تغییر نگرش های مدیریت شهری (۵)
“صرفه جوئی در برخی هزینه ها مترادف با اصراف است”
در سطح شهرهای کشور ما چقدر زیاد پیش آمده که پروژهای را اجرا کردهایم و به علت اشتباه بودن آن، مجبور شدهایم آن را جمع آوری کرده و وضعیت را به حالت سابق بازگردانیم.
یا بعد از اجرای پروژه خاصی متوجه شدهایم که این کار ناقص است و اگر برخی بخشهای دیگر هم در آن دیده میشد، یک پروژه مفید تمام عیار میداشتیم و برای افزودن مجدد این بخشها، باید هزینههای گزافی متحمل شویم که در صورت اجرای یکپارچه پروژه ، این هزینهها تحمیل نمی شد.
یا مثلا” بارها دیده ایم که طرح اجرا شده دارای کیفیت لازم نبوده، مثلا” سنگفرش مربوطه یک معبر که چند میلیارد تومان هزینه آن شده، در حال تخریب است یا فضای سبز ایجاد شده مناسب با شهر ما نمی باشد یا طرح جمع آوری زبالهای که آن را موفق میپنداشتیم، چقدر مشکلات اساسی دارد و صدها مورد دیگر.
اقدامات ناشیانه فوق که در شهرهای مختلف ما مشاهده میگردد، واقعا” تعجب انگیز است. یعنی “ما به همین راحتی پولمان را دور میریزیم؟”
تعجب انگیزتر آنکه، این اشتباهات مکررا” رخ می دهند و گاهی علی رغم شکست یک پروژه در یک شهر، از آنجائیکه شهر دیگر فقط ظاهر این پروژه را میبیند و شهر اولی هم آن را در عملکرد مثبت خود ثبت کرده (زیرا ما عادت نداریم عملکرد منفی خود را هم اعلام کنیم)، ملاحظه میشود که شهر دوم و شهر سوم و … شهر دهم و پنجاهم و … این پروژهها را با همان اشتباهات انجام میدهند.
اما یک نکته بسیار عجیبتر از دو مورد فوق وجود دارد که هضم آن خیلی مشکل است و آن اینکه :
ما حاضر نیستیم ۱۰% هزینه پروژهها را صرف کنیم تا شاهد چنین مشکلاتی نباشیم.
این ۱۰% مربوط به ” انجام مطالعات فاز صفر پروژه” و “آموزش مدیران و کارشناسان” است. چرا هزینه چند ده میلیونی برای آموزش را زیاد میدانیم و هزینه چند ده میلیاردی تلف شده در اجرا را طبیعی و در راه کسب تجربه بالاتر تفسیر میکنیم؟! و لو اینکه بارها و بارها این اتلاف منابع اتفاق بیافتد .
در این بخش صرفا” در مورد “آموزش” توضیحاتی میدهم و موضوع “انجام مطالعات فاز صفر” را به مقاله دیگری موکول میکنم.
در هفته چند ساعت مدیران و کارشناسان شهرداری آموزش مفید و مرتبط با کارشان میبینند؟ چرا شهرداران و معاونین آنها اغلب اوقات شرکت در کلاس آموزش را برای خود کسر شان میدانند؟ چرا فرض را بر این میگذاریم که شهردار باید همه چیز را بداند و شرکت در دوره آموزشی به معنای این است که برخی موضوعات را نمی داند و می خواهد یاد بگیرد؟ و در نتیجه احساس می کنیم “افت دارد که شهردار یک شهر در کلاس شرکت کند” .
مگر بیکار است ؟ یعنی شهردارهای ما اینقدر بیکار هستند که بخواهند در برخی روزها از صبح تا عصر در کلاس شرکت کنند ؟ پس کارهای اداره شهر چه می شود ؟ ما که به شهردار و معاون شهردار حقوق نمی دهیم تا در کلاس شرکت کند .
همه این ها تصورات غلطی هستند که اثر آموزش را در کارائی مدیران شهری در نظر نمی گیرند . ” کار کردن” و ” آموزش دیدن” را دو اقدام جدا از هم حساب می کنند .
آیا اطلاع دارید که در پیشرفتهترین شهرهای دنیا، مدیران ردههای مختلف و کارشناسان، علیرغم دارا بودن دانش بالا و رشته تحصیلی مرتبط، دائما” در حال آموزش هستند؟
پس برای آموزش باید “وقت گذاشت” و “هزینه کرد”. هزاران برابر “رقم و وقت صرف شده” برمیگردد.
مدیران وقت ندارند! برای اینکه بخشهایی از وقت آنها صرف اقدامات در پروژههای نادرستی انجام میشود که اجرای غلط آنها، کلاف بهم پیچیدهای را ایجاد کرده و باید وقت بگذارند و هزینه صرف کنند تا مشکلات آن را حل کنند. وقت ندارند زیرا از ابزار علم و تکنولوژی برای اداره امور استفاده نمی کنند .
در “آموزش مفید” اصراف کنید. اینجا، آنجا، فلان استاد ایرانی ، خارجی و هر متخصص صاحب صلاحیت را برای آموزش دعوت کنید. البته با تشخیص درست . زیرا اگر “آموزش” درست نباشد ؛ همان ذهنیت منفی را دامن می زند .
به این اکتفا نکنید. مدیران و کارشناسان خود را برای بازدید از سایر شهرهای دنیا اعزام نمائید تا سیستمها و روشهای کاری آنها را ببینید و فاصله ما با آنها را ببینید و سقف پردازششان و استاندارد کارشان و توقعشان بالا رود.
اعزام به خارج افراد اصراف نیست. شهرداران نیز هر سال باید چند سفر خارجی مفید به منظور استفاده از تجارب سایر شهرهای دنیا داشته باشند.
اگر این کارها را نکنیم، دچار این توهم می شویم که ما خیلی پیشرفته ایم و خیلی داریم شهر را خوب اداره می کنیم. در نتیجه این توهم به دنبال جبران عقب ماندگی فاحش خود نبوده و ضرر آن متوجه شهروندان می شود .
تقی زاده
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.