شهرهای تاریخی جهان اسلام: مشهد
مشهد که به طور مرسوم مِشهِد (Meshhed) یا مِشِد (Meshed) نیز تلفظ می شود، شهری در شمال شرقی ایران ، مرکز اداری استان خراسان و در حال حاضر از نظر جمعیتی دومین شهر این کشوراست. اهمیت این شهر از دوران قرون وسطی به استقرار یکی از مهمترین زیارتگاههای جهان شیعه که در اطراف آرامگاه امام هشتم، علی الرضا ، ساخته شده است، باز می گردد. شهر در عرض جغرافیایی ۱۶ درجه ’۱۷ شمالی، طول جغرافیایی ۵۹ درجه و ’۳۵ شرقی، ارتفاع ۹۱۵ متر/۳۰۰۰ پا و در جلگه ی پهناور رودخانه ی کشف رود (Kashaf Rud) که به هری رود (Heri Rud) می پیوندد و در جنوب کشف رود واقع شده است. بلندای کوههای اطراف شهر ۲۵۰۰ تا ۲۸۰۰ متر/ ۸۰۰۰ تا ۹۰۰۰ پا است و ارتفاع شهر و همجواری با این کوهها آب و هوای زمستانی نسبتا شدید را ایجاد می کند در حالیکه تابستانها می تواند بسیار گرم باشد.
تاریخ و توپوگرافی شهر تا سال ۱۹۱۴:
از جهتی ممکن است مشهد به عنوان جانشینی برای شهر قدیمی و تقریبا پیش از اسلامی طوس (Tus) در نظر گرفته شود و به ندرت با این شهر اشتباه گرفته می شود .
اینکه طوس هم یک شهر و هم یک منطقه است همراه با این واقعیت که هر دو ناحیه همواره به عنوان شهرهای اصلی منطقه در نظر گرفته می شوند، این عقیده ی غلط را در بین جغرافیدانان متأخر عربی رواج داده که طوس پایتخت شهری دو بخشی شامل تباران (Tabaran) و نوقان (Nuqan) است. این عقیده ی کاملا غلط در مورد دو بخشی بودن شهر طوس به طور عام در ادبیات اروپایی راه یافته است. سایکس ((Sykes (JRAS (1910) , 1115-16) و به دنبال وی ای. دایز (E. Diez) ((Churasanche Baudenkmaler, Berlin 1918, I, 53-4 صراحتا این ایده ی غیر قابل دفاع را به چالش کشیدند. جغرافیدانان قدیم تر عرب به درستی تباران و نوقان را به عنوان دو شهر کاملا مجزا، از یکدیگر متمایز کردند (…). ویرانه های تباران – طوس و مشهد در حدود ۱۹ کیلومتری/۱۵ مایلی یکدیگر قرار دارند.
در شهر نوقان یا در روستای سناباد (Sanabadh) که به آن تعلق دارد، دو چهره ی شاخص تاریخ اسلام در یک دهه به خاک سپرده شدند: خلیفه هارون الرشید (Harun al-Rashid) و علی ابن موسی الرضا (‘Alid ‘Ali al-Rida b. Musa). زمانیکه هارون الرشید مهیای گرفتن سرزمین خراسان بود، هنگامیکه که در خانه ی ییلاقی خود در روستای سناباد اطراق کرده بود به بیماری مرگباری دچار شد و مدتی بعد درگذشت(۱۹۳/۸۰۹ ). اینطور گفته می شود که خلیفه به هنگام مرگ دستور داده تا قبر او را در باغ عمارت ییلاقی حفر کنند و این مکان وقف قاریان قرآن شود. ۱۰ سال پس از مرگ هارون الرشید، خلیفه مأمون در راه بازگشت خود از مرو ((Marw، چند روزی را در این عمارت سپری کرد. علی ابن موسی الرضا، هشتمین امام شیعیان و خلیفه ی منتصب که وی را همراهی می کرد در سال ۲۰۳/۸۱۸ به ناگاه در این کاخ از دنیا رفت؛ تاریخ دقیق این وفات مشخص نیست (cf. R. Strothmann, Die Zwolfer-Shi’a, Leipzig 1926,171) .
بنابراین آنچه سناباد (نوقان) را در سرتاسر جهان شیعه مشهور ساخت نه آرامگاه خلیفه بلکه زیارتگاه امام عظیم الشان شیعه بود و شهر بزرگی که با گذشت زمان در اطراف روستایی کوچک گسترش یافت المشهد ((al-Mashhad (مشهد) عنوان گرفت که به معنای “حرم حزن انگیز” (sepulchral shrine) است (در درجه ی اول حرم شهیدی از خاندان پیامبر اسلام). ابن حوقل (Ibn Hawqal) به سادگی این مکان را مشهد نامیده؛ یاقوت ((Yaqut، در بیانی صحیح تر، آن را مشهد رضوی (al-Ridawi ( al- Mashhad = حرم رضا (tomb-shrine of al-Rida) نام نهاده است؛ ما همچنین نام پارسی مشهد مقدس (Mashhad-I Muqaddas) = “حرم مقدس” (the sanctified shrine) e.g. in Hamd Allah al-Mustawfi ) ) (به عنوان مثال در حمد الله مستوفی) را یافته ایم. مشهد به عنوان نام یک مکان نخستین بار در المقدیسی ((al-Maqdisi و اواخر دهه ی سوم قرن چهارم هجری و دهم میلادی پدیدار شده است. در حدود نیمه ی قرن ۸ هجری و ۱۴ میلادی ابن بطوطه (Ibn battuta) در سفرنامه ی خود از اصطلاح “شهر مشهد الرضا” (town of Mashhad al-Rida) استفاده کرده است. به نظر می رسد با نزدیک شدن به سالهای پایانی قرون وسطی نام نوقان که هنوز هم بر سکه های نیمه ی اول قرن ۱۴ هجری تحت حاکمیت ایلخانیان (Il-Khanids) دیده می شود، به تدریج جای خود را به المشهد یا مشهد داده باشد. در حال حاضر مشهد اغلب با صراحت بیشتری با عناوین مشهد رضا، مشهد مقدس و مشهد طوس شناخته می شود (ابن بطوطه، جلد سوم iii، ۶۶). اغلب در ادبیات و بویژه در شعر ما فقط طوس را می بینیم که مد نظر قرار گرفته است، به عنوان مثال طوس جدید در مقابل طوس قدیمی یا شهری مقتضی این نام؛ (محمد مهدی علوی، تاریخ طوس مشهد رضوی، بغداد ۱۹۲۷) cf. e.g. Muhammad mahdi al-Alawi, Tarikh Tus aw al-Mashhad al-Ridawi, Baghdad 1927.
تاریخ مشهد به گونه ی بسیار کاملی مرتبط با اثر محمد حسن خان سانی الدولا Muhammad Hasan Khan Sani al-Dawla))، ملقب به مطلع الشمس (Matla al-shams)، است (جلد سوم، تهران ۳-۱۳۰۱ A.H.). جلد دوم منحصرا به تاریخ و توپوگرافی مشهد از سال ۴۲۸ هجری یا ۷-۱۳۰۶ میلادی تا سال ۱۳۰۲ هجری یا ۱۸۸۵ میلادی، اختصاص یافته است و در این جلد مطلع الشمس اطلاعات تاریخی ارزشمندی را در اختیار قرار می دهد. در این اثر، (ییت، خراسان و سیستان، ۱۴-۳۱۳، و براون، تاریخ ادبی پارس، ۶-۴۵۵cf. C.E. Yate, Khurasan and Sistan, 313-14, and E.G. Browne, A literary history of Persia, iv, 455-6. مطلع الشمس منبع اصلی برای طرح اولیه ی تاریخ شهر در ییت (Yate)، ۲۶-۳۱۴، را شکل می دهد.
اهمیت سناباد-مشهد به طور متداومی با افزایش معروفیت حرم مطهر و با کاهش شهرت طوس افزایش می یافت. طوس در سال ۷۹۱ /۱۳۸۹ ضربه ی مهلک را از جانب میرانشاه (Miranshah)، پسر تیمور (Timur)، دریافت کرد. زمانیکه نجیب زاده ی مغولی حاکم بر منطقه دست به شورش زده و تلاش کرد خود را مستقل سازد، تیمور پسر خود میرانشاه را برای مقابله با وی عازم منطقه کرد. طوس پس از محاصره ای چندین ماهه مورد یورش قرار گرفت، به غارت و یغما برده شده و تلی از خاک از آن بر جای ماند؛ ۱۰،۰۰۰ نفر از ساکنین طوس در این یورش قتل عام شدند. کسانی که از این کشتار همگانی جان سالم به در بردند در پناهگاه حرم امام رضا سکنی گزیدند. از این پس طوس متروکه شد و مشهد جایگاه این شهر به عنوان پایتخت را از آن خود ساخت.
در ارتباط با تاریخ سیاسی مشهد باید عنوان کرد این شهر در خطوط اصلی خود منطبق با استان خراسان است. در این بخش ما تنها اشاره ی کوتاهی به وقایع مهم گذشته ی شهر خواهیم داشت. مشهد نیز همچون تمامی شهرهای بزرگتر ایران بارها شاهد افزایش جنگ و وحشت درون دیوارهای خود بود. در سال ۴۲۸ /۱۰۳۷ طی دوران حکومت سلطان مسعود غزنوی (Ghaznavid Mas’ud)، حاکم بعدی خراسان به منظور حفاظت از آرامگاه علی الرضا استحکامات دفاعی را بنا کرد. در سال ۵۱۵ / ۱۱۲۱ دیواری در اطراف شهر ساخته شد که گاهی اوقات امکان حفاظت در برابر حملات را فراهم می ساخت. اگرچه در سال ۵۵۶ / ۱۱۶۱ ترکهای غُز (Ghuzz Turks) موفق به گرفتن منطقه شدند ولی آنان از تاراج و غارت ناحیه ی مقدس چشم پوشی کردند. ما از مهاجرت موسمی ایل مغول در سالهای بعدی (۶۹۵ /۱۲۹۶) و زمان حکومت سلطان غازان (Sultan Ghazan) مطلع شده ایم. احتمالا بزرگترین ولینعمتان شهر و بویژه حرم مطهر، شاهرخ اول تیموری (Timurid Shah Rukh) (50-809 /46-1406) و همسر پرهیزگارش گوهرشاد ((Jawhar-Shadh بودند.
با پیشرفت خاندان صفوی عرصه ی تازه ای از موفقیت برای مشهد آغاز شد. نخستین شاه این خاندان، اسماعیل اول (Isma’il I) (30-907 / 24-1501)، شیعه را به عنوان مذهب رسمی بنیان نهاد و متعاقب این امر شهرهای مقدس داخل مرزهای ایران بویژه مشهد و قم، به یک شاخصه ی اصلی در برنامه ی وی بدل شدند، چنانچه در مورد جانشینانش نیز همینطور بود. زیارت این آرامگاههای مقدس رونق قابل توجهی را برای این شهرها به ارمغان آورد. در مشهد، بارگاه سلطنتی فعالیت ساخت و ساز وسیعی را به نمایش گذاشت. در این رابطه بویژه شاه طهماسب اول ((Tahmasp I، جانشین شاه اسماعیل اول (۸۴-۹۳۰ / ۷۶-۱۵۲۴) و شاه عباس اول (Shah Abbas I) (1037-995 / 1627-1587) از چهره های شاخص به شمار می آیند.
در قرن ۱۰ هجری یا ۱۶ میلادی شهر بارها به طور قابل ملاحظه ای متحمل یورشهایی از جانب ازبکها (Ozbags or Uzbeks) شد. در سال ۹۱۳ / ۱۵۰۷ شهر به اشغال سربازان شیبان خان (Shaybani or Shibani khan) در آمد؛ و این اشغال تا سال ۹۳۴ / ۱۵۲۸ که شاه طهماسب اول مجددا موفق به بیرون راندن دشمن شد، ادامه داشت. از این پس دیوارها و استحکامات قویتری ساخته شدند و بدین ترتیب حمله ی دیگر از جانب همان ازبک در سال ۹۴۱ / ۱۵۳۵ توسط آنان خنثی شد. ولی در سال ۹۵۱ / ۱۵۴۴ ازبکها مجددا موفق شدند وارد شهر شده و به چپاول و قتل عام در آن بپردازند. سال ۹۹۷ / ۱۵۸۹ سال فاجعه انگیزی برای مشهد بود. شیبانی عبدالمامین (Shaybanid ‘Abd al-Mu’min) پس از ۴ ماه محاصره، شهر را مجبور به تسلیم کرد. خیابانهای شهر مملو از خون شدند و غارت و تاراج سرتاسری در دروازه های منطقه ی مقدس تمامی نداشت. شاه عباس اول که از سال ۹۹۳ / ۱۵۸۵ تا صعود رسمی تاج و تختش به قزوین ((Qazwin در سال ۹۹۵ / ۱۵۷۸ در مشهد زندگی می کرد، تا سال ۱۰۰۶ / ۱۵۹۸ قادر به بازپس گیری مشهد از ازبکها نبود.
در سال ۱۱۳۵/۱۶۲۲ و با آغاز حکومت شاه طهماسب دوم، ایل افغانی عبدلیس (Abdalis) به خراسان حمله کرد. مشهد سقوط کرد ولی در سال ۱۱۳۸/۱۷۲۶ ایرانی ها موفق شدند پس از یک محاصره ی دو ماهه این شهر را باز پس گیرند. نادر شاه (Nadir Shah) (1148-60/1736-47) دستور داد آرامگاهی برای او در مشهد ساخته شود. پس از مرگ وی جنگ داخلی بین مدعیان بر سر تاج و تخت پادشاهی آغاز شد، در این دوران بود که اتحاد امپراطوری ایران از هم گسسته شد. تمامی بخشهای شرقی قلمرو پادشاهی نادر شاه بویژه خراسان (بجز منطقه ی نیشابور) در این برهه ی زمانی و تحت حاکمیت قدرتمند احمد شاه دورانی افغان (Afghan Ahmad Shah Durrani) در رکود گذشت. تلاش دیگری که توسط کریم خان زند ( Karim Khan Zand ) برای یکپارچه ساختن خراسان با دیگر بخشهای ایران صورت گرفت با شکست همراه بود. احمد شاه ایرانی ها را شکست داد و پس از ۸ ماه محاصره، در سال ۱۱۶۷/۱۷۳۵ مشهد را اشغال کرد. احمد شاه و جانشین وی تیمور شاه ( Timur Shah)، شاهرخ Shah Rukh)) را به عنوان خراجگذار در متصرفات خراسان گماردند و بدین ترتیب خراسان به نوعی دولت حائل بین آنان و ایران تبدیل شد. هر چند هر یک از این حاکمان افغان، به عنوان حاکمان واقعی، در مشهد سکه زدند. از طرفی دیگر سلطنت شاهرخ نابینا با وقفه های کوتاه مدت و مکرر، بدون هیچگونه واقعه ی به ثبت رسیده ی خاصی سپری شد. فقط پس از مرگ تیمور شاه (۱۲۰۷/۱۷۹۲) بود که آقا محمد خان پایه گذار سلسله ی قاجار (Qajar) موفق شد در سال ۱۲۱۰/۱۷۹۵ قلمرو حکومتی شاهرخ را تصاحب کرده و وی را به مرگ محکوم کند و این پایان جدایی خراسان از دیگر بخشهای ایران بود. مرگ زود هنگام آقا محمد خان (۱۲۱۱/۱۷۹۶) این امکان را برای نادر میرزا ( Nadir Mirza) پسر شاهرخ فراهم آورد تا به مشهد بازگشته و مجددا زمام امور را بدست گیرد. محاصره ی پایتخت وی توسط ارتشیان قاجار بی ثمر ماند؛ اما در سال ۱۸۰۳ فتحعلی شاه ( Fath Ali Shah) قاجار موفق شد پس از محاصره ای چند ماهه و زمانیکه خزانه ی نادر خالی شده بود، شهر را به تصرف خود درآورد.
خراسان از سال ۱۸۲۵ متحمل یورشهای فراوانی از جانب ایل های ترکمان ( Turkoman) و جنگ و نزاع مستمر میان رهبران قبیله ای شد. ولیعهد عباس میرزا ( Abbas Mirza) برای بازگرداندن نظم با یک ارتش وارد خراسان شد و مشهد را مرکز فرماندهی خود اعلام کرد. وی در سال ۱۸۳۳ در این شهر درگذشت. مهمترین واقعه ی سیاسی مشهد در قرن ۱۹ طغیان حسن خان سالار (Hasan Khan Salar)، شاهزاده ی فرماندار خراسان و پسرعموی شاه محمد عباسِ (Muhammad Abbas) حاکم، بود. برای دو سال وی در برابر سربازان حکومتی که برای مقابله با او فرستاده می شدند، مقاومت می کرد . به هنگام جلوس نصیر الدین ( Nasir al-Din) (1848) خراسان به واقع مستقل بود. این تنها زمانی بود که مردم مشهد تحت فشار خشکسالی بر علیه سالار قیام کردند که در نهایت نیروهای حسام السطنه (Husam al-Saltana) موفق به تصاحب شهر شدند.
در سال ۱۹۱۱ یوسف خان (Yusef Khan) از خواص هرات با نام محمد علی شاه در مشهد اعلام استقلال کرد و با کمک دسته ای از ارتجاعیون که گرد وی جمع شده بودند برای مدتی برهم ریختگی قابل ملاحظه ای را در خراسان به راه انداخت. این واقعه بهانه ای به دست روسها داد تا مداخله ی نظامی در مشهد داشته باشند و در ۲۹ مارس ۱۹۱۲ آنان با نقض آشکار حقوق حکومتی ایران، مشهد را بمباران کردند و بسیاری از مردم، شهروندان و زائرین بیگناه کشته شدند. بمباران زیارتگاه ملی ایرانیان دردناکترین تأثیر را بر کل جهان اسلام گذاشت. پس از این واقعه یوسف خان توسط ایرانیان زندانی و به مرگ محکوم شد ((cf. Browne, The Persian Revolution of 1905-1909, Cambridge 1910, 343-4; idem, The Press and Poets of Modern Persia, Cambridge 1914, 124,127,136; Sykes, History of Persia, London 1927, ii, 426-7).).
طی دوران قاجار مشهد معمولا توسط یکی از اعضای خاندان سلطنتی اداره می شد و پس از ۱۸۴۵ این شیوه ی حکومت داری به طور معمول با عملکرد مهم و تأثیر گذار متولی باشی (Mutawalli Bashi)، اداره کننده یا خزانه دار حرم، ادغام شد.
همچون اغلب شهرهای پیشامدرن مشهد نیز بوسیله ی کمربند وسیعی از دیوارهای بلند احاطه شده بود. خطوطی برای محکم کردن استحکامات دفاعی ساخته شدند، بدین ترتیب خندق کوچک قبل از دیوار اصلی و گودال وسیع اطراف محوطه ی بیرونی با نزدیک شدن به اوایل قرن ۲۰ به طور کامل ناپدید شده و از بین رفتند.
ارگ واقع در بخش جنوب شرقی شهر مستقیما با سیستم دفاعی مرتبط بود. این ارگ به شکل یک چهارگوش با چهار برج اصلی در گوشه ها و استحکامات کوچکتر بود. ساخت کاخ در زمان عباس میرزا آغاز شد ولی کاخ با باغهای گسترده خود که به قلعه ی اصلی راه داشتند، در سال ۱۸۷۶ به اتمام رسید و در پایان قرن ۱۹ تخریب شد. این کاخ به عنوان اقامتگاه حکومتی مورد استفاده قرار می گرفت. تمامی بخشهای مربوط به ساختمانهای حکومتی که بر طبق گفته ی مک گرگُر (MacGregor) ناحیه ای در حدود ۱۲۰۰ یارد را اشغال می کردند، توسط فضای بازِ میدان توپخانه (Maydan-i Top) که برای رژه ی ارتش مورد استفاده قرار می گرفت، از یکدیگر تفکیک شدند.
۶ دروازه بر دیوارهای شهر قرار داشت. شهر به ۶ دروازه و ۱۰ بخش کوچکتر تقسیم شده بود و ۶ بخش بزرگتر نام دروازه شان را بر خود حک کرده بودند. خیابان (Khiyaban) اصلی که کل شهر را به سختی به دو نیمه مساوی تقسیم می کرد، ابتکاری از شاه عباس اول بود که اقدام بزرگی را برای مشهد انجام داد (cf. the pictures in P.M. Sykes, The Glory of the (Shia World, London 1910, 231. این خیابان به عنوان یک تفرجگاه و معبر اصلی، تمام روز مملو از جمعیتی از همه ی طبقات و ملیتها می شد که از جمله شامل شمار زیادی از زائرین به همراه کاروانها و شتران و الاغ ها بودند؛ جنب و جوش و هیاهو بویژه در ساعات میانی روز به اوج خود می رسید.
جوی آبی که در بستری با عرض تقریبا ۳ متر یا ۱۰ پایی و عمق ۵/۱ متر یا ۵ پایی در طول خیابان جاری بود نه از کشف رود ( Kashaf Rud) که در نزدیکی مشهد جریان داشت و آب آن برای تغذیه ی این رود بسیار ناکافی بود، بلکه از چشمه ی گیلاس جائیکه کشف رود از آنجا سرچشمه می گرفت و محلی که آب طوس را تأمین می کرد، تغذیه می شد. با آغاز قرن دهم هجری/ ۱۶ میلادی، هنگامیکه این شهر تقریبا به طور کامل متروکه شده بود، شیر علی، وزیر سلطان حسین ابن منصور ابن بایقرا (۱۵۰۶-۱۴۶۸)، دستور داد تا از طریق کانالی با طول ۳۰ کیلومتر/ ۴۵ مایل آب را از این سرچشمه به مشهد منتقل کنند و بنابراین ویرانه ی برجای مانده از طوس آب بندی شد. ایجاد این کانال به گونه ای اساسی مرتبط با رشد و گسترش مشهد بود؛ بخش وسیعتری از ساکنین مشهد به دلیل وجود آب بر این خاک ساکن شده بودند، اگرچه با ورود به شهر این کانال آبی گل آلود و باتلاقی شد (که اغلب موضوعی بود برای هجو)، و بی تردید مردم از آن برای نوشیدن، شست و شو و غسل های مذهبی استفاده می کردند. به علاوه در جلوی دروازه های اصلی آب انبارهای بزرگ و عمیقی وجود داشت. آب شور و گوگردی بود و به همین دلیل طعم مطلوبی نداشت.
حرم شریف ( Haram-I Sharif) یا منطقه ی مقدس که اغلب بست (Bast)، به لحاظ ادبی “مکان ملجآ، پناهگاه”، نامیده می شد، بخش پایین تر خیابان اصلی را احاطه کرده بود.
تاریخ و توسعه ی شهری از سال ۱۹۱۴:
در طول یک قرن مشهد به یک کلانشهر منطقه ای (با ۲،۱۵۵،۷۰۰ نفر سکنه در سال ۲۰۰۴) و پایتخت خراسان بدل شد و به طور کامل در حیات عمومی و اقتصادی ایران ادغام شد. در همین دوره با توجه به حکمفرما بودن اقتدار سیاسی و اقتصادی آستان قدس رضوی و مدیریت وقفِ حرم که احتمالا مهمترین شیوه ی اداری در جهان اسلام به شمار می آمد، مشهد به علاوه ویژگی خود به عنوان مقصد زیارتی را حفظ کرد.
در سال ۱۹۱۴ مشهد با وجود دارا بودن اهمیت مذهبی، در مقایسه با سایر بخشهای کشور، شهری حاشیه ای به حساب می آمد. جمعیت در حدود ۷۰،۰۰۰ نفری مشهد با وجود آذری ها )، هزاره ها ، بخارایی ها ( Bukharis)، مروی ها ، بربری ها ( Berberis)، افقانها و چندین هزار تن از یهودیان که به اجبار به دین اسلام گرویده بودند و جدید السلام ( Jadid al-Islam) نامیده می شدند، به لحاظ قومیتی بسیار متنوع بود. در حدود یک صد اروپایی و اغلب روس ها و به همین میزان هندیهای تحت سلطنت بریتانیا ، در نزدیکی کنسولگری کشورشان زندگی می کردند. تجارت با روسیه دو برابر اهمیت تجارت با تهران را داشت و این به دلیل تنها جاده ی مدرنی بود که در سال ۱۸۹۲ راه اندازی شده و مشهد را به عشق آباد مرتبط می ساخت. همچون اغلب شهرهای ایران مشهد در دهه های ابتدایی قرن ۲۰ ویژگی سنتی خود را حفظ کرد .تنها خیابان مدرن مشهد که از سال ۱۹۰۲ با برق روشن شد، بالا خیابان ( Bala Khiyaban) بود که از ورودی شهر در کناره ی غربی تا حرم و بازار زیارتی کم وسعت امتداد می یافت، از آنجائیکه مشهد هرگز یک بازار و فروشگاههای مناسبی نداشت، ۳۷ کاروانسرای زیارتی در سراسر شهر پراکنده بودند.
رضاشاه ( Rida Shah) و خاندان پهلوی ( Pahlavi) علاقه ی زیادی به مشهد و حرم امام رضا نشان می دادند. حاکم خود شخصا اداره ی متولی ( Mutawalli) آستان قدس را بر عهده داشت و اعضای خاندان سلطنتی به طور معمول برای زیارت به این شهر می رفتند، جائیکه یک قصر در باغ مالک آباد ساخته شده بود؛ خادمین قابل اعتماد به عنوان حاکمان خراسان و مدیران اجرایی حرم، تعیین می شدند. شهری جدید که با خیابانهای مستقیم الخط، خانه های دو طبقه به سبک روسی و پنجره های بزرگ طرح بندی شده بود؛ فضاهای تجاری و اداری در بخش غربی شهر مقدس که خانه های با آجر خشتی، کوچه ها و مسافرخانه ( Musafer-Khana) یا میهمان خانه ها و کاروانسراهای زیارتی خود را حفظ کرده بود، توسعه یافته بودند. مشهد در سال ۱۹۳۵ از طریق جاده ی مدرن، در سال ۱۹۴۸ از طریق ارتباط هوایی (سرویس خدماتی معمول سال ۱۹۴۶)، بوسیله ی خطوط لوله کشی در سال ۱۹۵۵ و از طریق راه آهن در ۱۹۵۷، با تهران مرتبط شد. در سالهای پایانی دهه ی ۶۰ موج تازه ای از گسترش و توسعه بوجود آمد. دانشگاه فردوسی (Firdawsi University) در سال ۱۹۶۶ گشایش یافت، بیمارستانهای مدرنی که از بهترین بیمارستانهای ایران بوند، ساخته شدند، صنایع غذایی و نساجی توسعه یافت و این در حالی بود که منابع طبیعی گاز سرخس ( Sarakhs) گاز مورد نیاز شهر در حال شکوفایی را تأمین می کردند. از آنجا که بیش از نیمی از نواحی ساختمان سازی شده و ۸۰ درصد زمین مورد نیاز برای ساخت و ساز به حرم تعلق داشت، برنامه ی شهری به طور موفقیت آمیز به اجرا در آمد. به مرکز مطالعات فرانسه، (SCET ایران) ، این مسئولیت سپرده شد تا لیستی از دارایی های حرم تهیه کرده و به منظور افزایش درآمد حرم نحوه ی اداره ی آن را مدرنیزه سازد ( Hakami, Hourcade).
در غرب، در آبکوه ( Abkuh)، هتلهای وسیعی برای دانشجویان و پرسنل و کارکنان حرم ساخته شد. در شرق نیز شهرسازی شهرهای کوچک گلشهر، ساختمان و تورق ( Turuq) را در بر گرفته بود ولی این روند از طریق املاک کشاورزی گسترده ی حرم و زمینهای نظامی محدود شد.
پس از شکوفایی صنعت نفت در سال ۱۹۷۴ محمد رضا شاه تصمیم گرفت مشهد را به مهمترین و مدرن ترین مرکز زیارتی دنیای مسلمانان بدل کند. در سال ۱۹۷۳ تحت رهبری حاکم، میرزا ولیان ( M.Waliyan)، بازسازی شهرهای قدیمی با تخریب بازار، کاروانسراها و هتلهای سبک سنتی نزدیک به حرم و فلکه ای که دور تا دور آن را فرا گرفته بود، آغاز شد. تنها بخشی که بدون آسیب باقی ماند بازار فرش بود. بازار رضا ، یک گالری ساده و مدرن که برای خرید زائرین تعبیه شده بود، در سال ۱۹۷۷ و در مجاورت حرم گشایش یافت، این در حالی بود که کارگاهها و دیگر فعالیتهای تجاری در نواحی حاشیه ای شهر پراکنده شده بودند. از حالا به بعد و در یک فضای گسترده ی باز و ایزوله، حرم در حدی بسیار عالی مورد نوسازی و توسعه قرار گرفت و مرقد امام رضا را به بزرگترین مجموعه ی معماری مذهبی در جهان بدل ساخت، ساخت و سازی که تا سال ۲۰۰۲ نیز ادامه یافت ( گسترش کتابخانه ها، مدارس، یک گورستان جدید در طاقهای زیرزمینی، بارگاههای جدید و فضاهایی برای خوش آمد گویی به زائرین). این سیاست ارتقاء منزلت حرم توسط جمهوری اسلامی نیز با هدایت آیت الله واعظ طبسی ، حکمران قبلی استان خراسان و متولی جدید حرم، دنبال شد. شهر در امتداد خیابان وکیل آباد همچنان به سمت جنوب غربی (دانشکده های تازه تأسیس دانشگاهی، مناطق مسکونی مرفه) و فراتر از اینها به سمت شمال غرب ( زمینهای زراعی سمت جاده ی قوچان ( Kuchan)، جائیکه مسکن سازی انبوه و مناطق صنعتی تا طوس قدیمی هم کشیده شده اند و محل آرامگاه فردوسی) گسترش یافت.
از سال ۱۹۵۶ تا ۱۹۹۶، مشهد در بین بزرگترین شهرهای ایران پس از تهران بیشترین میزان رشد جمعیتی (۵۳ درصد در هر سال) را داشته است. این روند از سال ۱۹۷۹ سرعت بیشتری گرفت و این به دلیل ورود مهاجرین افغانی به محله ای جدید در شمال شرق مشهد بود. این محله ی جدید که روابط سنتی مشهد با منطقه ی هرات و آسیای مرکزی را احیا کرد با گشایش مجدد مرز ایران و ترکمنستان در باجگیران در سال ۱۹۹۱ و فراتر از تمامی اینها پس از بازگشایی راه آهن جدیدی که مشهد را از طریق سرخس به شبکه ی راه آهن شوروی سابق ( USSR) متصل می ساخت، تقویت شد. این گشایش به سمت شرقِ شهر و منطقه ای که برای مدتها جدا از تهران بود اتفاق افتاد، اگرچه؛ این روند مقارن با تقویت روابط سیاسی، اداری و اقتصادی با پایتخت بود. نهضت سال ۱۹۲۱ به رهبری محمد تقی خان پسیان، یکی از آخرین مظاهر جدایی پیشین بود. در نتیجه جمعیت مشهد سهم تعیین کننده ای در بحران ها و مباحث سیاسی و اجتماعی ایران دارد: شورش در سال ۱۹۶۳ بر علیه انقلاب سفید و حضور فعال در انقلاب اسلامی (…).
مشهد به عنوان دومین شهر ایران به لحاظ جمعیتی از سال ۱۹۷۵، اکنون شهری مدرن و پایتخت منطقه ای شرق ایران است، اگرچه استان خرسان، که مشهد پایتخت آن است، از سال ۲۰۰۲ به سه استان متفاوت تقسیم شده است. گذر همه ساله بیش از یک میلیون زائر از این استان، هویت مذهبی و عملکرد اقتصادی این کلانشهر منطقه ای را بیش از پیش برجسته ساخته است، کلانشهری که هم اکنون دومین فرودگاه معتبر کشور و پیش از اصفهان مهمترین مجموعه ی هتل را داراست (بیش از ۲۵،۰۰۰ تخت هتل و خیلی بیشتر از این تعداد مسافرخانه).
منبع:
M.Streck; B.Hourcade, 2007, “Mashhad”, in, Historic Cities of the Slamic World, Edmund Bothworth(ed.), Leiden,Boston;:Brill, pp. 332-338
م.استرک، ب. هورکاد ترجمه ی ملیحه درگاهی
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.