شناخت علل، ریشه ها و خاستگاه های توسعه ناموزون تهران
شناخت علل، ریشه ها و خاستگاه های توسعه ناموزون تهران
این پژوهش از مهندسین مشاور مسئول دریافت شده است.
مقدمه
در تهران وسعت عوارض گسیختگی ناشی از توسعه هفتاد و چند سال اخیر در برابر دستاوردهای مطلوب و مثبت آن حکایت از آن دارند که پایتخت ما فاقد سیستم برنامه ریزی و مدیریت در خور پیچیدگی های کارکردی آن است . یافتن عوارض گسیختگی در روند توسعه معاصر تهران چندان دشوار نیست و علی رغم تلاشهای مثبتی که در سالهای اخیر به عمل آمده و نتایج مطلوبی که حاصل شده است، آثار آن را در روابط، روشها و سیاستهایی می توان دید که در شئون مختل ف زندگی شهری اتخاذ می شود. آنهائی که تجربه دیدن تهران را در شب از فراز یک نقطه بسیار مرتفع و مسلط در خاطر دارند می دانند فقط در چنین زمانی که سیاهی شب شهر را پوشانده است و عظمت ساختار شهر و نیرومندی و پویایی آن در قالب میلیونها نقطه روشن با زبان نور بیان می شود می توان احساس کرد که تهران از یک قریه چند هزار نفری تا یک کلان شهر چند میلیون نفری راه درازی را پیموده است . در این حیات شبانه از نشانه های گسیختگی، مانند بی تناسبی، زشتی، آلودگی و ناهنجاری و غیره اثری نیست و تنها پیوستگی است که قابل درک است.
نگاهی به سابقه مدنیت تهران و ایران به درک بیشتر این آشفتگی کمک می کنند؛ حداقل از سال ١٢٨۵ (ه .ش) یا از انقلاب مشروطیت، شهر تهران کانون اصلی مدنیت نوین در ایران بوده است . انقلاب مشروطیت را می توان ثمره تلاشی دانست که اندیشمندان یا روش نفکران ایرانی، پیوسته یا ناپیوسته به شریعت، یگانه با مردم به انجام رساندند، و دولت خدمتگزار آن را (Civil Society) « جامعه مدنی » تا آنکه نهادهای سیاسی – اجتماعی لازم برای ساختن فراهم آورند، یعنی خلاف فرآیندی که کمابیش جوامع اروپایی پیمودند . پیش از آنکه دگرگونی زیربنایی ، به معنای تغییر در ساختار تولید و طبقات در ایران صورت پذیرد، انقلاب مشروطه ساختار قدرت را دگرگون کرد . این موفقیت کم نظیر در میان کشورهای تحت سلطه امپریالیسم در آن زمان، در جامعه ای که حدود ٢٠ درصد آن شهرنشین بودند، ٩٠ شهر از ١٠٠ شهر موجود در واقع روستاهایی بزرگ بودند، بیش از ٩٠ درصد جمعیت بی سواد بودند و ٩٠ درصد آنها به کشاورزی اشتغال داشتند، نشانه توانایی سترگ ذهنی و علمی روشنفکران مشروطه است. یا جدید اندیشیدن و فراهم آوردن مبانی نظری و (Modernity) « تجدد » در ایران با انقلاب مشروطه رجوع به یا رشد صنعت و توسعه شهری به وقوع (Modernization) نهادهای سیاسی جامعه مدنی، زودتر از جدید شدن پیوست. در واقع روشنفکران مشروطه می خواستند با آزادی و حکومت قانون، زمینه پیشرفت اقتص ادی و رفاه به آزادی و « محمد علی شاه » اجتماعی را آماده کنند اما دیری نپایید که معتقدان به سنت منسوخ، تحت لوا ی حکومت قانون هجوم آوردند. از دو سو قربانی جدید شدن گشت . از یک سو قدرت حاکم برای « جامعه مدنی » ، بعدها و در حکومت پهلوی ها سازگار با منافع سرمایه داری جهانی آن را به کنار انداخت و از سوی دیگر مخالفان (پیوسته و یا « جدید شدن » را نیز نفی کردند . آنها در نمی یافتند، و « جامعه مدنی » ، ناپیوسته به شریعت ) در نفی جدید شدن به شیوه پهلوی به شیوه پهلوی نیز نوعی پاسخ گویی به آرمانهای انقلاب « جدید شدن » برخی شان هنوز هم در نمی یابند که مشروطه و جنبش ملی بوده است . این دسته از مخالفان، در مخالف خوانی سنتی نامرضیه خود، تحولات اقتصادی و اجتماعی جامعه خود را که از تلاش پیگیر مردم برای پی افکندن جامعه نوین ناشی شده است نادیده می گیرند . از سوی « شتاب خامِ مخالفان » یا « سیاست زدگی » دیکتاتوری پهلوی ها و شک ذاتی آنها به روشنفکران از یکسو، و نه با توان و بنیه فکری واقعی جامعه، بلکه به دست بی آرمان ترین و سطحی ترین « جدید شدن » دیگر، باعث شد که فن سالاران و دیوانسالاران دولتی و سرمایه گذاران خصوصی انجام گیرد. ذاتی انقلابها در شکل شک به مبانی جامعه مدنی به عنوان اندیشه ای بیگانه و « سیاست زدگی » ، بعد از انقلاب جداسازی تعهد از تخصص بروز یافت . نبود نظر یا نظریه های صائب درباره وجوه گوناگون جامعه نوین، ناشی از سیاست زدگی پیشین و حاضر، باعث شد که به دلیل اجبار به گردش امور جاری جامعه جدید، در بسیاری از عرصه های اقتصادی و اجتماعی کار به دست بی رمق ترین، بی آرمانترین و مت زلزلترین فن سالاران و دیوانساران افتان و خیزان و بدون تشکیل جامعه مدنی، « جدید شدن » دولتی و سرمایه گذاران خصوصی بیفتد. در نتیجه بار دیگر یا بدون جلوه فرهنگ و معرفت پیشین جامعه و بدون اندیشه های نو و پویا در بسیاری از عرصه ها ادامه یابد . تحت این شرایط در گذش ته و حال، معماری و شهرسازی ما ، به عنوان فعالیت چند وجهی علمی، فنی و هنری، از آسیب شاید تنها در چند برج یا پلی که فرمان سازه و مصالح « جدید شدن » . خورده ترین وجوه حیات مدنی مان بوده است آنها را مدرن ساخته است، جلوه زشتی ندارد . اما شهر تهران به عنوان کانون اص لی مدنیت نوین ایران، در آشوبی از التقاط و بی مایگی معماری و شهرسازی فرو رفته است و اگر این وضع ادامه پیدا کند بیشتر فرو خواهد رفت. اما از معماری و ،« ساختمان » تهران را به تعبیری پر از « جدید شدن » از انقلاب مشروطه به این سو، هر چه می گذرد شهرسازی تهی تر می کند، ب طوری که اکنون برای حفظ اندک شخصیتی که به جا مانده است بازسازی ساختمانها و ها هویت ساز نیستند . شهرهای ما « جدید » میدانهای دوره پهلوی اول را مطرح می کنند و این در حالی است که جدید شده اند و می شوند، اما مدنیت را در روابط اجتماعی و اقتصادی و … در معماری و شهرسازی گم کرده اند. در این هرج و مرج سازمان یافته، گروه های متفاوت و مختلف پیشه وران، تولیدکنندگان حرفه ای، اعیان و تاجران عرصه، سرمایه گذاران بخش خصوصی و بخش دولتی در صنایع و خدمات، سازندگان شبکه های خدمت رسانی فنی- رفاهی شهری وابسته به دولت و بخش خصوصی به ظاهر یا به واقع خیراندیشی که واحدهای ساختمانی خود را در خدمت شهروندان می گذارد و نهادهایی که صلاح مداخله خود در بافت کالبدی – کاربردی شهر به منظور تأمین عمل می کنند . ویژگی اصلی این « سازمان یافته » تشخیص و تمیز می دهند، هر یک « راساً » امنیت و رفاه را کارگزاران شهری را می توان این گونه، به اختصار، عنوان کرد : هر یک، به تنهایی، برای منافع بخشی (یا سکتوریال) خاص خود، برای بهره وری در فضاهای ز مانی کم و بیش کوتاه عمل می کنند اما از آنجا که مدیریت ها و
مدیران شهرها قادر به بازشناسی به موقع مکانیسم کاری این گروه ها و نهادها و فردها نیستند و پیشینه های مستند و مدونی از آنها در اختیار ندارند تا راستاهای مشخص عملکرد آنها را تشخیص دهند ، فعالیت های آنان را بی نظم و برابر با هرج و مرج می دانند. طرح » از سوی دیگر، این سوء تفاهم کارساز می شود و به پراکنده ماندن مسئولیت ها کمک می کند: ترسیم هایی که نامیده می شوند- و در حدود نیم قرن است که در سطح جهانی ثابت شده که نمی توانند « طرح تفصیلی » و « جامع مسائل خاص مدیریت بر کنترل و توسعه شهری را حل کنند – به ویژه طی دهه اخیر در کشور ما، یا در حال
طرح ساماندهی شهر تهران ١٣٧٢ ) شان اعلام شده و یا به تصویب می رسند تا ) « بازنگری » اند، یا نیاز به « تدوین » در کمیسیون ویژه (کمیسیون ماده ۵) تغییر کنند و به اشتباه تصور می شود که عدم در دست داشتن طرح جامع و طرح های تفصیلی برای تهران و سایر شهرهای بزرگ و متوسط کشور، تنها سبب ناهماهنگی در مکان یابی و استقرار درست فعالیت ها است. در دورانی که مفهوم شهر دچار تغییر می گردد و نظریه هایی چون عنصر فراشهری، شهرپویا، شهر س ایبرنیتیک و شهر ژنریک رواج می یابد و صحبت از جهانی شدن شهرهاست، شهر تهران بعنوان یکی از بیست شهر بزرگ جهان در معرض تحول کیفی قرار گ رفته است . امروزه تهران یک کانون کالبدی – اجتماعی یکپارچه و همگون نیست، بلکه مجموعه ای از کانون های پراکنده و ناهمگون است که در شبکه پیچیده ای از روابط اقتصادی – اجتماعی، کالبدی و زیست محیطی گره خورده اند. بهمین دلیل برای شناسائی و معرفی تهران ، نامها و عناوین مختلف ابلاغ و رایج شده است، مانند: تهران بزرگ، کلان شهر تهران، منطقه شهری تهران، منظومه شهری تهران و ….