ۱۹۷۵) در دقیق سازی مفاهیم این عرصه حساس تاثیر اساسی داشتند. امروزه، با گذشت یک چهارم قرن از آن هنگام، نتایج تجارب جهانی (که به سه کشور نامیده محدود نمی شود و از آمریکای شمالی تا استرالیا گسترش یافته است) به همراه معیارهای ارتقای کیفیت محیط شهری، دانش میان رشته ای تعمیق یافته ای را در عرصه مداخلات شهری بنیاد گذارده است که (با اتکا به ارزیابی دستاوردهای چند سال اخیر) بی تردید غنایی روز افزون می یابد.
از سوی دیگر، امروز سی سال از برگزاری نخستین گردهمایی مرمت بناها و شهرهای تاریخی (آذر ۱۳۵۰ – دانشگاه تهران) در کشورمان می گذرد. در این گرد هم آیی، « مساله حفاظت و مرمت بناها و شهرهای تاریخی به عنوان عامل موثر در توسعه کشور»مطرح شد. پس سابقه امر در کشور ما نیز کوتاه نیست! ما هم از تجربه تهیه ده ها طرح بهسازی و نوسازی مراکز قدیمی و تاریخی برخورداریم.
لیکن تلاش ما، به تناسب زمان ۳۰ ساله و امکان بهره برداری و از تجارب جهانی، بسیار کم ثمر بوده است. این نوشتار در پی علت جویی این کم ثمری نیست، که در این باب، به ویژه در چند سال اخیر، بسیار گفته و نوشته شده است. در اینجا می خواهیم مفاهیم حاصل از تجربه جهانی و تجربه ایرانی دو دهه اخیر در عرصه تجدید حیات و روان بخشی مراکز قدیمی و تاریخی شهرها را بطور کلی و در یک ارزیابی مقایسه ای، معرفی نمائیم.
کلید واژه ها:نوزایی شهری، تجدید حیات روان بخشی، حفاظت، بهسازی، نوسازی، مراکز ارزشمند تاریخی، فشردگی، تداوم، همپیوندی، توسعه مرکب، زمینه گرایی، اعتبار، مداخله مشارکتی.
۲٫ تجربه جهانی: از « تخریب و نوسازی» تا « مرمت شهری»
در آوریل ۱۹۹۸، قائم مقام نخست وزیر بریتانیا از ریچارد راجرز ( معمار بنام و نظریه پرداز « نوزایی شهری») تشکیل یک کار گروه کار ویژه را خواستار شد. این کار گروه کار- متشکل از ۱۲۰ نفر صاحبنظران علوم اجتماعی، توسعه پایداری، طراحی شهری، مرمت و تجدید حیات شهری- ماموریت یافت تنزل کیفیت محیط شهری انگلستان در چند دهه اخیر را علت جویی کرده و راه حل های برون رفت از این بحران و تبدیل شهرها به محیط مطلوب برای زندگی امروزی را پیشنهاد کند.
نتیجه فعالیت یک ساله این گروه کار، گزارشی است با نام « بسوی نوزای شهری» که طیف گسترده ای از پیشنهادهای آینده نگرانه ارائه کرده و تحرکی را در محیط تصمیم گیری بریتانیا (دولت و ورای آن) و جهان موجب شده که در بیست سال گذشته بی سابقه بوده است.
این گزارش بیش از ۱۰۰ راه کار دگرگون ساز در زمینه های طراحی شهری، ترابری، مدیریت، تجدید حیات مراکز تاریخی و قدیمی، مهارتهای فنی و سرمایه گذاری مورد نیاز را به صورت رایج لوایح پیشنهادی به دولت شامل می شود. به گفته راجرز، این گزارش در پی پاسخ به این سوال است که: «» چگونه می توان کیفیت شهرها و روستاها را بهبود بخشید و در عین حال، در یک دوره ۲۵ ساله، چهار میلیون واحد مسکونی انگلستان احداث کرد؟ در تهیه این گزارش، شواهد بسیاری از « سازمانها» و « مکانها»، اطلاعات مربوط به کلیه طرح های سراسر انگلستان، و نیز تجارب آلمان، هلند، اسپانیا، و آمریکا مورد ارزیابی و استفاده قرار گرفته اند. براساس همین بررسی و مقایسه، راجرز اعتراف می کند که شهرهای انگلستان در عرصه برنامه ریزی راهبردی و طراحی شهری بیست سال عقب تر از آمستردام و بارسلون هستند.
دستاوردهای این تلاش به یک تصمیم پر اهمیت منجر شده است: ۶۰ درصد از چهار میلیون واحد مسکونی مورد نیاز ۲۵ سال آینده در محدوده موجود شهرها و اراضی بازیافته درون شهرها احداث می شوند و یا از طریق تبدیل بناهای موجود به دست آیند. این مهم در دستور کار دولت (متولی اصلی سیاستگذاری و هدایت) قرار گرفته است تا شرایط تحقق آن را فراهم سازد.
اعمال سیاستها و برنامه های بهسازی و نوسازی در مراکز شهرها و سطوح شهری موجود( و پرهیز از مرکز گریزی) در کشورهای توسعه یافته به دو یا سه دهه اخیر محدود نمی شود. الکساندر تامسون (معمار گلاسکویی) در سال ۱۸۶۸ پیشنهاد اسکان ۱۰ هزار نفر (خانوار کارگری) در بافت شطرنجی فشرده مرکز گلاسگو را مطرح ساخت.
مقرر بود زمین مورد نیاز طرح در بخشی از اراضی حاصل از تخریب بافت مسکونی ناسالم و فرسود ( با جمعیت ۱۰۰ هزار نفر) در مرکز شهر تامین شود. در آن دوره، که مراکز شهرهای اروپا در اثر تحولات صنعتی و آلودگی محیطی ناشی از فعالیت کارخانه ها با شرایط غیربهداشتی و شیوع وبا، تیفوئید، و سل مواجه بودند و همه کاهش تراکم ساختمانی را « درمان» آن وضع می پنداشتند. تامسون معتقد بود که تراکم زیاد برای احیای واحدهای تجاری و فضاهای عمومی و نیز بازیابی ارزش اقتصادی املاک تجاری و فضاهای عمومی و نیز بازیابی ارزش اقتصادی املاک مرکز شهری حیاتی است. او مقهور ویلاها و بناهای منفرد خارج از شهر نشد و تامین تراکم زیاد در طرح های نوسازی مرکز شهر را به عنوان تنها راه مقابله با « جابجایی به حومه» مطرح ساخت. تامسون بر آن بود که بهداشت محیط همراه با تراکم زیاد از طریق ارتقای کیفیت طراحی مسکن سنتی گلاسکویی قابل حصول است. به این ترتیب، طرح پیشنهادی او یکی از نخستین بیانیه های نوزایی شهری محسوب می شود.
اگر جنبه های کالبدی و مذهبی- سیاسی قدرتمندانه را ملاک قرار دهیم، سابقه امر حتی به یک قرن پیش از زمان تامسون هم می رسد. اقدامات پاپ « سیکستوس پنجم» در تجدید ساختار رم به منظور جذب تعداد بیشتر زائران (سالهای ۸۰ قرن هجدهم) تا اقدامات هوسمن در پاریس زمان ناپلئون سوم (سالهای ۵۰ و ۶۰ قرن نودهم) از نمونه های بارز این امر است. به عبارتی، اینگونه مداخلات بزرگ مقیاس در بافت موجود شهرها (در مورد رم و پاریس، بافت قرون وطایی) را هم می توان تجدید حیات شهری به حساب آورد. لیکن، پاکسازی بافت های ناسالم و پس شهرهای اروپایی قرن نوزدهم و نوسازی در همان اراضی – به ویژه احداث مجموعه های مسکونی- را باید روشن ترین نمونه ها از نخستین تجارب تجدید حیات شهری به حساب آورد(که براساس نظریات تامسون در گلاسکو آغاز شد و در سایر شهرهای بزگ اروپا تدوام یافت). این تلاشها که از فقر بهداشت عمومی در شهرها ناشی می شد، در دوران بین دو جنگ و در سالهای پس از جنگ جهانی دوم مقیاس و سیعتری به خود گرفت.
بازسازی به عنوان ادامه بخشی از کارهای دوران جنگ، بصورت یک جهاد معنوی برای مقابله با پنج غول( بیکاری، نیاز، جهل، بی خانمانی و بیماری) تلقی گردید و فرایندی کالبدی به حساب آمد که در آن برنامه ریزی و معماری(ساخت و ساز) نقش اصلی را ایفا می کردند. لیکن تبلور کالبدی برنامه های بازسازی- که همگی با نیت خیر تنظیم شده بودند- در دهه های ۴۰، ۵۰ و ۶۰ قرن بیستم بدترین اثرات را از مکتب مدرنیزم بین المللی بخود گرفتند: حس بی مکانی، سطله ماشین (خودرو) در شهر، و غیره اجاری اینگونه طرحها، پس از سی سال، افکار عمومی و حرفه ای را علیه این شکل از برنامه ریزی جامع برانگیخت. علاوه بر این، فرایند اجرای این گونه برنامه های بزرگ مقیاس نوسازی شهری ناخشنودی وسیعی را نیز را نیز بهمراه داشت:
مجموعه های بزرگ مسکونی و تجاری خالی مانده و به صحنه خشونتهای اجتماعی بدل گشتند و در انتظار تخریب رها شدند. از سوی دیگر، جابجایی ساکنین از خانه های ناخوشایند اولیه شان هم مساله ساز بود: به علت طولانی ( از تخریب تا تکمیل و راه اندازی مجموعه جدید)، بازگشت ساکنین اصلی به محدوده مداخله نا ممکن می شد. بنابراین، جمعیت جدیدی در محله های نوساخته ساکن می شدند که با گذشته مرکز تاریخی بیگانه بودند.
نه تنها شرایط غیربهداشتی محیط شهری در قرن گذشته، بلکه دگرگونی ساختاری در اقتصاد جوامع پیشرفته ای که صنایع سنگین آنها ( مانند کشتی سازی، ذوب آهن و نظایر آن) از بین رفته و جای خود را به بخش خدمات داده بودند نیز عامل اصلی دیگری بود که اجرای طرح های تجدید حیات شهری را ضرورت بخشید. در اثر این تجدید ساختار تولید، اراضی وسیع درون شهری که قبلاً در اشغال انبارها، بارانداز ها و کارخانجات بود، به مخروبه یا زمین آزاد تبدیل شد. به سبب افزایش قیمت زمین و شرایط نامطلوب ناشی از وجود این اراضی در مراکز شهرها، شهرهای بهسازی و نوسازی متشکل فضاهای مختلف خدماتی، فرهنگی، تجاری و مسکونی و تولید امروزی مطرح شدند که سرمایه گذای کلانی را طلب می کردند.
این تحولات موجب شد که شهرها برای جذب سرمایه با یکدیگر به رقابت پرداخته و فرصتهای سرمایه گذاری در زمینه تجارب، صنایع جدید( مانند گردشگری) و جذب نیروی ماهر امروزی( متخصصان فناری اطلاعات و …) را فراهم سازند. بحث مشارکت فعال بخش خصوصی مطرح شد و موسسات و شرکتهای توسعه و عمران شهری شکل گرفتند. برای تشویق این موسسات، ضوابط و مقررات خشک و بازدارنده از اراضی موضوع توسعه برداشته شد و امتیازات و یارانه های ویژه ای منظور گردید.
به دنیال چند تجربه محلی و موردی در هر کشور، تمامی تلاش مدیریت شهری به جلب شرکتها و موسسات مذکور معطوف گردید و فعالیت بخش های دولتی و عمومی- بطور عمده- به هدایت، سیاستگذاری، برنامه ریزی و فراهم سازی شرایط مناسب برای فعالیت آنها محدود شد.
برنامه های نوین تجدید حیات بهسازی محیط شهری با طرحهای نوسازی شهری بعد از جنگ دوم جهانی تفاوت ماهیتی دارند: تعهد جدی به حفظ ویژگیها و ارزشهای بافت تاریخی همراه اند با حفاظت از بناها و فضاهای شاخص، و رسمیت یافتن نقش واقعی مشارکتهای مردمی به عنوان جایگزین درگیری گسترده بخش دولتی در مداخلات توسعه شهری به محور اصلی این برنامه ها تبدیل شده است. بر همین اساس مشارکت بخش های خصوصی و عمومی ( غیر دولتی) به عنوان شرط لازم برای تصویب اینگونه طرح ها در مراجع ذیربط محسوب می شود.، در جریان این تحولات، انتظارات از کیفیت برنامه های تجدیدحیات نیز افزایش یافت: نوسازی کالبدی دیگر کافی نبوده و ثمرات دیگری مانند اشتغال زایی، کاهش فقر و جدایی اجتماعی، تدارک تسهیلات عمومی و رفاهی و برنامه های آموزش حرفه ای نیز هدف قرار گرفته است.
امروز، این تغییر رویکرد به کشور یا جامعه خاصی محدود نیست و تجارب آمریکای شمالی، اروپا و استرالیا- هر یک با ویژگیهای خاص خود- راه کارهای غنی و ارزشمندی در زمینه دستیابی به مشارکت بخشهایی خصوصی و عمومی، روشهای تجدید حیات اقتصادی، و ارائه « چشماندازی نو برای شهر» ارائه می دهند.
۳٫ معیارهای پایه ( معرفی مقایسه ای)
بررسی نظریه ها و نتایج حاصل از تجارب دو دهه گذشته، معیارهای پایه ای را به دست می دهد که در تضمین موفقیت طرحهای تجدید حیات مراکز ارزشمند قدیمی و تاریخی شهرها نقش کلیدی دارند:
۱) فشردگی و تراکم، ۲) ترکیب کاربریها و فعالیت ها، ۳) تداوم مداخلات، ۴) همپیوندی، ۵) مداخله مشارکتی، ۶)اعتبار، و ۷) سازماندهی. در این قسمت، معیارهای فوق به صورت بسیار خلاصه معرفی شده و تجربه کشور ما در زمینه های مرتبط، به صورت مقایسه ای، ارائه می گردد.
فشردگی و تراکم راجرز و همکارانش، ۱۳۰ سال پس از الکساندر تامسون، و با اتکا به تراکم متوسط ۴۰۰ واحد مسکونی در هکتار در بارسلون ( متراکم تریت و سرزنده ترین شهر اروپا و تراکم ۲۰۰ واحد در هکتار در مطلوب ترین محلات لندن مرکزی، در گزارش خود اعلام می دارند که شیوه برخورد با تراکم ساختمانی در مراکز قدیمی و تاریخی باید تغییر یابد. در گزارش مذکور، چگونگی ایجاد محلات مطلوب با تراکم بالاتر از روال مجاز و معمول در ضوابط و مقررات برنامه ریزی شهر رایج، ارائه شده است. در نقطه مقابل، تمامی تجربه ما با تاثیر از محدودیتهای ناشی از ضوابط و مقررات موجود ( معیارهای سازمان میراث فرهنگی طرح های جامع و …) با تراکم ساختمانی کم همراه بوده است. این امر یکی از دلایل افت قیمت زمین و بی میلی مالکین در مراکز شهری است. در حالیکه بررسی تجارب موفق حاکی از این است که مسکن پر تراکم و بازیافت سطوح متروکه شهر در تضمین برابری اجتماعات شهروندان موثر است.
* ترکیب کاربریها و فعالیت هانزدیکی و همجواری فضاهای مسکونی، کار، خرید، و امکانات خدماتی – رفاهی، آموزشی و تفریحی از مهمترین جاذبه های زندگی شهری است. بسیاری از فعالیت ها می توانند در چارچوب طراحی و مدیریت شهری حساب شده و دقیق، با هماهنگی مطلوب در کنار هم قرار گیرند ( راجرز و همکاران -۱۹۹۹).
کاربریهای مرکب به معنی توزیع فعالیتهای سازگار در سراسر محدوده مداخله است. تجربه ما در این زمینه نیز بسیار ناموفق ( و تک محصولی) است. سرمایه گذاری دولتی و عمومی با نگاه مقطعی به وضع موجود، یا گرایش به بازگشت سریع سرمایه، در اکثر نزدیک به همه طرح های تجاری اصرار می ورزد و مجموعه های مسکونی ( اعم از ارزان قیمت یا استیجاری) را در اراضی بیرونی شهرها بنا می کند! فضاهای فرهنگی و اجتماعی نیز از نقش ناچیزی در طرح های ما برخوردار هستند.
تدوام مداخلات مجموعه اقدامات دفعی و ضربتی نمی تواند یک باره به تجدید حیات روان بخشی مراکز شهرها بیانجامد. کالکون (۱۹۹۴). تداوم را از اصول مهم اینگونه طرح ها می داند. طرح های تجدید حیات باید بتوانند به تدریج پیوند بین ارزشهای گذشته را با حال و آینده برقرار سازند و به گفته آلدو رسی (۱۹۸۹) به احساس هویت و ایجاد خاطر جمعی یاری رسانند.
تجربه ما، از سازماندهی گذرگاههای محله جماله اصفهان (۱۳۶۷) تا مرمت نمای میدان حسن آباد (۷۰-۱۳۶۷) حاکی از آن است که مداخلات در حد « نماسازی» محدود ماند و در چند سال زدوده شد؛ یا رد بهسازی و نوسازی پیرامون بازار تبریز به تملک و تخریب و نوسازی چند هکتار « بافت های فرسوده» منجر گردید و به گواهی شواهد، تداوم نخواهد یافت.
مقیاس و آهنگ مداخله در بافت های ارزشمند قدیمی و تاریخی باید به گونه ای انتخاب شود که هر جریان زندگی در آنها را خدشه دار نسازد و هم با تداوم خود، امید و حس دهد.
* همپیوندی در طرح های تجدید حیات باید با اعمال تغییرات خاص در شبکه گذربندی، پیوندهای درون بافت شهر را برقرار ساخته و به آن صراحت بخشد. این امر فقط در دسترسی به مکانها ( کار، تفریح، دیدار آشنایان و … ) خلاصه نمی شود؛ بلکه ایجاد افق دید مداوم و امکان حرکت آسوده شهروندان در شهر و نیز برقرار کردن همپیوندی بین مرکز قدیمی و تاریخی و کل بافت شهر ار هدف قرار می دهد. از آنجا که مداخلات ما در هر دو دهه گذشته با تملک و تخریب سطوح وسیع بافتهای « فرسوده و مساله دار» و نوسازی همراه بوده است، هدف فوق در اکثر طرح ها تحقق نیافته است؛ بلکه برعکس، در بسیاری از موارد ارتباط « ارگانیک» بخشهای متشکله بافت از میان رفته و به از هم گسیخته آنان منجر شده است.
* مداخله مشارکتی جین جیکوبز (۱۹۸۴) برای نخستین بار توسعه مرکب متکی بر منبع مالی مرکب را مطرح ساخت و در پی او، الکاک (۱۹۹۵) در « محیط های پاسخگو» بر نقش این مهم تاکید گذارد. این بدان معنی است که بهسازی و نوسازی حتی در مقیاس تک بناها، که با سبکهای متفاوت و ترجیحات گوناگون صورت می گیردئ، با خود تنوع بصری مجموعه را به همراه داشته بروز مشکلات مالی برای یکی از مشارکت کنندگاه ( به دلیل تعدد سرمایه گذران) به توقف کل طرح منجر نمی شود. در جریان گسترده شدن روز افزون مداخلات با هدف تجدید حیات شهرها در کشورهای پیشرفته، امروز دیگر کمتر موردی را بدون حضور فعال شهروندان ( یا سرمایه گذران بخش خصوصی) می توان یافت.
این امر در هر کشور یا شهر به فراخور یا ویژگی های آن به گونه ای خاص نهادینه شده است. به عنوان مثال در سال های میانی دهه ۱۹۹۰ شورای استان کنت به دنبال دو دهه نگرانی از سرنوشت مراکز شهرهای خود نهادی به نام «مدیریت مرکز شهر» بوجود آورد…
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.