کاربرد اصول ساماندهی سیمای بصری شهر نراق در ارتقاء کیفیت ورودیهای شهر
چکیده
زیبایی و ظرافت گنبدها و گلدستهها، طاقها و رواقها، سکوها و گوشهها، دربها و کوبههای بافت تاریخی نراق همه نشانگر دقت نظر شهروندان به سیمای بصری شهر میباشد. از اینرو در منظر شهر با هدف ایجاد و خلق تصویر ذهنی ماندگار، نمای «شهر» و نه نمای «ساختمان» مبنا قرار گرفته است. اما مبادی ورودی شهر نراق به عنوان اولین و آخرین سکانس مواجهه مخاطب با این شهر تاریخی، فاقد نشانههایی دال بر هویت محلی، عملکردی و طبیعی شهر میباشد؛ لذا تصاویر مناسبی از شهر را در منظر ذهنی مخاطبان ایجاد نمینماید، در حالیکه میبایست به نحو مضاعفی نمودار زیبایی، فرهنگ، ذوق هنری و هویت شهر باشد و به عنصر شناسایی شهر بدل گردد.
این نوشتار درصدد ارتقاء کیفیت ورودیهای شهر نراق از طریق جستجو و کشف معانی تاریخی، رمزهای فرهنگی و واژگان معمارانه بومی در سیمای بصری شهر و جسمیت بخشیدن آنها در قالبهای کالبدی و بصری میباشد.
مقدمه
معماران و شهرسازان در جهان وقتی که درباره واژهها و ترکیبهایی مانند فضای دلنشین، سازمان دادن فضای مطلوب و مانند آن بحث میکنند، برای معرفی نمونههای مطلوب سیمای بصری به طور عمده به معماری و شهرسازی گذشته اشاره دارند. کار گذشتگان از آنجا که شتابزده برپا نشده و در یک دوران طولانی و بر اساس احترام به اصول طرحریزی چند هزار ساله شکل گرفته درخور تعمق است. در غرب نیز جاذبترین و دلپذیرترین شهرها هنوز شهرهای قدیمی است (توسلی، ۱۳۶۵: ۲۳). گرچه به باور دوکسیادیس «مردم، امروزه آگاه میشوند که بسیاری از راهکارهای به اصطلاح نوین دنیای غرب همان راهکارهای کهن مشرق زمین میباشد» (پاکزاد، ۱۳۸۶: ۲۱۱). شهرهای گذشته ما هر کدام ویژگی و فرمی از خود داشتند که اختصاص به خودشان داشت و قادر بودند لذتی فراموش نشدنی برای ساکنین خود به وجود بیاورند (چرمایف و الکساندر: ۱۳۷۶، ۶۱-۶۰). همچنین محو جزء در کل در بافت اینگونه شهرها به خوبی دیده میشود (توسلی و بنیادی، ۱۳۷۲: ۱۸). استخراج قواعد هماهنگ کننده جزء و کل، که در شهرهای قدیمی به وحدت شکلی منجر شده است، مهمترین وظیفه طراحی شهری است (توسلی و بنیادی، ۱۳۷۲: ۱۹). اما خوشسلیقگی، صنعتگری و هنرمندی که شهرهای قدیمی را انگشتنما میکرد در شهرهای امروز گویی کمرنگ شدهاند (مدنیپور، ۱۳۸۵: ۶۳). انسان نگون بخت عصر کنونی فقط میتواند به حال ساکنین کنونی این شهرها، شهرهائی که کانونهای فراموش نشدنی خود را حفظ کردهاند و طرز قرار گرفتن آنها در مناظر اطراف خود کامل و نیکو است غبطه بخورد و میتواند با ساکنین این شهرها در رضایت خاطری که ناشی از شناختن و فهمیدن نکات نهفته در سیمای این شهرها است شریک بشود (چرمایف و الکساندر، ۱۳۷۶: ۶۲).
شهر، اثر طبیعت و زاییده فرهنگ، فرد و گروه، پندار و تجربه است که در حقیقت مقولهای انسانی است (پاکزاد، ۱۳۸۶: ۳۴۳). آنگونه که آلدوروسی گفته است «شهر چیزی نیست جز تاریخ همزمان شده». یا در این گفته کوین لینچ مبنی بر اینکه «شهر ماکتی است از تاریخ که با آجر، بتون، شیشه، سنگ و غیره ساخته شده است» این مضمون نهفته است که سیمای بصری شهر قادر است فصول پیدرپی تاریخ یک جامعه شهری را به نمایش گذارد (گلکار، ۱۳۸۵: ۴۰). پیکره و سیمای شهری- یا به عبارتی، خیابانها، راههای درون شهری، میدانها، فضاها و نظایر آن- محصول گسترهای تاریخی است و از سنت و فرهنگ مردم تأثیر میپذیرد (علیآبادی، ۱۳۸۲: ۶). ورودی هر شهری به عنوان یکی از نمادها و نشانههای آن شهر نیز، نمایانگر فرهنگ و هویت شهر در ذهن بازدیدکنندگان و ساکنین آن است (داودپور و مغاره، ۸۸-۱۳۸۷: ۷۶). اما مبادی ورودی شهر نراق به عنوان اولین و آخرین سکانس مواجهه مخاطب با این شهر تاریخی، فاقد نشانههایی دال بر هویت محلی، عملکردی و طبیعی شهر میباشد؛ لذا تصاویر مناسبی از شهر را در منظر ذهنی مخاطبان ایجاد نمینماید، در حالیکه میبایست به نحو مضاعفی نمودار زیبایی، فرهنگ، ذوق هنری و هویت شهر باشد و به عنصر شناسایی شهر بدل گردد (ابلقی و پورجوهری، ۱۳۸۵: ۶۹). مسأله تعریف ورودی شهر، فقط با ایجاد دروازه جدید، پشت تابلوی نام شهر یا نصب پارچه نوشتهای بسیار بزرگ که روی آن به تازهواردین خوشآمد گفته شده باشد، حل نمیشود، بلکه طراحی و برنامهریزی این ورودیها مسأله عمدهای است که طراحی معمارانه آن فقط بخش کوچکی از کل قضیه را در برمیگیرد (قریب، ۱۳۸۲: ۳۰).
نگاه به گذشته و تأمل در ارزشهای تاریخی مبادی ورودی، بررسی زمینهها و عوامل تداوم مفاهیم میراثی شهرهای تاریخی در کالبد جدید و در اشکال متناسب، نو و کارآمد را ایجاد مینماید. نگاه به حال به همراهی و هماهنگی شأن و جایگاه حوزههای ورودی با هویت شهرها تأکید ورزیده (ابلقی و پورجوهری، ۱۳۸۵: ۶۷)، لذا این نوشتار درصدد ارتقاء کیفیت ورودیهای شهر نراق از طریق جستجو و کشف معانی تاریخی، رمزهای فرهنگی و واژگان معمارانه بومی در سیمای بصری شهر و جسمیت بخشیدنشان در قالبهای کالبدی و بصری میباشد و در این راستا به موارد زیر اشاره دارد:
• سیمای بصری شهر؛
• ورودی شهر.
در نهایت ضوابط و مقررات طراحی در قالب راهنماهای طراحی متناسب با مورد مطالعاتی را ارائه نماید.
فرضیه
سیمای بصری شهرهای تاریخی ایران کلیت به هم پیوستهای از نمادها و نشانههاست که میتواند تصویر واضحی از خود به جا بگذارد و خاطرات جمعی و ارتباطات گروهی را افزایش دهد. ورودی به عنوان یکی از نمادها و نشانههای شهر، نمایانگر فرهنگ و هویت شهر در ذهن بازدیدکنندگان و ساکنین میباشد و از اینرو میتواند به عنصر شناسایی شهر مبدل گردد.
با بررسی تحلیلی معماری و شهرسازی شهرهای تاریخی ایران، میتوان قواعد هماهنگ کننده جزء در کل را استخراج کرده و از آنها برای بازآفرینی فضای شهری جدید استفاده کرد.
سیمای بصری شهر نراق
با تأملی در عکسالعملهای توأم با آرامش مردم به هنگام بازدید از بافت تاریخی شهر نراق و مقایسه آن با رفتارهای پرخاشگرایانه در داخل خیابانها و محلات اغلب شبیه به یکدیگر موجود در شهرهای مختلف کشورمان میتوان به میزان اهمیت و اثرگذاری این مقوله در جسم و روح انسانها پی برد (فرجامی، ۱۳۸۵: ۴). مناظر بافت تاریخی نراق بر اساس یک نقشه همگن طراحی نشدهاند، اما در بلندمدت این مناظر تکمیل شده و نواحی و چشماندازهای جذابی را ایجاد کردهاند (قدیری، ۱۳۸۵: ۲۲). عبور از میان این بافت تاریخی نشان میدهد که در واقع توجه بسیار زیادی به سیمای بصری شهر شده است: گنبدها و گلدستهها، طاقها و رواقها، سکوها و گوشهها، دربها و کوبهها، همه نشانگر دقت شهرنشینان به سیمای شهر است (مدنیپور، ۱۳۸۵: ۶۲). به گفته لینچ منظور از سیمای شهر یا تصور ذهنی در واقع کلیت به هم پیوستهای از نمادها و نشانههاست که به مفاهیم، ارزشها، معانی و چیزهایی شبیه به آن واقعیت میبخشد (پاکزاد، ۱۳۸۵: ۲۱). سیمای شهری که بتواند تصویر واضحی از خود به جا بگذارد، میتواند خاطرات جمعی و ارتباطات گروهی را افزایش دهد (حبیب: ۱۳۸۵، ۴۸). عوامل بسیار مانند: احساسی که رنگها، اشکال، تحرک و تنوع نور برای دیده به وجود میآورند، بو، صدا، حس لامسه و غیره به شناخت و تشخیص محیط کمک میکنند. این عوامل منجر به ایجاد تصویری از محیط در ذهن ناظر میشوند. هر چه کیفیت این تصویر از روشنی و وضوح بیشتری برخوردار باشد، شهر را خواناتر احساس کرده، برای ناظر متضمن احساس امنیت بیشتری خواهد شد (پاکزاد، ۱۳۸۵: ۲۳). از سوی دیگر، تصویر ذهنی فرد، تنها وابسته به زمان حال نیست، بلکه با تصویر ذهنی او از گذشته و آینده آمیخته و خاطرات او از گذشته و توقعاتش از آینده را میسازد (پاکزاد، ۱۳۸۶: ۱۶۹). لینچ یکی از مهمترین عوامل آشنایی فرد با محیط و شکلگیری تصویر ذهنی را نقشانگیزی آن محیط میداند. به این ترتیب یکی از دلمشغولیهای لینچ یافتن پاسخ این پرسش بود که چگونه کیفیتهای فیزیکی میتوانند به نقشانگیزی محیط یاری رسانند؟
متأسفانه کلام و عناصر بیان تصویری مانند عکس، نقشه، نما، مقطع، پرسپکتیو و مانند آن هیچ یک قادر به بیان روحیه کالبدی این شهر نیستند. چگونه میتوان صدا، حرکت، گرمی و خنکی، تاریکی و روشنی و نهایتا احساس متأثر از مجموعه عوامل شکل دهنده فضا را بر صفحه منعکس نمود (توسلی، ۱۳۶۵: ۲۸). با تصویر و کلام نمیتوان جوهر فضایی- بصری شهر تایخی نراق را بیان نمود. مواردی مانند هماهنگی جزء و کل، در دسترس بودن، مقیاس انسانی، کوچه پسکوچههای پیچدرپیچ، سد کردن چشماندازهای دور و متوجه نمودن نظر به دقت در اجزاء بصری قابل دسترس، اندازه مناسب شهر همه در شمار قواعد شکل دهنده این شهر است (توسلی و بنیادی، ۱۳۷۲: ۵۷).
امروز، بسیاری از مردمان هنگامی که خود را در شهرهای قدیمی،- شهرهائی که آغاز، رشد و مقصود خاص شهر در چهره و مظاهر کالبدی آنها مرئی و مشهود است- مییابند احساس لذت و رضایتخاطر میکنند. سیمای شهر مظهر منحصر به فرد زندگی و فعالیتی است که در شهر جریان دارد. اینگونه محیطهای شهری را میتوان به عمق احساس کرد. ساکنین چنین محیطهایی، ناخودآگاه به تجارب بصری خاصی که سیمای شهر برایشان فراهم میآورد؛ پاسخ میگویند و احساسی از تعلق، شناسائی و محبت در ایشان بیدار است. همه از زیبائی شهر، به تمام و کمال، آگاهانه سهمی دارند و این زیبایی احساسی از وفاداری، غرور و علاقه به شهر را در ایشان برمیانگیزد. این مظاهر مرئی شهریت چندان قوی است که حتی تازهوارد به شهر و یا تماشاگر شهر را از آن گریزی نیست (چرمایف و الکساندر، ۱۳۷۶: ۶۱-۶۰). بررسی عوامل مؤثر بر شکلگیری معماری و شهرسازی موید تأثیر گسترده فرهنگ میباشد. تفاوت فرم و سیمای شهرها در اقلیمهای مشابه، دلیلی بر این مدعاست (پرتوی، ۱۳۷۸: ۱۶۶). اصولی که در تاریخ شهرسازی ایران به ویژه شهر نراق قابلیت تداوم دارند: سادگی، دروننگری، استفاده از نشانهها و نمادها به عنوان عوامل ارتباطیدر شهر، تعادل فضایی، توزان کالبدی، نظم←زیبایی، استفاده از مصالح بومآورد← خودبسندگی، استفاده مناسب از رنگ و نور و تناسبات، حفظ حریمهای فضایی به حرمت حریمهای اجتماعی، تداوم فضایی، مردمواری، هماهنگی و وحدت بصری، توجه به سلسله مراتب فضایی میباشد.
با بررسی تحلیلی معماری و شهرسازی ایران میتوان به اصول ماندگاری دست یافت که توان انطباق با نیازهای جدید را داشته، اصول مذکور میتوان بهترین و مناسبترین راهکارهای احیاء ارزشهای گذشته در معماری و شهرسازی معاصر ایران در بستر یک تداوم تاریخی باشند. دستیابی به اصول واجد ویژگی تداوم تاریخی پژوهشی سترگ و پردامنه را میطلبد (پرتوی، ۱۳۷۸: ۱۸۳).
مبادی ورودی شهر نراق
اصولاً نخستین برخورد دو نفر به عنوان مهمترین و تأثیرگذارترین مواجههشان شناخته میشود. اولین دیدار، اولین دوست، اولین روز، اولین سال، اولین خاطره، اولین نگاه و هزاران اولین دیگر حجم زیادی از خاطرات ذهن ما را تشکیل میدهند. ورودی به عنوان یکی از نمادها و نشانههای شهر، نمایانگر فرهنگ و هویت شهر در ذهن بازدیدکنندگان و ساکنین آن است. ورودی هر فضا اولین مکانی است که با حضور در آن خصوصیات کلی فضا، آداب ورود، حد خصوصی و عمومی بودن و سایر ویژگیهای فضا کشف میشود. ورودی مفصلی است که هم در عرصه داخلی و هم در عرصه خارجی نفوذ کرده است و ویژگیهای آن هر چه که از بیرون به درون میرویم، نزدیکتر به ویژگیهای عرصه داخلی میشود و بالعکس. ورودی یعنی گذار از فضایی گشوده و ورود به قلمرویی دیگر که سرآغاز یا سرانجام یک سفر است (داودپور و مغاره، ۸۸-۱۳۸۷: ۷۶).
شهر یک پدیده است. نفوذ به این پدیده از طریق مجراهای معین و مشخصی صورت میپذیرد. این مجراها «مبادی ورودی شهر» خوانده میشوند. مبادی ورودی زمینی با محوریت وسایل نقلیه موتوری مورد نظر این نوشتار است، بنابراین «مبادی ورودی شهرها مجراهایی بر روی زمین هستند که امکان ورود به شهر را از طریق وسایل نقلیه موتوری فراهم میآورند» (ابلقی و پورجوهری، ۱۳۸۵: ۶۷). در گذشتههای نه چندان دور که حد و مرز شهرها، توسط دروازه مشخص میشد، مبادی ورودی به شهر از کیفیت فضایی بالایی برخوردار بود و جزو عناصر شاخص و از ویژگیهای بارز هر شهر به حساب میآمد (قریب: ۱۳۸۲، ۲۸). این فضاها از یک سو محل تجمع مردم و مکان استقرار بعضی از فضاهای تجاری و اجتماعی و از سوی دیگر محلهایی بودند که در بیشتر موارد، رشد و توسعه شهر از آنجاها و در امتداد جاده آغاز میشد (سلطانزاده، ۱۳۸۵: ۱۸). مهمترین کارکرد مبادی ورودی، آفرینش احساس ورود به شهر در مخاطب متحرک میباشد. این احساس ماحصل تعامل سه مفهوم «ورود روانی»، «ورود تصویری» و «ورود فیزیکی» است. به منظور پرهیز از یکمرتبگی در ورود به شهر لازم است سیر طبیعی ورود به شهر بدین شرح صورت پذیرد:
الف- ورود روانی: در بخشهای اولیه مبادی ورودی، مخاطب به صورت ملموس تغییر کیفیت محیط پیرامون مسیر حرکتی را درک مینماید. این موضوع از طریق ظهور علائم، نشانههای راهنما و نیز مستحدثاتی که متعارفا در پیرامون شهرها واقع میباشند (مانند یک نیروگاه و …) و یا تغییر آهنگ حرکات وسایل نقلیه ایجاد میگردد. این تغییر کیفیت، مخاطب را به لحاظ روانی منتظر ورود به شهر میکند. در این مرحله هیچگونه نشانه عینی از شهر وجود ندارد.
ب- ورود تصویری (بصری): با ظهور اولین نشانه بصری از شهر، مرحله ورود تصویری به شهر آغاز میشود. گاه این نشانه بصری دورنمایی از کل شهر است، در برخی از موارد نیز این نشانه بصری ناشی از تغییر متداوم نسبت عرصههای ساخته شده پیرامونی به عرصههای رها و ظهور ساختوسازهای حاشیهای است.
ج- ورود فیزیکی: به تدریج و در تداوم حرکت حس نزدیک شدن به شهر به حس حضور در شهر تبدیل میشود (ابلقی و پورجوهری، ۱۳۸۵: ۶۸).
امروزه، عمدتا نشانههایی دال بر آنکه به کدام شهر وارد میشویم، در عرصه ورودی مشاهده نمیگردد. از اینرو در منظر ذهنی مخاطبان و بهرهوران از مبادی ورودی ابهامات جدی در صحت ورود به شهر مورد نظر مشاهده میشود (ابلقی و پورجوهری، ۱۳۸۵: ۷۰). این عرصهها به سطحی از کیفیت تنزل پیدا کردهاند که در فضاسازی آنها غالبا تنها عناصر برنامهریزی شده جهت یادآوری مفهوم ورود، تعبیه یک تابلو است که ورود به شهر را متذکر شده و خوشآمد میگوید (ابلقی و پورجوهری، ۱۳۸۵: ۶۶). مبادی ورودی به مسیرهای سریعالسیر، برای تردد وسایل نقلیه موتوری تبدیل شده است و زمینهای مجاور آنها نیز به کاربریهای مزاحم و ناسازگار با محیط اختصاص یافته است که بینظمی و اغتشاش بصری این فضاها را تشدید میکنند (قریب: ۱۳۸۲، ۲۸). در مسیر ورودی به شهر و در مدخل آن، جایی که شهر باید خود را به تازهواردین و بازدیدکنندگانش معرفی کند، نشانی از معماری و ساخت و سازهای هنرمندانه و فضاهای صمیمی و دلنشین به چشم نمیخورد (قریب: ۱۳۸۲، ۲۹).
نابسامانی محیطی مبادی ورودی هنگامی تأثیرگذارتر مینماید که در سه ظرف زمانی به شرح زیر بدان توجه نماید:
نگاه به گذشته: پیش از این، اولین نشانه بصری که از هر شهر در ذهن مسافرین نقش میبست «ورودی» شهر بود.
نگاه به حال: ورودی شهر، نخستین فضای شهری است که مسافرین با آن برخورد میکنند. بنابراین میتوان چنین پنداشت که نخستین تصویر ذهنی از یک شهر از طریق مبادی ورودی آن ایجاد میشود. این تصویر ذهنی در ارزشگذاری مخاطب بر کیفیت محیطی بطن شهر بسیار تأثیرگذار است. کیفیت فعلی مبادی ورودی اکثر شهرها، تصاویر مناسبی از شهر را در منظر ذهنی مخاطبان ایجاد نمی نماید.
نگاه به آینده: حاشیههای امروز شهرها جزء لاینفک بافت اصلی شهر در آتیه نه چندان دور میباشند. با توسعه گریز ناپذیر شهرها، عرصه مبادی ورودی شهرها نیز به بخشی از بافت درون شهرها تبدیل میگردند (ابلقی و پورجوهری، ۱۳۸۵: ۶۷).
بنابراین طراحی مسیر ورودی به شهر، میتواند وظیفهای جدید و چالشی برای طراحان شهری محسوب گردد، تا به شهروندان، مسافران و گردشگران، فضاهای خاطرهانگیز و فراموش نشدنی را ارائه نماید (قریب، ۱۳۸۲: ۲۹).
نتیجهگیری
به باور توآن طراحی شهری آفرینش سیمای یک فرهنگ است، زیرا از طریق طراحی سیمای بصری شهر، سطح تماس میان مردم و پدیده شهر سازماندهی و مدیریت میشود (گلکار: ۱۳۸۵، ۴۷). شهر تاریخی نراق باید بر اساس فرهنگ بومی، قومی، وضعیت اقلیمی، اقتصادی، سنت تاریخی و اجتماعی خود مورد بررسی و برنامهریزی قرار گیرد (علیآبادی، ۱۳۸۲: ۱۱). به منظور طراحی در این شهر باید اصول طراحی فضاهای معماری و شهری گذشته شناسایی و از آنها ضوابطی به صورت نوشته و تصاویر روشن برای طراحی جدید استخراج شود (توسلی، ۱۳۶۵: ۴۳،۷). طراح شهری باید با تأکید بر برخی از جنبههای تشابه و در عین حال با حفظ برخی از ویژگیهای ساختارهای جدید، فضایی را خلق کند که هم ردپایی از گذشته داشته باشد و هم نمادهایی از حال (قدیری: ۱۳۸۵، ۷۲).
تدوین ضوابط و مقررات حاکم و ناظر بر ساختوساز به عنوان راهکار اصلی جهت ساماندهی به سیمای بصری شهری در چنین شرایطی مطرح میباشد. به کمک این ابزار طراح شهری تلاش میکند که کیفیت بصری محیط ارتقاء یا حداقل از بروز ناهنجاریهای بصری ممانعت به عمل آورد (رضازاده، ۱۳۸۳: ۱۶).
دشوارترین بخش تعریف ورود به شهر نراق، انتخاب و استفاده از مصادیق عرفی جهت تقویت بارزههای هویتی شهر میباشد (ابلقی و پورجوهری، ۱۳۸۵: ۷۴). تأکید بر هویت شهر در مبادی ورودی از طریق روشهای زیر امکانپذیر است:
تقویت دید و منظر نسبت به یک یا چند عنصر نشانهای طبیعی (مانند کوه، رودخانه و باغات و …) و یا عناصر نشانهای مصنوع (مانند منظر گسترده شهری، بناهای مذهبی، عناصر تاریخی نشانهای، راسته خیابانهای پر اهمیت و …)؛
استفاده از شکلوارههای نمادین ویژه شهر نراق (مانند شکلواره ساباط و …)؛
استفاده از مؤلفههای هویتی (برآمده از ریختشناسی کالبد بومی شهر) در کلیت و اجزا احجام و جدارههای ساختمانی؛
استفاده از نمادها و نشانههایی که در سکانسهای مختلف ورودی نصب میشوند و به نحوه ملموسی بر مفهوم هویتی شهر تأکید میورزند. این نمادها میتوانند به صورت یک تابلو، یک بیلبورد تظاهر یابند.
طراحی نشانه در مدخل ورودی شهر
نوآوری صورت گیرد، اما اگر نوآوری باعث تخطئه موضوع میگردد و یا درک و خوانایی نشانه را کم میکند، استفاده از شکلوارههای اولیه بهتر است (ابلقی و پورجوهری، ۱۳۸۵: ۷۳). همچنین نشانههای مختلف طراحیهای متنوع داشته باشد. در عین حال ضمن پرهیز از یکنواختی طرح از یکمرتبگی نیز اجتناب شود. در منظر ذهنی غالب مرتبطان شناخته شده باشد. تا حد امکان انتزاعی باشد، اما این انتزاعی شدن خوانایی نشانهها را برای عموم بهرهوران و مخاطبان کاهش ندهد (ابلقی و پورجوهری، ۱۳۸۵: ۷۴).
سادگی فرم : روشنی و سادگی فرم، نزدیکی آن به فرمهای هندسی و وضوح اجزاء به خاطر ادراک سریع بیننده، فرمهای ساده، به آسانی در تصویر ذهنی جایگزین میشوند (پاکزاد، ۱۳۸۶: ۱۷۹).
پیوستگی : هماهنگی در نما، فرم یا استفاده از عوامل شهر، به باور لینچ، این ویژگیها، نکاتی هستند که ضمن ساده کردن درک بصری، به ایجاد هویت برای عوامل شهری کمک میکند.
تأکید : کیفیتی است که بر اثر شاخص شدن عنصری فضائی به خاطر ویژگیهای ظاهری آن در یک منظر شهری بوجود میآید. این امر میتواند بهوسیله تضاد صوری یک عنصر با زمینه آن، مانند فرم مسجد در یک جداره شهری باشد، یا به خاطر تفاوت فاحش در اندازه و یا تضاد رنگی و … اتفاق افتد، حتی عنصری نورپردازی شده در تاریکی نسبی یک خیابان یا میدان نیز میتواند نوعی تأکید باشد. با جایگیری عنصری تأکیدی در فضا، مرکزی جلبتوجه کننده و جذاب خلق میشود که موجب میشود ناظر دوباره و دوباره بر آن نظر کند. نقاط مورد تأکید معمولا باعث کندتر شدن حرکت میشوند، در بسیاری اوقات قلمروی آن بهعنوان محل قرار ملاقات یا تجمع (به صورت پاتوق) نیز مورد استفاده قرار میگیرد (پاکزاد: ۱۳۸۲، ۱۲۰).
یک ورودی موفق ورودی است که بتواند در حین ورود، دریافتی سریع و چشماندازی نسبتا فراگیر از پدیده را در اختیار مخاطب (وارد شونده) قرار دهد (ابلقی و پورجوهری، ۱۳۸۵: ۶۷).
در مجموع این مسیر باید معرف و القا کننده یک ورودی صمیمی و دلپذیر برای شهر باشد (قریب: ۱۳۸۲، ۳۵-۳۴).
در گذشته در مجاورت بنای دروازه غالبا فضاهای عمومی وجود داشته که محل تمرکز فعالیتهای اجتماعی، تجاری، اقتصادی، حکومتی و نظایر آن بوده است (ابلقی و پور جوهری، ۱۳۸۵: ۶۸).
برخورداری مبادی ورودی از آرایش مناسب در زمینه مبلمان شهری، فضاهای سبز، کفسازی، علائم و نشانهها (ابلقی و پورجوهری، ۱۳۸۵: ۷۰).
فهرست منابع
– ابلقی، علیرضا و امیرحسین پورجعفری. ۱۳۸۵٫ تدوین اصول و معیارهای ساماندهی برای بازیابی یک فضای شهری فراموش شده. فصلنامه شهرسازی و معماری. سال شانزدهم. شماره ۵۳٫ شماره هجدهم دوره جدید.
– پاکزاد، جهانشاه. ۱۳۸۲٫ پدیدار شناسی نمای ساختمانهای مسکونی و سیر تکوینی توقعات از آن. تهران. مجله هنرهای زیبا. شماره ۱۴٫
– پاکزاد، جهانشاه. ۱۳۸۵٫ سیمای شهر آنچه کوین لینچ از آن میفهمید. فصلنامه شهرسازی و معماری. سال شانزدهم. شماره ۵۳٫ شماره هجدهم دوره جدید.
– پاکزاد، جهانشاه. ۱۳۸۶٫ سیر اندیشههای شهرسازی. تهران. شرکت عمران شهرهای جدید.
– پرتوی، پروین. ۱۳۷۸٫ تداوم تاریخی در معماری و شهرسازی ایران. مجموعه مقالات دومین کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران. کرمان. ارگ بم. جلد چهارم.
– توسلی، محمود. ۱۳۶۵٫ اصول و روشهای طراحی شهری و فضاهای مسکونی در ایران. تهران. وزارت مسکن و شهرسازی. معاونت شهرسازی و معماری مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری. جلد اول. چاپ اول.
– توسلی، محمود و ناصر بنیادی. ۱۳۷۲٫ طراحی فضای شهری ۲؛ فضاهای شهری و جایگاه آنها در زندگی و سیمای شهری. تهران. مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران. چاپ اول.
– سلطانزاده: حسین. ۱۳۸۵٫ فضاهای شهری در بافتهای تاریخی. تهران. دفتر پژوهشهای فرهنگی. چاپ سوم.
– حبیب، فرح. ۱۳۸۵٫ طراحی منظر شهر در گذر تاریخ. فصلنامه شهرسازی و معماری. سال شانزدهم. شماره ۵۳٫ شماره هجدهم دوره جدید.
– چرمایف، سرگئی ایوان و کریستوفر الکساندر. ۱۳۷۶٫ عرصههای زندگی جمعی و زندگی خصوصی به جانب یک معماری انسانی. ترجمهی منوچهر مزینی. تهران. انتشارات دانشگاه تهران. چاپ سوم.
– داودپور، زهره و وحید مغاره. ۸۸-۱۳۸۷٫ ضوابط ارزیابی نقش و کارکرد دروازه و فضای ورودی شهرها؛ مطالعه موردی دروازه قرآن شیراز. فصلنامه شهرسازی و معماری. سال نوزدهم. شماره ۶۲ و ۶۱٫ شماره ۲۶ دوره جدید.
– رضازاده، راضیه. ۱۳۸۳٫ تجربیات جهانی ساماندهی سیما و منظر شهری. تهران. همایش سیما و منظر شهری.
– علیآبادی، جواد. ۱۳۸۲٫ سیمای شهر: صورت و محتوا. ماهنامه شهرداریها. سال چهارم. شماره ۴۸٫
– امیر. ۱۳۸۵٫ سیمای شهر. منظر شهری. فصلنامه شهرسازی و معماری. سال شانزدهم. شماره ۵۳٫ شماره هجدهم دوره جدید.
– قدیری، بهرام. ۱۳۸۵٫ ساختارهای جدید در محیطهای تاریخی. تنظیم. شیوا آراسته، تهران. دفتر پژوهشهای فرهنگی.
– قریب، فریدون. ۱۳۸۲٫ ضوابط سازماندهی و معیارهای طراحی شهری برای مبادی ورودی شهرها، تهران. مجله هنرهای زیبا. شماره ۱۵٫
– گلکار، کورش. ۱۳۸۵٫ مفهوم منظر شهری. فصلنامه شهرسازی و معماری. سال شانزدهم. شماره ۵۳٫ شماره هجدهم دوره جدید.
– مدنیپور، علی. ۱۳۸۵٫ آیا توجه به سیمای شهری امری مهم است؟. فصلنامه معماری و شهرسازی آبادی. سال شانزدهم. شماره ۵۳٫ شماره هجدهم دوره جدید.
ر.رضازاده ص.صفری
دیدگاهی بنویسید.
بهتر است دیدگاه شما در ارتباط با همین مطلب باشد.